مصاحبه با کریم قصیم
« بارها گفتهام، فقدان برنامهریزی و سرمایهگذاریهای لازم باعث میشود حتی هنگامی که باران کافی هم میبارد، بهجای جمعآوری درست و بهموقع آبهای سطحی، بهجای استفادهٌ بهینه از نزولات آسمانی، بخش عظیم این بارشها یا هرز میروند یا درجا بهصورت سیلهای مهیب جاری شده و موجب خسارتهای سنگین میشوند. بهعلت بههم خوردن تعادلهای زیستمحیطی، وضع بهصورتی درآمده که وقتی باران نباشد یا خیلی کم نازل شود، بهخشکسالی و بلایای مربوطه دچار میشویم و وقتی هم که باران باشد بلافاصله سیل و خرابی می شود.»
«از نقطهنظر پاسخهای مشخص و جزءبهجزء باید خیلی علتها را شمارهٌ کنم:
رشد افسارگسیختهٌ جمعیت، نابودی سریع پوشش گیاهی، فرسودگی خاکها، عدم رسیدگی بهمسألهٌ جمعآوری آبهای سطحی در شهر و روستا، عدم رسیدگی بهمنابع آبهای زیرزمینی (تزیق بارشهای سنگین بهمنابع زیرزمینی و جلوگیری از افت سطح و آلودگی آنها)، عدم رسیدگی به آبراهها، دریاچهها، برکهها، تالابها و حدود 360رودخانهٌ کشور، جلوگیری نکردن از هرز و هدر رفتن آبهای موجود و بارشها، نداشتن سیستم بهینهٌ آبرسانی، عدم اصلاح سیستم توزیع و آبیاری ، کمبود شدید سرمایهگذاری در صنایع شیرینسازی آبهای شور و…»
+++
ـ ضمن سلام و تشکر بابت شرکت در این مصاحبه، اولین پرسش ما راجع بهبحران خشکسالی است. شما مطمئناً در جریان خبرهای پیدرپی خشکسالی و خسارتهای وارده هستید. بنا بهگفتهٌ وزیرکشاورزی دولت خاتمی (نقل قول از روزنامهٌ همشهری مورخ 15اردیبهشت 79)، «هشت استان ـسیستان و بلوچستان، فارس، یزد، بوشهر، کهکیلویه و بویراحمد، هرمزگان، کرمان و خوزستان ـامسال بهدلیل کاهش بارندگی دچار خشکسالی است».
نظرشما در اینباره چیست؟
ک.ق : عرض کنم که این وزیر رژیم هم مانند دیگر وزیرانش، بهجای برنامهریزی جهت پیشگیری از فاجعه یا دستکم رسیدگی و کاهش سریع آسیبها و خسارتها، صرفاً در حد راوی خوف عمل میکند. و این کاری است که تقریباً هرسال بهدفعات انجام میدهد. بله، متأسفانه، اکنون در آستانهٌ فصل گرما و نیاز بیش از پیش بهآب شرب و آبرسانی کشاورزی و باغداریها و مراتع (دامداری)، هشت استان در منطقههای شرق و جنوب و مرکز کشور را خطر خشکی شدید تهدید میکند. تابستان و پاییز گذشته و پیرارسال هم وضع بههمین صورت بود، حضرات وزیران و مدیرکلهای مربوطه فقط بلدند «خبر فاجعه» را گزارش کنند. اکنون هم علائم و آثار مصیبت امسال بارز شده است: نابودی منابع کشاورزی و شمار کثیری دام و بهطور کلی از بین رفتن پوشش گیاهی و خطر گسترش بیابانها و… یعنی یک باردیگر فاجعهٌ ای ملی در عرصهٌ منابع طبیعی کشور در شرف وقوع است. حتی درشمال کشور نیز مشکل کمآبی بروز کرده و در منطقهٌ تهران بزرگ هم که حدود یکچهارم جمعیت کشور را در خود جای داده، خطر کمآبی فزاینده وجود دارد. ابعاد خسارتهای وارده و خسرانهایی که بعد از این آشکارخواهند شد سرسامآور است. ولی توجه داشته باشید که بحث دربارهٌ یک پدیدهٌ «غیرمترقبه» نیست، عرض کردم سالهاست، که مردم و میهن ما در معرض آسیبهای شدید و فزایندهٌ زیستمحیطی و مشگل فزاینده کم آبی هستند…
