آیا خزان عربی به ایران خواهد رسید و در “جزیره آرامش” طوفان بپا خواهد شد؟

از انقلاب سیاسی تا انقلاب اجتماعی (قسمت دوم)

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

آیا خزان عربی به ایران خواهد رسید و در “جزیره آرامش” طوفان بپا خواهد شد؟

امین بیات

در بخش اول این بحث  در رابطه با  انقلاب سیاسی  و چگونگی  روند رسیدن به  ا نقلاب  اجتماعی گشایش  بحث کردم.

اوضاع نابسامان جامعه و وضعیت تداوم و شرایط نیروهای اجتماعی در ایران ،وضع جنبش چپ  و نظریات مطرح شده در مورد شرایط روز در رژیم اسلامی  و چگونکی آرایش  نیروها پس از پایان یافتن حکومت اسلامی، خواسته  یا ناخواسته بحث “انقلاب سیاسی” و تا انقلاب اجتماعی را  در صدر مباحثات قرار داده است، و چگونگی دامن  زدن به این بحث را امروز  بیکی  از  واجب ترین مباحث  در جنبش آزادیخواهی  و  مردمی  نیروهای  سیاسی تبدیل کرده است.

در گذشته نه چندان دور بحث تز “انقلاب سیاسی” برای اکثریت نیروهای سیاسی ایرانی تابو ، بی معنا و فاقد ارزش و اعتبار آنچنانی بود، اما امروز ورق برگشته و بر اثر تداوم رژیم جمهوری اسلامی و تکرار روز افزون جنایات، فساد ، ترور و خفقان، بیکاری، فقر و فلاکت بی حد و… میرود که مورد توجه اکثریت نیروهای مترقی  و سوسیالیست  قرار بگیرد، تا با برنامه ریزی آگاهانه جلوی هرج و مرج بعداز سرنگونی را بگیرند.

در اوایل انقلاب مردمی که توپ نیروهای سیاسی از جمله کمونیستها، استالینیستها ، مائو ئیستها و لنینیتها  ، جبهه ملی و مجاهدین پر بود و هر کدام به تنهائی ادعای تصرف  قدرت سیاسی را در  سر می پروراندند  و در نتیجه این بی عملی  مشترک سیاسی در برابر سیاست سرمایه داری جهانی و سرمایه داری داخلی  آنقدر کم آوردند که به پشتیبانی و استقبال خمینی و مشتی آخوند دو ریالی رفتند و عملا بدست خود  بار دیگر در تاریخ ایران حمله  اعراب بدوی را به ایران تکرار کردند، و پشیمانی سیاستگزاری  غلط خود را امروز  بیان میکنند.

بحثها بطور کلی درآن زمان برسر چگونگی تامین هژمونی طبقه کارگر درانقلاب بهمن دور میزد بر سر چگونگی ائتلاف با خرده بورژوازی و بورژوازی بخشی موافق و بخشی مخالف و عده ای همکاری با بورژوازی را تابو نامیده و بخشی چنان حرص ثروت و قدرت چشمانشان را بسته بود که مسئله عقلانی آنها از کار افتاده بود و بدنبال خمینی و یاران مزدورش  افتادند و حکومت قرون وسطائی اسلامی را مشروعیت دادند و امروز پشیمانند.

بالجبار اما امروز شرایط تغییر کرده و بگونه ای دیگر نیروهای سیاسی باید صف آرائی کنند، با قبول اینکه  نیروهای سیاسی از خرد و کلان شکست خورده اند، و برای تداوم و جبران این شکست سالها وقت لازم بود تا در اثر  تجربه و کسب آگاهی  از جزم گرائی و تک روی دست  بر داشته و با نظرات بازتر به  وضعیت خو د  و جنبش  عمومی  می نگرند و در جستجوی  راه حل عقلانی و  ممکن در جهت خروج  از بن بست های  فکری  و سیاسی ، تلاش  شبانه روزی میکنند.

