حجه الاسلام علی اکبر محتشمی پور وزیر کشور اسبق در دوران جنگ، اخیرا طی مصاحبه ای با تارنمای جماران، مجددا اتهامات کهنه و نخ نمایی را علیه مرحوم مهندس بازرگان و نهضت آزادی ایران بیان کرده است. این اتهامات در طول سی و چند سال گذشته مکررا و به صورت یکطرفه از تریبونهای دولتی پخش شده است.
نهضت آزادی ایران طی سالهای گذشته پاسخ مستدل به این اتهامات بی اساس را به صورت محدود منتشر کرده که در تارنمای آن (www.nehzateazadi.info) قابل مراجعه علاقمندان می باشد. در این نوشتار ابتدا اهم نکات مصاحبۀ حجه الاسلام محتشمی و سپس پاسخ به اتهامات و شبهات ایشان خواهد آمد.
ذکر این نکته ضروری است که آقای محتشمی و سایر نزدیکان مرحوم سید احمد خمینی نظیر آقایان محمد خاتمی، مهدی کروبی و عبدالله نوری که آگاه ازعملکرد سیاسی جهت دار آن مرحوم برای حفظ قدرت در حلقه مورد نظر و فعالیت های غیر منتظره ایشان علیه نهضت آزادی یا آیه الله منتظری در دو سال آخر حیات آیت الله خمینی بوده اند، بر آنهاست که نامه ها و نقل قولهای منسوب به رهبر انقلاب (به خصوص موارد مربوط به آیت الله منتظری، رهبری آقای خامنه ای، کشتار ۶٧ و …) را که شاهدی غیر از مرحوم سید احمد خمینی بر آنها وجود نداشته، مورد بازبینی قرار دهند و واقعیت ها را برای مردم بیان کنند.
مصاحبۀ حجه الاسلام محتشمی (بخش مربوط به نهضت آزادی):
جماران – در واقع چرا امام در برخورد با نیروهای انقلاب که صبغه اسلامی دارند موضع حمایتی دارند، اما در موردی مانند نهضت آزادی این روال را میشکنند؟
محتشمی: “اما جریاناتی هستند که نه برای انقلاب کاری کرده بودند و نه اکنون دنبال پایداری نظام و انقلاب و استقلال کشور هستند؛ از جمله مقدس نماها و به قول امام انجمن حجتیه. اینها کسانی نبودند که یک گام برای بقای انقلاب برداشته باشند و شاید کینه امام و انقلاب را در سینه حبس کرده و دنبال ضربه بیشتر به انقلاب بودند. یعنی اگر در ظاهر انقلابی شده بودند، برای تسخیر پستها و رسیدن به اهداف خودشان بودند. اینها کسانی نبودند که در چارچوب نظام و انقلاب باشند تا بخواهد حمایتی از آنها شود؛ همین الان هم آنها در صدد ضربه زدن به انقلاب هستند. از جمله این گروهها نهضت آزادی بود. در ابتدای امر بر اساس توصیه نیروهای انقلاب، امام پذیرفتند که اینها دولت موقت را به دست گیرند. اما گروههایی چون نهضت آزادی اینگونه نبودند که از ابتدای نهضت همراه مردم بوده باشند. اتفاقا وقتی امام در نجف بودند، نهضت آزادی پیام میداد که تند نروید و شعار سرنگونی شاه سرابی بیش نیست؛ شاه رفتنی نیست و پشت سر آن قدرتهای دنیا، ارتش و ساواک هستند. شعاری بدهید که قابل اجرا باشد و آن شعار این است که در کشور قانون اساسی اجرا شود، نظام، نظامپارلمانی باشد و حکومت و دولت از آن رأی بگیرند که این شعار اجرایی و قانونی است. آنها در بیان این شعار استمرار داشتند و حتی سراغ بعضی مراجع رفته و آنها را همراه خود کردند؛ پس حرکتشان انحرافی بوده و خودشان زاویه ایجاد کردند. آنها در جامعه دو دستگی ایجاد کردند که عدهای یک طرف رفتند و عدهای هم دنبال این رفتند که حکومت قانونی شود و دست مردم بیفتد. در حالی که رژیم سلطنتی در طول تاریخ فاسد بوده و حرف امام این بود.
وقتی هم که امام به نوفل لوشاتو رفتند و خود شاه و حکومتش فهمیدند که رفتنی هستند، باز هم سران نهضت آزادی و جبهه ملی به آنجا رفت و همین حرفها را زد. میگفت مردم از مبارزه خسته شدهاند و به مردم اجازه دهید که مردم سرکار بروند، زیرا غذا و امکانات نیست، اعتصابات کشور را از پا درآورده و شاه هم رفتنی نیست. امام فرمودند اولا مردم خسته نشدهاند؛ من و شما که پیرمرد هستیم ممکن است خسته شویم، اما مردم نه. ثانیا فکر میکنید اگر به شاه فرصت دوباره دهیم برنمیگردد و کار خود را ادامه نمیدهد؟ بازرگان گفت اگر برگشت دوباره به مردم میگوییم به خیابان برگردند. امام گفت عجب! الان که مردم در خیابان هستند و شاه در حال سقوط است بگوییم به خانه بروید، بعد دوباره آنها را برگردانیم؟ مگر مردم مسخره ما هستند؟! نخیر! این اعصابات ادامه پیدا میکند و شاه هم باید برود!
