تیشه بر ریشه ی دغلبازی اسلام سیاسی ایرانی

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

( http://www.iranliberal.com/Maghaleh-ha/Binam/Binam_Tisheh.htm ) یادداشت دوم« تیشه بر ریشه ی دغلبازی اسلام سیاسی ایرانی » . طبعا ذکر چند نمونه از دغلبازی های عملی اولین رئیس جمهور ایران اسلام زده و خمینی گرفته ، کار من را نیز راحت تر خواهد کرد تا بررسی دغلبازی های تئوری ایشان در گمخانه های فلسفی اسلام دموکرات و لیبرال و هجرت انقلاب اسلامی و حجاب و زن در اسلام و … . بخصوص که میترسم از گشتن پیاپی در این گمخانه های مغلق گویان اسلامگرا ، سرم گیج رود و نیز علاقه و وقت آن را ندارم تا دوباره مزخرفات دموکراسی اسلامی و … را که با کلمات و الفاظ پر طمطراق دیگری در این نوشته ها تشریح شده اند، بررسی کنم. خلاصه بگویم که از این همه پریشانفکری و دغلبازی اسلامگرایان به تنگ آمده ام و بهتر است تحلیلگرانی که حوصله شان بیشتر است به این مورد دغلبازی تئوری های آقای بنی صدر نیز بپردازند. چند نمونه ی عملی بگویم و از این یادداشت بگذرم. جناب بنی صدر در یکی از مصاحبه هایش با آقای عرفان قانعی فرد میگوید : « حرف و سخنان من را هم جوانها باید به مردم برسانند. … من خودم کتاب اصول راهنما را نوشتم ، به اسم خمینی چاپ کردم . مهم آن نوع اندیشه باید باشد . » اگر جا زدن کتاب به نام خمینی را فقط انتشار نوع اندیشه فرض کنیم و فرض های دیگری چون سوء استفاده از هیجانات مردم و فریب دادن مردم و … را نپذیریم، در اینصورت جا زدن کتاب به نام دیگری را میتوان دغلبازی به حساب آورد نه شیادی. به عنوان رئیس شورای انقلاب ، بنی صدر بود که دستور اعدام تعداد زیادی از افسرا ن را صادر کرد. و البته در موقع بروز اختلاف میان بنی صدر و خمینی ، فرمانده کل قوا نباید انتظار داشته باشد که قوا به خاطر دعوای جنایتکاری چون خمینی و فرمانده کلی چون بنی صدر ، طرف فرمانده فرمانبر خمینی جنایتکار را بگیرند. و جناب اولین رئیس جمهور جهنم ایران اسلامی، بنا بر گفته ی خودش در آن دوران استعفانامه اش را از سه ماه قبل به خمینی تقدیم کرده و هر وقت امام بخواهد، خواهد رفت و بنابراین نیازی به تشبثات بعدی نیست . بنی صدر به عنوان رئیس شورای انقلاب مسئول انتخاب خلخالی است و خلخالی آدمکش مشهور و جنایتکار رژیم خمینی بود و عده ی بی شماری را به بهانه های واهی در زمان ریاست جناب اولین رئیس جمهور ایران اعدام کرد و جناب رئیس جمهور اسلامگرا مدعی است که از این جنایتها بی اطلاع است . توجه داشته باشید که من با توجه به موضوع این نوشته ، اتهام دغلبازی را به ایشان وارد میکنم نه اتهام جنایتکاری که به بررسی بیشتری نیاز دارد و موضوع این بحث هم نیست که در اینصورت باید اول به جنایت های خمینی پرداخت _ همانطور که برخی بحق به این موضوع پرداخته اند _ و نمیدانم در این فهرست طولانی جنایتهای امام ، در کاغذ جایی خالی برای پرداختن به جنایتکاران رده پایین میماند که این نیز خارج از حوصله ی این بحث است . ولی مشکل کمبود کاغذ به مدد نوشتن در نرم افزار ورد و ذخیره در حافظه های کامپیوتری تا حدودی حل شده به نظر میرسد . به قول دکتر بختیار « کمال بی شرمی است که پس از این اتفاقات بنی صدر هنوز از « حرمت انسانی » حرف میزند. … وقتی عده ای او را لیبرال، دموکرات، ناسیونالیست، پیشرو میخوانند، حالت تهوع به انسان دست میدهد. او پلیدترین فرزند انقلاب خمینی است، انقلابی که خود آتش بیار آن نیز بوده است. » البته اگر دقیق تر با موضوع برخورد کنیم ، شاید پلیدترین فرزند انقلاب خمینی بعد از جناب رفسنجانی باشد. خاطر نشان میکنم که من این یادداشت را در واکنش به دغلبازی ها و افتراهایی که جناب بنی صدر و مورخانش چون آقای محمود دلخواسته به دکتر بختیار میزنند، به این مجموعه یادداشتها اضافه کردم و تندی لحن کلام در این یادداشت به تندی دغلبازی ایشان و مورخان دلقکش در این مورد نیست. البته پاسخ اتهام بی اساس و بیشرمانه ی آقای دلخواسته را آقای علی شاکری زند در مقاله ی « شاپور بختیار یا مبارزه با فاشیسم » به درستی و بجا داده اند. به هرحال زمانیکه از اصول اخلاقی و سیاسی نظیر انسان دوستی و درستکاری و پابندی به قواعد دموکراسی عدول کنیم و نیز بر سر هدف غایی آزادی و عدالت مماشات کنیم ، امکان اینکه با سیاستهای کثیف نظامهای استبدادی و یا برقراری چنین نظامهای کثیفی همراهی کنیم ، زیاد است و نیز باید گفت بریدن از سیاست کثیف لازمه ی رسیدن به سیاست تمیز هست ولی کافی نیست. نمونه های چنین مواردی در پیش چشمان ماست. افرادی که در برقراری نظام سیاسی کثیف جمهوری اسلامی با خمینی همراهی کردند اما پس از بریدن یا اخراج از چنین نظامی ، با ارائه ی ظاهری تمیز و تظاهر به دموکرات بودن ، همچنان به سیاست ها و شخصیت های تمیزی چون دکتر شاپور بختیار که شجاعانه در مقابل خمینی ایستاد ، تهمت ناراستی میزنند. به هر حال اگر چه تاریخ دادگاه قضاوت در باره ی حقیقت نیست ، اما ما انسانها میتوانیم در باره ی حقانیت سیاسی اشخاص و حقیقت سیاست با گذر تاریخ قضاوت کنیم. ( تاریخ قاضی و دادگاه نیست و موفقیت و شکست به هیچ وجه نمیتواند معیاری برای قضاوت در باره ی حقیقت باشد. سخنانی از این قبیل که « تاریخ قضاوت خواهد کرد » مناسب دغلبازیهای کسانی است که قدرت و زور و یا دغلبازی را ملاک ارزیابی حقیقت قرار میدهند. )

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.