باردیگر،دکترمنوچهرستوده، این باردرکتاب ” سواد وبیاض” ایرج افشار!

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

بهمن مشفقی

مقدمه- مجموعه مقالات کتابِ ” سواد وبیاض ” که درسال ۱۳۴۹شمسی به قلم ایرج افشار، که انتشاراتِ ” آذر” آنرا منتشر کرده است،اولین مقاله اش عنوانِ : ” گشتی درخاک یزد ” است. ومی نویسد: مراد ،سفری است درآبان ۱۳۴۶شمسی با ” منوچهرستوده” به یزد داشته است.

بامداد پگاه که تهران غم انگیزدرخواب بود با ” منوچهرستوده ” از” ری ” آهنگ ” بوآنات ” کردیم. ” ستوده ” یارموافق وهمراهی آسان نورد است.آرامی ی درونش، آرام بخش روان است. تحمل وطاقتش زندگی دشوار بیابان را سخت آسان می کند. هرنان خشک وسیاهی می خورد، هر آبی می نوشد درهر بیغوله وکلبه ای، آرام به خواب خوش می رود.طبیعت محبوب اوست وسفرصحرا مطلوبش.!( ص -۱)

درصفحه ی هفت این کتاب،عکسی از دکترموچهرستودهدرکنار ” درخت_ کهنه توتی ” به چاپ رسیده است.درشرح آن آمده است : دراین ابادی” منچ ” دیدنی ترین چیزدرختان توت کهن است که می برند و می برند! گمان ندارم کهن تر وکلفت تر از درخت توتی که عکس آنرا گرفته ام، درجای دیگر بتوان یافت.قدمت وعظمت وسطبری ی آنرا با ” ستوده ” که باریک وقلمی نیست، بخوبی می توان سنجید.!

” مهریز” آبادی ی قدیم وباشکوهی است.درتواریخ یزد، بنای آنرا به ساسانیان نسبت داده اند. نامش را ” مهریچهر” نوشته اند. تفاوت بارزش تلفظ وضبط کتب واسناد دراسمای جغرافیایی زیاد دیده می شود. به قولِ ” ستوده ” منشیان فضل فروش واهل قلم متفرعن، چون خود را مختار در فقه اللغه کامل العیار می دانسته اند، به تلفظ زمان واستعمال عام بی اعتنایی وهرچه خواسته اند کرده اند.چون سفر های قبلی تمام سوراخ سمبه های ” مهریز ” را یا ” ستوده ” دیده بودیم، این بار بجز” بغداد آباد وبیدک ” جای دیگری راندیدیم. ( ص- ۴۰).درصفحه ی ۴۳ کتاب عکسی از دکترمنوچهرستوده درکناربرج زیبای ” ارچنان ” نزدیک عقدا، به چاپ رسیده است.

…قصد مان آن بود که دربیابان بین ” گاوخونی وعقدا وندوشن چهار رباط قدیمی را ببینیم. دوتا از این چهار رباط را درسفری با ” ابراهیم حائری ” همراه بودم، دیده بودم ولی دیدار مجدد آن درمحضر” ستوده ” لطفی تمام داشت.

” در طرف غربی ” گاوخونی ” یک رشته طولانی تپه های ریگ روان آرام گرفته ” ریگ سرا” نام دارد.و” گاوخونی ” را از ” ورزنه ” جدا می سازد. قرن هاست این سلسله ریگ دراین محوطه پادر زنجیرمانده است وحرکتی ندارد.چون دیواری است که ” ورزنه ” را از دریاچه وکویرمنفصل ساخته.من و ” ستوده ” که بیابانهای ریگزارو پر رنگ وروان را در بلوچستان وسیستان دیده بودم، چنین رشته ریگی ندیده بودم. (ص ۴۸).

….” ورزنه ” آبادی بزرگ وبا نام ونشان وهمسایه ی ” کوپا ” ( قهپایه ) است….از پل قدیمی که بر زاینده رود بسته است گذشتیم تا به ” ورزنه ” وارد شدیم.آثار دو پل بسیار کهنه در حول وحوش دو پل فعلی دیده می شود.ولی دیدنی تر از همه ” تابلوی ” :” استگاه کلیماتولوژی ” بود که بر سرقبرستان نصب است.! به ” ستوده ” گفتم مسلما بخشنامه ی نخست وزیر درباب اجتناب از استعمال کلمات خارجی، به این قصبه ی دور افتاده نرسیده است. والا دستگاه هوا شناسی واقلیم شناسی زود تر می جنبید واین علم را از سر مردگان برمی داشت.!