در این مرحله که مباحث سیاسی و تئوریک که در سطح عمومی جنبش طرح میشد، بیشتر امروز  مورد توجه  قرار میگیرد، و با سعی و کوشش به آنها از زوایای مختلف مینگرند.

البته با نگاهی به اوضاع سیاسی، اجتماعی و همچنین اقتصادی کشور شرایط اسفبار زندگی مردم و بخصوص طبقه کارگر وزحمتکش جامعه که دراثرفشار جانفرسای حاکمت ارتجاع و سرمایه داری درحال مقاومت و مبارزه هستند، میشود چنین بر داشت نمود که فشار عمومی توده های مبارز طلب راه  حل برای برون رفت از بن بست جمهوری اسلامی از اپوزیسیون مترقی بصورت مستقیم و غیر مستقیم ، میکنند.

اهمیت پرداختن به این بحث و رسیدن به نتیجه در ارتباط با شرایط در حاد  بودن تضادهای اجتماعی د ر ایران که هر روز امکان وقوع یک حرکت اجتماعی شدید و تغییر دهنده ضد رژیم  را  متحمل میدارد، این احتمال اما با توجه به کلیه داده های موجود در اجتماع نشان دهنده از بروز یک انقلاب  اجتماعی در خود نهفته دارد،  اما  احتیاج به سازماندهی و تدارک بیشتر برای بعد از سرنگونی دارد و این مرحله انقلاب سیاسی  در دستور کار نیروها  میباشد، تا با تاثیر گذاری پیروان سوسیالیستی و با تاثیر گذاری درجنبش عمومی و کوشش در راه ایجاد  یک صف بندی مستقل بنفع زحمتکشان جامعه در انقلاب سیاسی تا از هدر رفتن نیروهای بلقوه جلوگیری شود برای  مثال  همه  نیروهای مترقی و مستقل و طرفدار زحمتکشان با حفظ استقلال خود از پراکندگی گذر کرده در کنار”حزب سوسیال دمکرات و لائیک ایران ” قرار بگیرند و رهبری  پشتیبانی جنبش را بصورت دمکراتیک بدست بیاورند.

البته پر واضح استکه درک امروز از انقلاب  سیاسی درکی مارکسیستی بنا بر داده های گذشته  نیست، در  گذشته دور  دست جدائی  انقلاب  سیاسی از انقلاب  اجتماعی از  نظر مارکسیستها  فاقد ارزش  بود ، یعنی چنین  پنداری حکمفرما بود که جامعه ای مانند ایران ابتدا بمثابه یک انقلاب سیاسی نیروها  خود را  سازماندهی میکنند و پس از تصرف قدرت انقلاب اجتماعی را تحقق میبخشند ، این نظریه مارکسیستی امروز با وجود جمهوری اسلامی و نفوذ اسلامیستها با پشتیبانی سرمایه داری جهانی میتواند بدرازا بیانجامد.

طبیعی است که پیش در آمد هر انقلاب از جمله ادامه ی  انقلاب اجتماعی ایران پیروزی انقلاب سیاسی در جامعه اسلام زده ایران است.

 از بحث من اصولن نباید چنین  تداعی شود که نباید بر سر جدائی انقلاب سیاسی از انقلاب اجتماعی امروز گفتگو  صورت بگیرد.

پس من معتقدم که هر انقلاب  اجتماعی یک  انقلاب سیاسی نیز  هست ، ولی بیان  اینکه هر انقلاب سیاسی  یک انقلاب اجتماعی است نه نظر من است و نه میتواند درست  باشد، یعنی در فردای حاکمیت  سیاسی  باید  تدارک انقلاب اجتماعی را دید و از همین امروز هم باید در آن مسیر حرکت کرد.

