us 01

“لزوم مصالحه و مذاکره میان ایران و آمریکا برای تثبیت صلح بین المللی”

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

us 01

us 01قدیر گلکاریان

این روزها جهان شاهد گفت‌وگوی آشکار و علنی رهبران ایران و امریکا در باره روابط دو جانبه و شکننده تهران و واشنگتن است که از ۳۴ سال تقابل و غیر رسمی بودن رنج می‌برد.

پرس تی وی گزارش داده بود که چنین وضعیت شکننده و ناپایدار – فارغ از اینکه کدام یک از این دولت‌ها در ایجاد کردن آن نقش اصلی و فرعی یا بیشتر و کمتری داشته‌اند – به نفع هیچ کدام از ملت‌های ایران و امریکا نبوده است؛ از این رو شهروندان ایرانی و امریکایی در سه دهه گذشته از هر فرصتی برای ارتباطات بین المللی استفاده کرده‌اند.

آنچه که در سال گذشته ( ۲۰۱۲ میلادی و ۱۳۹۱ هجری خورشیدی) در روابط ایران و امریکا رخ داد نشان می‌دهد الگوی ۳۴ ساله گذشته به عمر نهایی خود رسیده و دیگر چارچوب تخاصم و دشمنی امریکا با ایران توان ماندگاری و تاثیر گذاری ندارد و نمی‌تواند منافع ملی امریکا را تامین کند. پیام ها و نامه‌های چهارگانه اوباما رئیس جمهوری امریکا به رهبر جمهوری اسلامی ایران از ناکارآمدی چارچوب قبلی حکایت می‌کند. در قبال آن تمایلات مسئولین سیاسی جمهوری اسلامی ایران نیز با توجه به بحرانهای موجود و ناشی از انزوای سیاسی و فشارهای اقتصادی و همچنین بروز تحولات ناخواسته در خاورمیانه از جمله رخدادهای سوریه، بحران داخلی عراق و غیره و گذر موفقیت آمیز از این مسایل و به دور نماندن از گود مسابقه دیپلماتیک منجر به آن شده است که روزنه واقع بینی سیاسی در مخیله و ذهن مسئولین نظام ایجاد شود.

در مقاله ای که اخیراً از سوی یکی از اساتید برجسته علوم سیاسی دانشگاههای ایران، آقای دکتر امیر دبیری در روزنامه همشهری منتشر شد، واقعیات روز صحنه سیاسی مسئولین ایران را نشان می دهد. زیرا نامبرده سالها به عنوان مشاور در نهادهای فرهنگی سیاسی خدمت نموده و یکی از اساتید جامعه شناسی سیاسی کشور محسوب می گردد.

ایشان در نوشتار خود از زاویه یکی از نظریه‌های حاکم بر روابط بین الملل یعنی رئالیسم کلاسیک، تحلیلی اجمالی از رابطه تهران و واشنگتن کرده و بدون توجه به اینکه مسئولین کشوری چه باید بکنند؛ توصیه‌ای به کاخ سفید برای عبور از وضعیت موجود داشته است. در میان سطور نوشتاری ایشان پیشنهاداتی در رابطه با ایجاد زمینه مصالحه میان دو کشور آمریکا و ایران کرده که بسیار جای تأمل دارد.  آقای دبیری با اشاره به سخنان باراک اوباما درباره ایران در آستانه عید نوروز  اظهار میدارند که ایالات متحده آمریکا اعتراف ضمنی به موضوع خستگی مذاکرات دپیلماتیک کرده و نشان می دهد که تمامی نظریه های رئالیزم کلاسیک کاربردی نداشته و در صدد راه یابی ناگزیرانه از بن بست روابط میان ایران و آمریکاست. از سویی دیگر سخنرانی های مهم و اخیر رهبر انقلاب در مشهد در آغازین روزهای عید نوروز 1392 نیز گرچه به ظاهر ماهوی خط و نشان داشته است ولی بحث از توصیه ها و تمایلات ریاست جمهوری آمریکا نشان از تمایل مقامات عالیرتبه ایران به پذیرش مصالحه سیاسی بین دو کشور است. آقای دبیری اعتقاد دارند که در چنین شرایطی باید دید مصالحه بین دو کشور آمریکا و ایران چه شرایطی دارد و از کدام طرف باید آغاز شود. مصالحه شرایطی دارد که عبارت است از :

۱- دو طرف باید از برخی منافع و مواضع بی‌ارزش یا کم ارزش به خاطر منفعت بالاتر و ارزشمندتر صرف نظر کنند.