اینها اینجوری بودند! بعد از انقلاب هم که در دولت حضور یافتند، نخست وزیر دولت موقت هفتهای دو بار در تلویزون حضور مییافت وی میگفت مردم متشکریم که انقلاب پیروز شد! الان دیگر دولت موقت است و به خانه برگردید! مردم در خیابان مرگ بر امریکا میگفتند و سفارت آمریکا که کل جاسوسیهای بعد از انقلاب در آنجا انجام میشد تسخیر شد، آقای بازرگان در الجزایر با برژینسکی ملاقات کرد؛ بدون مشورت با رهبر انقلاب و مردم. بنابراین اینگونه نبود که عناصر حزبی دولت موقت، اقدامات گروه گرایانه خود را در قالب یک فعالیت دولتی به عنوان یک جریان درون نظام بوده و سهمی در روی کار آمدن آن داشته باشند و بعد از آن همراه نظام و مردم باشند.
متحجرها، مقدس مآبها و انجمن حجتیه یک روی سکه بودند و روشنفکران، لیبرالها، جبهه ملی و نهضت ملی روی دیگر سکه. شما میبینید که جبهه ملی بر خلاف مردم که میگفتند استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، قصاص را وحشیگری میخوانند که امام آن فتوای تاریخی را در مورد آنها دادند. بنابراین اینها درون نظام نبودند که شما میگویید چرا امام از آنها دفاع نکردند. به قول حضرت امام اگر به آقایان نهضت آزادی فرصت داده میشد این مملکت را در دامن آمریکا میگذاشتند.
اما در عین حال امام اجازه ندادند با آنها برخورد شود. چرا؟ من فراموش نمیکنم امام بعد از نامه ای که امام در مورد نهضت آزادی به من فرستادند و رونوشت آن را برای سران قوا نیز جهت اطلاع فرستادند، آقایان سران قوا رفتند خدمت امام؛ آقای مهندس موسوی، آیتالله خامنهای، آقای هاشمی رفسنجانی و آیتالله موسوی اردبیلی. آنها به امام گفتند که نهضت آزادی مخالفت انقلاب و خلاف نظام جمهوری اسلامی هستند. امام گفتند نخیر! اینها مخالف جمهوری اسلامی نیستند؛ با شماها مخالف هستند! آنها گفتند اینها علیه شما حرف میزنند و ولایت فقیه را زیر سوال میبرند. امام فرمودند خب! علیه من حرف میزنند؛ مگر من اصول دین هستم که اگر علیه من حرف زدند، آنها را بگیریم؟! زیرا آن آقایان میگفتند دستگیرشان کنیم تا غائله نهضت آزادی تمام شود، اما امام مخالفت کردند و گفتند کاری به آنها نداشته باشید و متعرضشان نشوید.
یعنی امام از آنها به این عنوان که یک رکن نظام باشند و در دولت و مجلس و… باشند دفاع نکردند، زیرا وقتی مملکت را اداره میکردند مملکت را به سمت آمریکا و منافقین میبردند؛ آنها مسعود رجوی را فرزند خودشان میدانستند و نمی توانستند یکی از ارکان نظام باشند. زیرا تجربه خود را نشان داده بودند، اما به عنوان یک شهروند میتوانستند در جامعه حضور داشته باشند و کسی متعرض آنها نشود.”
جماران :یعنی فعالیت حزبی و غیر دولتی هم میتوانستند بکنند؟
محتشمی: البته میدانید که نهضت آزادی از ابتدا مجوز فعالیت هم نداشت که منحل شود؛ اما تحت عنوان نهضت آزادی کار میکرد و تحت همین عنوان در سفارت آمریکا جلسه می گذاشتند یا امیرانتظام با شوروی رابطه برقرار کرده بود و… . به اینها اجازه فعالیت داده نشد، اما در زمان آقای عبدالله نوری به اینها گفته شد که چه اصرار به نام نهضت آزادی دارید؟ بیایید و به نام دیگری مجوز بگیرید. اما آنها از این کار اجتناب کردند و خواستند نهضت آزادی را همچنان عَلَم نگه دارند، زیرا این علم به طرف آمریکا رفته است و اگر حزب دیگری بود نمیتوانست به سمت آمریکا برود.