البته مارکس هم ا ز انقلاب سیاسی بعنوان  انقلابی  صحبت  میکند، که  پایه های  بنای انقلاب  اجتماعی را آماده میسازد، یعنی وقوع یک انقلاب سیاسی و پیروزی آن  بطور حتم اساس یک  جامعه مانند ایران را  بهم  میریزد و در روبنای جامعه باعث تغییرات و تحولات نسبتا اساسی میگردد  ولی مناسبات حاکم بر روابط تولیدی را نگهمیدارد، یعنی مالکیت خصوصی بر ابزار تولید را حفظ میکند، و زمانیکه قدرت جامعه را از آن خود کرد و بدست گرفت  ، به همان روابطی علیه طبقه زحمتکش ، که دربرنامه بورژوازی یا سرمایه داری  فرقی نمیکند داخلی یا خارجی ادامه خواهد داد.

پس از همین امروز نباید فراموش کرد نقشی را که بورژوازی ایران یا بهتر بگوئیم “جبهه ملی” ایران -ملی مذهبیها و نهضت آزادی در ایران علیه انقلاب مردم ایفا  کردند  و خائنانه بود  دیگر به آنها  اجازه تکرار نباید  داد، در فردای سرنگونی رژیم ملاها و زمانیکه انقلاب پیروز شدو حاکمان جدید بقدرت رسیدند وآن را بدست خودگرفتند،جامعه متلاطم  میشود و سود جویان بدنبال کسب قدرت  و ثروت  تلاش  مضاعف خواهند  کرد ، بورژوازی  و لیبرالهای ایران در زدو بند با سایر سرمایه داران پیوند ضد مردمی  مجدد خواهند بست، و با تغییر مواضع  علیه  زحمتکشان به استثمار آنها همت خواهند ورزید.

در این صورت از امروز باید داستان  را با اینگونه نیروها بطور وضوح روشن بیان نمود   به آنها  فهماند که ضوابط سوسیالیستی جلوی حرکت تحکیم بنای بورژوازی را بهرطریق ممکنه و شیوه مبارزه خواهیم گرفت.

فراموش نکنید که چپ دمکرات و آزادیخواه ا یران کم  و بیش با تحلیل مارکس  از مبارزات  طبقاتی آشنا  است ، و دست آوردهای  مبارزات طبقاتی را دنبال خواهد  کرد، و از تجربیات گذشته  بنفع  طبقه  زحمتکش جامعه  سود خواهد برد ، در حقیقت نتیجه  انقلاب سیاسی اگر در متن آن روابط  انقلاب اجتماعی نباشد چیزی  جز جمهوری بورژوازی در آینده نخواهد بود.

پس اگر بپذیریم که  انقلاب اجتماعی، انقلابی علیه  کلیت نظام  موجود  از سرمایه داری  داخلی  و خارجی  است و تغییرات زیر بنائی را  در دستور کار سیاست خود باید داشته   باشد، تا بتواند ناهمگونی مناسبات  موجود را  تغییر بنیادین دهد و سرنگون کند و بجایش حاکمیت مردم را جایگزین کند.

سئوال از افرادی که بر پائی انقلاب سیاسی را فقط در دستور کار خود دارند؟

آیا این انقلاب سیاسی به این منظور است که  قدرت سیاسی را از جناح مذهبی حاکم  بر ایران کنونی  یعنی  سرمایه  داری وابسته به کنفرانس گوادالوپ که  او  را بقدرت  رساند ، بگیرد و در اختیار  جناح  دیگر  بورژوازی که  در این انقلاب رو دست خورد بدهد، یعنی جای دولت وابسته شاه به امپریالیسم را خمینی وابسته بدستور کارتر گرفت و حالا کدام بورژوازی غیر وابسته  قرار  است حکومت را  از ملاها  پس بگیرد ، میشه  برای تسکین  خاطر بعضی ها چنین تصور کرد که با وقوع انقلاب در بهمن ماه پنجاه و هفت تا کنون انقلاب سیاسی صورت گرفته وشرایط برای انقلاب اجتماعی آماده تر شده ، پس فاصله را کوتاه کنیم.

مگر نه اینکه خواستهای انقلاب  اجتماعی در بهمن ماه و بعد از آن  در متن  و مضمون فرهنگ اجتماعی  مبارزات مردم در ضمیر ناخود آگاه جامعه  انقلابی حک شده است و یکی از بزرگترین  دست آورد انقلاب بهمن است.

