مینا احدی
پاسخی به نوشته شادی صدر در بیبیسی فارسی در مورد «چرایی عدم موفقیت کمپین نجات ریحانه جباری»
در طول کمپینی که کمتر از یک سال ادامه داشت، میلیونها نفر در مورد او خواندند و نوشتند و گریه کردند و به خیابان رفتند و اعتراض کردند. در مورد ریحانه به همه زبانهای بینالمللی و در سطح تقریباً همه رسانههای مهم نوشتند و عکس او جهانی شد. علیرغم اینهمه اعتراض و علیرغم امضای نزدیک به ٣۰۰ هزار نفر زیر طومار اعتراض بهحکم اعدام وی، ریحانه در سحرگاه خونین ۲۶ اکتبر در ایران اعدام شد.
ریحانه جباری یک دختر ۱۹ ساله در ایران بود که از بد روزگار موردتوجه یک مرد به اسم مرتضی سربندی همکار وزارت اطلاعات قرار گرفت و در شرایطی که این مرد قصد تجاوز به ریحانه را داشت او در جریان دفاع از خود با چاقو ضربهای به این مرد زد و فرار کرد. ریحانه در همان محل به پلیس و آمبولانس خبر داد و به خانه خود فرار کرد و حتی از وحشت به مادرش نیز چیزی نگفت. ریحانه دستگیر شد، در انفرادی و در سیاهچالهای حکومت اسلامی شکنجه شد تا حد مرگ پیش رفت و از او خواستند علیه خود شهادت دهد. او هفت سال اسیر جانیان بود. ۱۹ ساله بود که به زندان رفت و در هفت سال زندان، آن روی دیگر زندگی و روی واقعی حکومت اسلامی در ایران را با گوشت و پوست خود تجربه کرد و درنهایت با سبعیت و وحشیگری غیرقابلتصور در یک سحرگاه خونین به دست جلادان اعدام شد.
ریحانه را زدند و اقرار گرفتند و پرونده ساختند و در یک بیدادگاه به اعدام محکوم کردند، از او نپذیرفتند در جریان دفاع از خود به یک مقام تجاوزگر حکومت اسلامی ضربه زده است، از او نپذیرفتند که قاتل نیست و قصد کشتن این وابسته وزارت اطلاعات را نداشته، بلکه از خودش دفاع کرده است. پرونده ساختند و حکم اعدام دادند و برای قتل این دختر باهوش و زیبا و انساندوست نقشه کشیدند.
هفت سال بعد وقتی درصدد اجرای عملی کردن حکم اعدام بودند، خبر این واقعه از طریق خانواده او و همچنین یکی از وکلای ریحانه، محمد مصطفایی به بیرون درز کرد و توجهها را به خود جلب کرد. ما علیه این حکم وحشیانه اعلام کمپین کردیم.
اینیک داغ بزرگ بر قلب جامعه ایران و میلیونها نفری بود که ریحانه را شناختند و با او نزدیک شدند، اعدام ریحانه یک زخم بر مغز استخوان بشریت بود و بیش از همه هر انسان منصف و هرکسی که دلش برای ریحانه تپید را وادار کرد بر سروصورت یک نظام و یک حکومت و یکمشت جانی و تبهکار قسیالقلب تف بیندازد و بقول یک نویسنده عربزبان با این اعدام، یک حکومت ضد انسان در مقابل چشم مردم عربزبان و همچنین مردم دنیا اعدام شد. امروز باگذشت بیش از دو ماه از اعدام ریحانه جباری در مقابل خودمان وکلا و مدافعین «حقوق بشری» را داریم که با طمطراق کامل در بررسی این واقعه، با آسمان ریسمان بافتن، از گفتن اینیک نکته مهم امتناع میکنند که بگویند یک حکومت که با پروندهسازی و شکنجه و قضات عاشق اعدام، دوندگی میکند و میکشد تا بترساند، این بار هم به دلایل کاملاً سیاسی و برای اهداف کاملاً زمینی خود، در اتاقهای شکنجه و دالانهای وحشتناک وزارت اطلاعات و در اتاق فکر رهبر جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفت ریحانه را بکشد و او را کشت.
ابتدا بیبیسی فارسی یک مقدمه در معرفی نوشته شادی صدر گذاشته و حکم صادر کرده:
طبق قوانین ایران، رضایت خانواده مقتول تنها راه اجرا نشدن حکم اعدام ریحانه جباری بود.