جماران: آیا نامه شما به امام در خصوص نهضت آزادی هم کار خودتان بود یا اینکه مانند آن نامه آقای مجید انصاری از شما درخواست نوشتن این نامه شده بود؟
نخیر! آن نامه در شرایطی بود که اینها در دوران جنگ و در حالی که آحاد مردم در مقابل تجاوز همه جانبه قدرت های جهانی به رهبری صدام کاملا علیه ادامه جنگ موضع داشتند. این نامهها و بیانیه ها همه جا پخش میشد و در خانه ها جلسه سخنرانی میگذاشتند و ادامه داشت. در دوره سوم مجلس زمزمه هایی شد که میخواهند لیست برای مجلس بدهند. بنده به عنوان مسئول امنیت کشور به این نتیجه رسیدم که اینها که الان تریبون دستشان نیست و در مجلس نیستند، اینگونه با آرمان مردم می ستیزند. در حالی که در هیچ کشوری از دنیا در زمان جنگ به هیچ حزبی اجازه فعالیت داده نمیشد و کوچکترین حرف علیه نظامیان مساوی نابودی آنهاست، اینها هر روز علیه رزمندگان حرف میزدند و از پشت خنجر میزدند؛ آن وقت به مجلس هم میخواستند بروند. گرچه ممکن بود رأی هم نیاورند، اما احتمال داشت چند نیروی آنها به مجلس برود و آن وقت نمیشد اوضاع را جمع کرد.
لذا من نامهای به امام نوشتم و سخنرانیها و بیانیههای آنها را به پیوست ارسال کرده و ازامام پرسیدم که آیا اینها میتوانند وارد مجلس شوند؟ امام هم آن پاسخ را به نامه دادند”.
پاسخ به اتهامات و شبهات:
اتهامات و شبهات مطرح شده در مصاحبه در پنج بخش زیر پاسخ داده می شود: ۱- مهندس بازرگان و شاه، ۲- دولت موقت و رابطه با آمریکا ، ۳- جنگ، ۴- نامۀ مجعول ، ۵- تغییر نام.
۱- مهندس بازرگان و شاه
در مورد مهندس بازرگان و شاه، اگر کسی مدافعات ایشان در دادگاه نظامی شاه و مخالفت شجاعانه، شفاف و اصولی ایشان و دیگر سران نهضت آزادی ایران با استبداد سلطنتی را خوانده یا شنیده باشد، خواهد دید خیلی پیش از آقای خمینی آن مواضع اتخاذ گردیده است. اگر آن مدافعات با نامه هایی که برخی از آقایان از زندان به شاه نوشتند منصفانه مقایسه شود، معلوم خواهد شد که چه کسانی واقعا مبارز، انقلابی و ضد رژیم بودهاند.
مرحوم مهندس بازرگان در نامه هائی که در اواخر سال ۱۳۵۶ برای رهبر انقلاب به نجف فرستادند، اهداف انقلاب را در چهار مرحله، که مرحله چهارم آن تأسیس جمهوری اسلامی است، شرح دادهاند. متن این نامه در کتاب «از کودتا تا انقلاب» تالیف مرحوم سرهنگ غلامرضا نجاتی آمده است.
ایشان نخستین رهبر سیاسی فعال در داخل ایران بودند که در اردیبهشت ماه ۱۳۵٧، در مصاحبه با خبرنگار تلویزیون بلژیک، ضرورت رفتن شاه از ایران را به عنوان مقدمه لازم برای تحقق دموکراسی مطرح کرده و گفتند: «تا هنگامی که شاه در این مملکت هست، ایران روی آزادی را نخواهد دید».
نهضت آزادی ایران در ۶ شهریور ۱۳۵٧، طی بیانیه ای، با عنوان: «راه نجات ایران از بنبست حاضر»، با صراحت ضرورت کناره گیری شاه را مطرح و اعلام کرد: «با ماندن شاه هیچ کاری چاره نخواهد شد و راهحل مفیدی نخواهد یافت. اما با استعفا و رفتن ایشان مملکت از بنبست بیرون آمده چارهجوییهایی امکان پذیر خواهد شد».
نهضت آزادی ایران در بیانیه ۱۴ آبان ۱۳۵٧ نوشت: «شاه که مدعی بودند سلطنت موهبتی است الهی که از طرف مردم به ایشان واگذار شده، اینک که ملت با رساترین بیان و به شهادت تمام مردم داخل و خارج، واگذاری موهبت ادعایی فوق را پس گرفته و اصل سلطنت ایشان را نفی میکند، آیا نباید اگر برای نجات و سعادت وطن هم نباشد، برای سلامت و نجات خودشان کنار بروند؟»
نهضت آزادی ایران در ۲۶ آذر ۱۳۵٧، همصدا با چند گروه سیاسی دیگر در بیانیهای با عنوان: «ابلاغ ملت ایران به شاه و ارتش و دولتهای خارجی»، اعلام کرد که: «شاه ایران محمدرضا شاه پهلوی در اثر مخالفت مستمر با قانون اساسی، پایمال کردن حقوق مردم و زیر پا گذاشتن سوگندهای گذشته، از سلطنت مخلوع بوده و لازم است شخصا استعفا بدهد و اختیارات خود را به یک شورای موقت مورد قبول ملت واگذار نماید».
