«چپ‌های خط امامی» و امیرانتظام

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

مرتضی کاظمیان
گذار به دموکراسی بدون نیروهای دموکرات و مداراپیشه، و کنشگرانی که مرزهای «خودی ـ غیرخودی» را درنوردیده باشند، ممکن نمی‌شود. در ۸۲ سالگی، امیرانتظام نه سودای قدرت دارد، نه شهوت شهرت، و نه عطش منزلت. امیرانتظام حالا نمادی از صبوری در برابر ستم است و شفقت بر دیگران، حتی قاضی دادگاه غریب خویش. امیرانتظام همچنین به مجالی برای آزمون مبدل شده؛ آزمودن ادعای آن گروه از نیروهای سیاسی که از «ایران برای همه‌ی ایرانیان» می‌گویند.

آیا اصلاح‌طلبان حاضر به ملاقات با امیرانتظام بیمار و افتاده بر تخت بیمارستان، و ابراز مهر و همدردی با وی هستند؟  
در ۸۲ سالگی، با عوارض غریب ناشی از سال‌ها حبس در زندان‌های اسف‌بار دهه‌ی ۶۰، امروز افتاده در بستر بیماری، از مدارا می‌گوید و بخشش و منافع ملی و دموکراسی. عباس امیرانتظام در جدیدترین اظهارنظرش از روی تخت بیمارستان، هرچند همچنان بر دیدگاه‌هایش استوار است، اما به‌شکلی محسوس، از جهت جسمی فرسوده نشان می‌دهد.
محمد نوری‌زاد، در فیلمی ارزشمندی که از ملاقات خود با امیرانتظام منتشر کرده، خیلی‌ها را ـ هرچند نخواهند ـ به چالش می‌کشد:
ـ حکومتی که سفیر دولت موقت بازرگان در سوئد را برای ۵۵۵ روز به انفرادی فرستاد و از آذر ۱۳۵۸ تا نیمه‌ی دهه‌ی ۷۰ در حبس کرد؛
ـ سیستم قضایی‌ که با وجود سپری شدن ۳۵ سال از بازداشت وی، حاضر به اعاده دادرسی و محاکمه‌ی عادلانه‌ی امیرانتظام نشده است؛
ـ جامعه‌ای که قدر «ماندلا»ی خود را نمی‌داند؛
ـ و … و آن گروه از «چپ‌های خط امامی» که زمانی (از پس اشغال سفارت آمریکا) مهم‌ترین پرونده‌سازان و شاکیان امیرانتظام بودند، و امروز خود در موضع «اصلاح‌طلب» ازجمله اصلی‌ترین قربانیان استبداد و خشونت و سلول انفرادی و شکنجه و دادگاه‌های نمایشی و محاکمه‌های فرمایشی محسوب می‌شوند. و مخاطب اصلی این یادداشت، همین گروه آخر است.
شهریور ۱۳۹۲، در رخدادی مهم و ستایش‌برانگیز، امیرانتظام به ملاقات کسی رفت که به او حبس ابد داد: محمدی گیلانی، رییس دادگاه خویش. امیرانتظام در تبیین اقدام خود، تاکید کرد: «انتقام‌جویی نه تنها در تضاد با منافع ملی است که دوباره جامعه را از پویش و رشد و تکاپو بازمی‌دارد و به دور باطل خشونت انتقام می‌انجامد. جامعه امروز ایران بیش از هر چیز تشنه اخلاق بخشایش‌گرانه است، و ارتقای اخلاق در گرو بخشودن خشونت‌ورزان اما از یاد نبردن جنایات آنان است.»
امیرانتظام برای آبیاری نهال مدارا و خشونت‌پرهیزی و سربرکشیدن درخت آزادی در بستر تکثر و حاکمیت قانون، دریادلی نشان می‌دهد و از حق شخصی خود می‌گذرد. همان‌که ماندلا پس از پایان آپارتاید در آفریقای جنوبی و نشستن بر کرسی قدرت از خود نشان داد.
آیا آن گروه از چپ‌های خط امامی که زمانی بر طبل «جاسوسی» امیرانتظام و ضرورت اعدام وی کوبیدند، حاضرند از پس سه دهه، و در روند تغییرات سیاسی خود و جامعه، گامی مهم و موثر فراپیش نهند؟ اگر نه برای عذرخواهی از آنچه امیرانتظام ناچار شد برای سال‌ها تحمل کند، دست‌کم برای همدلی با شهروندی که درخواست دادرسی منصفانه دارد، آیا اصلاح‌طلبان حاضر به ملاقات با امیرانتظام بیمار و ابراز مهر و همدردی با وی هستند؟
