ریموند رخشانی
عدمِ شفافیت در حوزهی پژوهشهای اتمی و پافشاری بر سیاست انرژیِ هستهای بجز بخطر انداختن ملتِ خود پیآمدی ندارد و غیر از کوتهفکریِ دیپلماتیک با سرنوشتِ بشر بازی کردن هم هست. سیاسی شدن بیش از حد برنامهی هستهای ایران باعث شده است که جنبههای ایمنی و امنیتی[21] نیروگاه بوشهر در اولویت قرار نگیرند. فشار برای راهاندازی نیروگاه، عدم انتشار برآوردهای مربوط به ضریب خطر و ضریب ایمنی مربوط به نیروگاه، عدم شفافیت در مورد نتایج بازرسی ایمنی آژانس بینالمللی انرژی هستهای، و راه اندازی کارزار تبلیغاتی برای اثبات ایمنی بالای نیروگاه، همه در نتیجهی این سیاستزدگی است…
از کتاب “سرچشمههای مدرنیته[1]“
بخش سوم؛ فصل هشتم
واکنشهایِ هستهای درهمگدازی[2] و ازهمشکافتی
ایزوتوپها میتوانند هم پایدار و هم رادیوآکتیو باشند اما تغییراتِ دیگری هَم میتوانند داشته باشند.
در محیطهایی با انرژیِ بسیار بالا؛ ایزوتوپها میتوانند از دُرون شکافتبرداشته و جدا شوند و یا اینکه درهمگداخته شوند. این فرآیندها در کیهان در موردِ ستارگان انجام میشود اما بر روی کرهی زمین دانشمندان میباید به این فرآیندها یاری دهند.[3]
- اینکه برخی ایزوتوپها پایدار و برخی دیگر رادیوآکتیو هستند نشانگر این است که ایزوتوپها انرژیِ پتانسیلِ هستهای[4] متفاوتی دارند. درست مانند مثالِ سنگهایِ بزرگ در سراشیبی یک درّه؛ برخی ایزوتوپها میتوانند به وضعیتِ پایینتری از انرژی[5] سقوط کنند.
- ایزوتوپهایِ رادیوآکتیوی از قبیل اورانیوم به نحوی خودانگیخته انرژی را بصورتِ اشعه آزاد میکنند –انرژیای که به سرعت به حرارت تبدیل میشود.
- در بیشتر موارد جرمِ همهی فرآوردههایِ هر واپاشی یا فروکاهیِ هستهای از جرمِ ایزوتوپِ اولیه[6] کمتر است زیرا بخشی از جرم به انرژی تبدیل میشود.
هیدروژن هم میزان بالایی از انرژیِ پتانسیلِ هستهای در هر اتم خود دارد؛ و دو اتمِ هیدروژن میتوانند درهم ترکیب شده اتمِ هلیوم و مقداری انرژی تولید کنند.
آهن – ۵۶ کمترین میزانِ انرژیِ پتانسیلِ هستهای را در میان همهی ایزوتوپها داراست؛ و میتوان آن را به خاکسترِ هستهایِ[7] تمامِ ایزوتوپها تشبیه کرد. در پروسهی تکاملِ ستارگان؛ آهن – ۵۶ نقشی عمده دارد و در واقع پایانِ پروسهی تکاملیِ ایزوتوپهای عناصر است.
بعضی ایزوتوپهای سنگینتر هنگامیکه ازهمشکافته میشوند میزانِ بسیار زیادی انرژی رها میکنند (فرآیند ازهمشکافتی.)
- اورانیوم – ۲۳۵ بوسیلهی نوترونی میتواند سریع شکافته شود. نتیجهی حاصله از آن شکافت؛ دو هستهی رادیوآکتیو نسبتا یکاندازه همراه با نوترونهایی با سرعت بالاست.
- نوترونهای با سرعت بالا میتوانند دوباره ایزوتوپهای اورانیوم – ۲۳۵ را شکافت دهند.
- اگر چگالش یا تراکم [8]اورانیوم – ۲۳۵ انبوه یا غلیظ باشد چنین فرآیندی بوجود آورندهی نوعی واکنش زنجیرهای میشود که در آن هر ازهمشکافتی موجب ازهمشکافتیای دیگر میشود.
- رآکتورهای اتمی وسیلهای برای کنترل ازهمشکافتهای هستهای هستند.