ـ میگویند «فلات ایران خشک است»، «نزولات آسمانی خیلی کم بوده» و اینقبیل «موانع طبیعی» باعث این مصیبت شده…
ک.ق:بارها گفتهام، فقدان برنامهریزی و سرمایهگذاریهای لازم باعث میشود حتی هنگامی که باران کافی هم میبارد، بهجای جمعآوری درست و بهموقع آبهای سطحی، بهجای استفادهٌ بهینه از نزولات آسمانی، بخش عظیم این بارشها یا هرز میروند یا درجا بهصورت سیلهای مهیب جاری شده و موجب خسارتهای سنگین میشوند. بهعلت بههم خوردن تعادلهای زیستمحیطی، وضع بهصورتی درآمده که وقتی باران نباشد یا خیلی کم نازل شود، بهخشکسالی و بلایای مربوطه دچار میشویم و وقتی هم که باران باشد بهسیل و خرابی منجر می شود. آخوند جماعت، هم از سر دجالبازی و هم جهالت، دائم به«نماز وحشت» پناه میبرد. یا باران زیاد است یا کم، مقصر بههرحال طبیعت است! پس خود حضرات، بهجز غارت و اتلاف منابع چه غلطی میکنند و در مسند وزیر و «مسئول» کشاورزی و محیطزیست و… چه برنامههایی جهت پیشگیری و رسیدگی وکاهش این فاجعهها داشتهاند؟ در هیچکدام از این اظهارات و گفتهها و مصاحبههای «وزیرکشاورزی» و… پاسخی بهاینجور پرسشها داده نمیشود. آخر، گفتن اینکه استانهای ایران اغلب سرزمین خشک و نیمهخشک هستند و درجهٌ نزولات آسمانی در آنجا بسیار پایین میباشد، این حرفهای تکراری که چیزی جز بیان واقعیت جغرافیا و اقلیم فعلی اکثر استانهای کشور نیست. با تکرار این حرفها که دردی دوا نمیشود. همهٌ مردم این مفروضات را میشناسند. خوب، کم نیستند کشورهایی که سرزمینهاشان خشک و نیمهخشک بوده و هست. نگاه کنید مثلاً بهاسراییل. بسیاری از قسمتهای این کشور سابقاً صحاری خشک و بیآب و علف بود. همیشه هم کمآبی شدید داشتهاند. باوجود این بخش عظیمی از این بیابانها را آباد کردهاند. پوشش گیاهی بهوجود آوردهاند، سیستم بهینهٌ ذخیره و آبرسانی و آبیاری تعبیه کردهاند و از همان زمینهای سابقاً بیابانی و داغ و سوزان و لمیزرع حالا خروارخروار مرکبات میچینند و بهدنیا صادر میکنند. نه خشکسالی به این شدّت بحرانسازست و نه سیلهای مهیب پیش می آید. حالا آخوندجماعت 21سالست نعره میکشد مرگ بر اسراییل، ولی عرضه ندارد فقط همین یک قلم پیشرفت آن کشور را در سرزمینهای تحت حاکمیت خودش نشان دهد. نه اینکه علم و دانش این کارها نزد ایرانیان نباشد، فراوان هست، در دانشگاهها استادان و دانش و حتی تجربهٌ غنی مبارزه با گسترش بیابان و خشکسالی وجود دارد. سرمایه هم وجود دارد. ولی نه قدرت و اختیارات دست اهل علم و خرد است و نه سرمایهٌ مملکت در راه آبادانی و مبارزه با خشکسالی و تغییر اقلیم هزینه میشود. روزبهروز هم وضع منابع طبیعی ایران وخیمتر شده است.
