ظایف نیروهای سیاسی در شرایط مرگ خامنه ای؟!

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

محمود خادمی
این مقاله حدود 5 سال پیش وقتی که خبر بیماری خامنه ای بطور گسترده ای در خبرگزاریها بازتاب یافته بود ؛ نوشته شده است . از آنجا که اکنون هم خامنه ای بیمار و بستری است و نیروهای سیاسی باید برای مواجه با مرگ احتمالی وی آماده شوند ؛ این مقاله بدون هیچ تغییری مجددا” منتشر میشود.

روز دوشنبه 12 اکتبر خبرگزاریهای مختلف با استناد به خبری از سایت شخصی مایکل لدین، خبر مریضی خامنه ای را بطور گسترده ای بازتاب دادند. لدین که تحلیلگر ارشد موسسه نو محافظه کار انستیتو انترپرایز می باشد، مدعی شده بود خامنه ای به خاطر ابتلا به سرطان پروستات بیهوش شده و اکنون در حالت کما به سر می برد . متعاقب آن در روز پنجشنبه 15 اکتبر خبر مرگ خامنه ای را اعلام نمود که در همان روز، این خبر بوسیله خبرگزاری حکومتی بازتاب تکذیب گردید . لدین البته 3 سال پیش نیز یکبار خبری دروغ دال بر مرگ خامنه ای منتشر کرد. بنابراین قاعدتا” می بایست با این خبر با احتیاط برخورد می شد. ولی بدلیل اهمیت مرگ خامنه ای و تأثیر آن در حل و فصل بحران های منطقه و معمای هسته ای رژیم و مسائل ایران مورد استقبال خبرگزاری ها واقع شد و بازتاب بسیار گسترده ای یافت ولی بهرحال اگر چه خامنه ای به خاطر جنایات اش از جمله در وقایع فردای انتخابات 22 خرداد در روح و روان مردم ایران مرده است با این حال در مورد مرگ فیزیکی او، شخصا” تمایل دارم این جلاد پلید بر خلاف سلف پلیدترش خمینی تا در این دنیا و بدست مردم مکافات نشده چهره منحوس اش بر خاک سائیده نشود .
در زمان مرگ خمینی در سال 68 علیرغم تحلیل درست مجاهدین از شرایط رژیم در زمان مرگ خمینی دجال که در سال 61 ارائه شد ( تحلیل این بود که استبداد دینی ملایان در شرایط حداکثر آمادگی برای سرنگون شدن و در شرایط ماکزیمم ضربه پذیری است ) و هم چنین علیرغم اعلام آماده باش حداکثری آنان به نیروهای مقاومت برای ورود به عمل در این شرایط، متأسفانه بدلیل عدم آمادگی مجاهدین و یا شرایط نا مساعد دیگر نتوانستند دست به اقدامی در این رابطه بزنند و طبعا انتظار از سایر نیروهای سیاسی فاقد موضوعیت است! هر چه بود، این فرصت تاریخی و با ارزش بدون هیچ استفاده ای در راستای سرنگونی رژیم از دست رفت . اکنون درست 20 سال از آن تاریخ می گذرد که مرگ خامنه ای فعلا” به صورت شایعه و چند صباحی بعد به صورت واقعیتی مسلم اتفاق خواهد افتاد . سوال این است که آیا با مرگ خامنه ای چیزی عوض خواهد شد ؟ به سرنگونی این رژیم قرون وسطائی کمکی خواهد کرد ؟ آیا نیروهای سیاسی به این روز فکر کرده اند ؟ برنامه عمل نیروها برای چنین شرایطی مشخص شده است ؟ یا این بار هم مانند مرگ خمینی باید فرصت را از دست بدهیم “
برای اینکه روشن شود چه فرصت تاریخی در آن ایام از دست داده شد به گوشه ائ از خاطرات رفسنجانی از سران رژیم توجه کنید . رفسنجانی در مراسمی که از سوی برخی زندانیان سیاسی پیش از انقلاب در حسینیه جماران برگزار شد برای توصیف آن شرایط به خاطره ای از شب مرگ خمینی اشاره میکند و می گوید ” امام در حالی تمام کرد که کشور در حال جنگ با عراق بود و خطر حمله عراق هم وجود داشت و واقعا” هیچ کس نمی دانست که چه اتفاقی قرار است بیافتد ؛ برای اعضای بیت امام که شیون و زاری میکردند توضیح دادم که مصلحت ایجاب می کند که خبر رحلت امام از اینجا به بیرون درز نکند و وقتی بیرون می آمدم دیگر صدای گریه و زاری نیامد و اینگونه بود که خطری که می توانست ما را در این شرایط دچار مشکل کند با سرعت عمل بر طرف شد ” این گفته رفسنجانی در واقع وصف حال اکثر سر دمداران رژیم در آن موقع بود
