در قلمرو اقتصاد و در حیطه مناسبات و پیوندهای کنونی قدرتهای غربی و بخصوص در مواقع بروز بحرانهای کلان اقتصادی در جهان، مصطلح است که میگویند: اگر امریکا عطسه بکند اروپا تب میکند! حال در دنیای کنونی سیاست و در چهارچوب دیپلماسی «مماشات با ملایان» نیز باید گفت: اگر امریکا فقط چشمک بزند اروپا در پیش پای ملّاها غش میکند!
*****
چند سال پیش درست در همین ایام، در اوج قیام 1388 و موج اعتراضی بیسابقه ایی که پایه های حکومت جمهوری اسلامی را به لرزه انداخته بود، جوانان جلودار جنبش بنا بر تجربیات تلخ نسل سوخته قبل از خود با تیزهوشی سیاسی، برای رئیس جمهور تنها ابرقدرت دنیای کنونی، این پیام ساده و صریح را بارها فرستادند که: اوباما، اوباما، یا با اونا یا با ما!
بعدها کاشف به عمل آمد که تیم اوباما نه تنها در آن ایام بلکه بسا پیشتر و حتی قبل از ورود به کاخ سفید هم، مشغول مذاکره و مفاهمه با «اونا» بوده است و چه بسا تمرین رقص با گرگ میکرده است. البته برامد غافلگیرکننده «جنبش سبز» و شعارهای «سرخ» آن، بسیاری قرار و مدارهای «سیاه» ارتجاع و استعمار را لااقل دو سه سالی بتعویق انداخت…
تردیدی نیست که تهدید امنیتی ملاهای تروریست برای جامعه جهانی و کشیدن نیش اتمی این افعی های عمامه دار، برای قدرتهای غربی و بخصوص دولت امریکا از اهمیت خاصی برخوردار است و ظاهرآ محور «ماراتن مذاکرات» اخیر نیز همین بوده است. با این حال علامت سوال پررنگی که در پس این «برجام» به چشم میخورد این است که آیا فرجام این توافق و سازش، یک صلح پایدار در همه جبهه هاست و یا یک آتش بس موقت در یک جبهه؟
آیا «شیطان یک دست» بعد از توافق با «شیطان بزرگ» و شکسته شدن شاخ اتمی اش، توان حفظ «عمود خیمه نظام» در تعادل سیاسی جدید را خواهد داشت؟ بخصوص در شرایط شکننده ناشی از کُرنش «قهرمانانه» و عقب نشینی پی در پی و خیلی «زمخت» تیم ظریف از خطوط قرمز نظام و تشدید بحران داخلی و جنگ گرگها و دعوای دلواپسان و بزدلها…
روشن است که توقف و خنثی شدن راهبرد ساخت مخفیانه «بمب» در کانون پروژه عظیم اتمی ملایان، البته پس از به هدر دادن صدها میلیارد دلار سرمایه ارزی و انسانی کشور طی حدود سه دهه، و بخصوص تبعات خفت باری همچون درآوردن و پرکردن قلب راکتور آب سنگین اراک با بتن و سیمان، و تبدیل تاسیسات فوق محرمانه و زیرزمینی نزدیک قم به «سوهان پزی فرُدو» و دست کشیدن از بخش اعظم ذخایر اورانیوم غنی شده و اجازه بازرسی از اندرونی نظام و … شکست سخت و خردکننده ای برای ولی فقیه و جاه طلبی های ماجرجویانه اش محسوب میشود. پدیده غریبی که به قول «امام راحل» مترادف با نوشیدن جرعه جرعه جام زهر اتمی میباشد و میتواند فارغ از همه این فضاسازی های کاذب حکومتی و باصطلاح جشن هسته ای، عواقب حاد و مهلکی در ساختار سیستم ولایت فقیه داشته باشد.