۲- دو طرف نباید در موضع گیری‌ها و تصمیم گیری‌ها، خود را در موقعیتی قرار دهند که عقب نشینی از آن به معنای از دست دادن حیثیت و اعتبار سیاسی و بین المللی تلقی شود.

۳- طرفین نباید اجازه دهند در فرایند مصالحه، دیگر کشورهای بویژه متحدان سیاسی و بین المللی آنها نقش تصمیم گیرنده را ایفا نمایند. به عبارت دیگر نباید تهدید منافع کشور ثالث بر فرایند مصالحه تاثیر بگذارد.

۴- توان نظامی و تسلیحاتی اعم از تهاجمی و تدافعی تنها ابزاری در دست سیاستمداران عاقل و با تدبیر است و استفاده از آنها یا تهدید به استفاده از آنها در دیپلماسی از پایان خردمندی خبر می‌دهد.

۵- حکومت‌ها وظیفه رهبری و هدایت افکار عمومی را برعهده دارند و شایسته حکومت نیست که برده افکار عمومی باشد – هرچند احترام به افکار عمومی لازمه دموکراسی است – و به بهانه تبعیت از افکار عمومی تصمیم‌های اشتباه بگیرد تصمیماتی که شاید در نهایت به ضرر منافع ملی باشد.

آنچه که مرا بر آن داشته تا پیرامون این تحلیل به پردازش چند سطری از مسایل سیاسی فعلی نمایم این است که طرح چنین مقوله ای بسیار شایسته و تلنگری بر پیکره جمود فکری- عقیدتی برخی از مسئولین ایران است که باید به جای تعصبات بیجا، به دور اندیشی و استفاده از فرصتهای پیش آمده بکنند.

باید توجه داشت که در میان چارچوب‌ها و نظریه‌های مختلف در روابط بین الملل که هر کدام داعیه قدرت و توان بالاتری در تحلیل مناسبات بین المللی و وضعیت نظام جهانی دارند مانند نظریه‌های ایده آلیسم، لیبرالیسم، نظریه انتقادی، سازه انگاری و رئالیسم؛ نظریه رئالیسم از اعتبار زمانی بیشتری برخوردار است. زیرا اگر به سه سنت اصلی آن یعنی «رئالیسم کلاسیک»، «رئالیسم نو» و «کلاسیک نو» قائل باشیم این نظریه هم از قدمت بیشتری برخوردار است و هم ادبیات نظری و مفهومی گسترده‌تری پیرامون آن شکل گرفته است که در آثار ای اچ کار، راینهولد نیبور، آرنولد ولفرز، ریمون آرون، جرج کنان، هانس جی مورگنتا، کنت والتز، مورتون کاپلان، رابرت گیلپین، استفان کراسنر، جان مرشایمر، جک اسنایدر و استفان والت بیان و تشریح شده است.

نوشته‌ها و نظریات افراد مذکور سالهاست در دانشکده‌های علوم سیاسی و و روابط بین الملل جهان در کنار آثار متعلق به دیگر مکاتب روابط بین الملل بعنوان منابع و مراجع درسی تدریس می‌شود. اما آثار رئالیست‌ها تفاوت مهمی با دیگر نوشته‌ها دارد و آن توجه سیاست مداران و تصمیم سازان حوزه سیاست خارجی بویژه در ایالات متحده به این نظریه یعنی رئالیسم است.

رئالیست‌ها نیز مدعی هستند بهتر از دیگر متفکران و صاحب نظران واقعیات موجود در روابط بین المللی از جمله دغدغه‌ها و منویات سیاست مداران را ادراک و تحلیل می‌کنند. با پذیرش این فرض و با استناد به نظریه یکی از مشهورترین و معتبرترین نظریه پردازان این مکتب یعنی هانس جی مورگنتا می‌توان از ضرورت عقلانی و عینی پایان دوران خصومت امریکایی علیه ایران سخن گفت.

مورگنتا مانند دیگر رئالیست‌ها سرشت روابط بین المللی را آنارشیک دانسته و همین مساله را مستعد و وقوع جنگ و ناپایداری در صحنه جهانی می‌داند. وی معتقد است وقتی به تاریخ می‌نگریم تنها ۵ روش اصلی برای حفظ نظم و صلح بین المللی وجود داشته است که عبارتند از : موازنه قدرت، حقوق بین الملل، سازمان‌های بین المللی ، حکومت جهانی و دیپلماسی.