- اگر سوخت هستهای به اندازهی کافی متراکم و غنی[9] باشد واکنش زنجیرهای میتواند به انفجاری غیرقابل کنترل بیانجامد – یعنی به بمب اتمی تبدیل شود.[10]
دَرهَمگدازیِ هستهای هنگامی صورت میپذیرد که دو هستهیِ اتمی درهم ترکیب شده هستهی واحد و بزرگتری میسازند. اگر جرمِ هستهی حاصل از درهمگدازی؛ کمتر از مجموع جرمِ هستههای اولیه باشد – تفاوتِ جرم بصورتِ انرژی در آن فرآیند آزاد میشود[11].
- متداولترین نوعِ درهمگدازی در طبیعت هنگامی است که دو اتمِ هیدروژن با هم ترکیب شده اتمِ هلیوم را میسازند.
- این واکنش فرآیندِ متداولِ تولیدِ انرژی در خورشید و در دیگر ستارگان است.
- در بیشتر موارد اتمهای هیدروژن با هم ترکیب نمیشوند زیرا که بار مثبتِ دو هسته؛ از درهمگدازی آنها جلوگیری میکند.
- بنابراین درهمگدازی اغلب در درونِ ستارگان و در خورشید انجام میشود زیرا که حرارتهایِ بسیار بالا و فشارهای بینهایت بالا انرژیِ لازم را برای غلبه بر نیرویِ ازهمگریزنده یا دافعهی الکترواستاتیک[12] فراهم میکند.
برای مدتها برخی دانشمندان مدعی بودند که میتوان درهمگدازیِ سرد[13] در حرارتهای معمولی هم داشت که با شکست روبرو شد.
رآکتورهایِ درهمگدازی هستهای وسیلهای برای فراهم کردنِ منبعِ انرژی هستند.
- مشکل اصلی و عمدهی فنیِ آنها بوجودآوردنِ محیطی با حرارت و فشار بسیار بالا است.
- یکی از رویکردهای فنی موردِ استفاده؛ بکارگیریِ پلاسمای هیدروژن در نوعی بطریِ مغناطیسی است که بوسیلهی اشعهی پرشدتِ لیزر و جریانِ برقِ حرارت داده میشود.[14]
اختراع بمبِ هیدروژنی پس از جنگِ جهانی دوم بر اساسِ تبدیل درهمگداختیِ تریتیوم[15] (یکی از ایزوتوپهای هیدروژن) به هلیوم و انرژی بود.
- ماشهی بمبِ هیدروژنی، بمبِ اتمیای کوچک در درون همان بمبِ هیدروژنی بود.
- هیچگونه محدودیتِ اندازهای برای بمبهای هیدروژنی موجود نیست.
دانشمندان، با بکارگیریِ روشهایِ علمی و ابزارهایِ فنی، روشهای درهمگداختی را برای تولیدِ عناصر فرا یا ماورای سنگین یعنی سنگینتر از سنگینترین عنصر طبیعی که اورانیوم (عنصر ۹۲) است بکار میگیرند.
یکی از روشهای موردِ استفاده بمبارانِ با سرعتِ کمِ[16] هستهی اورانیوم با نوترونها است. در این فرآیند اتم اورانیوم بوسیلهی نوترونها غنیسازی میشود و نهایتاً از طریقِ واپاشی یا فروکاهیِ بتایی به عنصر سنگینتری تبدیل میشود.
در سال ۱۹۴۰ نخستین عنصرِ مصنوعی نپتونیوم [17] (عنصر ۹۳) با استفاده از این روش در دانشگاهِ برکلی در کالیفرنیا ساخته شد.
امروزه تمامِ عناصر بعد از اورانیوم تا عنصرِ ۱۰۲، به شکلِ مصنوعی ساخته شدهاند. این عناصر در مقدارهای بسیار کمی درست شدهاند؛ و نیمعمر آنها بسیار بسیار کوتاه است.
فنّآوریِ هستهای به نحوی همزمان با خود محاسن و مضراتی دارد.
از جمله مشکلاتِ اساسی مربوط به فنآوریِ هستهای مسالهی ضایعاتِ اتمی است. این ضایعات اغلب از فرآیندِ غنیسازی و بکارگیری سوختِ هستهای و به شکل فرآوردههای جانبی حاصل میشوند و بزرگترین تولیدکنندههای ضایعات هم صنایع اسلحهسازی و رآکتورهایِ انرژی هستهای هستند.