اتفاقآ به دلیل همین ضعف و شکنندگی بیسابقه رژیم اسلامی و پتانسیل انفجاری جامعه ایران است که طرفهای غربی حدود دو سال پیش خیلی حساب شده و «سر بزنگاه» به محض دریافت خصوصی اولین پیامهای «تسلیم مشروط» ملایان، وارد پروسه مذاکرات علنی با آنها شدند. در واقع آخوندهای خام طمع، که یک دوره قبلترش سرمست از دلارهای بادآورده نفتی و چرخش سانتریفیوژهای عبدالقدیرخانی، بی دنده و ترمز در حال فرار به جلو بودند، بناگاه در سراشیب تند افول اقتصادی ناشی از فشار تحریم های فزاینده جهانی، در زیر منگنه و در حال مچاله شدن، ریل عوض کردند و با سیاست «نرمش قهرمانانه» وارد فاز چرخش و سازش با استکبار شدند. آنها با شامه آخوندی و غریزه «حفظ خود» کاملآ حس میکردند که بطور خطرناکی به سوی دره و پرتگاه فروپاشی اقتصادی و گرداب شورشهای اجتماعی روانه هستند…
درست در همین سرفصل تعیین کننده که دول غربی میتوانستند با اعمال یک دور «تحریم» بیشتر و فشار افزونتر بر گلوگاه اقتصادی رژیم و مسدود کردن شاهرگ حیاتی هیولا، بدون نیاز به «گزینه نظامی» و شلیک حتی یک گلوله، نظام سست بنیاد ولایت فقیه را به ستوه درآورده و وادار به «تسلیم کامل» در مناقشه اتمی کنند، باز هم مثل همه مقاطع حساس حیات رژیم اسلامی طی سه چهار دهه اخیر، قدرتهای جهانی و بخصوص بانیان «سیاست مماشات با ملایان» برای پرهیز از رسیدن این دایناسورهای دنیای مدرن به مرحله «برگشت ناپذیر» سقوط یا فروپاشی و انقراض، با حسابگری سودجویانه ای دست بکار شدند و با گشاده دستی بسیار، میز مذاکره چیدند و فرشهای قرمز گستردند… و با قاتلین فرزندان رشید ایران زمین و نمایندگان ابوداعش شیعی و پدرخوانده تروریسم دولتی وارد معامله شدند…
امپراطوری سود و سرمایه خوب میداند که حکومت آیت الله های ایران برخلاف هیبت و هیمنه ظاهریش، بدلیل فساد و سرکوب و تروریسم بی حد و حسابش در داخل و خارج از کشور، بشدت منفور و بسیار شکننده تر و آسیب پذیرتر از دیکتاتوری های کلاسیک معاصر است و بدون تزریق پترودلارهای میلیاردی و البته «امدادهای غیبی» اگر بهردلیلی در صحنه سیاسی تعادلش بهم بخورد بی تردید توسط مردم عاصی و ستمدیده ایران بسرعت جارو میشود و دودمانش به باد فنا میرود…
مسئله اما اینست که غرب و بطور خاص امریکا در شرایط فعلی، آلترناتیو مطلوب و موثری را برای این رژیم، موجود ندارد… البته اپوزیسیون مستقل، میهن پرست و برانداز جمهوری اسلامی و بخصوص نیروی رزمنده و محوری آن، در نگاه صاحبان سرمایه و از نقطه نظر تامین منافع کلان و درازمدت شان، شاید صدبار نامطلوبتر از ملایان وطن فروش حاکم باشند! به همین خاطر است که محافل صاحب قدرت جهانی و کمپانیهای عظیم نفتی و چند ملیتی… ضمن اینکه حضور یک رژیم یاغی و ماجراجو و غیرقابل کنترل در ایران برایشان قابل قبول نیست، در عین حال خواهان سقوط و سرنگونی این حکومت غیرمتعارف – که تابحال کرور کرور برایشان منافع سیاسی و اقتصادی و نظامی هم داشته – نیستند.