بر حسب نظریه  مورگنتا دو گزینه «موازنه قوا» و «دیپلماسی» در سبک رئالیزم توانسته است در تثبیت صلح و تعادل و نظم بین المللی سهم عمده ای داشته باشد. در کنار این، دیپلماسی نیز برای موفقیت از سه ابزار الف) اقناع، ب) مصالحه  ج)تهدید و استفاده از زور استفاده کرده است. با این نگرش و نگاهی گذرا به روابط 34 ساله میان ایران و آمریکا متوجه می شویم که طرفین در برابر همدیگر از سه ابزار اخیر استفاده کرده و می کنند.

ایران همواره از موضع ایدئولوژیک خود از روش اقناع و متقاعد سازی استفاده کرده است و عملاً نتیجه ای در بر نگرفته است. حتی این موضوع را در ایجاد روابط با کشورهای تازه به استقلال رسیده در آسیای میانه و بالاخص آذربایجان و حتی افغانستان و سایر کشورها مشاهده می نماییم. علیرغم سرمایه گذاریهای فراوان در این مسیر، آنچه که ماحصل تلاشهای سیاسی بوده است، چیزی جز زیان به همراه نداشته است و بعد از مدتی تمامی این کشورها مسیر گزینشی خود را تغییر داده و با سایر کشورهای رقیب سفره دوستی و روابط نزدیک را پهن کرده اند.

در نقطه مقابل سیاست مداران آمریکایی اعم از جمهوری خواه و دموکرات از کارتر و ریگان و بوش (پدر و پسر) و کلینتون تا اوباما از موضع برتر و سلطه جویانه با تهران مواجه شده و گوشی برای شنیدن استدلال‌های ایران در مقام اقناع شدگی نداشته‌اند و استمرار این بی توجهی ها موجب نوعی نفرت و انزجار عمومی از سیاست مداران امریکایی در ایران شده است.

آقای دکتر دبیری این موضوع را به خوبی و روشنی تفسیر کرده و اعتقاد دارد که: به تعبیر رهبر جمهوری اسلامی ایران دو واژه «دشمن» و «دولت امریکا» در فرهنگ زبان ایرانیان مترادف شده است و به تعبیر دقیق‌تر زبان شناسانه در ذهن ایرانیان واژه «دولت امریکا» دلالت به «دشمنی با ایران» می‌کند.

باید اذعان داشت که آمریکا نیز از میان سه روش مذکور تنها از تهدید به کاربرد زور در روابط با ایران در سه دهه پیش استفاده کرده است. تهدیدی که گاهی نیز به مرحله عمل نزدیک شده است اما همواره بی‌نتیجه بوده است. زیرا نظام جمهوری اسلامی را بیشتر از آنکه به کرنش و تسلیم وادار کند به ایستادگی و مقاومت و آمادگی بیشتر و جدی‌تر سوق داده است. بنابر این می‌توان گفت فارغ از حقانیت و درستی یا نادرستی روش‌های بکارگرفته شده اقناع و تهدید؛ ناکارآمدی این دو روش در سه دهه گذشته اثبات شده است و می‌توان از فرا رسیدن دوران مصالحه و توافق و تراضی در روابط دو کشور سخن گفت.

با توجه به شرایط پدید آمده در شرایط مذاکرات قبلی 1+5 در آلماتی از سوی مسئولین دو کشور ایران و آمریکا به نظر میرسد بهترین موقعیت برای مصالحه میان دو کشور فراهم آمده است. باید پذیرفت که در این شرایط طرفین با توجه به عناد و لجاجت بیش از سه دهه گذشته به نقطه ای رسیده اند که ادراک ناکارآمدی سیاست بازیهای گذشته شان نتیجه ای در بر نداشته و علاوه از زیانی که از نظر اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی متحمل می شوند، بنیانهای امنیت و صلح منطقه ای و به تبع آن جهانی را نیز با خطاهای پنداری خود متزلزل می نمایند. بنابراین باید مصالحه را مد نظر قرار داد. به طوری که هیچ یک از طرفین به مثابه طرف پیروز در این قضیه نشان داده نشوند. بلکه واقعیات سیاسی و دیپلماتیک مهمتر از هر چیزی جلوه نماید.

