آذر ماجدی
ویدیو بلاگ هایی که درباره سران جنبش سبز اسلامی، اصلاح طلبان حکومتی، تهیه کرده ام مجموعا مورد استقبال بسیاری قرار گرفته است. بسیاری بخاطر تهیه چنین ویدیو بلاگ هایی و برای افشاء و برملا کردن ماهیت این جنبش، بویژه چهره های برخی از این سران که در میان مهره های اصلی بنیانگذاران رژیم اسلامی هستند، تشکر کرده اند. عده ای از حامیان رژیم اسلامی، بجای نظر، فحش و ناسزا داده اند که بخوبی ماهیت لمپنی جریان اسلامی و حامیان این رژیم جنایتکار را برملا می کند. در واقع این فحش و ناسزاها بعضا باندازه خود مباحث افشاء کننده ماهیت واقعی این جنبش است.
برخی از متعلقین به جنبش ملی – اسلامی، هواداران اصلاح طلبان حکومتی، از جمله از تبار توده ای ها و سازمان اکثریت، تلاش کرده اند که فضا را مشوب کنند. با اعلام اینکه این صحبت ها در شرایط حاضر نادرست است و به اتحاد مردم ضربه می زند و اکنون همه باید با هم وحدت کنند، کوشیده اند، جنبش سبز اسلامی را از زیر نقد و افشاءگری بدر ببرند.
عده ای دیگر متعلق به جنبش ناسیونالیسم پرو غرب، هوادران رژیم سابق، گفته اند که انتصاب سبز به اصلاح طلبان حکومتی به جنبش سرنگونی زیان می زند و این سبز در واقع "سمبل جنبش مردم است." در یک کلام این ویدیوبلاگ ها بحث های بسیار داغی را بر سر ماهیت رژیم اسلامی، جنبش ملی – اسلامی و خواست های واقعی مردم در فیس بوک دامن زده است. مفید دیدیم که به برخی از این نظرات طی یک مقاله پاسخ دهیم.
اتحاد مردم را بهم نریزید!
"هموطنان شما دارند توی ایران جونشونو میدن اونوقت شما فکر این هستین که افراد مختلف رو ضایع کنید؟ به خدا همه میشناسند دوست و دشمناشونو…شما رو به خدا بس کنید. به جای این بچه بازیا که فقط مال یه قشر خاص که ترسو و بزدل هستن بیاید متحد شید و مردم و ایران رو نجات بدیم."
نقل قول بالا یک نمونه از نظرات حامیان "اتحاد مردم" است. از شیوه مذبوحانه نویسنده بالا که کوشیده است از طریق عوامفریبی میان مردم در داخل کشور و مخالفین رژیم اسلامی در خارج کشور شکاف ایجاد کند، و با باصطلاح "دل سوزاندن به حال مردم" اذهان را نسبت به نقدها و افشاگری های مطرح شده در ویدیو بلاگ مکدر و مردد کند، می گذریم. این یک روش کاملا شناخته شده است. متوسل شدن به این روش تنها بیانگر قدرت و برایی نقد و افشاءگری ما است. لذا با هیاهوی احساسی و گرد و خاک بپا کردن کوشیده شده که تاثیر گفته ها را کم کند. این عین روش آخوندهای اسلامی است که بمحض اینکه می خواهند مردم را تحت تاثیر عاطفی قرار دهند، سر به صحرای کربلا می زنند.
صرفنظر از شیوه استدلال این هوادار جنبش ملی – اسلامی، لازم است نکاتی را در مورد "اتحاد مردم" بگوییم. قبل از هر چیز لازم است این دو کلمه را در قاموس سیاست ها، ایدئولوژی ها و جنبش های مختلف معنا کنیم.
زمانی که هوادران رژیم اسلامی از اتحاد مردم سخن می گویند، عناصر رژیم اسلامی را نیز در میان مردم قرار می دهند. بطور نمونه دست اندر کاران این رژیم که دستشان به خون هزاران آدم آغشته است، در استقرار این نظام خفقان و اختناق، سرکوب و کشتار، استثمار و فقر، سهم داشته اند، از جمله موسوی، کروبی، خاتمی، و بقیه اعوان انصارشان را نیز در میان مردم جا می دهند. هر که را با خامنه ای اختلاف پیدا کند به این مردم اضافه می شود. خامنه ای به رفسنجانی یک تشر می زند، رفسنجانی نیز در میان جبهه مردم قرار می گیرد. لذا زمانی که از اتحاد مردم سخن می گویند، از اتحاد همه اینها علیه خامنه ای و احمدی نژاد صحبت می کنند. اینها خواست مردم را به یک جمهوری اسلامی بزک شده تقلیل می دهند.