هنگامی که زنده یاد مهندس بازرگان در اواخر آذر ۱۳۵٧ دستگیر شد، رئیس وقت ساواک (سپهبد ناصر مقدم) در زندان با ایشان دیدارکرد و اظهار داشت که اعلیحضرت اینک به گفته سابق شما که شاه در رژیم مشروطیت سلطنت میکند نه حکومت برگشتهاند. مهندس بازرگان هم بلافاصله پاسخ داد: «متاسفانه دیر شده است و جایی برای باور کردن نمانده است»
۲- دولت موقت و ارتباط با آمریکا
دولت موقت در بحرانیترین شرایط تاریخ معاصر ایران مسئولیت اجرای دستورالعمل ۵ مادهای تعیین شده از طرف رهبر فقید انقلاب، از جمله انتقال قدرت از نظام ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی به نظام جمهوری اسلامی ایران را بر عهده گرفت و با وجود تمام مشکلات نظیر تعدد مراکز تصمیمگیری و اخلالها و کارشکنیهای دشمنان دانا و دوستان کم تجربه، به نحوی مطلوب و با حفظ ارزشها و اصول، مأموریت خود را به انجام رساند. البته دولت موقت ـ برخلاف ادعای مخالفانـ دولتِ نهضت آزادی ایران نبود، بلکه دولت امام و شورای انقلاب بود و دست مهندس بازرگان هم برای انتخاب همکارانش باز نبود. بنابراین، مسئولیت عملکرد دولت موقت بر عهده نهضت آزادی ایران نیست. ولی نهضت آزادی ایران، برای پاسداری از حق و عدالت، در مقاطع مختلف به دفاع از آن دولت در برابر حملات ناروا پرداخته است.
ملاقات و مذاکره با دیپلماتهای خارجی از ابتداییترین و رایجترین فعالیتهای وزارت امور خارجه و در راس آن وزیر امور خارجه هر کشوری است. دولتی که بر سر کار است یا مورد اعتماد است یا نیست. اگر باشد این نوع دیدارها از وظایف دولت است. دولت موقت چندین بار درخواست کنارهگیری و استعفاء داشت و هر بار با اصرار آن را رد میکردند و بر ادامه کار دولت موقت اصرار میورزیدند. زنده یاد مهندس بازرگان بعد از بازگشت از سفر الجزایر در پاسخ به سوال یکی از خبرنگاران جواب دادند که: ” نه من هویدا هستم و نه امام محمدرضا شاه که برای هر کاری از ایشان اجازه بگیرم. دولتی که برای هر کاری بخواهد اجازه بگیرد به درد لای جرز میخورد”.
ملاقاتها و مذاکرات سیاسی قبل از انقلاب که برای تسهیل و تسریع در پیروزی ضروری بوده، هم در داخل و هم در خارج از کشور انجام گرفته است. در داخل کشور، قبل از تشکیل شورای انقلاب توسط کمیسیون منتخب شورای مرکزی نهضت آزادی ایران در اوایل سال ۱۳۵٧ شامل آقایان مهندس بازرگان، دکتریدالله سحابی، احمد صدرحاجسیدجوادی و محمد توسلی بود. بعد از شهریور۱۳۵٧ آقای عباس امیرانتظام، به جای آقای محمد توسلی ارتباط مذاکرات را پیگیری کرد. پس از تشکیل شورای انقلاب، این مذاکرات سیاسی نه تنها مورد تائید شورای انقلاب قرار گرفت، بلکه با مشارکت آقایان آیتالله موسوی اردبیلی و آیتالله دکتر بهشتی ادامه یافت. در خارج از کشور نیز ابتدا با پیام کارتر رئیس جمهور وقت دولت آمریکا به امام در پاریس آغاز و سپس با مبادله پیام توسط نماینده سفارت آمریکا در پاریس ادامه یافت. مشروح تماسها و مذاکرات قبل از انقلاب توسط آقای مهندس بازرگان طی یک مصاحبه رادیو تلویزیونی در آذرماه ۱۳۵۸ به اطلاع عموم رسانده شد. اگر مورد ایراد و اعتراض بود میبایستی در همان زمان مطرح میشد. در حالی که بعد از استعفای دولت موقت، از آقای مهندس بازرگان و یارانشان در دولت شورای انقلاب دعوت شد که حضور فعال داشتند. مشروح مذاکرات پاریس نیز به طور کامل در کتاب تاریخ سیاسی ۲۵ ساله معاصر (از کودتا تا انقلاب) نوشته مرحوم سرهنگ نجاتی آمده است.