ما به قوانین این حکومت وقعی نمینهیم تنها راه نجات یافتن ریحانه و همه محکومین به اعدام زیر فشار گذاشتن جمهوری اسلامی است. چون در ایران پای خانواده مقتول هم به میان کشیده میشود یکراه نجات محکومبه اعدام متهم به قتل، درخواست کمک کردن از خانواده مقتول است و راه افتادن و گسترش جنبش بخشش دقیقاً نقش این خانوادهها در مقابله با قتل عمد دولتی را نشان میدهد. ولی پروندهها باهم فرق میکنند و در این مورد وابستگی خانواده مقتول به وزارت اطلاعات و وجود نکات ابهام فراوان در پرونده و مطرح بودن بحث پول و دور زدن تحریمها و مسائلی از این نوع به همراه تجاوز به دختران و یا حتی دست داشتن در تجارت تن و بدن زنان و غیره و غیره موضوع را بسیار پیچیده کرده بود و خانواده مقتول نمیتوانست و نمیخواست بدون رضایت حکومت اسلامی کاری بکند. پس در این مورد بهویژه بحث بر تحتفشار گذاشتن حکومت اسلامی بود.
درعینحال باید اضافه کنم که قوانین جمهوری اسلامی حتی برای خودشان هم چندان مهم نیست ما با یک دستگاه جنایت طرف هستیم که پرونده دستکاری میشود، جابجا میشود، گم میشود و هر اتفاقی میافتد، اینجا ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی است و نه آلمان و یا انگلستان جناب مقدمه نویس بیبیسی فارسی!
شادی صدر در بررسی بقول خودش علل شکست کمپین ریحانه میگوید:
«دو ماه گذشته نهفقط ماههای سؤالهای سخت بلکه ماههای شکلگیری یک ذهنیت عمومی هم بوده است؛ این ذهنیت که حکم اعدام ریحانه به دلیل اطلاعرسانی و کمپین گستردهای که برای نجات جان او شکل گرفت و باعث اصرار بیشتر اولیای دم به اجرای قصاص بود اجرا شد»
دو ماه گذشت، هزاران نفر گریستند و هزاران و میلیونها نفر گفتند جمهوری اسلامی ایران جنایتکار است و ریحانه را کشت. نگفتند کمپینها باعث اعدام ریحانه شد، نه! ذهنیت عمومی یکبار دیگر گفت اینها جنایتکار هستند باید کاری کرد بساطشان را جمع کنند و بروند. کسانی ذهنیتشان علیه کمپینها میشود که این را با صدای بلند میگویند و صدایشان به گوش خودشان میرسد که میخواستند از اول کمپینی نباشد یا اینکه از ترس همان «استفاده ابزاری» از کمپین یعنی معروفیت و محبوبیت یک تعداد و یا جریاناتی دعا میکردند که کمپین موفق نباشد!
شادی صدر ادامه میدهد:
«این فقط مقاماتی مثل محمدجواد لاریجانی و رسانههای حکومتی نبودند که سعی داشتند تقصیر اعدام ریحانه را، نه به گردن قوانین قصاص و روند دادرسی غیرمنصفانه که به گردن مردم و رسانهها بیندازد بلکه بسیاری از مردم عادی که ناظران این روند بودند نیز همین فکر را میکنند. حتی بسیاری از کسانی که برای نجات ریحانه تلاش کردهاند نیز به این نتیجهگیری و حتی احساس عذاب وجدان رسیدهاند که اطلاعرسانی و کمپین رسانهای ریحانه نهفقط بیفایده بود بلکه باعث اعدام او هم شد»
نمیدانم شادی صدر که نه در کمپین فعالیتی داشت و نه ارتباط چندانی با فعالین این کمپین داشت این نظرسنجی را از کجا درآورده که «بسیاری از مردم و یا فعالین کمپین احساس عذاب وجدان دارند» شاید مردمی که با ما تماس دارند و یا با مادر و خانواده ریحانه تماس دارند با مردمی که با شما ارتباط دارند، فرق دارند. در این موردقبول کنید تا نظرسنجی انجام نشود نمیتوان ادعا کرد که علاوه بر لاریجانی مردم هم میگویند کمپین باعث اعدام ریحانه شد، نخیر خانم صدر گرامی دوستان دوم خردادی شما و عاشقان سینه چاک جمهوری اسلامی این را میگویند. مردم را لطفاً قاتی ماجرا نکنید.
