دخالت نظامی روسیه : دلایل و بازتابها

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

hemad shibaniعلی العنزی *  ترجمۀ حماد شیبانی

روسیه با مداخلۀ مستقیم نظامی در سوریه تصمیمات و وعده های خود را عملی کرد. دهها هواپیمای نظامی جدید و پیشرفته باضافۀ تعداد زیادی هواپیمای باری و هلیکوپترهای جنگی کارآمد به پایگاه حمیم واقع در بندر لاذقیه فرستاد. روسها این بندر را به گونه ای بازسازی کرده اند و گسترش داده اند

که گنجایش تعداد هرچه بیشتری هواپیما را داشته باشد. خبرهای پراکنده ای مبنی بر ورود گستردۀ نیروهای حرفه ای و پیاده نظام زمینی و نیروی دریائی وابسته به ارتش روسیه به کشور سوریه منتشر شده است. تازه این همه فقط  نشانه های نخستین مرحلۀ دخالت مستقیم روسیه را تشکیل می دهد. روزها و هفته های آینده ابعاد بیشتری ازاین ماجرای پیچیده و در حال گسترش را شاهد خواهیم بود. به همین دلیل باید با نگاهی تحلیلی به جستجوی دلایل، انگیزه ها و زمینه هائی پرداخت که پشت این اقدام  نهفته است. همچنین باید انعکاس این اقدام را در  سطوح محلی، منطقه ای  و جهانی مورد بررسی و مداقه قرار داد. همزمان بایسته است که نخست پیشینۀ روابط دو کشور سوریه و روسیه را از نظر بگذرانیم.

رابطه میان سوریه و روسیه به دوران اتحاد جماهیر شوروی برمی گردد. شوروی نخستین کشوری بود که در سال 1944 و پیش از صدور بیانیۀ خروج نیروهای نظامی استعماری و اشغالگر فرانسه از سوریه، و قبل از این که دول غربی تشکیل دولت سوریه و پایان اشغال را اعلام دارند، استقلال این کشور را به رسمیت شناخت.

نخستین گام عملی در رابطۀ دوستی این دو کشور به ماه مارس سال 1955برمی گردد که مسکو برای جلوگیری از انضمام سوریه به پیمان بغداد، کمکهای اقتصادی و نظامی قابل توجهی در اختیار سوریه قرار داد. در سال 1963 یک مرکز همکاری فنی، در خدمت ناوگان دریائی شوروی، در بندر طرطوس ایجاد شد. هدف از ایجاد این پایگاه امدادرسانی به ناوگانهای شوروی حاضر در مدیترانه و نیز ناوگانهائی بود که از طریق  کانال سوئز به  دریای عرب و اقیانوس هند رفت و آمد می کردند. با فروپاشی اتحاد شوروی، روسیه همۀ آن قراردادها و توافقنامه ها را به ارث برد تا بتواند نه فقط از بندر طرطوس استفاده کند بلکه با توسعۀ پایگاهای خود در سوریه (اعم از تعداد نیرو و کیفیت تسلیحاتی) بتواند حجم وسیع تری از ناوگانهای خویش را در این منطقه مستقر کند تا جائی که قادر به انجام مانورهای نظامی گسترده ای به نشانۀ تثبیت حضور خود در منطقه و عرض اندام  در برابر دیگران یعنی مجموعۀ کشورهای “ناتو” باشد.

رابطۀ دمشق و مسکو با به قدرت رسیدن حافظ اسد، از راه کودتا، در سال 1970 رو به گسترش نهاد. بروز اختلافات میان شوروی و مصر دوران سادات که در سال 1972 به اخراج مستشاران نظامی شوروی از مصر منجر شد، زمینۀ تازه ای برای تقویت هرچه بیشتر مناسبات مسکو و دمشق فراهم کرد. رهبران شوروی به اسد روی آوردند و با او معاهده ای بزرگ را منعقد کردند که بر پایۀ همان اسد قادر شد در جنگ اکتبر 1973 وارد شود. با این معاهده سلاحهای پیشرفتۀ روسی پیش از شروع جنگ در اختیار دمشق قرار گرفت. از این دوران است که “روسها” روابط یگانه و مداومی را در زمینه های اقتصادی، سیاسی و حتی فرهنگی با حکومت دمشق برقرار می کنند. برای نمونه مرکز فرهنگی شوروی، و بعدها روسیه، که سوریه ایها در آن با زبان و فرهنگ روسی آشنا می شدند نقش برجسته ای در تعمیق مناسبات فرهنگی و اجتماعی میان دو کشور ایفا کرد. هزاران دانشجو به دانشگاهها و مراکز آموزشی شوروی آنروز و روسیۀ امروزی گسیل شدند. تحولات منطقه طی دهه های گذشته نزدیکی هرچه بیشتر سوریه به روسها را در پی داشت. حضور روسها در این کشور قویتر و چشم گیرتر از حضور غربیها بود. همکاری با روسیه اشکال مختلفی داشت که مهمترینش نظامی بود با این حال نباید جنبۀ تجاری و اقتصادی را هم نادیده گرفت. بسیاری از شرکتهای روسی به قراردادهای اقتصادی سودآور و گاه تاحدی انحصاری در زمینۀ صنایع نفت و گاز و غیره دست یافتند. برای مثال در سال 1992 دیون سوریه به روسیه بالغ بر13 میلیارد دلار  بود. سال 2005 طی قراردادی 73 درصد مبلغ  این وامها بخشیده شد و به 2.11 میلیارد دلار کاهش یافت. دو کشور در عهد روسیۀ جدید و دو دورۀ اولیۀ ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین، تا 2008، باز هم بیشتر به هم نزدیک شدند و این روابط با انتخاب دیگربارۀ پوتین در سال 2013 ابعاد جدیدی یافت، بویژه با تحولات جدید.