بخش دوم تماسها و گفتگوهای با آمریکائیان مربوط است به دوران بعد از انقلاب در دولت موقت. بعد از انقلاب روابط دیپلماتیک میان ایران و آمریکا ادامه یافت. نه رهبر انقلاب، نه شورای انقلاب، نه دولت موقت و نه هیچ یک از شخصیتهای روحانی و غیره نخواسته بودند که با دولت آمریکا قطع رابطه شود. طبیعی بود که دولت جدید بعد از انقلاب با همه کشورها (به جز اسرائیل و آفریقای جنوبی) روابط دیپلماتیک عادی داشته باشد و مبادله سفیر و نماینده کند. هیچ مطلبی که مورد اعتراض و انتقاد قرار گرفته باشد، نبود. هیچ کدام از این روابط رسمی دیپلماتیک پنهانی و خصوصی نبوده است. اسناد مذاکرات که در محل وزارت امور خارجه ایران در تهران صورت میگرفته است، تماما در بایگانی وزارت امور خارجه نگهداری میشود. پس از استعفای دولت موقت، در دوران دولت شورای انقلاب نیز روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا ادامه یافت و اعضای دولت موقت و یا نهضت آزادی ایران هیچ تماس و یا گفتگویی با مقامات آمریکایی نداشتند.
در کدام یک از این دیدارها و گفتگوها علامتی از تلاش برای وابستگی به چشم میخورد؟ بلکه برعکس اسناد و مدارک موجود نشان میدهد که در دولت موقت تلاش فراوان برای حفظ منافع ایران و تأمین مطالبات حقه ایران صورت گرفته است. نمونههایی از این تلاشها در اسناد دفتر خدمات حقوقی بینالمللی جمهوری اسلامی ایران ـ معاونت ریاست جمهوری موجود و موجب افتخار است.
۳- جنگ
عنوان مصاحبه آقای محتشمی پور “تنها کسی که مخالف ادامه جنگ بود، امام بودند” انتخاب شده بود! از همین ادعا می توان به میزان صداقت و دقت نظر گوینده پی برد؛ اگر این سخن برای نسل تربیت شده بعد از جنگ در سپاه و بسیج نقل می شد، شاید تعجب برانگیز نبود، اما مواضع روشن آقای خمینی در ضرورت ادامه جنگ تا رفع فتنه از عالم! و سخن معروف: “اگر این جنگ بیست سال هم طول بکشد ما ایستاده ایم” هنوز از اذهان ملت نرفته است، ای بسا در سالیان آینده با روشن ترشدن آثار نسنجیده عمل کردن درفعالیت های هسته ای و در گیرشدن غیر ضروری با دنیا، کسانی نیز ادعا کنند “آقای خامنه ای تنها کسی بود که مخالف فعالیت های هسته ای بود!!
شگفتا، آقای محتشمی از یکطرف آقای خمینی را تنها مخالف جنگ می شمارد و دیگر مسئولان، که نقش کلیدی در جنگ داشتند و امروزکه آثار دین و دنیا سوز ادامه جنگ پس از فتح خرمشهربر همگان روشن شده، به اصطلاح عامیانه: “کی بود کی بود، من نبودم” سر می دهند، به جای آنکه عذر تقصیر به پیشگاه ملت ببرند و از کسانی که آنها را به خاطر هشدار بر این خون وخرابی و خسران مورد ضرب و شتم و زندان قرار می دادند حلالیت بطلبند، بازهم طلبکارانه و از همان موضعی که امروز از آن برائت می طلبند، به نهضت می تازند!
نهضت آزادی ایران با جبهه و جهاد و دفاع تا زمان فتح خرمشهر نه تنها مخالف نبود، بلکه مرتباً خود نیز، در حد توان شرکت داشته است. مخالفت نهضت آزادی ایران با ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر بوده است.
آیا باید نهضت آزادی را که به دلیل احساس مسئولیت در برابر ملت و مملکت، با شجاعت و با صراحت و صداقت نظرات خود را اعلام کرده و پیامدهای آن را هم متحمل شده است ملامت و سرزنش کرد یا آنان که بر ادامه جنگ اصرار میورزیدند!
نهضت آزادی ایران علیرغم مخالفت با ادامه جنگ، از ایثارگری بسیجیان و جبههرفتگان، از حماسهآفرینیهای جبهه تجلیل به عمل آورده است و برای آنان و هزاران زن و مرد پیر و جوانی که با فداکاریهای خود از جبههها حمایت کردهاند ارج بسیار قائل میباشد.
برای اطلاع از مواضع تفصیلی نهضت آزادی ایران در مورد جنگ به اسناد نهضت مراجعه نمایید.
۴- نامۀ مجعول منسوب به ایت الله خمینی
همانطور که خوانندگان می دانند، اخیرا آیتالله آقای حاج سید حسین موسوی تبریزی، از مدرسین حوزه علمیه قم و دادستان اسبق دادگاههای انقلاب، طی سخنانی در گردهمایی مجمع پژوهشگران و مدرسین قم و سپس طی مصاحبهای که منتشر شده است، با صراحت گواهی دادندکه مرحوم حاج سید احمد آقا خمینی در حضور آقای محتشمیپور و ایشان اعلام کرده است که نامه به خط امام نیست.