وارد شدیم ومسجد جامعش را که کتیبه های بسیار خوش خط به خط ِ” محمود نقاش ” واز عهد وبه نام ” شاهرخ بهادر خان ” است زیارت کردیم و چشم را ” سو ” دادیم. مثل همه جا وبد تر از همه جا مردم به دور مان حلقه زدند. همه از کم دوایی ( عرض نکردم بی دوایی ) وکم طبیبی و کم معلمی، می نالیدند. می گفتند چون اینجا آخر ایران است ودور افتاده وهمسایه ی ” گاوخونی ” است، کسی به فریاد مان نمی رسد.کسی جرات ندارد که به این قصبه بیاید. باز به یاد ” کلیماتولوژی ” افتادیم. ” ستوده ” گفت: مردمی که ” کلیماتولوژی ” دارند، ادعای بی پایه ای می کنند، حرف مفت می زنند، حتما طبیب ومعلم هم دارند. ( ص -۵۱).

بیست شهر وهزار فرسنگ!

ساعت شش بامدا بیست ونهم اسفند است. ( این سفر از ۲۷ اسفند۱۳۴۴شمسی تا دهم فروردین ۱۳۴۵شمسی مدت گرفت ).

درخدمت دکتر منوچهر ستوده ی عزیز، همدل فاضل، به قصد سیستان وبلوچستان از تهران حرکت شد.مرکب مان به لطف ” امیر عباس هویدا ” عبارت است از ” آهوی بیابان ” ( جیپ استیشن ).

….” بشرویه ” زادگاه ” بدیع الزمان فروزانفر” را چون بر کنارکنار افتاده است، ندیدیم. طبعا با ” ستوده ” به یاد استاد افتادیم، از فضائل او سخن گفتیم وگزافی نگفتیم. ( ص-۶۷).

…” قلعه ی رستم ” نزدیک زابل ، چهار کیلومتر از جاده فاصله دارد. شهری است در حدود ، دو کیلومتر در یک کیلومتر. بنا های معتبرو قلعه های معظم دارد.چهار پنج قرن است که متروک شده است. به حدس دکتر منوچهرستوده ” حوضدار” و ” کندرقدیم ” را درهمین منطقه باید جست.

…پس از راندن پنجاه کیلومتر به ” نصرت آباد ” رسیدیم.اینجا آبادی کوچکی است، آخرین آبادی های بلوچ نشین…بعد از آن به دو : ” میل نادری ” می رسیم. اولی بکلی مخروبه شده وازمیان رفته است. دومی تقریبا سالم وپا برجاست ومرمت شده. اگر چه این میل ها به ” نادری ” شهرت یافته( ظاهرا به علت تعمیری که در عهد نادربه دستور او شده است.) ولی آجر های قطوروبزرگ آن نماینده ی قدمت آنها ازدوران پیش ازاسلام است. (در صفحه ی ۹۶ کتاب عکسی از میل نادری چاپ شده است که در زیر آن نوشته شده است : ” ستوده ” بر فرازمیل نادری. = میل ومرد – فیل وفنجان. ).

…از هرگوشه از کاشی کاری های درونی کاروانسرا، لطفی و شکلی وحالتی خاص دارد.بردیوار جنوبی کاروانسرا، سنگی نصب شده است که متنش با جناب ” ستوده عزیز” مان خوانده شد ..(ص-۱۰۴).

…سفرمان دوازده روز مدت گرفت.به حساب درست ۶۰۳۴ کیلومتراز بیابانهای درشت ناک و زرد روی زاد بوم گرامی خویش را با چرخ های ” آهوی بیابان ” درگذراندیم ولذت خاک وطن وآسمان روشن وهوای پاک وزیبائیهای شکنج درشکنج ویرانه های آنرا درک کردیم. به راستی زمین زیبا وفقر آن ناگوار است.اما همین خاک و خرابه، برای ایرانی جای زندگی وگردش ویادگارهاست.( ص -۱۳۲).

دربخش سند وتاریخ-

… در دوسفر اخیرکه به پایمردی دوستانه ی ” موچهرستوده ” قریب ده هزارکیلومتر پهنه ی بیابانی مرکز وجنوب ایران را در نوردیدیم ، صد ها خرابه و ویرانه دیدیم که همه واجد شرایط تاریخی، جغرافیایی، هنری وقومی است ونه تنها موردِ ادنی توجه نبوده است، هر سال از سال پیش خرابتر شده وبه دست آدمی بیشتر صدمه دیده ومامن شغال بیابان شده است.( ص -۱۶۳).

ایرانی نمی تواند ونباید از گذشته ی درخشان خود که در تاریکی ناشی از غفلت وگذشتن قرون، نهان شده است گسیخته شود….بدون اطلاع واقعی ودقیق از گذشته ی ناروشن، هیچ نوع کارسود مند واستواربرای آینده نمی توان کرد.(ص-۱۶۴).

گرد آورنده- دکتر بهمن مشفقی- تیرماه ۱۳۹۲شمسی-لاهیجان.

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.