محسن دارائی
رژیم اسلامی که در تنگنای تحریم اقتصادی از طرف شرکای غربی از یک سؤ و نارضایتی عمومی ناشی از فلاکت اقتصادی گرفتار آمده راه چاره را در عقب نشینی به زیر عبای اعتدال گرای روحانی یافته تا شاید این شیخ معجزه کرده و تحریمها را پایان دهد.
همگان میدانیم که نابرابری ، به خصوص نابرابری جنسیتی در قوانین زن ستیز حکومت اسلامی نهادینه شده و انتظار از رئیس جمهور برای رفع نابرابری انتظاری هپروتی است. همان طور که اشاره شد به اصطلاح یک جریان اعتدال طلب درون شکافهای جمهوری اسلامی بین دو جناح با در آمدن اسم روحانی از درون صندوقها به ریاست جمهوری رسیده که از این نظر به اصطلاح یک اعتدالی درون جدال جناحها در جمهوری اسلامی را شاهد هستیم. این بیشتر از اینکه مربوط به خود روحانی باشد محصول شرایطی است که یک نوع خط اعتدال طلبی را درون حاکمیت جمهوری اسلامی ضروری کرد ، در دورهٔ قبل صفوفشان به شدت در هم ریخته و تشدد به از آنها نمایان شد و افشاگریهایی که از هم کردند و اختلافاتی که بعد از عروج جنبش سبز درون صفوفشان مرتباً تعمیق میشد جمهوری اسلامی را از نظر خود جناحهای داخل حاکمیت بسیار بی اعتبار و شکننده کرده بود ، میشد تصور کرد که اگر آن شکاف به همان درجه وبا همان اختلاف هایی که به خصوص بر سر ریاست جمهوری احمدی نژاد و با دعوایی که با ولی فقیه و مجلس قوه قضائیه به راه افتاده بود میتوانست به فروپاشی این نظام منتج شود اما شانسی که آوردند این بود که در سوریه بشار اسد نرفت و پروژه امپریالیستی اسد را سرنگون نکرد و جمهوری اسلامی از این نظر در مناسبت بین المللی یک وضعیت مناسب تری را پیدا کرد از اینکه برود پای مذاکره با غرب برای کاهش تحریمها و مساله اتمی ، به این دلیل است از غرب تا شرق و از اسلامی و غیر اسلامی این را پیروزی خودشان اعلام کردند و در آمدن اسم روحانی ناشی از این نیاز است که جمهوری اسلامی شکافهایش را به حداقل برساند و در عین حال نیاز به اینکه با وارد مذاکره شدن با غرب فشار تحریمها و فشار از مساله اقتصادی در ایران را کم بکند.
اما این توافق شکننده است و اینکه سیر مذاکرات به کجا برسد ، موفق بشوند یا نشوند ، به فاکتورهای خیلی بیشتری از اینکه روحانی سیاستش چه هست بستگی دارد .منتهی این تعادل ، تعادلی هست که اینها جشن گرفته که توانستند صفوف در هم ریخته حاکمیت را در حول روحانی با یک درجهای و یک اعتدال هایی دوباره شکل بدهند و آرایش دیگری دادند ، دوستهای قدیمی دشمن شدند و دشمنهای قدیمی دوست شدند ، از صفوف اصول گرایان تشدد باعث شد بسیاری رفتند پشت روحانی ، منتهی تشددی که در اصلاح طلبان بود با توافقی که کردند بر سر روحانی به نفع خط رفسنجانی کاهش پیدا کرد ولی این تشدد هنوز در آنها وجود دارد . به هر حل این اتفاقی است که افتاده و درواقع این وضعیت قبل از هر چیز بیانگر نیاز این هست که جمهوری اسلامی باید و میخواهد که مذاکره کند با غرب و تحریمها و فشارهای اقتصادی را کاهش بدهد .
اما اینکه میتواند باعث گشایش و فرصتی شود که جنبش رهایی زن ، جنبش احقاق حقوق زن از آن استفاده کند ، جواب هم آری است و هم نه ، درست است میتوانند اگر با خواستهای خودشان به میدان بیایند و این تعادلی را که خودشان وعده میدهند به نفع تخفیف برای فشارهایی که به زنان میآورند استفاده بکنند . اما میتواند بر عکس هم باشد اگر توسط این اپوزوسیون فرصت طلبی که دامن زده میشود به این توهم که گویا قرار است شرایط مناسب تری را فراهم بکند این توهم است و به انتظار این توهم نشستن باعث میشود که اتفاقا جنبش رهایی زن پا پیش نگذارد و منتظر الطاف و مرهمتهای امثال روحانی بنشیند که تماماً پوچ هست و نه روحانی برای احقاق حقوق زنان آمده و نه برای آزادی زندانیان سیاسی و نه اینکه بتواند فشار فقر و گرانی را از دوش اکثریت محروم جامعه و از دوش طبقه کارگر بر دارد و نه برای حق تشکل کارگر آمده و برای هیچ گشایش سیاسی نیامده ، آمده تا صفوف حاکمیت را تحکیم بخشد تا بتوانند یک دست تر وارد مذاکره با غرب شوند و پایههای جمهوری اسلامی را با فریب مردم و جامعه جهانی محکم تر از قبل کنند