- ضایعاتِ و پسماندههای واکنشهای ازهمشکافتیِ هستهای؛ اغلب ایزوتوپهایی هستند که نیمعمری به درازی دههاهزار سال دارند.
- مشکل انباشت کردن پسماندهها در اعماقِ زمین بدلیلِ واکنشهای زنجیرهای مضاعف میشود زیرا که مخلوطِ عناصر در آن انبارها مدام تغییر میکند.
- اگرچه راهِ حلِ دفنکردنِ آنها در محیطهای خشک و خنثی و عمیقِ زمین قبول شدهاست اما مشکلِ نشتکردنِ آنها به خاک و به دیگر عناصر نیز کنترل را سختتر میکند.
در موردِ محاسنِ علوم هستهای بجز مسالهی حلِ انرژی برخی دانشمندان بر این باورند که:
- با بکارگیریِ این علم و اشعههایی با رادیوآکتیوِ بسیار پایین میتوان جریانِ اقیانوسها، آبهایِ زیرزمینی و جرمهای هوا را ردیابی کرد و
- در پزشکی با ردیابهایِ رادیوآکتیو میشود کارکرد اندام بدن را موردِ مطالعه قرار داد و
- دیگر آنکه موادِ رادیوآکتیو برای از بینبردنِ بافتهایِ سرطانزا استفاده میشوند.
مهمترین نتیجهی فرآیندهای هستهای دستیابی به انرژیای است که زمین از خورشید دریافت میکند. نتیجهی دیگر اینکه در دنیای امروز بدونِ پژوهشهایِ علمی در حوزههایِ هستهای امکانِ گذار به فنآوریِ نوین و نتیجتاً به مدرنیته امکانپذیر نیست. بنابراین باید بین سیاستِ پژوهش در علوم هستهای و سیاست انرژی هستهای و سیاست تولید تسلیحات هستهای تفاوت قایل شد.
در موردِ ایران موضعِ ما شایستهتر است که پافشاری بر حقوقِ ملتِ ما برای پژوهشهای علوم هستهای باشد و نه برای انرژی هستهای و همچنین نه برای تولید تسلیحات هستهای.
چنین موضعگیریای تنشهایِ سیاسی را خنثی کرده و فرآیند بازسنجی و همسنگی[18] را برای آژانسِ بینالمللی اتمی سادهتر کرده و کشورهای بیشتری را به سوی جانبداری از حقِ ملتِ ما برای پژوهشهای علوم هستهای راهنمایی میکند.
این ۳ حوزهی کاربردی یعنی پژوهشهای علوم هستهای، و انرژی هستهای و تسلیحات هستهای، هم از نظر ابعاد، هم از نظر سرمایهگذاری و هم از نظر غنیسازی سوختی و مسایل اجرایی-فنی از یکدیگر متفاوتاند.
اغلب این تفاوتها در تنشهایِ سیاسی غرب با ایران (که عمدتاً برای مصارفِ تبلیغاتیِ داخلی هر دو طرف هستند) در رسانهها موردِ تدقیق قرار نمیگیرند. یکطرف از آنها برای لولو ساختن و ایجاد ترس داخلی استفاده میکند و دیگری برای مصارفِ ایجاد غرور “ملی” و جذب پشتیبانی برای اهداف دولتی سود میبرد. به گفتهی قدما: “موش و گربه که با هم بسازند دکان بقالی خراب شود[19].”
اصولاً در دنیایِ امروز بدونِ داشتن امکاناتِ پژوهشیِ علوم هستهای نمیتوان مدرن شد و یا توسعهای همگون داشت. امروزه در همهی کشورهای مدرن و همچنین در کشورهای تازهتوسعهیافته، حتی در دانشگاهها و بنیادهای بهداشتی، ابزارهای مدرن هستهای مورد استفاده هستند (برای نمونه زیستشناسی هستهای یا پزشکی هستهای[20].) اما در هیچ جای دنیا رآکتور انرژیِ هستهای برای کاربردهایِ پژوهشهایِ علمی و فنی موردِ استفاده نیست، بلکه رآکتورهای مدرنتر و کوچکتر به کار گرفته میشوند.
تمام نمونههای اجرایی مندرج در این کتاب نیاز به تواناییهای پژوهشهای سطوحِ اتمی و ریزتر از اتم یا زیراتمی دارند.