نتیجتآ با چنین رویکردی به نظر میرسد فعلآ همین رژیم موجود با اصلاحاتی آرایشی در شکل و رفتار و نفرات، انتخاب مناسب شان باشد… حتی در فرایند تحولات پیشرو نیز با توجه به شرایط ژئوپلتیکی ایران بعنوان لنگر استراتژیک «خلیج فارس» و وجود منابع عظیم آب و انرژی در این منطقه، چه بسا قدرتهای مسلط جهان ترجیح میدهند تا حد امکان، برای پرهیز از بحرانهای غیرقابل کنترل منطقه ای، مانع از شکل گیری و تکوین روند حذف و سرنگونی پر ریسک «جمهوری اسلامی» شوند چرا که اوضاع و شرایط مرحله بعد از سقوط ملایان مدره! برایشان نامعلوم و «نامتعین» است و شاید که بساط عیش و نوش خیلی از غارتگران بین المللی کساد شود…
این همنوایی و روی هم افتادن خطوط سیاسی و یا مماس شدن تاکتیکی ارتجاع داخلی و استعمار خارجی در مقاطع حساس حیات کشورمان طی چند دهه اخیر، نه از سر اتفاق یا اشتباه و یا فریب، که ناشی از اشتراک منافع مرحله ای آنان بوده است. این صرفآ حکایت امروز و دیروز هم نیست، همچنانکه در پیدایش و پیروزی «انقلاب اسلامی» نیز نقش محافل قدرتمند غربی قابل انکار نیست. حتی آیت الله منتظری هم در یکی از آخرین مصاحبه هایش به صراحت تاکید کرد که «پیروزی انقلاب ما بواسطه مساعد شدن جوّ توسط آقای کارتر بود».
تازه بعد از این همه سال، کیست که نداند خمینی تبهکار اساسآ در فضای باز سیاست خارجی جیمی کارتر که به «جیمی کراسی» معروف شد سر از حجره های تاریک تاریخ بیرون آورد؛ با امواج همین بنگاه سخن پراکنی دولت فخیمه انگلیس یعنی «بی بی سی» معروف شد و اوج گرفت، و سرانجام با «ایرفرانس» همراه با یک طیاره دربست پر از وکیل و وزیر و نخست وزیر و رئیس جمهور جایگزین، با سلام و صلوات وسط پایتخت فرود آمد!
در مقام مقایسه فقط بنگرید که برخلاف آن دوران «سقوط 79» حالا اپوزیسیون همین رژیم فاشیستی و تروریستی چگونه توسط همین دول غربی و رسانه های مربوطه شان، در زیر بمباران بیرحمانه نظامی لت و پار میشوند، در زیر سهمگین ترین بمبارانهای تبلیغی لجن مال میشوند، در لیست سیاه میروند و مارک تروریست و خشونت طلب میخورند، دیپورت میشوند، زجرکش میشوند، سانسور میشوند، اموالشان مصادره میشود… و تازه هر روشنگری سیاسی و حقوق بشری که نیروهای اپوزیسیون علیه این دینکاران دغلکار میکنند آخرش بدهکار هم میشوند و توسط همین رسانه های دولتی با رندی ژورنالیستی متهم میشوند که اصلآ شما روشنفکران و اپوزیسیون بی خرد خودتان این آخوندها را آوردید!؟
روشن است که در این بحث عمدآ قصد ورود به موضوع مبارزات سیاسی و مقاومت مشروع مردم ایران و پیشتازان فداکار و آزادیخواهشان را ندارم… ولی آنچه که در تمام این سالهای سیاه حاکمیت مذهبی و مناسبات و معاملات پیدا و پنهان قدرتهای جهانی با حکومت آیت الله ها اساسآ دیده نمیشود توجه به مقوله «حقوق بشر» مردم ایران است. در حالیکه مردم ایران و مبارزین و مجاهدین فداکارش در زیر چنگال بدسگال ترین حکومت جهان معاصر از هم دریده میشوند، این جنایات دولتی و سیستماتیک، براحتی آب خوردن در پای یک قرداد نفتی یا تجاری، توسط سیاستمداران فرنگی یا چشم بادامی (هم شرقی و هم غربی) مورد اغماض و چشم پوشی قرار میگیرد…