با نگاهی به تاریخ گذشته ایران باید اعتراف کرد که آیت الله خمینی در موضوع جنگ میان ایران و عراق دارای بزرگترین اراده سیاسی و حرف شنوی از مشاوران منطقی خود بوده است. اگر تدبیر عاقلانه ایشان در پایان یافتن جنگ وجود نداشت، آتش بس میان ایران و عراق صورت نمی گرفت و امروزه منطقه خاورمیانه و به خصوص شرایط موجود در وضعیت جغر افیای سیاسی منطقه حاکم نمی بود. شاید اتحاد جماهیر شوروی نیز به شرایط کنونی سوق نمی یافت و ماحصل دیگری عینیت می یافت که نظریه پردازان خود بهتر می دانند.

همانطور که آقای دبیری در ارائه شرایط مصالحه در بندهای 2 و 5 به مسایل مهمی اشاره دارند، بهتر است رهبریت نظام ایران به جای به چالش کشیدن دوباره مسایل همگنی و همرفتی آمریکا- اسرائیل، با دور اندیشی منطقی شبیه آیت الله خمینی از فرصت پیش آمده برای مصالحه و مذاکره استفاده نماید و ایران را از بن بست سیاسی- اقتصادی رهایی دهد. همانگونه که در مباحث علوم سیاسی و بالاخص رابط بین الملل قید شده است، دیگر شرایط به مرحله ای رسیده است که طرفین نیاز به مذاکره و مصالحه دارند. اهداف مشترک، منافع متقابل، جبهه گیری مشترک در مقابل تهدیدهای مشترک در منطقه و جهان و درایت در درک واقعیات سیاسی- اقتصادی دو کشور در ساحه بین المللی بر آن می دارد که رهبریت نظام جمهوری اسلامی به جای خط و نشان کشیدن، با هشیاری و قلدری سیاسی شایسته ایرانی به روند مصالحه بیندیشند. شاید به نظر برسد که چه منافعی باعث الزم ساختن مصالحه می نماید. با حساب سر انگشتی می توان با اشاره به روند رو به فزون گروههای تروریستی اسلام گرا و بالاخص القائده، عدم امنیت و صلح خاورمیانه، بروز جنگهای میان مذهبی در سوریه و عراق و به مرور آن در سایر کشورهای حوزه خلیج فارس، آماده شدن زمینه های فتنه قومی و ملی در منطقه، از بین رفتن وزنه مهم امنیت منطقه ای به توسط ایران و بر هم خوردن موازنه سیاسی با بازیگران ثانوی مانند ترکیه؛ از اهم موضوعات بازبینی در موضوع مصالحه است.

وقتی به شرایط مذکور بعنوان شرایط ضروری مصالحه در دیپلماسی می‌نگریم مشخص می شود، علاوه از اینکه مسئولین ایران باید با سعه صدر و بدون توجه به اینکه چه پاسخی در قبال مردم خواهند داشت، مدیریت جریان سیاسی را داشته باشند، دولت ایالات متحده آمریکا نیز در مقطع حساس کنونی باید گام نخست را برای مصالحه با ایران از طریق قطع خصومت‌ها بردارد و با قطع تهدیدها و تحریم‌ها فضای جدید و نوینی در رابطه با ایران ایجاد کند. منطبق با شرایط مذکور که برآمده از تفکر و اندیشه رئالیستی است، امریکا برخلاف گذشته نباید اسیر منافع و مصالح کشورهای ثالث مانند اسرائیل باشد و نباید در فرایند مصالحه با ایران از عبارت «همه گزینه ها روی میز است استفاده کند» و در آخر نباید تحت تاثیر و دنباله رو رسانه‌هایی باشد که لزوما تشخیص درستی از منافع ملی ایالات متحده امریکا ندارند. در برابر این دولت ایران نیز نباید همیشه برای به کرسی نشاندن حقانیت خود از اسرائیل به عنوان بهانه اصلی مناقشه و شیطنت بحث کند.

سخن پایان را با نظر دکتر دبیری به خاتمه می رسانم که گفته اند، “اگر واشنگتن حقیقتاً به دیپلماسی نه بعنوان یک ژست بین المللی بلکه بعنوان روشی کارآمد در سیاست خارجی اعتقاد دارد ضروری است به شرایط مصالحه در دیپلماسی تن در دهد و به ۳۴ سال خصومت با ایران پایان دهد. صاحب نظران نظاره گر هستند تا میزان پایبندی سیاست مداران آمریکایی را به عقلانیت و واقع گرایی در سیاست خارجی بسنجند.”

قدیر گلکاریان/ سوم فروردین 1392

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.