در دنیای کنونی بدونِ داشتنِ ابزارهای پژوهشی در سطوح و ابعادِ اتمی گذار به مدرنیته (به شرایطِ تاریخی نوین) غیرممکن است. امروزه هر حوزهی علمی مدرن از طریقِ پژوهشهایی در سطوح و ابعادِ اتمی (که نیاز به ابزارهای هستهای دارد) امکانِ پیشرفت دارد و حقِ طبیعی هر ملتی است که؛ در سطحِ دانشگاهی؛ این امکانات را برای جامعهی خود فراهم آورد.
همهی کشورهای مدرن (یا در حالِ گذار به مدرنیته) بدونِ استثنا، پژوهشهای هستهای شفاف در سطوحِ دانشگاهی، صنعتی و علمی دارند و بدنبالِ انرژی هستهای (که لزوماً سودآور نیست) یا بدنبالِ تولیدِ تسلیحاتِ اتمی هم نیستند. فعالیتهای علمی هستهای آنها هم شفاف و در انطباق با قوانین قبولشدهی بینالمللی است. هیچ کشوری در دنیای معاصر نتوانسته است به علم و به فنآوری مدرن دست بیابد مگر اینکه پژوهشهای علمی مستقلِ هستهای در سطوحِ آزمایشگاهی، دانشگاهی و صنعتی داشته باشد.
عدمِ شفافیت در حوزهی پژوهشهای اتمی و پافشاری بر سیاست انرژیِ هستهای بجز بخطر انداختن ملتِ خود پیآمدی ندارد و غیر از کوتهفکریِ دیپلماتیک با سرنوشتِ بشر بازی کردن هم هست. سیاسی شدن بیش از حد برنامهی هستهای ایران باعث شده است که جنبههای ایمنی و امنیتی[21] نیروگاه بوشهر در اولویت قرار نگیرند. فشار برای راهاندازی نیروگاه، عدم انتشار برآوردهای مربوط به ضریب خطر و ضریب ایمنی مربوط به نیروگاه، عدم شفافیت در مورد نتایج بازرسی ایمنی آژانس بینالمللی انرژی هستهای، و راه اندازی کارزار تبلیغاتی برای اثبات ایمنی بالای نیروگاه، همه در نتیجهی این سیاستزدگی است.
البته بدلیل خطراتِ جنبی این فنآوری و بیراههرفتنها، شرطِ اول برای پژوهشهای علوم هستهای در همهی موارد شفافیتِ قانونی و بینالمللی[22] آن پژوهشها است.
تحقیقاتِ جدیدتر نشان از آن دارند که بدلیل آلودگیهای رادیوآکتیو، و بدلیل خطراتِ ایمنی[23] و زیستمحیطیِ انرژی هستهای، و بخاطر زبالههای اتمی و پسماندههای هستهای آن (که در مواردی مانند پلوتونیوم، نیمعمر ایزوتوپ آن ۲۴۰۰۰ سال است،) نیاز به بیش از صد هزار سال مراقبت و محافظت دارد.[24]
همچنین بدلیلِ هزینههای بالایِ مدیریتی درازمدتِ انرژی هستهای، چنین انرژیای حتی در کشورهای پیشرفته از قبیل آمریکا و آلمان و فرانسه هم امروزه مغبون به صرفه نیست[25]، چه برسد به ایران با همهی مشکلات اجرایی و مدیریتی آن[26].
از آن گذشته با توجه به تحولات قابل پیشبینی در تکنولوژی[27] و با توجه به منابعِ طبیعی ایران، تخصیصِ منابعِ مالیای چنین عظیم جهتِ راهکارهای انرژیِ جایگزین یا بدیل[28] برایِ منافعِ درازمدتِ ما بسیار مغبونبهصرفهتر خواهد بود. چنین سیاستی یعنی انرژیِ جایگزین یا بدیل میباید موضوعِ پافشاری و تحقیقاتِ کارشناسانِ انرژیِ ایرانی باشد و نه سیاست انرژی هستهای.