حجت الاسلام محتشمی در تاریخ ۱۳۸۳/۹/۲۸ در جمع فعالان سیاسی استان بوشهرسخنان زیر را بیان کرده است که با مطالب این مصاحبه در تضاد آشکار است:
« … بنده شخصاً میگویم در انتخابات مجلس ششم به نهضت آزادی و ملی- مذهبیها ظلم شد و من دستگیری آنها به اتهام براندازی را محکوم میکنم و الآن هم محکوم میکنم. ملی- مذهبیها و نهضت آزادی نباید از حق حضور و کاندیداتوری انتخابات محروم شوند. زمانی که … سران سه قوه به علت مخالفت با نهضت آزادی جلسهای برای دستگیری سران آنها با حضور امام گذاشتند [اوایل سال۱۳۶٧]، امام فرمودند نهضت آزادیها با نظام مخالف نیستند با شما مخالفند و حتی اگر با من هم مخالف باشند، من جزء اصول دین نیستم و اجازه ندادند با آنها برخورد کنند.» هفته نامه نصیر۱۳۸۳/۹/۲۹
اما برای شناخت روشن تر این ماجرا، مطالعه خلاصه ای از بیانیه نهضت تحت عنوان: گزارش به ملت، درباره محکومیت دبیرکل نهضت آزادی ایران، بیانیه شماره ۱۶۳۳ در این مورد روشنگر خواهد بود:
۱- در آذرماه ۱۳۶۸ پس از درگذشت رهبر فقید انقلاب، آقای سیدعلی اکبر محتشمی ـ وزیر اسبق کشورـ نامهای را که تاریخ آن بهمن ۱۳۶۶ ذکر شده بود و ایشان مدعی صدور آن از جانب بنیانگذار جمهوری اسلامی خطاب به وزیر کشور بودند، علیه نهضت آزادی ایران و مؤسسین و رهبران آن منتشر کردند.
۲- اصالت این نامه که نخست در دانشگاه تهران در جلسه سخنرانی آقای محتشمی با دانشجویان مطرح و سپس در روزنامههای کیهان و جمهوری اسلامی و مجله پاسدار اسلام منتشر گردید، بنا بر دلایل متعددی، از جمله دلایل زیر، مورد شک و تردید نهضت آزادی ایران قرارگرفت:
۱-۲- تاریخ نامه ـ بهمن ۱۳۶۶ ـ مصادف با زمانی است که تهران آماج موشکها و بمبهای متجاوزان عراقی قرار داشت و هیچگونه بحثی درباره اجرای قانون احزاب و یا مشارکت نهضت آزادی ایران در انتخاب دوره سوم مجلس شورای اسلامی مطرح نبود. آقای محتشمی مدعی بودند که نامه مورد اشاره در پاسخ سؤال ایشان به عنوان وزیر کشور نوشته شده است. اما نامه وزیر کشور به رهبر فقید انقلاب هرگز منتشر نشد.
۲-۲- متن نامه مخالف آشکار رویه مرضیه امام (ره) بوده و در بیانات رسمی و قطعیالصدور رهبر فقید انقلاب چنین رویهای سابقه نداشته است.
۳-۲- در نامه مورد بحث عبارات، کلمات و شیوههایی به کار رفته است که در هیچ یک از نامهها و سخنان رهبر فقید انقلاب سابقه نداشته است. از جمله این که در تمام نامههای معظمله تاریخ نامه در کنار امضا میآمده است، در حالی که در اولین نسخههای منتشر شده از این نامه، تاریخ در بالای صفحه درج شده است. همچنین، نامه مذکور با آیه شریفه «والسلام علی من اتبع الهدی» که خطاب قرآن کریم به غیرمسلمانان میباشد، ختم شده است که قاعدتاً در جواب رهبر فقید انقلاب به وزیر کشور نباید از چنین آیهای استفاده شود.
۴- نهضت آزادی ایران در زمان دبیرکلی شادروان مهندس بازرگان، با توجه به بیانات موهن آقای محتشمی، در دو نوبت در تاریخهای۶۷/۹/۲۶ و ۶۷/۱۰/۱۸ از ایشان به دادسرای عمومی تهران شکایت کرد. هر دو شکوائیه به شعبه ۳۴ دادسرای عمومی ارجاع شد و مورد رسیدگی قرار گرفت. آقای محتشمی در بازپرسی مدعی شدند که سخنان خود را علیه نهضت آزادی و رهبران آن به استناد نامه منسوب به امام اظهار داشتهاند. بازپرس وقت شعبه ۳۴ براساس تقاضای شاکی (نهضت آزادی ایران) قرار انجام کارشناسی خط و امضای نامه را بر طبق مفاد وصیتنامه امام صادر کرد. در روز ۶۹/۳/۵ شادروان مهندس بازرگان به اتفاق وکیل نهضت آزادی ـ آقای صدر حاجسیدجوادی ـ در دادگاه حضور یافتند. چند تن از افسران شهربانی نیز به عنوان کارشناس خط و امضا به دعوت بازپرس آمده بودند. بعد از گذشت نیم ساعت یا بیشتر، آقای بازپرس اعلام کردند: آقای مهندس، شما تشریف ببرید؛ اصل نامه نیامده است. (نقل به مضمون). به این ترتیب، رسیدگی به شکایت نهضت آزادی و کارشناسی خط و امضای نامه معوق و مسکوت ماند.