بنابه آمارخودشان، هرسال حدودیکمیلیون هکتار از عرصهٌ مرتعی و زراعتی کشور تخریب میشود و خاک قابل کشت آن از بین میرود. پوشش گیاهی نابود میشود، زمینها یا خشک و شور میشوند یا در اثر فرسودگی خاکهایشان همراه سیلابها شسته میشود و هدر میرود. با خشک و شور و لمیزرع شدن هر عرصهیی، درجهٌ آسیبپذیری بقیهٌ عرصههای مجاور نیز افزایش مییابد. گسترش بیابان رفته رفته اقلیم منطقه را عوض میکند. ولی آخوند کماکان مشغول شعر و شعارهای شیادانه است. عرضه ندارند برنامهریزی کنند که آبهای سطحی مملکت جمعآوری و ذخیره شود، اقدامی نمیکنند که دستکم از سطح موجود پوشش گیاهی مملکت حفاظت شود و از وخامت بیشتر اوضاع و شرایط اقلیمی جلوگیری گردد. این کارها که امروزه در حوزهٌ توانایی و دادههای علمی و تکنیکی بشراست. فقط برنامهریزی،مدیریت و سرمایهگذاری میخواهد. تا زمانی هم که اساساً تغییر مثبتی در اکولوژی و شرایط اقلیمی محیط ایجاد نشود پیوسته خطر خشکسالی، کمآبی و عواقب مهیب بعدی آنها وجود دارد. کاهش بارش سالانه و در نتیجه تهدید خشکسالی امر شناختهشدهیی است. بنابر این این وزیر و همکارانش باید بگویند جهت تغییر اساسی این شرایط یا دستکم در زمینهٌ پیشگیری و مقابله با عواقب و خطرهای مربوطه چهکاری کردهاند. تکرار خبر ویرانی و خسارت یا فوقش اینکه بعد از فاجعه کمی از مثلاً قرضههای روستاییان را جبران مالی کنند و کمی دیگر به آنها قرض بدهند و… از این خردهکاریها که اصل بحران منابع طبیعی کشور حلوفصل نمیشود.
در همین مدت که خاتمی سرکار است، تقریباً هرسال همین گفتهها و اظهارات وزیران وی تکرار میشوند. ما هم سالهاست به این فاجعهها توجه میدهیم، هشدار میدهیم، با آمار و ارقام بهجنبههای گوناگون مسأله میپردازیم. در ایران نیز اهل علم و تخصص، سالهاست بهاین خطرها توجه دادهاند، راهکارهای لازم جهت کاهش این معضل و سامان بخشیدن بهآبیاری کشاورزی، حل مشکل آب آشامیدنی و کل آب مصرفی کشور بارها مورد بحث و بررسی قرار گرفتهاند. ولی کو گوش شنوا و دریغ از اقدام سریع و پیشگیرانه. اگر بهخاطر داشته باشید پارسال هم تقریباً در همین ایام، گفتگویی داشتیم دربارهٌ بحران کمآبی. آنجا هم صحبت راهکارهای مبارزه با کمآبی شد، بههمهٌ جنبههای مسأله پرداختیم…
ـ بله، شاید از این نظر تکراری است، ولی ما ناگزیریم بار دیگر بهاین بحران بپردازیم، معضل میلیونها هموطن روستایی و شهرستانهای کشور است…
ک. ق: البته که باید مطرح کنیم و تا میتوانیم جوانب امر را مورد بحث و بررسی قرار دهیم. منتها خواستم، در اشاره بهحرفهای طرف مربوطه، بگویم که در مقام «مسئول» آنها هیچ کار مؤثری صورت نمیدهند، سالهاست کاری نکردهاند، دسترویدست میگذارند و فقط در حد شرح وضعیت پرحرفی میکنند. همین «وزیر کشاورزی»، پارسال هم مشابهٌ این خبر را بهرسانهها میداد، ملاحظه بفرمایید، از گزارش خبرگزاری ایرنا مورخ 21شهریور78 برایتان میخوانم:
«وزیر کشاورزی اعلام کرد، خشکسالی امسال به 326هزار خانوار روستایی در بخش کشاورزی 8000میلیارد ریال و در بخش دام 2000میلیارد ریال خسارت وارد کرد. “عیسی کلانتری” روز یکشنبه به خبرنگاران گفت، براساس آخرین بررسیها، خشکسالی امسال موجب شد تا ششمیلیون تُن محصولات کشاورزی که 60درصد آن گندم است از بین برود. بهگفتهٌ وی، خشکسالی همچنین به یکمیلیون و 50هزار تُن گندم آبی، 2میلیون و 345هزار تن گندم دیم، 820هزار تن برنج و 2میلیون و 340هزار تن از سایر محصولات خسارت وارد کرده است».