پافشاری بر حقِ مسلّمِ مردمِ ایران برای داشتنِ امکاناتِ پژوهشهای علمی هستهای و امکانات پژوهشهای دانشگاهی (بدون وارد شدن به مسایلِ انرژی هستهای یا تسلیحاتِ اتمی) همراه با پافشاری بر سیستمِ بازسنجی و همسنگی[29] دولتی و داشتنِ فرآیندها و ضوابطِ شفاف و تقاضا برای وارد کردنِ تکنولوژیِ هستهای مدرن[30] (بویژه نسلِ چهارم و پنجم رآکتورهایِ کوچکتر و کمخطرتر که امروزه در بلژیک و فنلاند ساخته میشوند و حتی در دانشگاهها مورد استفادهاند) بهترین راهکارِ ملی و سالمترین شیوهی برخورد به مسایلِ پیچیده و مهمِ علمی امروزی است که ایران با آن روبروست.
تاثیر بسیار خطرناکتر تشعشعات هستهای، در دگرشهای ژنتیک[31] است که اغلب در نسلهای بعد اتفاق میافتد. در بخش علوم ژنتیک این کتاب به دگرشها خواهم پرداخت، اما پژوهشهای دانشمندان اروپا و آمریکا در طول ۲۵ سال گذشته و آزمایشهای تشعشعی رادیوآکتیو بر روی حشرههای میوه (که طول عمری ۲ روزه دارند) نشانگر آناند که این دگرشهای ژنتیک اغلب در ۱۰ تا ۲۰ نسل بعدی اتفاق میافتند.
فقدان شفافیت یعنی سپردن سرنوشت کشور و منطقه به دست خطری کور با قدرتی هیولایی که از نسلهای آینده هم قربانی خواهد گرفت.
موضعگیریهایِ غلطِ دولتی و پافشاری بر انرژیِ هستهای، بجایِ اصرار بر حق پژوهشهای دانشگاهی اتمی و تحقیقاتِ علمی زیراتمی[32] بویژه بدون شفافیتِ لازم و بدون بازسنجی و همسنگی فرآیندها، جز به خطرانداختنِ جانِ ملت و بیتوجهی و بیتفاوتی به سرنوشت انسان چیزی ببار نمیآورد.[33]
فقدانِ حساسیتهایِ اجتماعی و بیتوجهیهایِ دولتی به نکاتِ مطرحشده نشان میدهد که در موردِ خطرِ اتمی، ناآگاهیِ علمیِ ژرفی در جامعه و در دولت وجود دارد که در سه وجه نمایان میشود:
- ناآگاهیای که در نوعی مصلحتگرایی به وجود آمده است که توجیه میکند که انتقاد از سیاستِ هستهایِ دولت گشودنِ جبههی تازهای است که به نفعِ مخالفان نیست.
- ناآگاهیای که ریشه در بیسوادیِ علمی در موردِ ظرایفِ علومِ هستهای و فنآوریهای اتمی مدرن دارد.
- و همچنین ناآگاهیای که در آلودهبودن به سمومِ ایدئولوژیِ “غرورِ ملی” به وجود آمده است[34].
این سه وجه، سه عاملِ وحشتناک و اصلیِ این فقدانِ حساسیت اجتماعی ما هستند و به نظر میرسد که شاید تنها راهکار امروزی برونرفت از آن مخمصه در اشاعهی سواد علمی[35] باشد[36].
R. Rakhshani. Origins of Modernity – Even Development in the Evolution of Science and Technology. CreateSpace, Charleston, North Carolina, a Division of Amazon. Com On-Demand Publishers, 2009
در مواردی (fusion) را در فارسی جوشهستهای ترجمه کردهاند که میتواند برای (nuclear fusion) صحیح باشد اما نه برای (fusion). همچنین است بکارگیری واژهی شکافتهستهای که میتواند برای (nuclear fission) صحیح باشد اما نه برای (fission) .
وقتی کامپیوترهای نیروگاههای هستهای آلوده به بد افزارهایی چون «استاکس نت» یا «استارز» میشوند، وقتی دانشمندان هستهای ایران در وسط پایتخت ترور میشوند و یا در سفر حج ربوده میشوند، چگونه میتوان آسوده بود و بیم از قرارگرفتن مواد رادیواکتیو و یا پسماندههای هستهای در دست عناصر خرابکار نداشت . جنبههای امنیتی نیروگاه بوشهر شاید به همان اندازهی جنبههای ایمنی آن مورد سهلانگاری قرار گرفتهاند.