آیا با مرگ خامنه ای با شرایطی مشابه زمان مرگ خمینی مواجه خواهیم بود ؟
البته روشن است که وقتی از تأثیر مرگ خامنه ائ در سرنگونی رژیم صحبت می شود نباید آن را به مثابه پایان کار رژیم تلقی کرد بلکه صحبت از دستیابی به فرصتی مهم و قابل توجه است که می تواند موتور سرنگونی رژیم را با سرعتی مضاعف شتاب دهد و ما را سریعتر به مقصد سرنگونی برساند. یعنی با آمادگی مردم و نیروهای سیاسی در آن شرایط مساعد، بهتر می توان به نتیجه رسید . اما به دلایلی که ذیلا” اشاره می شود معتقدم مرگ خامنه ای تأثیر بسیار بیشتری از مرگ خمینی در سرنگونی رژیم دارد :
یکم ــ خمینی هم بخاطر برخورداری کامل از مقبولیت و مشروعیت و هم بخاطر اینکه رهبری کاریزماتیک بود توانست قدرتی بی چون و چرا در میان کارگزاران و سر دمداران رژیم اعمال نماید. این امر باعث شده بود که تمام دست اندرکاران و مسئولان نظام تبعیت و اطاعت مطلق از سیاست ها و دیدگاه های وی داشته باشند. بهمین خاطر بعد از مرگش اگر چه نظام به جا مانده از وی به نسبتی با تضادهای درونی مواجه بود، اما در مجموع از خود رژیمی نسبتا یکدست و بدون شکاف جدی به جای گذاشت. در حالیکه برعکس از همان ابتدای معرفی خامنه ای برای جانشینی خمینی به خاطر دارا نبودن شرط ضروری مرجعیت از طرف مسئولان و مقامات رژیم مورد جدل و انکار قرار داشت و در صلاحیت وی برای این منظور شک و تردید وجود داشت . بعدا” نیز هیچوقت وی نتوانست در قد و قواره خمینی ظاهر شود و از کاریزمای او نیز به هیچوجه برخوردار نبود. بنابراین هیچ وقت در طول این 20 سال نتوانست به قدرتی بلامنازع در میان سایر کارگزاران رژیم تبدیل شود و نتوانست مانع سر برآوردن جناحها در درون نظام تحت امر خود گردد. در سراسر دوران رهبری اش نیز مدام با چالش های گوناگونی از طرف جناح های درون رژیم در این زمینه مواجه بوده است . بنابراین در صورت مرگ وی با رژیمی هزار پاره که بسیار ضعیف تر از دوران مرگ خمینی است مواجه خواهیم بود ، که در صورت آماده بودن نیروهای سیاسی مخالف رژیم، بسیار آسانتر و در پروسه ای کوتاه تراز گذشته می توان بساط اش را برچید.
دوم ــ جانشینان خمینی میراث بر رژیمی یک پایه و بی شکاف بودند که :
1 ) خمینی با فتوای قتل عام 67 زندانیان سیاسی خطر اپوزیسیون داخلی را برای جانشینان خود به حداقل رساند و تا مدتها برای بازماندگان خمینی تهدید سرنگونی از جانب مردم و گروههای سیاسی مخالف رژیم بطور جدی وجود نداشت .
2 ) با پذیرش آتش بس از طرف رژیم در جنگ با عراق توسط خمینی بحران جنگ که تنها بوسیله خود وی می توانست حل و فصل شود نیز حل گردید و معضل تصمیم گیری در مورد سرنوشت جنگ که می توانست برای وارثین خمینی دردسر ساز باشد برطرف می گردد.
3 ــ بلحاظ بین المللی هم جانشینان خمینی تا این اندازه با مشکلات عدیده و مرگبار تحریم ؛ انزوا و عدم مقبولیت مواجه نبودند ؛ نه امریکا عراق را اشغال کرده بود تا بستر لازم برای مداخله جوئی و صدور تروریسم رژیم فراهم شود و نه آنروزها دستیابی به انرژی اتمی (بخوانید ساخت بمب اتمی!) بصورت شعار استراتژیک دار و دسته رژیم در آمده بود تا به این دلایل رژیم مورد تحریم و انزوا واقع شود.