از دید تحلیلگران، اهداف دخالت نظامی مستقیم روسیه در سوریه به دلایل متعددی برمی گردد از جمله: جلوگیری از استفادۀ غربیها و در رأس آنان آمریکا از تضعیف، فرو پاشی و سقوط رژیم اسد آنهم به هر شکل ممکن. همچنین جلوگیری از ایجاد منطقۀ پرواز ممنوع، امری که به صراحت در اظهار نظر صریح بوگدانوف معاون وزیر خارجه روسیه آمده است. چرا که این اقدام یعنی برپائی منطقۀ پرواز ممنوع می تواند فروپاشی رژیم را سرعت بخشد و آزادی حرکت و امکان پیروزی مخالفان اسد، بویژه در مناطق شمالی کشور را فراهم نماید و زمینه ساز پیشروی آنها به سوی دمشق باشد. درست به همین دلیل چنان که دیدیم هواپیماهای روسی طی پروازهائی در شمال سوریه دو بار از مرزهای هوائی ترکیه عبور کردند تا چه بسا به آن کشور پیام دهند که منطقۀ پرواز ممنوعی که از سوی ترکیه اعلام شده، توسط روسها به رسمیت شناخته نمی شود. البته باید توجه داشت که آمریکا نیز با ایجاد چنین منطقه ای از طرف ترکیه بشدت مخالف بود.

بدون شک وارد شدن مستقیم نظامی روسیه در سوریه موجب به هم ریختن ورقهای بازی موجود در دست بسیاری از بازیگران غربی شد و نوعی سر در گمی در میان آنان ایجاد کرد. بویژه بخاطر سرعت تحولات این رویداد، چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی، و نیز گستردگی دامنۀ آن. این امر اما، همزمان، به طور غافلگیرانه ای اوضاع مخالفین مصلح اسد را درهم ریخت. راست آن است که دخالت روسیه با هدف نجات رژیم اسد صورت گرفته است. از نظر روسها فرقی بین داعش، ارتش آزاد و هر مخالف دیگری، وجود ندارد. اما در طرف دیگر پرسش آن است که آیا نیروهای غربی نیز غافلگیر شدند یا برگهاشان به هم ریخته شد؟

کسی که شاهد این منظره است ممکن است بگوید که این ارزیابیها همۀ ماجرا را بدرستی نشان نمی دهد، غربیهائی که چشمشان را روی دخالت نظامی مستقیم روسها بسته و درباره اش تبلیغات می کنند، چه بسا نه تنها غافلگیر نشده اند، بلکه عمداً خواستار کشانده شدن روسیه به باتلاق عمیق سوریه هم بوده باشند. و این، بویژه در یک نگاه دوراندیشانه شاید به آنها کمک کند تا بتوانند از تاثیر این گرفتاری و در گِل ماندن در جاهای دیگر، مانند اوکراین، بهره برداری کنند. بخصوص که روسیه همین حالا هم از فشارهای اقتصادی روزافزونی به دلیل کاهش قیمت نفت و مجازاتهای ناشی از بحران اوکراین رنج می برد.

از سوی دیگر اما به نظر می رسد که روسیه مواضع متزلزل و بی ثبات دستگاه دیپلماسی اوباما را فرصتی مغتنم شمرده است و می خواهد موقعیت تضعیف شدۀ خود بمثابۀ بازیگری قدرتمند در عرصۀ بین المللی را از مسیر دخالت فعال و کارساز در بحران سوریه بازسازی کند و از همین نقطه پیامهای صریح و قدرتمدارانه ای را در رابطه با پرونده های دیگر، از جمله و بویژه اوکراین، به گوش غربیها برساند. طبق این دیدگاه، پروژۀ بازسازی مذکور از سالها پیش، در سال 2007 و در جریان کنفرانس امنیت در مونیخ، آشکارا شروع شد. پوتین درآن کنفرانس از سیاست تحمیل ارادۀ قطب واحد در امور بین المللی انتقاد کرد.

از نظر روسیه مسائلی را که در سوریه می گذرد از آنچه در اوکراین جاری است، نمی شود جدا کرد. ارتباط بین بحران سوریه و اوکراین مثل رابطه میان مدیترانه و دریای سیاه است. مثل رابطه میان ناوگانهای روسیه در سباستوپل و پایگاه دریائی طرطوس است. روسیه احساس می کند اگر طرطوس را ازدست بدهد در  دریای سیاه خفه خواهد شد. این تنها پایگاه و جایگاه او در آبهای گرم  و در قلب خاور میانه است 

(برگرفته از صفحۀ اینترنتی روزنامۀ الحیات، 10 اکتبر 2015)

* علی العنزی نویسنده و محقق دانشگاهی در عربستان سعودی

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.