جلال ایجادی
در صورت کاهش آلودگی اتمی در سیاست و گفتار در فضای ایران، فرصت مناسبتری برای بررسی آسیب های دیگر مهیا می گردد. ولی از یاد نبریم که مخالفت با اتم و ایدئولوژی تکنیک سالار نیازمند اندیشه انتقاد از تکنولوژی و نیازمند بینش زیستبومگرای فلسفی و اجتماعی و سیاسی است. آسیب های گذشته دوباره ظهور خواهند کرد و ما راه دیگری جز گسترش مداوم اندیشه انتقادی و نقد فتیشیسم جادوگرانه و بت پرستی ایدئولوژیکی نداریم.
یکی از پرسش های مهم در باره سیاست اتمی این است که آیا تسلیحات و ابزارهای اتمی نگرانی های مردم را رفع می کند و به یک کشور قدرت امنیتی بیشتر می دهد یا بر عکس سیاست اتمی به خطرات و نگرانی ها می افزاید و مردم را مضطرب تر می سازد؟ در تاریخ بین المللی کشورها بخصوص پس از جنگ جهانی دوم، سیاست اتمی برخی کشورها، این توهم را دامن زد که دنیا زیر چتر اتمی بسوی آرامش بیشتری خواهد رفت. امروز که هفتاد سال از جنگ دوم جهانی می گذرد و بیش از 30000 بمب اتمی در جهان انباشت شده است، نا امنیتی و خطر سراسر جهان را گرفته است و شهروند امروز جهان بیش از گذشته نگران و در خطر است. طی سی و پنج سال ایران نیز در شرایط ژئوپولیتیکی خاص برای گسترش سیادت طلبی و اهداف ایدئولوژیک طبقه و روحانیون مسلط، بخش بزرگی از نیرو و توان خود را در این راه بسیج کرد. بر اساس یک تخمین می توان گفت بیش از 1000 میلیارد دلار از امکانات مالی، بدون مداخله دمکراتیک شهروند ان برای توسعه سیاست اتمی مورد استفاده قرار گرفت، ولی عدم امنیت و احساس فقدان آرامش افزایش یافت. جامعه ایران ناآرام و نگران و دارای استرس و پریشانی است.
سی و پنج سال سیاست اتمی ایران با مخفی کاری و فساد و ترور و تحریم و سرکوب داخلی و به هرز رفتن سرمایه ها توام بود و ایران که می توانست با این همه ثروت برباد رفته، شرایط رفاه و ارتقای فرهنگی و آموزشی و محیط زیست سالم و سلامت و بهداشت با کیفیت بالا را فراهم کند، بسبب وجود نظام دینی استبدادی از این هدف دور و به کجراه رفت. سیاست حکومتی در منطقه بجای صلح طلبی و همکاری، راه کشمکش و بحران را در پیش گرفت و در داخل، هرگونه تمایل به آزادی و شفافیت را نابود ساخت. از ابتدا سیاست اتمی ایران نادرست بود و از نظر اقتصادی و تولید انرژی و محیط زیستی و تکنولوژیکی نابجا و حتا خطرناک بود. من طی پانزده سال اخیر در مقالات متعدد و کنفرانس های گوناگون همیشه یادآوری نمودم که سیاست اتمی ایران و نیز سیاست اتمی در کل جهان برخلاف اومانیسم و صلح در جهان است. متاسفانه در جهان طی 70 سال اخیر گفته ها و تحلیل های برتراند راسل، گونتر آندرس، ژان روستاند و صدها شخصیت صلح طلب دیگر در نزد سیاستمداران گوش شنوا پیدا نکرد و فاجعه های اتمی هیروشیما و ناکازاکی و چرنوبیل و فوکوشیما در تصمیم گیری های سیاسی مورد توجه قرار نگرفت. بغیر از اقلیت کوچکی از فعالان صلح طلب و زیستبومگرا، اکثریت مردم جهان و نخبگان آنها خاموش و ناآگاه ماندند یا همراه سیاست های خانمانسوز اتمی بوده و می باشند. اعتقاد اتمی اغلب بمثابه یک ایدئولوژی سحرانگیز، شیفتگی به اتم را بمثابه اوج پیشرفت تکنولوژیکی سبب شده است. بسیاری از تکنوکراتها و مهندسین و نظامیان دوران پهلوی شیفته فعالیت اتمی بودند و در جمهوری اسلامی نیزطی سی وپنج سال اکثریت مردم و اکثریت سیاسیون و نظامیان و نخبگان تکنوکرات و تکنیسین و مهندسین زیر نفوذ ایدئولوژی اتمی بوده و از سیاست حکومت در سطوح مختلف حمایت نمودند. این گروههای اجتماعی فعالیت اتمی را سمبول تسلط ملی بر تکنولوژی هسته ای و بیان قدرت جهت مقابله جویی سیاسی با آمریکا و اسرائیل در منطقه می دانستند و به خاطر اعتراضی به سیاست اتمی و هزینه های کلان و خطرات آن نداشتند. جامعه ایران خاموش بود و بخش مخالفان سیاسی ولایت فقیه با سیاست اتمی او از ته دل موافق بود. در واقع در جامعه گرایش اتمی بسیار قدرتمند بالایی ها و پائینی ها را به هم پیوند میداد، زیرا ذهنیت شیفته اتمگرا و ایدئولوژی زده همگانی است. واقعیت اینکه برای یک دوره طولانی تعداد مخالفان واقعی سیاست اتمی ایران از تعداد انگشت های دو دست تجاور نمی کرد.