بنابراین جانشینان خمینی با چالش های جدی و مسائل حل ناشده ای بعد از مرگ خمینی مواجه نبودند؛ در حالیکه جانشینان خامنه ای بعد از مرگ وی بدلیل وقایع بعد از انتخابات با بحران جدی مشروعیت و گسترش روز افزون اعتراضات مردم مواجه خواهند بود . جنگ اوج گیرنده بین مردم ایران و حکومت – که سرانجام دودمان نظام را برباد خواهد داد- هم چنان جریان دارد. آنها در شرایطی سکاندار اداره کشور می شوند که کشور در گیرودار یک رستاخیز سیاسی و اجتماعی است ؛ همه آرایش های سی ساله و تقسیم بندیهای سیاسی، لرزان و در حال فروپاشی اند و آرایش های نوینی در حال شکل گیری و زایش اند. مضافا” اینکه این رستاخیز درون جامعه ایران بر گرایشات سیاسی ایرانیان خارج کشور نیز تأثیر گذاشته و بشکلی آنها را نیز متحول کرده است. یعنی برخلاف زمان مرگ خمینی که ایرانیان مخالف رژیم در خارج دوران کما و بی عملی را می گذراندند اکنون ایرانیان آزاده و غیور همسو با قیام مردم در عرصه های مختلف وارد میدان شده و عرصه را بر رژیم تنگ کرده اند .
اگر به ژرفای جنبش با شکوه کنونی و جوانب مختلف آن به دقت بنگریم می بینیم نسل جوانی بپا خاسته است که دیگر هیچ نوع خط قرمز گذاشتن و هیچ رقم مقدس بازی در آوردن در این رژیم را تاب نمی آورد و مصمم است طرحی نو در آسمان کشورمان در اندازد. با این نگاه، بهتر می توان به مشکلات مضاعفی پی برد که رژیم در صورت مرگ خامنه ای با آن روبرو خواهد.
بحران انقلابی که هم اکنون در جامعه ایران در مراحل آغازین خود می باشد با مرگ خامنه ای به نقطه اوج خود میرسد. در شرایط یک بحران انقلابی، اتخاذ مشی سیاسی و تاکتیک های به موقع و کارآمد به اولین تکلیف نیروهای سیاسی تبدیل می شود . برای آمادگی ورود به چنین شرایطی از هم اکنون می بایست با همفکری و همکاری نیروهای سیاسی خارج کشور آمادگی های لازم و اقدامات مقدماتی از جمله موارد زیر صورت گیرد .
1 ــ اپوزیسیون خارج از کشور و خارج از رژیم باید به حرکت های عکس العملی خود پایان دهد و با طرح و برنامه عملی مشخص و قابل اجرا خارج از چارچوب بخشی از حاکمیت رژیم، کمبودها و مشکلات خود را بر طرف نماید. این امر برای مواجه شدن با شرایط مرگ خامنه ای اهمیت به سزایی دارد
2 ــ تشکیل شورای رهبری از گروههای سیاسی مخالف رژیم به صورتی که ظرفیت و پتانسیل آلترناتیو سراسری شدن را دارا باشد . این آلترناتیو باید قادر باشد با حفظ استقلال خود با حرکت های اعتراضی داخل کشور همسو شود و در شرایط مختلف با اتخاذ مشی سیاسی مناسب و تاکتیک های ضروری، جنبش گسترده داخل کشور را یاری رساند ؛ باید با سرعت عمل بتواند در برابر وقایع و رویدادهای داخل کشور، راه کارهای مناسب ارائه دهد .
3 ــ راه های ارتباط با بدنه اجتماعی جنبش داخل کشور پی جوئی و تقویت شود . خشم نهفته در جوانان و مردم ایران آنچنان پر قدرت است که اگر در صفوف مستقل کانالیزه شود پایه های قدرت رژیم را در هم خواهد ریخت . بنابراین، بدون این که در حرکت های اعتراضی مردم اخلال ایجاد شود باید به عنوان مکمل و تقویت کننده جنبش جاری در کشور به سازماندهی حرکت های اعتراضی دیگر پرداخته شود .
آنچه که در بالا نوشته شد در واقع طرح اولیه ای از صورت مسئله سرنگونی رژیم قرون وسطائی آخوندها در شرایط مرگ خامنه ای است. در حاشیه این موضوع مهم، اشاره مختصری نیز به وظایف نیروها شده است. ولی بررسی بیشتر موضوعی به این جدیت و اهمیت، می بایست هر چه سریعتر در دستور کار نیروهای سیاسی قرار گیرد
محمود خادمی ــ 24.10.2009

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.