در ۲۸ اسفندماه ۷۴ نامهای از حاج سیداحمد خمینی خطاب به آیتالله پسندیده (ره) درباره نامه مورد بحث منتشر گردید. در حالی که حاج احمدآقا تا هنگام فوت، رئیس مؤسسه نشر و حفظ آثار امام بودند، در آن نامه ادعا نکردهاند که مؤسسه مذکور صلاحیت تأیید اصالت نامه را داشته و آن را تأیید کرده است و با این که کارشناسی خط و امضا، بر طبق وصیتنامه، انجام یافته است. بلکه ایشان خطاب به عموی بزرگوارشان نوشتهاند که: «بار دیگر از شما تقاضامندم که اگر این نامه، یعنی نامه امام به آقای محتشمی، خط امام است، که هست، مرقوم فرمایید و کسانی را که به دروغ چنین نسبتی را به من دادهاند خائن بدانید.»
از آنجا که پاسخی از مرحوم آیتالله پسندیده به این نامه منتشر نگردیده است، به نظر میرسد که آن بزرگوار پاسخی ندادهاند و یا اگر دادهاند، پاسخشان نظر فرزند امام را تأمین نمیکرده است. این نامه قرینه دیگری است از عدم اجرای نص وصیتنامه و عدم صلاحیت دفتر نشر آثار برای تأیید اصالتِ نامه و نگرانی نسبت به پیامدهای عدم تأیید اصالت آن.
در تاریخ ۷۵/۶/۲۲ آیتالله پسندیده در نامهای که به مناسبت سالروز درگذشت آیتالله طالقانی برای آقای دکتر یزدی دبیرکل نهضت آزادی ایران فرستادند چنین نوشتند:
«هر چند نتوانستم در مجلس سالگرد رکن رکین انقلاب و مجاهد بزرگ و بزرگوار حضرت آیتالله طالقانی شرکت کنم و از این بابت بسیار مغبون و مغموم و متاثرم، لکن این توفیق را یافتم که عرض تسلیت خود را حضور مردم قدردان و قدرشناس و عزیز ایران و خانواده معزز و معظم و گرامی آن حضرت و برگزارکنندگان سالگرد (نهضت آزادی ایران) تقدیم کنم . . . موقع را مغتنم میشمارم که یاد و خاطره و مجاهدات و خدمات فراموش ناشدنی مرحوم جناب آقای مهندس بازرگان را نیز ارج بگذارم که اجر ایشان در نزد خداوند سبحان محفوظ و ملحوظ است.»
جزییاتی پیرامون نامه (از بیانیه ۱٧۰٧)
۱ـ آقای محتشمی مدعی شده است که در تاریخ ۶۶/۱۱/۱۹ طی نامهای به امام نظرشان را در مورد به رسمیت شناختن نهضت آزادی سئوال نموده است و امام در تاریخ ۶۶/۱۱/۳۰ به این پرسش جواب دادهاند. به این اقدام آقای محتشمی ایرادهای اساسی زیر وارد است:
یکم ـ هر چند برای اولین بار است که تاریخ نامه وزیر کشور وقت به امام اعلام میگردد، اما اصل این نامه کجاست، متن آن چیست و چرا تا کنون منتشر نشده است؟
دوم ـ در بهمن ۱۳۶۶، کشورمان مورد تهاجم گسترده موشکی ارتش بعث عراق قرار داشت. در آن شرایط هیچ جا بحث از اجرای قانون احزاب و صدور پروانه برای نهضت آزادی ایران نبود و آئیننامه اجرایی قانون احزاب تدوین و تصویب نشده و کمیسیون ماده ۱۰ هنوز تشکیل نگردیده بود.
سوم ـ چنین سئوالی مورد نداشت. آقای محتشمی علت نوشتن نامه به رهبر انقلاب را نزدیک بودن انتخابات دوره سوم ذکر کرده است. این توجیهی بی اساس است. قانون انتخابات مجلس سوم شرایط نامزدهای انتخاباتی را معین کرده بود و مسئولیت نظارت بر انتخابات هم به عهده شورای نگهبان واگذار شده بود. بنابراین وزیر کشور مجاز نبود بیاعتنا به قانون عمل کند. نهضت آزادی ایران هم شرکت خود را در انتخابات مجلس دوره سوم، مشروط به تأمین آزادیهای سیاسی مصرح در قانون اساسی ذکر کرده بود که به علت عدم تأمین آزادیها از شرکت در آن خودداری کرد.