خوب، پس آن «صدها سدی» که رفسنجانی «ساخته» و آن «هزاران پروژهٌ آبرسانی» که مرتب «افتتاح» میکرده چه نتیجهیی بهبارآوردند؟
ـ بهنظر شما چرا وضع به اینجا کشیده است؟
ک.ق: این پرسش یک پاسخ کلی سیاسی دارد و یکسری پاسخهای خاص که بهغیبت علم و تکنیک و کاربرد و طرز مدیریت آنها در ایران برمیگردد.
بهطور کلی تا این نظام قرونوسطایی سرکار است، مردم و محیطزیست کشور ما دائم در یک دور باطل تخریب و ویرانی، در مسیر تکرار و تشدید فاجعهها حرکت میکنند. حتی بروز قحطی و شرایطی که از برخی کشورها مصیبتزدهٌ آفریقایی میشناسیم بعید نیست. از نقطهنظر پاسخهای مشخص و جزءبهجزء باید خیلی علتها را شمارهٌ کنم:
رشد افسارگسیختهٌ جمعیت، نابودی سریع پوشش گیاهی، فرسودگی خاکها، عدم رسیدگی بهمسألهٌ جمعآوری آبهای سطحی در شهر و روستا، عدم رسیدگی بهمنابع آبهای زیرزمینی (تزیق بارشهای سنگین بهمنابع زیرزمینی و جلوگیری از افت سطح و آلودگی آنها)، عدم رسیدگی به آبراهها، دریاچهها، برکهها، تالابها و حدود 360رودخانهٌ کشور، جلوگیری نکردن از هرز و هدر رفتن آبهای موجود و بارشها، نداشتن سیستم بهینهٌ آبرسانی، عدم اصلاح سیستم توزیع و آبیاری ، کمبود شدید سرمایهگذاری در صنایع شیرینسازی آبهای شور و…
ـ مهمترین این فاکتورها کدامند؟
ک.ق: اکثر اینها در ارتباط و تعامل با همدیگرند. اصولاً مسائل محیطزیستی در پیوست و گسست خود بهصورت نتایج و عواقب همهجانبه اثر میگذارند. تقدم تأخرها بسته بهدامنهٌ تأثیر و دینامیسمی که هرعامل دارد از زاویهٌ علوم مربوطه معین میشوند. مثلاً فاکتور جمعیت آشکارا تأثیری شدید روی اغلب زمینههای دیگر دارد، بهخصوص روی عامل مصرف آب. یا عامل نابودی جنگل و دیگر پوششهای گیاهی و مرتعی، موجب بروز عواقب بسیار وخیم و متنوعی میشود. همینطور مشکل آلودگی آبها باعث عوارض بسیار گستردهیی است و…
ـ با این حال، اگر در ارتباط با بحران خشکسالی قرار باشد برخی عوامل را برجسته کنید، روی کدامها انگشت میگذارید؟
ک.ق: اگر بهمصاحبههایی که در اینباره در طول سالهای گذشته داشتهام نگاهی بیندازید، همه جا میبیند که به دو مسأله خیلی پرداخته میشود، یکی ضرورت حفظ و توسعهٌ پوشش سبز و بهویژهٌ جنگلهای کشور، بهخصوص در استانهای خشک. و دیگری ضرورت جلوگیری از اتلاف و اسراف آب. میدانید این امور خیلی بههمدیگر مربوط میشوند. در این قسمتها باید از آخرین دستاوردهای دانش و تکنیک و برنامهریزی استفاده کرد تا از تخریب کاسته و بهرهوری منابع طبیعی آب و خاک و گیاه رشد کند و بهینه شود.