امروز درعرصه بین المللی مسابقه و بازی های اتمی ادامه دارد. در دوره اخیر دارندگان بمب اتم با توجه به وضعیت سیاسی و مذهبی و منطقه ای و بین المللی جمهوری اسلامی، حکومت آیت الله خامنه ای را زیر فشار قرار دادند و نظام ولایت فقیه مجبور به پذیرش شد. توافق اتمی 14 ژوئیه 2015، بین ایران و غرب، چه موافق باشیم و چه موافق نباشیم، یک رویداد مهم بشمار می آید. از نظر جامعه شناسی رویداد مهم را بعنوان یک واقعه با تاثیر بر مناسبات بازیگران اجتماعی در ایران و جهان باید تلقی کرد، واقعه ای که منافع و اهداف بازیگران را بازتاب می دهد و آنها را به سیاست ها و استراتژی ها و متحدین جدید سوق می دهد. برمحور این قرارداد بازیگران را می توان در چهار گروه اصلی تحلیل نمود: یکم، بازیگران بین المللی و منطقه ای، دوم بازیگران حاکم در قدرت، سوم بازیگران اپوزیسیون و چهارم بازیگران جامعه شهروندی.
یکم، بازیگران بین المللی و منطقه ای. تلاش برای این قرارداد همسوئی بسیاری از قدرتهای بزرگ را تقویت نمود، هرچند منافع بسیار متضادی آنها را از یکدیگر متفاوت می کند. برای آمریکا، آغاز یک استراتژی نزدیکی منطقه ای نسبت به ایران و همکاری برای بحران سوریه و عراق و یمن، از جمله نتایج این سیاست همسوئی است. این استراتژی انحصاری فقط به نفع آمریکا نمی تواند باشد، بنابراین هم اروپا و هم روسیه از این نزدیکی از نظر اقتصادی بهره مند خواهند شد. میز مذاکرات اتمی 1+5 میز توافق برای امتیازات بعدی بود. همه بازیگران اقتصاد جهانی به بازار ایران چشم دوخته اند. در منطقه هرچند اسرائیل با توافق اتمی ابراز رضایت نمی کند، ولی در نهایت این کشور و عربستان سعودی و ترکیه فکر می کنند با یک حکومت شیعه «دست بسته تر» مواجه خواهند بود و این امر برای آنها مطبوع است.
دوم، بازیگران حاکم در ایران اگر چه در استراتژی ایدئولوژیک و تبلیغاتی خود تا حدودی محدود میشوند ولی با این قرارداد امتیازهای فراوانی بدست می آورند. آیت الله خامنه ای پیش از انتخاب حسن روحانی مذاکرات را با آمریکا آغاز کرده بود و بنابراین علیرغم گفتار دوپهلو و متناقض، در نهایت برای ادامه ولایت خود و حکومت اسلامی و چاره اندیشی برای تناقضات حاد مالی و سیاسی داخلی و تعادل جناح ها، در این قرارداد نفع فراوان داشت. بعلاوه این قرارداد اجازه خواهد داد تا بخش مهمی از سرداران سپاه از لیست سیاه تحریم ها و مجازات ها خارج شوند و امنیت منافع مالی آنها در جهان تامین شود. بخش مهمی از مدیران و تکنوکراتهای رژیم با این قرارداد موافق یا تا حدودی موافق هستند زیرا میدان عمل بزرگتری در عرصه بین المللی بدست می آورند. دستگاه دولتی طبقه حاکم برای سیادت خود از امکانات مالی و دیپلوماتیک برجسته برخوردار می شود. از یاد نرود یکی از نتایج این قرارداد واریز شدن حداقل 120 میلیارد دلار از درآمدهای مسدودشده نفتی ایران به صندوق دولت می باشد، امری که امکان خرید موشک های روسی و بوئینگ آمریکائی و ایرباس اروپایی و افزایش بودجه قوای نظامی و سرمایه گذاری در نفت و پتروشیمی و یا پرداخت بدهی ها را میسر می گرداند. با توجه به مدت توافق هستهای ۱۵ ساله، اگر مانع جدیدی پیش نیاید، در این مدت ایران مبلغ ۳۰۰ میلیارد دلار هم درآمد نفتی خواهد داشت. بنابراین در مجموع، ایران میزان ۴۲۰ میلیارد دلار در طول ۱۵ سال آینده دریافت خواهد کرد. این درآمد کلان، فرصت طلائی برای سرمایه گذاری، دیوانسالاری، امتیازات رانتی ولایت فقیه، سرکوب داخلی، تروریسم و تبلیغات ایدئولوژیک شیعه در جهان، خواهد بود.