البته انصاف باید داشت شادی صدر صد در صد علیه همه کمپینها نیست. من میدانم که اصلاحطلبان حکومتی و دوم خردادیهای ازخودراضی و مذبذب نیز مخالف هر کمپینی نیستند چراکه بسیاری از آنها به دلیل همین کمپینها نجاتیافتهاند و در موارد زیادی از کمپین دفاع از خودشان بسیار هم راضی هستند ولی در مورد مردم عادی و یا یک «قاتل»! و … نه! شادی صدر چون خودش به دلیل کمپینهای خارج کشور معروف شد و از زندان آزاد شد، ادامه میدهد که کمپین همیشه بد نیست ولی در مورد نجات ریحانه کمپینها اشتباهاتی داشتهاند که باید دید ازنظر ایشان اشتباهات چه بوده؟
خانم صدر با تکبر فراوان در نوشتهشان که فکر میکنم دومین نوشته در مورد سرنوشت ریحانه هست، میفرماید کمپینها هر دو (ایشان خرابکاریهای انجمن امام علی و آدرس عوضی دادنهای این جماعت را کمپین دوم معرفی میفرمایند) هر دو اشتباهاتی کردند.
«دو کمپین راه افتاده بود که یکی بر بیگناهی ریحانه و دفاع مشروع تکیه داشت و دومی برگرفتن رضایت از خانواده مقتول، صدر میگوید امکان گرفتن رضایت از خانواده سربندی به نظر او صفر بود» و ادامه میدهد:
«بهبیاندیگر، بهجای پرداختن به مسئله دفاع مشروع که با طرح مسئله تجاوز و جزییات بسیاری که راستی آزمایی بسیاری از آنها برای فعالان عادی که پرونده ریحانه را مطالعه نکرده بودند امکانپذیر نبود و یا مسئله رضایت که متأخر بود و به دلیل ویژگیهای خانواده سربندی از ابتدا ناممکن بود، باید تمرکز اصلی بر نقش وزارت اطلاعات در ساختهوپرداخته کردن پرونده ریحانه نهاده میشد.»
در ابتدا باید به عرض ایشان برسانم که کمپین نجات ریحانه یک کمپین بود و نه دو کمپین. این کمپین از ماه مارس ۲۰۱۴ شروع شد و چهار زن فراخوان آن را داده بودند. نازنین افشین جم، شادی پاوه، شبنم اسداللهی و من مینا احدی که شادی صدر مثل بسیاری از دوستان حتی از بردن اسامی ما نیز امتناع میکند. این البته مهم نیست. ما به این روش دوستان عادت کردهایم.
یک نکته در کمپین نجات ریحانه هیچگاه نباید فراموش شود، این کمپین با دخالت فعال خود ریحانه که برای نجات جان خود تلاش میکرد و درعینحال میخواست زوایای پنهان این پرونده را روشن کند و همچنین با دوندگیها و فعالیتهای شبانهروزی شعله پاکروان مادر ریحانه بهپیش میرفت.
شعله پاکروان مادر ریحانه بود و برای نجات جان جگرگوشه خود همه راهها را رفت و هر کاری که میتوانست انجام داد و ایشان به نظر من مهمترین فرد در نقد کمپین ما هستند. اگر ما یعنی کمپین نجات ریحانه جباری اشتباهی کردیم و یا خطایی انجام دادیم، من بهعنوان مسئول این کمپین جهانی و مهم که یکی از مهمترین کمپینها علیه اعدام در دنیا بود، میخواهم از زبان شعله پاکروان بشنوم که چه باید میکردیم و چه نباید میکردیم. چراکه ما و او برای نجات جگرگوشه امان میدویدیم و میخواهیم بدانیم خانواده ریحانه از ما چه انتقاداتی و یا انتظاراتی داشتند که انجام ندادیم.
یک موضوع در این کمپینها مهم است، جنگیدن برای نجات یک عزیز، یک انسان، یک فرد که اجازه میدهد با او نزدیک شویم، اجازه میدهد نوشتههای بسیار خصوصی او را بخوانیم، اجازه میدهد با رنج و درد و افکار و پریشانحالی او سهیم شویم. اینجا داستان مبارزه کردن با همه وجود و قلب در بین است و یک دلیل موفقیت کمپینهای علیه اعدام و علیه سنگسار در ایران که جنبه بینالمللی به خود میگیرد با اتکا به همین نقطه قدرت فعالیتهای ما است
درواقع یک کمپین نجات ریحانه وجود داشت و مادر و پدر دردمندی که به هر دری میزدند تا فرزندشان اعدام نشود و همه راهها را رفتند آنها هم دیدند که تصمیمات در بالاترین سطوح سیاسی است و رژیم اسلامی حتی برای ورقپارههای خودش یعنی همان قوانین کذایی تره هم خرد نمیکند.