نگاهی به فاجعهی هستهای در ژاپن (که هزارها برابر از نظر شاخصهای پایداری محیط زیست از ما مجهزتر بوده است) پس از زلزلهی اخیر (۲۰۱۱) آنجا هشداری به هوادارن شعار “حق مسلم ماست” (که عمدتاً برای مصارفِ ایجاد غرور “ملی” و جذب پشتیبانی برای اهداف دولتیست) میباشد تا کمی در شور خود برای رآکتور هستهای (روی خط زلزله) و انرژی هستهای تامل کنند.
سه گسل برازجان، کازرون و فیروزآباد از نزدیکی بوشهر عبور میکنند. گسلهای کور و لایههای نمکی هم در اطراف خلیج فارس و زیر رشته کوه زاگرس وجود دارند که مورد بررسی دقیقی قرار نگرفتهاند. یکی از دلایل پایان همکاریهای کشتیسازی هلندیها با دولت شاه عباس در بندر بوشهر و در بندر لنگه، وقوع زلزلهی بزرگی در آن منطقه بود. )ر.ک. به ویللم فلور، صعود و سقوط بندر لنگه، ۲۰۱۰ )
افزون بر این عدم شفافیت مسئولان ایرانی در مورد احتمال وقوع حوادث طبیعی و میزان مقاومت نیروگاه بسیار نگران کننده است. بهزعم مقامات ایران و بگفتهی خود پیمانکار روسی نیروگاه در مقابل زلزلهای نه با “قدرت” ۸ بلکه با “شدت” ۸ مقاوم شده است. در واقع نیروگاه تنها میتواند زمین لرزهای با شدت ۸ در مقیاس MSK-64 که برابر با ۶/۷ ریشتر است را تحمل کند !
آیا در کشوری که بدلیل کمبود وجود استانداردهای ایمنی، در حتی افتتاح پالایشگاه آبادانمان با انفجار و آتشسوزی همراه هستیم و آیا در دولتی که رئیسجمهور دکتر-مهندساش فکر میکنند میتوان با وسایل آشپزخانه انرژی اتمی تولید کرد، انفجار فوکوشیما باعث میشود در مغزی جرقهای زده شود که شایستهتر است از تجربهی ژاپن درس گرفت؟ رئیسجمهور دکترمهندسمان داشتند در مورد صدور تکنولوژی و توانایی مدیریت به جهان! سخن میگفتند که انفجار رخ داد! چه تضمینی وجود دارد که در بوشهر چنین چیزی پیش نیاید؟
حق مسلم ما دموکراسی و آزادی است، نه انرژی هستهای. در صورت وجود آزادی است که میتوان به برنامه اتمی هم رسیدگی کرد، آن را بررسی و نقد کرد و درباره آن تصمیم درستی گرفت . سلامتی و ایمنی ایرانیان به همان اندازه در زمرهی حقوق مسلم ما است. آزادی اگر باشد، حتی در صورت تصمیم نابخردانهی دولتی به استفاده از انرژی هستهای، این امکان وجود دارد که بر ایمنی آن نظارت انتقادی شود.
تجربهی جهانی ثابت میکند که بدون شفافیت سیاسی، هیچ شانسی برای شفاف کردن پروژهای همچون پروژهی انرژی هستهای وجود ندارد. این پروژه تا زمانی که شفاف نباشد، به صورتی مضاعف خطرناک است: بمبی است که بالقوه خطر انفجار دارد. اما اینک این پروژه بازیچهی سیاسی دست اشخاصی هم در موقعیت تصمیمگیری شده است که از نظر علمی و از نظر دانش زیستمحیطی اغلب بیسواد و از نظر باور عمدتاً مکتبی و جزماندیشاند. سانحهی فوکوشیما هشداری جدی است. کشوری مثل آلمان واکنشی به موقع و عقلانی نشان داد و دریافت که باید به برنامه وداع با انرژی اتمی و رویکرد به انرژیهای جایگزین یا بدیل و تجدیدپذیر و بیخطر رو آورد. در ایران ولی همچنان شعار میدهند»: انرژی هستهای حق مسلم ماست! «
در همهجای دنیا وجدانهای آگاه و مسئول خواهان بازنگری جدی در پروژههای اتمی شدهاند. جمهوری اسلامی در مقابل، چنان رفتار میکند که انگار خبرهایی که از فاجعهی فوکوشیما میآید، به ما مربوط نیست و بوشهر و دیگر مراکز اتمی ایران، از هر نظر امن هستند.
