از : هوشنگ طالع
دکتر محمد رضاعاملی تهرانی
آموزگار بود و پژوهنده ، هماره لبخند ویژهای بر لبان داشت که گاهی به « زهرخند » میمانست . شاید باید او را از میان نوشتهاش به نام «زهرخند » باز شناخت : « آن روز در میان شما جای یکی خالی است ؛ آن منم . کس نشناختش . ناشناس آمد ، ناشناس به زیست . ناشناس بمرد »
گرچه شاید بتوان گفت که ناشناس آمد ؛ اما با پیوستن به مکتب پان ایرانیسم و شناخت و شناساندن « ناسیونالیسم چون یک علم » سرشناس زیست و ایستاده و سرفراز با چشمان باز به پیشباز مرگ شتافت ؛ زیرا « معلم اول ناسیونالیسمایران » از ورطهی « مرگ و نیستی »گذشته بود .
او بود که ناسیونالیسم را چونان یک « علم » باز شناخت و نه تنها به ایرانیان ، بل به جهانیان آموخت . ؛ گرچه شهادتش بر جوخهی اعدام ، داستان « منصور » دیگری است و « دارِ » جاودان شدن .
دکتر محمد رضا عاملی تهرانی ( معلم شهید ) نماد اندیشهوری پانایرانیستهاست
داریوش فروهر
افراشته قامت بود و دلیر، گویی ترس را نمیشناخت . هراندازه که در برابر دشمنان ایران سرسخت بود و گذشت ناپذیر ؛ برابر دوستان و هماندیشان ، فروتن بود و مهربان . گرچه برابر دشمنان می خروشید ؛ اما با یاران و دیگران ، نرم سخن میگفت .
او چنان به اندیشهی پانایرانیسم باورمند بود که با آغوش باز « جان » بر سر آن گذاشت .
داریوش فروهر ، نماد ایستادگی و تسلیمناپذیری پانایرانیستهاست
محمد مهرداد
54 سال ، گلولهی دشمنان ایرانزمین ، توان « حرکت » را از او باز ستانده بود و « تختبند » شده بود ؛ اما محمد مهرداد نشان داد که به راستی :
« شیرهم شیر بُود / گرچه به زنجیر بُود » .
گرچه اسیر تخت بود ؛ اما چون نام مقدس « ایران » به میان میآمد، خون بر چهرهاش میدوید و با کمک حلقهای که از سقف آویخته بود ، اندکی خود را بالا میکشید و چنان مینمود که به مانند روزگاران گذشته ، یکتنه ، خروشان و جوشان برابر انبوه دشمنان کژ اندیش این ملت و این سرزمین به پای ایستاده است ؛ استوار قامت و شکستناپذیر .
محمد مهرداد ، نماد فداکاری و استوارگامی پانایرانیستهاست .
تهران ـ 15 شهریورماه 1394 ( برابر با شصت و هشتمین سالگرد بنیانگذاری مکتب پانایرانیسم )