شادی سابُجی
“مرا این گونه چون شیما کُشید که خفت است خوابیده
مردن در بیداد این خاک، مرا “.
قاهره در قهر
قاهره در غم
آن سرو ایستاده
تبر خورد
بی آخ و درد
افتاد و ناله ایی
در باد سر نداد
تک میوه ایی که داشت
بر روی خاک
به شورِ امانت
در یاد ماند
تا ایستاده ببالد
تا ایستاده بزایید
تا ایستاده بزیید
تا ایستاده بیفتد
که سرو را
افتادگی ز برق تبرها
حقارت است
1 فوریه 2014-فرانسه