گذار به دموکراسی بدون نیروهای دموکرات و مداراپیشه، و کنشگرانی که مرزهای «خودی ـ غیرخودی» را درنوردیده باشند، ممکن نمی‌شود. در ۸۲ سالگی، امیرانتظام نه سودای قدرت دارد، نه شهوت شهرت، و نه عطش منزلت. امیرانتظام حالا نمادی از صبوری در برابر ستم است و شفقت بر دیگران، حتی قاضی دادگاه غریب خویش. امیرانتظام همچنین به مجالی برای آزمون مبدل شده؛ آزمودن ادعای آن گروه از نیروهای سیاسی که از «ایران برای همه‌ی ایرانیان» می‌گویند.
سرکوب فله‌ای پس از کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸، و خشونت غیرقانونی و ناروایی که متوجه طیف گسترده‌ای از نیروهای سیاسی ـ به‌ویژه اصلاح‌طلبان ـ شد، بسیاری از دیوارها و مرزهای مبتنی شده بر ایدئولوژی را دچار ترک کرد. احترام به حقوق شهروندی ایرانیان، صرف‌نظر از مذهب و آیین و قوم و عقیده‌ی سیاسی آنان، بیش از پیش در جامعه فراگیر شده و عمق یافته است. این روندی است که نیازمند تداوم و تعمیق و تکریم است. امیرانتظام به سهم خود و به قدر بضاعت خویش در این مسیر گام برمی‌دارد، فائزه هاشمی و مصطفی تاج‌زاده و ابوالفضل قدیانی و محمد نوری‌زاد و … نیز هر یک از زاویه‌ی خود و به اندازه‌ی توان خویش و به‌گونه‌ای.
اگر امروز، در برابر تمامیت‌خواهان و راست افراطی و اقتدارگرایی، شکاف‌های فرعی و اختلاف‌نظرها در اردوگاه دموکراسی‌خواهان و دغدغه‌داران ایران به حاشیه نرود، پس کی و چگونه می‌توان به هم‌زیستی مسالمت‌آمیز مبتنی بر میثاق جمعی و مدارا و متکی به حقوق اقلیت و خواست اکثریت دست یافت؟
همدردی و همدلی با بیمار افتاده بر تخت بیمارستان، حداقل تعامل انسانی و وظیفه‌ی حقوق بشری در قبال درد و رنج کنشگری ایران‌دوست است؛ کسی که گواهی‌ها و توضیحات صادقانی چون مهندس بازرگان و دکترسحابی نیز مانع حبس ابدش نشد. آن‌که شداید غریب و غیرانسانی و غیرقانونی برآمده از اشغال سفارت آمریکا را برای غریب به دو دهه تحمل کرد. رنج‌هایی که گاه قابل توصیف نیستند.
اگر زمانی اصلاح‌طلبان از عمق و شدت شکنجه در زندان‌های جمهوری اسلامی بی‌خبر بودند یا برخی روایت‌ها را باور نمی‌کردند و واقعی نمی‌دانستند (و ازجمله این که بتوان افزون بر ۴۰ زندانی را در دل تابستان، آن‌هم نه برای ساعتی، که برای چند روز در سلولی بس کوچک، در رنج و سختی و فشار ناروا و غیرقابل تصور، تنگاتنگ و فشرده شده کنار هم محبوس کرد) به‌نظر می‌رسد پس از کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸ و تجربه‌ی از نزدیک سلول‌های تنگ و تحمل شکنجه‌ و بدرفتاری، دیگر بتوانند ماجراهای اسف‌بار رخ داده در زندان‌های دهه‌ی ۶۰ را بپذیرند. و اگر کسی هنوز در تردید بود و نیازمند راوی و شاهد، می‌تواند به ملاقات سفیر دولت موقت بازرگان در سوئد برود. عباس امیرانتظام از این دست حکایت‌ها و تجربه‌ها کم ندارد.
 
 

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.