فرآیند درهمگدازی هستهای (جوشهستهای nuclear fusion) ضایعات و پسماندههای فرآیند ازهمشکافتی هستهای (nuclear fission) را ندارد . تنها پسماندهی فرآیند درهمگدازی هستهای، گاز هلیوم است که میتواند مصارف صنعتی و تجاری هم داشته باشد. اما متأسفانه در بیشتر موارد (به دلایل فنی و مالی) رآکتورهای انرژی هستهای بر اساس فرآیند ازهمشکافتی هستهای طراحی شدهاند.
خطرات زیستمحیطی بزرگترین چالش انرژی هستهای هستند. ایران، عمدتاً بدلیل مشکلات اجرایی و مدیریتی، از نظر شاخصهای پایداری محیط زیست در بین کشورهای جهان در انتهای جدول جهانی قرار دارد. در این جدول که در آن ۱۴۶ کشور جهان از نظر وضعیت زیستمحیطی، اجتماعی و اقتصادی مورد ارزیابی قرار گرفتهاند، فنلاند، نروژ، اروگوئه، سوئد، ایسلند و کانادا به ترتیب در جایگاه اول تا ششم جهان قرار دارند و کشور ایران با کسب ۸/۳۹ امتیاز بعد از کشورهایی همچون آنگولا، بورگینه فاسو، ویتنام، لیبی، چاد و… در مقام ۱۳۲ جهان قرار دارد.
دولت ایران به کرات نشان داده است در مقابل سوانح و فجایع طبیعی درغایت بیکفایتی اجرایی عمل میکند. زلزله ۶/۶ ریشتری که در بم، به کشته و زخمیشدن بیش از ۶۰،۰۰۰ نفر انجامید، چندی پیش در کالیفرنیا فقط سه قربانی گرفت. دولت ایران تا کنون هیچ آموزش ویژهای به ساکنان بوشهر برای مقابله با یک سانحه هستهای نداده و هیچ طرحی برای تخلیهی اضطراری بوشهر ارائه نکرده است. همچنین هیچ طرح جامعی برای پیشگیری و مقابله زیانهای زیستمحیطی ناشی از حادثهی احتمالی در بوشهر وجود ندارد.
در ایران با کدام تکنولوژی و با کدام توان اجرایی و مدیریتی میتوان مانع بروز خطر زیستمحیطی شد؟
آیا چرنوبیل، فوکوشیما، و هشدارهای مخالفان نیروگاههای اتمی در دو کشور نمونه از نظر اجرایی و فنآوری و مدیریت، یعنی ژاپن و آلمان، نباید ما را به فکر بیاندازد؟
مدیریت اجرایی کشوری که از ساختن اتوموبیلی همخوان با حداقلی از استانداردهای ایمنی ناتوان است و آشفتگی اجرایی و مدیریتیاش مثالزدنی است، با چه تضمینی زیر مهمیز شعار “حق مسلم ماست” به سمت تبدیل به یک قدرت هستهای کشانده میشود؟
همردیف شدن با پاکستان یا کرهی شمالی هستهای، واجد افتخار نیست، اما خطرهای عظیمی در بر دارد. کوتهنگری علمی تا چه حد؟ بیمسئولیتی دولتی تا چه اندازه؟
Kaku, Michio. Physics of the Future: How Science Will Shape Human Destiny and Our Daily Lives by the Year 2100. New York: Anchor Books, 2011.
علت تاخیر اخیر در راهاندازی نیروگاه بوشهر پوسیدگی در سیستم خنک کنندهی اضطراریای بود که شرکت آلمانی زیمنس بیش از سی سال پیش برای بوشهر تهیه کرده بود.