سوم، بازیگران اپوزیسیون ایران چندگانه اند. گروهی مانند مجاهدین تلاشهای خود را برای منزوی کردن حکومت، بی حاصل و خود را بازنده می بینند. نواندیشان مذهبی و اصلاح طلبان تا اندازه ای با توهم، خود را پیروز در استراتژی مذاکرات و انزوای بیشتر جناح اصولگرا می بینند، امری که جناح رفسنجانی را نیز بهره مند می کند. بسیاری از جمهوری خواهان و ملی گرایان و چپ ها، بیشتر موافق قرارداد و کاهش فشار هستند؛ اعضای این گروه به رژیم اعتمادی ندارند و چه بسا نگران می باشند زیرا این قرارداد را تقویت کننده حکومت ارزیابی می کنند؛ در همین زمینه برخی ها در اپوزیسیون با احساساتی زخم خورده، قرارداد اتمی را معادل «شکست ترکمانچای» معرفی کرده و آنرا «نقض حاکمیت ملی» می دانند، البته این موضعگیری مورد توافق گروهی از آیت الله های ضد غرب نیز می باشد. از یاد نباید برد که در درون اپوزیسیون افراد دیگری بودند که علیرغم «مرزبندی با رژیم» از «اتم بعنوان حق مسلم» دفاع می کردند. بخش های مهمی از این اپوزیسیون به لحاظ شیفتگی و وابستگی روانی به ایدئولوژی اتمی، در گیجی بسر برده و فاقد درک عمیق صلح طلبانه بودند. آنها با ناسیونالیسم خود از «سیاست اتمی ملی» دفاع می کردند و هیجانات تکنولوژی نواز خود و نارسیسم مزمن خود را جنبه عقلانی میدادند.
چهارم، بازیگران اجتماعی دارای واکنش بسیار گوناگون بودند. در مورد فعالیت های اتمی و بحران آن، جامعه کارگری و روستائی بطور عمده خاموش بودند و زیر سلطه حاکمان و پوپولیسم احمدی نژادی و ایدئولوژی ولایت فقیهی قرار داشتند. جامعه شهروندی شهری که متشکل از جوانان و زنان بسیار و نیز نیروی لایه های متوسط اجتماع شهری و نخبگان تحصیلکرده می باشد فقدان سرمایه گذاری و بیکاری و تورم و فشار حکومتی را ناشی از سیاست اتمی رژیم و محاصره اقتصادی ناشی از آن می داند، بنابراین امروز بطور گسترده و خوشبینانه موافق قرارداد با غرب است. روشن است که بسیاری از این گروههای اجتماعی فاقد نقد سیاست اتمی بودند، شعور مصرف گرایانه آنها و مقابله اشان با زیاده روی های استبداد آخوندی، فرصتی برای آموزش صلح و بشری دوستی جهانی باقی نمی گذاشت. در یک شرایط جالب بخش هایی از این قشرهای میانی می توانند به اعتراض علیه خطرات اتمی و هزینه های سنگین آن دست بزنند، ولی این اتفاق در ایران روی نداد. طبقه متوسط شهری علیرغم مجموعه توهم ها و تزلزل ها و گرفتاری ها با الگوی مصرفی بزرگی مشخص می شود، ولی علیرغم این رفاه مادی و مصرفی، لایه های متوسط اجتماعی حس می کنند که از آزادی عمل لازم و سبک زندگی دلخواه برخوردار نبوده و امروز درمی یابند که طی سی و پنج سال بازنده سیاست اتمی حکومتی بوده است. از نظر اینان احتکارگران و سوداگران از تحریم های اقتصادی سود کلان بردند، ولی بر تنگناهای آنها افزوده شد. بعلاوه این لایه های وسیع، اغلب نظام بسته دینی سخت را نمی پسندند و تمایل به غرب و تکنولوژی های غربی و الگوی غربی دارند. آنها فکر می کنند با قرارداد اتمی فصل جدیدی از گشایش داخلی آغاز خواهد شد و آرامش بیشتری در جامعه فراهم می گردد.
