ناتالیا مدن مترجم: ا. م. شیری
پس از آنکه سران کشورهای سابقا گروه «هشت بزرگ» به ناتوانی خود در حل اختلاف با روسیه پیرامون مسئله اوکراین در پشت میز مذاکره پی بردند و نمایش «وحدت دمکراسی غربی» را به گفتگوی دشوار با مسکو ترجیح دادند، اهمیت اجلاس «هفت بزرگ» به شدت کاهش یافت. اگر برای یک ناظر بی طرف این سؤال مطرح شود که شش دولت عضو پیمان نظامی ناتو و ژاپن چسبیده به آنها چه کسانی را در امور بین المللی امروزی نمایندگی می کنند، فقط یک پاسخ خواهد داشت: غیر از خود هیچ کسی را.
اجلاس کنونی برگزار شده در آلمان، آنطور که پیش بینی می شد، پایان یافت: «وحدت« ثابت کرد، نتوانستند هیچ تصمیم مهمی که دارای اهمیت جدی بین المللی باشد، اتخاذ نمایند. می توان با اطمینان کامل گفت، که در آینده هم اتخاذ چنین تصمیماتی را نباید انتظار داشت. زیرا بازگشت غرب به قالب پیشین «هفت بزرگ» فاصله سالهای ۱۹۷۶- ۱۹۹۷، بمعنی جمود آن تفکری است که تمام تنوع جامعه جهانی را به همان تقسیم بندی زننده «غرب و بقیه» ختم می کند.
آنگلا مرکل در مصاحبه با تلویزیون آ. ار. دی. در حاشیه اجلاس، «اندیشمندانه» تأکید کرد، که پیوستن مجدد کریمه به روسیه (او لجوجانه «الحاق» می نامد)، و همچنین مناقشه در شرق اوکراین «دو موضوع متفاوت است و باید هر یک بطور جداگانه مطرح شود. آیا اعضای «هفت بزرگ» می توانند بفهمند، تا زمانیکه غرب کریمه را بعنوان بخشی از روسیه نشناسد و به امتناع دنباس روس از تبعیت از رژیم دیکتاتوری مشترک ناسیونالیستها و فاشیسم اوکراین در کییف توجه نکند، هچنان متفاوت خواهد ماند؟
در مورد آنچه که به «همفکران هفتگانه» در امور بین المللی مربوط می شود، جای بسی اندیشیدن دارد. هنوز از یادها نرفته که در آخرین اجلاس گروه ۲٠ بزرگ در استرالیا تلاشهای نامعقولانه ای برای اخراج روسیه از «گروه بیست» بعمل آمد. اما نتیجه نداد. چین و برزیل «نه» گفتند.
از زمانی که آمریکا در ۴٠ سال قبل ضمن کوشش برای تقویت مواضع خود در مقابل ابرقدرت اتحاد شوروی، عملا دیدار سالانه «گروه هفت» را آغاز نمود، جهان بطرز ناشناخته ای تغییر کرده است. و اگر امروز ترکیب کشورهایی که سران آنها همین روزها اجلاس خود را در قلعه اِلمائوی باواریا به پایان بردند، همان است، یعنی از چهل سال قبل بلاتغییر مانده است. این عدم تغییر حکایت از آن می کند که قالب «گروه هفت» به اشتباه تاریخ تبدیل گردیده است. اما اگر این واقعیت را هم در نظر بگریم که مرکز اقتصاد جهانی از مدتها قبل به آسیا، به محل استقرار دو نهنگ، مثل چین و هند منتقل می شود، این مسئله که چه کسی برای عقب ماندن از روندهای عمده جهانی خطر می کند، هر چه باشد، مطابق میل و خواست هواداران آتلانتیسم نخواهد بود.