چون خانم صدر از دور نظاره میکرد و لابد تن و بدنش هرروز در مورد جزییات این پرونده و دور و یا نزدیک شدن ریحانه به چوبه دار، نمیلرزید، ندید و نخواند و نشنید که اتفاقاً در مورد اینیک ماجرا یعنی دخالت وزارت اطلاعات در پرونده نه ما بلکه بازهم خود ریحانه و مادر دلاورش بسیار گفتند و نوشتند. ما بارها به این موضوع یعنی نقش وزارت اطلاعات در پرونده اشاره کردیم. بارها گفتیم که:
ریحانه را گرفتند و شکنجه کردند، بازپرس پرونده بخشی از پرونده را نابود کرده که سربندی همکار فعلی و یا قبلی وزارت اطلاعات بوده و در این ماجرا نکات نا روشن فراوانی وجود دارد. ما بارها نوشتیم که پرونده زیر نظر وزارت اطلاعات است و خود ریحانه نوشت که مردانی به او ظلم کردند، مردانی او را زدند و از او خواستند دروغ بگوید که در درونشان نفرت و ضدیت با انسان انباشته بود و…
شادی صدر در نقد کمپینها ادامه میدهد:
«درحالیکه ابر کمپین اول، از موضع اپوزیسیون جمهوری اسلامی، طرح هر خواستهای از نظام قضایی ایران ازجمله خواست لزوم دادرسی منصفانه یا انجام دوباره تحقیقات مقدماتی را خلاف ماهیت خود میدید. ابر کمپین دوم نیز آنقدر درون نظام و محافظهکار بود که بههیچوجه تحقیقات مقدماتی و روند قضایی را زیر سؤال نمیبرد و با پذیرش بیچونوچرای حکم قصاص، تنها بر اخذ رضایت پای میفشرد».
نخیر خانم عزیز ما در اطلاعیههایی گفتیم که خواهان بازرسی مجدد پرونده هستیم. ما در ملاقات نازنین افشین جم یکی از فراخوان دهندگان کمپین با احمد شهید این را درخواست کردیم و در همان ملاقات در مورد سیستم قضایی جمهوری اسلامی نیز مفصل صحبت شده بود. بعداً در ملاقات با مقامات اتحادیه اروپا و یا مقامات آلمان همین را میخواستیم که از جمهوری اسلامی ایران درخواست بررسی مجدد پرونده بشود و اتفاقاً گفتند بررسی مجدد میکنند و اتفاقاً در جریان به راه افتادن یک نوع رسیدگی مجدد بود که یکباره گفتند ریحانه را به رجایی شهر بردهاند و مادرش و خود ریحانه همان موقع باور نمیکردند که او را برای اعدام میبرند، چون ظاهراً پرونده داشت بهسوی بررسی مجدد میرفت. همانطور که ما فعالین کمپین و همه هزاران نفر نگران حال ریحانه دیدیم یکشب وقتی ریحانه را بردند اعدام کنند اعتراضات زیادی شد و مجبور شدند عقبنشینی کنند دروغ بگویند و کنار بیایند. گفتند اصلاً او را به رجایی شهر نبردهایم و درست در چنین شرایطی بود که در اتاقهای فکر حکومت اسلامی تصمیم گرفتند او را هر چه زودتر علیرغم همه اعتراضات اعدام کنند، این ظاهراً به نفع نظامشان بود. چند روز بعد او را بردند و اعدام کردند.
کمپین دومی هم در کار نبود هر چه بود نقش خرابکاری یک جریان مشکوک بود که باعث شد چند بار هم به این جریان و شارمین میمندی مسئول این جماعت جواب بدهیم نوشتهها موجود است.