۲ـ چرا نامه مورخ ۶۶/۱۱/۳۰ بلافاصله در زمان حیات امام منتشر نشد و دو سال بعد ـ یعنی در آذر ۱۳۶۸، شش ماه بعد از درگذشت امام ـ برای اولین بار، آن هم نه از طرف مقامات رسمی وزارت کشور، بلکه توسط خود آقای محتشمی که دیگر سمتی نداشت، در یک جلسه سخنرانی برای دانشجویان خوانده شد و سپس با پیگیریهایش، مجله پاسدار اسلام در شماره دیماه ۶۸ آن را چاپ کرد؟
برای نشان دادن تضاد و تعارض شیوههای اتخاذ شده با متن وصیت امام، توجه تلاشگران برای اثبات اصالت این نامه را به فراز ذیل جلب مینمائیم:
«اکنون که من حاضرم بعضی نسبتهای بیواقعیت که به من داده میشود و ممکن است پس از من حجم آن افزوده شود. لهذا عرض میکنم آنچه به من نسبت داده شده یا میشود مورد تصدیق نیست مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد با تصدیق کارشناسان یا در صدای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم». به طوری که ملاحظه میگردد، در وصیتنامه نیامده است که برای تایید نسبتهای بیواقعیت به من، به موسسه نشر آثار و یا به حجت الاسلام والمسلمین حاج احمدآقا رجوع شود.
در وصیتنامه تصریح شده است که «خط و امضای من» و نه «خط یا امضای من» همه دستاندرکاران و مسئولان میدانند که رهبر فقید انقلاب منشی داشتهاند. که احکام و نامهها را مینوشتهاند و ایشان امضا میکردهاند. این امر در زمان حیات ایشان هیچ اشکال حقوقی و سیاسی نداشته و ایجاد نمیکرده است. بنابراین برخی از نامهها و احکام صادره در زمان حیات ایشان فقط امضای ایشان را داشته است. تصریح وصیتنامه بر خط و امضا، نشانه نکتهسنجی ایشان در یک امر ظریف و دقیق سیاسی میباشد و بدون شک انعکاس نگرانی ادعای نسبتهای بیواقعیت به ایشان میباشد. آیا رهبر انقلاب نگران این بودهاند که مردم عادی کوچه و خیابان با جعل خط و امضای ایشان نسبتهای بیواقعیتی را ادعا کنند؟ یا نگرانی از جای دیگری بوده است و با این تصریح در وصیتنامه که هم خط و هم امضای ایشان، با تصدیق کارشناسان، و نه تایید فرزندشان و یا موسسه نشر آثار و یا هیچ فرد دیگری، باشد خواستهاند از هر نوع ادعای خلاف احتمالی جلوگیری شود؟
۵- تغییر نام
برخی از مخالفان نهضت آزادی ایران درون حاکمیت پیشنهاد میکردند که نهضت آزادی نامش را عوض کند تا بتواند آزادانه فعالیت کند و به رسمیت شناخته شود. برخی از علاقهمندان به نهضت هم پرسیدهاند که چرا مسئولان نهضت این پیشنهاد ظاهراً چارهساز را نپذیرفتند و درخواست پروانه برای تشکلی با نام دیگر نکردند. نهضت آزادی ایران در این پیشنهاد صداقتی ندید و آن را دامی برای نهضت تلقی کرد. زیرا روشن نبود و نیست که آیا حاکمان تنها نسبت به واژههای «نهضت» یا «آزادی» حساسیت دارند و اگر نام حزب عوض شودمشکل آنها رفع خواهد شد یا نه؟ اما کسانی که این پیشنهاد به ظاهر دلسوزانه و خیرخواهانه را میدادند، حاضر نشدند که آن را به طور کتبی به مسئولان نهضت آزادی ابلاغ کنند و اطمینان دهند که در صورت تغییر نام تشکیلات موجود یا تاسیس حزبی با نام دیگر، کمیسیون ماده ۱۰ قانون احزاب برایش پروانه فعالیت صادر خواهد کرد . این پیشنهاد یک مانور تبلیغاتی ـ سیاسی بود و دم خروس هنگامی آشکار شد که در جریان تهاجم گسترده به نهضت آزادی و بازداشت فعالان و اعضای آن در سال ۱۳۸۰، دادگاه انقلاب، انجمنها، جمعیتها و کانونهای مدنی قانونی را که در تهران یا شهرستانها مستقل از نهضت تشکیل شده بودند بدون فراخوان آنها و رعایت موازین قانونی، غیر قانونی اعلام کرد. این رأی نه توجیه قانونی داشت و نه منطقی بود، اما صدور آن نشان داد که صاحبان قدرت در واقع نه با «واژه نهضت» یا «آزادی» بلکه با مقوله، آزادی مشکل دارند و هر گروه یا جمعیتی، با هر نام، که بخواهددر راستای تأمین حقوق و آزادیهای اساسی ملت گام بردارد از نظر آنان غیر قانونی و غیر قابل تحمل است، چنانکه به برخی از گروههای حتی غیرسیاسی ولی ناموافق با اندیشههای حاکمان اجازه فعالیت ندادند.
اعضاء و علاقمندان نهضت آزادی در خارج کشور
سوم آذرماه ۱۳۹۲ – ۲۴ نوامبر ۲۰۱۳
منبع : ندای آزادی