البتّه، سالی یک بار تجمع همفکران دلنشین است. اما نه همیشه در آن کشورهایی که چنین دیدارهایی برگزار می شود. با در نظر ویژگی آلمانها، مثلا، همانطور که اعتراضات هزاران نفری مخالفان اجلاس «هفت بزرگ» در شهرهای مونیخ و هارمیش نشان داد، معترضان خرسند از آن نیستند که چقدر پول مالیات دهندگان برای پذیرائی مجلل از مهمانان در باورایا صرف شد. دولت مرکزی هم بر این نگاه تردیدآمیز به «گروه هفت» بخوبی واقف است. بیهوده نبود که کار محصور کردن (بمعنی دقیق کلمه) قلعه اِلمائو از سال گذشته آغاز شد! همه چیز روبراه شد و هیاهوی معترضان گوش مهمانان آنگلا مرکل را نیازرد. البته ۱۷ هزار نفر پلیس هم از سراسر آلمان با علاقمندی به زیبائی های آلپ به محل اجلاس نیامدند. آنها مانع ورود معترضان شدند و به برخی ها نیز بطور جدی آسیب رساندند. بر اساس گزارش سازماندگان اعتراضات، ۶٠ نفر از معترض در اثر استفاده پلیس از گاز خردل مسموم شدند یا از طرف پلیس مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
محل عکس: اعتراضات در مونیخ
اعتراضات بطور عمده بر علیه معاهده تجاری ترانس آتلانتیک و همکاری سرمایه گذاری به ابتکار آمریکا با اتحادیه اروپا آغاز شد. در عین حال، معترضان آلمانی نسبت به مسئله تبدیل «هشت بزرگ» به «هفت بزرگ» هم بی تفاوتی نشان ندادند. در مورد اینکه روسیه هرگز در اجلاس «هفت بزرگ» شرکت نخواهد کرد، اذهان عمومی در آلمان تقریبا به دو دیدگاه تقسیم شد. ضمنا، لازم به تأکید است، که در میان معترضان علیه اجلاس باواریا، کسانی هم بودند که پرچم روسیه و روسیه جدید را حمل می کردند (عکس آنها را در نشانی متن اصلی و یا در وبلاگ ببینید).
محل عکس: نوشته روی پلاکادها- بر علیه ناتو، اتحادیه اروپا، باندریهای نازی اوکراین
لفاظی های آنگلا مرکل در این پس زمینه، که اظهار داشت شرکت روسیه در نشستهای «گروه هشت بزرگ» هرگز ممکن نیست، دیگر جلب توجه نمی کند. پیشتر در سال ۲٠۱٠، سفیر وقت آمریکا در آلمان بصراحت، اما با کنایه متکبرانه صدر اعظم مرکل را بعنوان سیاستمدار بسیار محتاط توصیف کرد (اظهارات سفیر در سایه انتشار اسناد ویکیلیکس آشکار گردید). اعتبار رهبر را که هیچ علاقه ای به مخاطره انداختن خود ندارد، امتناع قطعی مرکل از مذاکره با رئیس جمهور آمریکا در مورد جنجالهای اخیر مرتبط با «همکاری» سرویسهای امنیتی آمریکا و آلمان هم تأئید کرد. این امتناع بر محبوبیت او نیافزود. بر اساس نظرسنجی عمومی، ۶٠ درصد آلمانیها بر این باورند، که وضعیت موجود باید روشن شود.
تمایل صدر اعظم برای گریز از بررسی موضوع لغزنده همراه با خطر تشدید مناسبات با همتای ماورای اقیانوسی را می توان فهمید. فهم آن موضوع دشوار است که خانم صدر اعظم پیشاپیش به پطر پاراشنکو وعده داد که نتایج اجلاس «هفت بزرگ» به «اطلاع» او خواهد رساند (؟!) و همانجا مسکو را به حمایت از جدایی طلبانی که گویا به توافقات مینسک محل نمی گذارند، متهم کرد. اگر مرکل و پاراشنکو زحمت آشنایی با گزارش رسمی هیئت ناظران شورای اروپا در امور اوکراین را بخود می دادند، می فهمیدند، که هیئت ناظران شورای اروپا هیچ قرابتی با آن ندارد که جمهوریهای خلق دانتسک و لوهانسک را مسئول تشدید درگیریهای نظامی معرفی کند. آیا همین واقع بینی باعث استعفای رئیس هیئت ناظران شورای اروپا در اوکراین، هایدی تالیاوینی نگردید؟ (دنیس پوشیلین، صدر شورای خلق جمهوری خلق دانتسک او را کسی که با سند و مدرک کار می کند، توصیف کرد).
اگر چنین است و اگر سران کشورهای «گروه هفت» در قلعه اِلمائو چگونگی متمایل ساختن شورای اروپا به سوی یکی از طرفهای مناقشه را مورد بحث و بررسی قرار دادند، این بمعنی آن است که غرب به سمت شکست روند مسالمت آمیز و تشدید مناقشه در شرق اوکراین گام برمی دارد. چنین طرحهایی واقعا هیچ چیز خوبی برای سران محفل کوچک بدنبال نخواهد آورد.