بطور نمونه خواستهای انقلاب بهمن  عبارتند از:

مبارزه برای کسب  آزادی و دمکراسی ، بدین مضمون بود که  بدنبال مبارزات توده  ها رژیمی بقدرت  خزید که این حقوق اولیه را بصورت واقعی برسمیت بشناسد که وعده اش را داده بود و بر عکس عمل کرد، این  انقلاب سیاسی آیا یک دست آورد مهم نبود ، ولی توده ها و زحمتکشان به این دست آورد نرسیدند  و علاوه بر آن  امروز  بدنبال کسب عدالت اجتماعی هم میباشند که تنها در انقلاب اجتماعی قابل دسترسی است.

یعنی طبقه زحمتکش جامعه بوسیله انقلاب سیاسی قدرت عمومی را به تصرف خود در میآورد و از طریق حاکمیت خود این قدرت  بدست آمده  را  که از طرف  اکثر جامعه  پشتیبانی میشود ، نباید  ابزار تولید  اجتماعی را  از زیر ید قدرت بورژوازی بیرون بیاورد و به مالکیت عمومی تبدیل نماید.

اگر”حزب سوسیال دمکرات و لائیک ایران” جدیدالتاسیس و پیوستنش  آنهم بسرعت  و غیر دمکراتیک به “جبهه ملی”  ایران را در نظر بگیریم ، سئوال مطرح این است که ؟

برای بورژوازی عقب مانده و امتحان پس داده در بهمن پنجاه و هفت و دیدن عکس خمینی در ماه و پشتیبانی از او  برای بورژوازی غیرمبتکر وناآگاه هنوز رسالتی قائل هستید و نیروئیکه در منجلاب وعده های قرون وسطائی اسلامی فرو رفت و انقلاب مردم را فدای ندانمکاریهای قدرت طلبانه خود کرد ، چه جوابی دارید بمردم بدهید؟

البته که ما دست رد به سینه ” جبهه ملی “  ایران نمی زنیم ولی عملکرد آنها را به غیر سیاسی بودن و نادان بودن و نداشتن فکر آزاد و مترقی  میگذاریم  ولی فراموش نباید بکنیم که چه بلائی  بر سر مردم آوردند، و در پایان حکومت اسلامی هم به آنها اجازه نخواهیم داد که روابط گذشته را در خدمت بورژوازی داخلی و سرمایه داری جهانی اجرائی کنند.

در دوران حاکمیت سرمایه طبقه کارگر و وهواداران و پشتیبانان  سوسیالیست چه باید بکنند؟

اولا طبقه کارگر باید با هویت مستقل خود و با خواستهای ویژه طبقاتی  خود در صحنه مبارزات آینده  چون امروز و حضور متحد و یک پارچه خود را برای همیشه ازقید و بند بورژوازی رها کند و هر گز اعتماد به وعده و عید های سرمایه داری نکند، موضع قاطع داشته باشدو چپها با تحلیل های سوسیالیستی شرایط جامعه را با وضعیت طبقه زحمتکش بدور از هر گونه تخیل و بدور از منافع حزبی ، و با طرح رئوس نظرات و ارائه  راه حل مستقل برای برون رفت  و رفع معضلات کشور خود را پشتیبان بدون قید و شرط طبقه زحمتکش کل جامعه بدانند و  همیشه در هر شرایطی خود را اپوزیسیون  سرمایه داری  معرفی کنند، و علیه مناسبات استثمارگرانه  سرمایه  داری به  جمع آوری نیرو  و با بر پائی تشکیلات مستقل  و منسجم  و  با  برنامه  همت  گماریم  و  رسالت بورژوازی  را  هر گز  برسمیت نشناسیم. 

22.02.2022

Amin.bayat@googlemail.com

https://facebook.com/amin.bayat.9

https://rangin-kaman.net

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.