بنابراین انتظار بیجایی است اگر تصور شود در طول ماهها مذاکرات همه جانبه و جامع «جان و جواد» توجهی هم به مقوله حقوق بشر در ایران شده باشد. در جایی که شخصیتهای برجسته سیاسی امریکا از جناح مخالف، به اوباما اعتراض میکنند که چرا موضوع چهار شهروند زندانی یا مفقود امریکایی را وارد موارد توافق نکردید، دیگر مردم مظلوم ایران و مبارزین گمنام زندانی چه توقع بیشتری میتوانند داشته باشند؟ آیا برای نسل جوان ایران هنوز این سوال بی پاسخ مانده است که بالاخره جناب اوباما با اوناست یا با ماست؟
طنز روزگار در اینست که تمام دنیا از شرق و غرب عالم بسیج شده اند که مانع از دستیابی این ملاهای شرور و شیطان صفت به سلاح هسته ای بشوند چرا که بدرستی میگویند باعث تهدید مردم کشورها و سلب امنیت جامعه بشری در جهان میشوند، ولی همزمان بلایی که همین قوم شرور و بیرحم به استناد جنایات سی و هفت ساله شان، با زندان و شکنجه و اعدام، بر سر مردم ایران آورده و بازهم خواهند آورد، برایشان هیچ اهمیتی ندارد و با خیال راحت مذاکرات هسته ای با ملاهای شیاد را از موضوع نقض فاحش حقوق بشر و چوبه های دار در ایران منفک میکنند!
در ضمن اینکه قرار شده با رفع تحریم ها، دهها میلیارد دلار پول نقد بلوکه شده که در واقع سرمایه مردم غارت شده کشورمان و بلکه متعلق به نسلهای بعدی ایران زمین نیز میباشد، به کیسه آخوندهای حاکم ریخته شود و همینطور موضوع از لیست سیاه تحریم درآمدن آدمکشان حرفه ای ولی فقیه و سرداران تروریست و بدسابقه ترین عناصر حکومتی، و باج دهی های بسیار دیگر… بروشنی بیانگر این حقیقت است که «توافق ژنو» قبل از اینکه گشایش یا رفرمی برای مردم ایران در چشم انداز داشته باشد، بیشتر و بیشتر در جهت استمالت و تقویت حکومت رو به زوالی است که بیشترین ظلم را در حق مردم خودش اعمال کرده است…
در عالم اقتصاد و در حیطه مناسبات و پیوندهای کنونی قدرتهای غربی و بخصوص در مواقع بروز بحرانهای کلان اقتصادی در جهان، مصطلح است که میگویند: اگر امریکا عطسه بکند اروپا تب میکند! حال در دنیای کنونی سیاست و در چهارچوب دیپلماسی «مماشات با ملایان» نیز باید گفت: اگر امریکا فقط چشمک بزند اروپا در پیش پای ملاها غش میکند! این روزها شاهد هستیم در حالیکه امریکایی ها هنوز منتظر تصویب توافق نامه توسط کنگره هستند کاروان تجار و نمایندگان کمپانیهای اروپایی، در گروههای صد نفره راهی تهران هستند… بنظر میاید که ملاهای بی وطن از خوان به یغما رفته مردم ایران، بازار حراج و تاراج گسترده ی را وعده داده اند.