زمانی که جنبش ناسیونالیسم پرو غرب از "اتحاد مردم" سخن می گوید نیز این مردم معنا و مرزهای متفاوتی دارد. برخی جریانات این جنبش که اخیرا اعلام کرده بودند: "گزینه حفظ جمهوری اسلامی" را در نظر گرفته اند، فعلا و تا اطلاع بعدی، مانند جریانات ملی – اسلامی این مقوله را تعریف می کنند.
جریانات دیگر این جنبش که خواهان سرنگونی رژیم اسلامی هستند، این طیف را در میان مردم قرار نمی دهند. اما در تعریف مردم، منافعی مشترک میان طبقات مختلف و جنبش های مختلف قائل می شوند. اینها با ارجاع به ایدئولوژی ناسیونالیسم می کوشند با حمله به اسلام و بعضا "عرب" از "ایران" و تاریخ قدیمی ایران، رژیم سابق و غیره دفاع کنند. آلترناتیو اینها یک نظام ناسیونالیستی است که تحت نام "جمهوری ایرانی" فرموله کرده اند. در نتیجه زمانی که با نقد و افشاءگری ما کمونیست های کارگری روبرو می شوند، علیرغم اینکه از نقد اصلاح طلبان حکومتی، خوشنود می شوند، از رادیکالیسم و دفاع ما از یک نظامی که آزادی، برابری و رفاه همگان را تامین و تضمین می کند به خشم می آیند، نگران و مضطرب می شوند.
جنبش کمونیسم کارگری دیدگاه متفاوتی دارد. برای کمونیسم کارگری سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی مطلوب ترین شکل و کم مشقت ترین راه رسیدن به یک جامعه آزاد، برابر و مرفه است. کمونیسم کارگری به این حقیقت آگاه است که در عین حالیکه در "جنبش سرنگونی طلب" جنبش های مختلف شرکت دارند، اما تمام آنها در ساختن "یک دنیای بهتر"، یک جامعه ای که آزادی بدون قید و شرط و برابری واقعی، اجتماعی و اقتصادی را تامین می کند، یعنی سوسیالیسم، ذینفع نیستند. دو جنبش اول خواهان حفظ نظم موجود با تغییرات سیاسی، حال با درجه و شدت مختلف، هستند. یکی خواهان یک رژیم اسلامی بزک شده است؛ دیگری خواهان یک نظام سرمایه داری ادغام شده در نظام سرمایه داری جهانی و با حمایت دولت های غربی است.
اکثریت وسیع مردم هیچگونه نفعی در این آلترناتیو ها ندارد. طبقه کارگر و مردم زحمتکش، آزادیخواه و برابری طلب خواهان تغییرات بنیادی اند. خواهان سرنگونی کامل جمهوری اسلامی و برقراری نظامی هستند که بر مبنای استثمار خشن اقتصادی بنیان گذاشته نشده باشد؛ خواهان امحای فقر و فلاکت اند؛ خواهان بهره مندی یکسان از موهبات جامعه هستند؛ خواهان درمان و بهداشت رایگان و با استاندارد بالا برای همه هستند؛ خواهان آزادی بی قید و شرط و برابری کامل زن و مرد اند؛ خواهان لغو هر گونه تبعیض اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هستند. این مطالبات فقط و فقط در یک جامعه سوسیالیستی قابل تحقق است. نظامی که جنبش کمونیسم کارگری و حزب اتحاد کمونیسم کارگری برای آن مبارزه می کند.
با توجه به مباحث بالا روشن می شود که متعلقین به دو جنبش ملی – اسلامی و ناسیونالیسم پرو غرب زمانی که به مباحث مطروح در ویدئوبلاگ های فوق الذکر برخورد می کنند و خرده می گیرند که به اتحاد مردم ضربه می زند، هر یک از چه خاستگاهی حرکت می کند، چه منافعی را مد نظر دارد و چه اهدافی را دنبال می کند. "اتحاد مردم" یک لفظ قشنگ و با بار بسیار مثبت سیاسی است. اما باید سطح این لفظ را خراش داد، و به خاستگاه سیاسی- ایدئولوژیک و جنبشی مدافع این لفظ توجه کرد.