خانم صدر با تبختر زنندهای در نوشتهاش، میگوید:
«فراموش نکنیم که کار حقوق بشری نیز مثل وکالت یا پزشکی، یک کار حرفهای است که اگر به دست آدمهای فاقد دانش لازم، غیرحرفهای یا باانگیزه استفاده ابزاری سیاسی از موضوع بیفتد، میتواند خساراتی جبرانناپذیر به بار بیاورد»
استفاده ابزاری از امر مبارزه با اعدام را از سران رژیم و بیت رهبری و سایت فارس و تسنیم شنیدهام تا دوم خردادیهای متنفر از فعالیتهای من برعلیه اعدام و سنگسار و امروز متأسفانه خانم صدر هم این را بهسوی ما پرتاب میکند. اگر منظور از استفاده ابزاری روان شدن احساسات انسانی و احترام و سمپاتی به کمپینها و فعالین این کمپینها است عصبانی نشوید همراهی کنید!
شادی صدر میگوید کمپین یک کار حرفهای است، منهم این را صدالبته قبول دارم؛ و اتفاقاً در کمپین نجات سکینه محمدی آشتیانی هم من همین روشها را بکار بردم و چون در آنجا درنهایت موفق شدیم، خانم صدر هم از برکات این کمپین سود برده و در برخی مجالس و جایزه دادنها رفتند و سخنوری و شیرینزبانی هم کردند و نگفتند کمپین کار حرفهای است و اگر به دست آدمهای فاقد دانش لازم و. بیفتد منجر به شکست و یا استفاده ابزاری میشود نه این را نگفتند. به جلسات جشن و سرور تشریف بردند و اندر فواید کمپین گذاشتن و علیه سنگسار حرف زدند و جایزه گرفتند و راهشان را کشیدند و رفتند. ازاینپس نیز بهتر است چنین کنند.
یک پیشنهاد دوستانه به جناب صدر دارم:
من از شما در طول هشت ماه دوندگیها و فعالیتهایمان برای نجات ریحانه یک نوشته دیدم. در آنجا توضیح داده بودید چرا در کمپین نجات ریحانه هیچ حرفی نمیزنید و هیچ فعالیتی نمیکنید. بهتر نبود همان وقت حداقل اینیک کار را میکردید و نظرات خودتان را برای ما مینوشتید تا کمپین ما موفق بشود آیا این درخواست اضافی است از شما کارشناس و حقوقدان ۱۵ ساله طرفدار برخی کمپینها.
این هم درس اخلاق خانم صدر و در ادامه راهحل ایشان:
«نتیجهای که باید از تجربه دردناک شکست کمپینهای نجات ریحانه جباری بگیریم این نیست که اطلاعرسانی و مداخله رسانههای پرمخاطب، کار را بدتر میکند. بلکه باید یاد بگیریم که برای یک اطلاعرسانی موفق و معطوف به نتیجه مثبت، تنها نیت خوب کافی نیست.»
و من ادامه میدهم برای یک کمپین خوب و موفق نیت خوب کافی نیست، باید با یک حکومت فاشیست و تشنه خون جنگید و این ابزار نفس کشیدن را به نیروی جمعیت و به نیروی میلیونها نفر مردم شرافتمند در دنیا خنثی کرد. این کار سخت است چراکه پایههای نظام را لرزان میکند و آنها با استفاده از همه ابزارها و ازجمله تهدید و شانتاژ و لشکرکشی و فضاسازی و … از اعدام دفاع خواهند کرد. در یک کمپین خوب فقط نیت خوب کافی نیست باید با قلب چنگید چراکه امر مقدس نجات حیات و جان انسانها در میان است در این فعالیت نمیتوان سهلانگاری کرد. باید در وهله اول با قلب جنگید در اینجا معروف شدن و جایزه گرفتن نباید هدف باشد، در اینجا باید باکلیت رژیم اسلامی دستوپنجه نرم کرد، در اینجا باید بیخوابی کشید و دوید و به خیابان رفت و خاکی شد، در اینجا باید جواب امام علیها و وزارت اطلاعاتیها را داد، در اینجا باید قلبت به قلب محکومبه اعدام وصل باشد و در اینجا متأسفانه در مواردی باید مرگ کسی را شاهد باشی که در قلبت او را جا دادهای. هیچ کمپینی از اول نتیجهاش معلوم نیست بهویژه اینکه با داعشی های قرن روبرو باشید. پس جناب صدر بهتر است همراهی کنید؛ و اگر باری از دوش ما برنمیدارید، سنگ بهسوی امان پرتاب نکنید. همان سکوت پرطمطراق اتان در مورد سرنوشت ریحانه عزیزم را ادامه میدادید، انگار سنگینتر بودید.
مینا احدی
۴ ژانویه ۲۰۱۵