البته حواشی این توافقِ هنوز امضا نشده در اردوی رژیم ایران و محافل حکومتی، بعضی وقتها از متن هم پیشی میگیرد و بسیار قابل تامل است… از مراسم باصطلاح خودجوش و بی رمق جشن خیابانی هسته ای و تلاش مفرط اصلاح طلبان حکومتی و جااندازان صادراتی در فرنگ برای «جا انداختن» توافق زهرآلود اتمی بعنوان پیروزی تاریخی…. که بگذریم چیزی که ماورای شیادی ست این است که پروژه عظیم و ضدملّی ساخت «بمب اتمی» را که کارگزاران ولایت فقیه با نام مستعار «برق اتمی» و با شعار «حق مسلم هسته ای» برای به انجام رساندنش بیش از دو دهه از نان شب مردم میزدند و آن را اوج فناوری و عظمت «ایران اسلامی» میدانستند و برای رسیدن به «قله هسته ای» فقط یک «یا حسین» کم داشتند، حال که مجبورند با دست خود آن را واگذار و اوراق کنند بازهم با عوامفریبی غریبی آنرا اوج عزت و اقتدار نظام جامیزنند!
حتی پا را فراتر گذارده و با دستبرد ناشیانه به دستاوردها و شخصیتهای تاریخی ملت ایران، ردای آرش و امیرکبیر و مصدق را به تن کوتوله های سیاسی میکنند که در زیر عبای بویناک ولایت فقیه از مفاهیمی همچون استقلال و آزادی و ایران دوستی حتی بویی نبرده اند. محافل مماشات هم بطور قابل فهمی سنگ تمام میگذارند و میخواهند «جواد و جان» را به نیابت از حسن روحانی و حسین اوباما نامزد «صلح نوبل» کنند….
ضمنآ از قرار معلوم لابی رژیم فقها در امریکا دیگر نیازی به ظاهرسازی ندارد چرا که دلالان باصطلاح ایرانی ملایان در واشنگتن امثال تریتا پارسی و هومن مجد… علنآ در کریدورها و بالکن هتل در ژنو با تیم ظریف عکس یادگاری میگرفتند و حالا هم رسمآ در کریدورهای کنگره و سنای امریکا مشغول لابیگری هستند. جالب است بدانیم که «تریتا پارسی» همان کسی است که چند سال پیش علیه «حسن داعی»، محقق مستقل ایرانی در امریکا شکایت حقوقی کرده بود که چرا نهاد «نایاک» و خود تریتا را متهم به لابیگری برای جمهوری اسلامی کرده است! البته در پروسه طولانی دادگاه، تریتا پارسی نه تنها شکست سختی خورد بلکه دادگاه به اسناد زیادی از جمله ارتباطات تریتا پارسی با همین جواد ظریف که آن ایام دستیار و مشاور امور خارجی احمدی نژاد در نیویورک بود دست یافت…
شیخ حسن روحانی، امنیتی ترین پرزیدنت جمهوری اسلامی نیز، چند روز پیش با رجزخوانی آخوندی نتیجه نهایی مذاکرات اتمی رژیم با «پنج بعلاوه یک» را 3 بر 2 بنفع نظام اسلامی اعلام کرد…. البته نفس تشبیه کردن روند و عاقبت و عواقب پروژه فاجعه بار اتمی رژیم به یک مسابقه سالم ورزشی مثل فوتبال، اگر شیادانه نباشد قطعآ بلاهت بار است… ولی حتی با قبول همین پیش فرض مضحک و تنزل دادن ابعاد این ماجراجویی بسیار خسارت بار و خطرناک، در کادر زمین و بازی فوتبال، از موضع یک ناظر بیطرف میتوان به روشنی دید که برای مردم ایران حتی پیش از شروع مذاکرات، این «بازی» در زمین خودی، غیر از شش گل خورده حاصل دیگری در بر نداشته، کما اینکه در مسابقه برگشت نیز به هنگام «مذاکره» در زمین حریف، با سه گل خورده کار تیم تمام میشود…
نمیدانم شاید تنها حُسن اش برای مردم ایران این باشد که بدین ترتیب «ولی فقیه» با شاخ شکسته از دور مسابقات «تسلیحات هسته ای» حذف میشود!؟ امیدوارم این چنین باشد!
فرخ حیدری
12 مرداد 1394