ـ خطرناکترین وضعیت در شرایط فعلی کدامست؟
ک.ق: اینکه علاوه بر کمبود شدید بارشها و خشکسالی، هوا نیز بهشدت گرم شود. آنگاه بحران خیلی وخیمتر خواهد بود، هم از نظر کمبود آب( آشامیدنی و وضع مردم) و خسارتهای شدیدتر بهعرصههای کشاورزی و هم از لحاظ اثرات ویرانگری که روی وضعیت خاک و گیاه میگذارد (تبخیر شدیدتر، پوک شدن و فرسایش خاک ، شورشدن بیشتر زمینها و…) و موجب گسترش بیابان میشود.
ـ بهعنوان فهرست اقدامهای عاجل برای تخفیف و عبور از این مرحله حاد چه توصیههایی میکنید؟
ک.ق: آگاه کردن تودههای مردم شهرهای پرجمعیت و سراسر کشور در جزئیات امر و برنامهریزی سریع برای صرفهجویی در مصرف آب، کمک بهروستاییان بحرانزده جهت تأمین علوفهٌ دامها، بسیج و بهکاراندازی شمار کثیری تانکر آبرسانی، پاکسازی سریع قناتها و سایر اقدامهای شناختهشدهیی که در اینجور مواقع صورت میگیرند. ولی باز هم تکرار میکنم، این بحرانها را نمیتوان با سیاستهای از این ستون بهآن ستون ریشهکن کرد. باید با تحول اساسی در سیاستهای کلان و ملی، بهسیاست راهبردی حفظ واحیای منابع طبیعی کشور رویآورد. این مهم نیز با بقای نظام جاهل و جبار آخوندی شدنی نیست.
—————————————-
این مصاحبه(با نشریه مجاهد) نخست در اردیبهشت 79 انتشار یافت. 15 سال از آن زمان می گذرد ولی همان فرد مسئول (این بار درکسوت مشاور محیط زیستی معاون حسن روحانی) در باره پدیده های مشابه و مصیبت بار (خشکسالی و کم آبی)، این دفعه در ابعادی فاجعه بارتر صحبت می کند. هشدارها و پیشنهادهائی که کارشناسان و اساتید دانشگاهی ایران آن زمان به تکرار پیش کشیدند و دراین مصاحبه نیز عنوان شده بودند، 15 سال آزگار تماماً نشنیده گرفته شد. انتشار مجدد مصاحبه به منظور نشان دادن ادامه عجز مدیریت و اصلاح ناپذیری سیاستهای راهبردی و فاجعه باری خط مشی رهبری نظام صورت می گیرد(که برخلاف ابتدائی ترین قواعد، بیش از پیش به افزایش جمعیّت فرامی خواند!). در دهه های گذشته که نظام و دولتهای ولایت فقیه حاکم بوده اند ، وضع محیط زیست و از جمله اوضاع آب و خاک و گیاه کشور به درجات وخیمتر و فاجعه اکولوژیک ایران به مراتب شدیدتر شده است. دریغ است ایران که ویران شود. خرداد 1394،کریم قصیم