امروز آغاز یک روند برای اجرای قرارداد اتمی است، ولی هیچگونه تضمین قطعی برای اجرای کامل موجود نیست زیرا بازیگران مختلف می توانند با شگردها و دروغها، نمایش های دیگری را در نظر داشته باشند. تاریخ بر خلاف قصد ابتدایی بازیگران می تواند مسیر دیگری را در پیش گیرد. در شرایط فشار بین المللی حکومت ولایت فقیه عقب نشینی می کند و برای ایران این قرارداد اجباری می تواند جلوی بخشی از زیان را بگیرد. سیاست اتمی ایران پرهزینه و پرخطر بوده و می باشد. براساس واقع بینی این سیاست هرگز برای جامعه ایران امنیت نیاورده و نخواهد آورد، این سیاست خوشبختی یا امنیت مردم را موجب نخواهد شد. این سیاست در بهترین حالت برای مردم توهم انگیز بوده و بنفع جاه طلبی های حاکمان و نظامیان است. علیرغم خطر و زیان سیاست اتمی برای کل جامعه، نظامیان و شرکتهای بزرگ ذینفع در پروژه های اتمی و آیت الله های هژمونی طلب شیعه، امتیازات بیشماری داشتند و علیرغم قرارداد کنونی این بازیگران شرایط را به سود خود چرخانده و هرگز زیان نخواهند برد. ولی طی این دوران اتمی، ثروت کشور به هدر رفت، تکنولوژی و تحقیقات علمی در زمینه های گوناگون پیش نرفت، اقتصاد ایران ناتوان باقی ماند، محیط زیست ما ویران تر شد و دیپلوماسی منطقه ای بحرانی ترگشته و از آرامش صلح طلبانه دورتر شد.
چرا بخش اساسی جامعه نسبت به این سیاست خانمانسوز خاموش بود و واکنش منفی نشان نداد؟ چرا بخش قاطع نخبگان سیاسی و فرهنگی و روشنفکری زیر نفوذ ایدئولوژی اتمی قرار داشت؟ آیا این امر نشانه یک آسیب ذهنی ساختاری درمان نیافته پاتولوژیک نیست؟ چگونه می توان شیفتگی و وابستگی روانی به اتم را توضیح داد؟ این ذهنیت فلج شده در محیطی استبداد زده از کارکرد خردگرایانه نقادانه و دستاوردهای خرمندانه بشری در عرصه جهانی محروم است و براحتی تحت تاثیر اسطوره ها و جادوگری و خرافات و ایدئولوژی ها قرار می گیرد. در جامعه ایران ایدئولوژی اتمی نقد نشده است و موافقت قشرهای اجتماعی با قرارداد اتمی بمعنای نقد ایدئولوژی هسته ای نمی باشد. البته در مورد ویرانی محیط زیست ایران و الگوی اقتصادی و سیاسی مخرب محیط زیست نیز هوشیاری و دانش علمی و نقاد و مسئولانه وجود ندارد. در این زمینه ها درک ایرانی یک درک عقب افتاده و دارای شیفتگی مولدگرا یا تولید ستاه می باشد.
بطور مسلم مشکل اساسی جامعه ایران فقدان دمکراسی، وجود یک قدرت مطلقه سیاسی دینی و سیطره عوامل ایدئولوژیک بر ذهن ایرانی است و این قرارداد اتمی این مشکل را حل نخواهد کرد. قرارداد اتمی، پایان قدرت اسلامی شیعه و پایان نقض حقوق بشر نیست بلکه فرصتی برای بازنگری استراتژی در منطقه و جهان و تحکیم سیاست برای پیشروی بسوی جامعه ایی سکولار و دارای امنیت و آرامش می باشد. جامعه ما با سیاست اتمی بازنده بود و می باشد، زیرا این سیاست پرهزینه و زیان آور و فریبنده، آسیب های اساسی جامعه مانند ویرانگری محیط زیستی، فساد، بیعدالتی و اثرات مخرب شیعه گری را فرعی و جانبی جلوه می داد. در صورت کاهش آلودگی اتمی در سیاست و گفتار در فضای ایران، فرصت مناسبتری برای بررسی آسیب های دیگر مهیا می گردد. ولی از یاد نبریم که مخالفت با اتم و ایدئولوژی تکنیک سالار نیازمند اندیشه انتقاد از تکنولوژی و نیازمند بینش زیستبومگرای فلسفی و اجتماعی و سیاسی است. آسیب های گذشته دوباره ظهور خواهند کرد و ما راه دیگری جز گسترش مداوم اندیشه انتقادی و نقد فتیشیسم جادوگرانه و بت پرستی ایدئولوژیکی نداریم.
جلال ایجادی
جامعه شناس، دانشگاه پاریس
——————————————————————————————————
پاتورقی: کتاب «جامعهشناسی آسیبها و دگرگونیهای جامعه ایران» نوشته جلال ایجادی روی آمازون:
http://www.handsmedia.com/books/?book=sociology-of-fractures-and-changes-in-iranian-society