با وجود هشدار آژانس بینالمللی انرژی هستهای در مورد وابستگی مرکز نظام ایمنی هستهای کشور به دولت، این مرکز همچنان زیر مجموعهای از سازمان انرژی اتمی ایران است و از قدرت اجرایی کافی برخوردار نیست. افزون بر این بنابر گزارش آژانس بینالمللی انرژی هستهای این مرکز فاقد نیروی انسانی و تخصص کافی برای رسیدگی اجرایی به ایمنی نیروگاههای هستهای در کشور است. از آنجا که ایران به میثاق بینالمللی ایمنی هستهای و میثاق مدیریت ایمنی پسماندههای هستهای نپیوسته است، آژانس نمیتواند نظارت اجرایی دقیقی بر ایمنی نیروگاه بوشهر داشته باشد و فقط نقشاش به دادن مشاوره محدود میشود. چه تضمینی وجود دارد که سانحهی آبادان در جایی مثل نیروگاه بوشهر یا دیگر تأسیسات اتمی صورت نگیرد؟ تضمین اصلی را توان کارشناسی و اجرایی و مسئولیت مدیران میدهد. سانحهی آبادان آیینهی تمامنمای این توان اجرایی و این احساس مسئولیت است. آقای محمدرضا ظهیری، رئیس هیئت مدیرهی پالایشگاه آبادان در بیمسئولیتی گفتهاند: “وقوع چنین حوادثی اجتنابناپذیر است!”
با این حال و متاسفانه همین سمومِ “غرورِ ملیِ” متعفن هم بیثمر نبوده و گروهی را فریفته است. آنانی را فریفته است که گمان میکنند به واقع تمامی چشمهای جهانی به ایران دوخته شده است و هفت میلیارد جمعیت جهان کاری ندارند جز تحسین و تمجید از ایران و ای بسا حسادت ورزیدن به جایگاه روزافزون علمیاش ! آنانی را فریفته است که گمان میکنند ایرانزمین عنقریب در اوج قلههای علم و معرفت و دانش و اقتدار قرار گرفته و تا پرواز به سوی آسمانهای دست نیافتنی و افسانهای گامی بیشتر فاصله ندارد، پس تمام تحریمها و انتقادات جهانی تنها و تنها از سر ترس و حسادت است ! آنانی را فریفته است که گمان میکنند ایرانی نابغه به دنیا آمده است؛ مخترع و مکتشف بزرگ شده و در اوج سعادت زندگی میکند !و آنانی را فریفته است که کوچکترین تمجید از جانب یک غیرایرانی را به معنای اعتراف جهان به ضعف در برابر عظمت ایرانی تعبیر میکنند و برای تسلیم شدن قریبالوقوع جهان در پیش پای مدیریت ایرانی لحظه شماری میکنند ! اینان هر انتقادی به وضعیت موجود را وطنفروشی و هر تمجیدی از دستاوردهای جهانی را خودکمبینی و حقارت قلمداد میکنند ! هیهات از اینهمه سموم “غرور ملی” متعفن! هیهات بر این ناآگاهی علمی!
یکی از دلایلی که دولت ایران برای لزوم “انرژی هستهای” مطرح میکند، نیاز به انرژی بیشتر برای کشور است. البته کارگزاران دولتی (از دیدگاه علمی بیسواد) به اسراف و اتلافی که خود در شکلگیری جامعهای مصرفی با برنامهریزیهای غلط خود بهوجود آوردهاند، اشارهای ندارند. چنین برنامهریزیهای بیرویه، وضع موجود را به طور غیرقابل تحملی هزینهآور، اسرافآمیز، غیرمنصفانه، غیرسازنده، و به طور کلی ناپایدار کرده است. مصرف ملی انرژی درهر ده سال در حال دو برابر شدن، یا چهار برابر میانگین افزایش مصرف جهانی بوده است. ایران با داشتن یک درصد جمعیت جهان، سه درصد سوختهای فسیلی جهان را مصرف میکند. مصرف سرانهی انرژی در ایران چهار برابر هند، پنج برابر اندونزی، دو برابر چین و ۱. ۶ برابر میانگین جهانی است. در ایران میزان مصرف هر واحد انرژی برای هر واحد تولید ناخالص داخلی هفده برابر ژاپن، هشت برابر کشورهای آسیای شرقی و شش برابر اروپا است. علاوه بر مصرف بیش از حد داخلی و اسراف کلان، بخش قابل توجهی از محصولات انرژی توسط “خودی”ها به صورت قاچاق به کشورهای همسایه، که ارزانترین قیمتهای آنها هنوز سی درصد از ایران گرانتر است، صادر میشود.
ندانمکاری دولتی مسئول اصلی چنین اسراف و اتلاف انرژی، و به وجودآورندهی جامعهای مصرفی است. جالب اینجاست که چنین بیکفایتی دولتی، دلیل نیاز ملی به انرژی بیشتر و “انرژی هستهای” مطرح میشود.