مجید نفیسی
امروز
نیویورک خم شد
و در آبهای اطلس گریست
از زخمی بزرگ می نالید
روی تیره ی پشتش
آنگاه به یاد آورد
زخمهای کهنه ی کودکانش را
از هلند و ایرلند
از آفریقای سیاه
از لهستان و اکراین
و از واحه های بیت المقدس
نه!
باید به پا می خاست
و می گذاشت تا آفتاب
بار دیگر بر چهره اش بدرخشد
و کودکانش دستهای یکدیگر را بگیرند
و بر گرد دامنِ چرخانش
به رقص درآیند.
11 سپتامبر 2001