"سبز عامل همبستگی ملی"
"سرکار خانم آذر ماجدی عزیز، با تشکر از تلاش شما برای فرق گذاشتن بین جوانان جنبش سبز ما که اگر چشم بینائی بود متوجه بی سر بودن آن از روز نخست نیز می بود و تاسف از اینکه در کنار استعمار حامی رژیم سعی در الغاء سر و سران برای این جنبش سبز … نمودید، سوالم اینجاست که چرا در نام بردن اینان بارها نام سبز را بکاربردید ولی با کینه تمام از بکار بردن کلمه سبز برای ما سبز ها سر باز زدید هرچند فرق گذاشتید همین سردرگمی و ندانم کاری امثال شما عامل بقای رژیم تا این زمان بوده، … تاختن بر سپاه و بسیج و رهبر، کلید پیروزی بی چون و چرای این جنبش سبز ملت ایران است. ناکارآمدی نیروهای متشکل اپوزیسیون حقیقی در ایجاد همبستگی ملی، گزینش رنگ سبز بعنوان نماد اعتراض مردم ایران به کل نظام را بیش از پیش ضروری میسازد، … هرکس که حقیقتاً به همبستگی ملی میاندیشد و به شعار جمهوری ایرانی عشق میورزد باید بپذیرد با زمین گذاشتن پرچم سبز به همبستگی ملی لطمه میزند و خودش را فریب ندهد که همبستگی ملی در جای دگری شکل خواهد گرفت. … ما همه با هم هستیم."
نویسنده نظر بالا متعلق به جنبش ناسیونالیسم پرو غرب است. اینها نیز می کوشند مانع نقد آنچه به "جنبش سبز" معروف شده است، شوند. اینها با نقد امثال موسوی و کروبی مشکلی ندارند. اما از آنجا که نقد کمونیسم کارگری به این جنبش رادیکال و ریشه ای است و فقط در سطح افشای این افراد باقی نمی ماند، می کوشند در مقابل اشاعه آن سد و مانع ایجاد کنند. به این استدلال متوسل می شوند که "سبز" سمبل جنبش مردم علیه رژیم اسلامی است و از اینرو نباید مورد نقد قرار گیرد، بلکه باید در جهت "همبستگی ملی" تحت پرچم سبز کوشید.
این نظر با نظر پیشین متفاوت است، اما دارای یک جوهر است. هر دو می کوشند که با مشوب کردن فضا، با آژیتاسیون درباره "همبستگی ملی" یا "اتحاد مردم" مانع روشنگری درباره اهداف و خاستگاه جنبش های مختلف شوند؛ مانع تعمیق قطب بندی سیاسی – طبقاتی و ایدئولوژیک در جامعه گردند؛ و این تلاش را "در خدمت بقای رژیم اسلامی" می نامند.
هر دو جریان، صرفنظر از اینکه با چه لحنی صحبت می کنند و چه هدف معین سیاسی را دنبال می کنند، مردرندانه می کوشند، تلاش ما کمونیست های کارگری برای نقد و افشای جنبش اصلاح طلبان حکومتی، رهبران جنبش سبز و تلاش برای تعمیق قطب بندی سیاسی – اجتماعی در جامعه را "عامل بقای رژیم" بنامند.
پس از کمی تعمق در نظرگاه های این دو جنبش، تشابهات آنها را بخوبی می توان تشخیص داد. هر دو جنبش و جریان با تمام قوا می کوشند که از تعمیق قطب بندی های طبقاتی و سیاسی در جامعه جلوگیری کنند؛ هر دو می کوشند مردم را یک پدیده فراطبقاتی و فرا ایدئولوژیک، از زاویه خواستها و امیالشان، جلوه دهند. یک پدیده موهوم تحت عنوان مردم و یک جنبش همه با هم برای یک سری تغییرات سیاسی، "نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد." این هدف مشترک هر دو جنبش و هر دو جریان است. از این رو است که از نقدهای تند و رادیکال ما به خشم می آیند و ما را بشیوه خنده دار "عامل بقای رژیم اسلامی" یا "آلت دست خامنه ای" می نامند.
این شیوه های عوامفریبانه توده ایستی- اسلامی تاریخ مصرفش گذشته است. فایده ندارد. مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی به میدان آمده اند. مردم خواست ها و امیالی بسیار عمیق و رادیکال دارند. "مرگ بر جمهوری اسلامی" برای طبقه کارگر، مردم زحمتکش، جنبش آزادی زن و آزادیخواهان و برابری طلبان معنایی وسیع و عمیق دارد. مرگ بر جمهوری اسلامی، یعنی نه به فقر و فلاکت، نه به سرکوب و اختناق، نه به تبعیض و بی عدالتی. برای مردم مرگ بر جمهوری اسلامی معنایی بسیار وسیعتر از ملی – اسلامی ها و ناسیونالیست های پرو غرب دارد.
مردم خواهان آزادی، برابری و رفاه اند. این خواست ها نه در جمهوری اسلامی بزک شده، نه در جمهوری ایرانی، نه در رژیم ناسیونالیستی، بلکه فقط در جمهوری سوسیالیستی قابل تحقق است. *
جامعه رنگین کمان