علی موسوی
سقوط نابهنگام اخوان المسلمین در مصر مجادلات زیادی را پیش کشیده است: کودتا یا قیام ملی؟ وضعیت چنان بغرنج است که هیچ کس نمی داند که فردا چه خواهد شد اما در این میان نکات مهمی وجود دارد که هرگز نباید فراموش گردد: برنامه آمریکا و غربیها برای روی کارآوردن گروههای اسلامی در خاورمیانه و سرنگون کردن سکولارهای اتوکرات چیزی نبود که بر ناظران آگاه ناپیدا مانده باشد. سقوط سخت و نرم بن علی، مبارک و قذافی و حمایت همه جانبه غربیها از سرنگونی اینان نیز امر پنهانی نبود.
تا اینجای کار همه چیز به خوبی توجیه می شود؛ مردم به خیابانها آمده اند و خواهان تغییر هستند. اما مشکل کار در ادامه ماجراست: چه کسی بیاید و چه کند؟ برای ما بیگمان آزادیخواهان سکولار، و برای غربیها بدون هرگونه تردید باید گفت اسلامگرایان! می پرسید چرا؟ پاسخ چندان سخت نیست؛ مذهبیون تامین کننده دو منفعت مستقیم و غیرمستقیم برای غربیها هستند. سود مستقیم ؛ اینان باتوجه به نداشتن تولرانس ایدئولوژیک نسبت به دیگر ادیان و مذاهب زمینه جنگهای خونین مذهبی ، قومی و قبیله ای را فراهم می کنند و از اینرو بهترین تضمین کنندگان فروش سلاح برای بنگاههای اسلحه سازی غرب و شرق هستند. در این مورد به لیست خریدهای نظامی کشورهای بدبخت اسلامی نگاهی کوتاه بیافکنید. سود غیرمستقیم؛ گروهها و احزاب مذهبی با نابود کردن ساختارهای ونهادهای آزاد ، ضدیت با دانش نوین، ضدیت با ارزشهای مدرن، نابودی نهادهای هویت ملی و میهنی، ضدیت با آزادی زنان ، اقلیتها و … مانع جدی توسعه مدرنیته، تکنولوژی، صنعتی شدن ، مبادلات آزاد و در یک کلام، عامل اساسی در عقب افتادگی اخلاقی، علمی و تکنولوژیک جوامعشان شده و این جوامع را همیشه در حالت قرون وسطایی نگه می دارند. سرمایه های کلان این کشورها بصورت خام صرف صدها و هزاران میلیاردها دلار واردات کالا می شود درحالیکه عایدات فرهنگی و مدرن این فراورده ها برای این کشورها نزدیک به صفر است. تجربه حکومتهای مذهبی و ایدئولوژیک در هر کجای جهان چیزی خارج از دو منفعت اخیر برای غربیها نبوده و البته بانکداران بین المللی، دلالان چندملیتی و مافیاهای سلاح، مواد مخدر، نفت و … را نیرومندتر از هر زمانی می کند. اکنون می توانیم علت مذاکره با طالبان برای مشروعیت بخشیدن بدان وحمایت آشکار وپنهان غرب ازشبکه اخوان المسلمین را از سوریه و مصر تا لیبی، تونس، فلسطین(حماس) و ترکیه دریابیم(حزب اردوغان شاخه ترکی اخوان است) . همچنین می توانیم به داستان «حمایت به وکالت» از القاعده نیز پرده برداری کنیم آنجایی که ترکیه، عربستان، پاکستان، امارات و قطر در روز روشن از القاعده در اکناف خاورمیانه حمایت می کنند ومیلیاردها دلار پول و سلاح به پای جنگجویان سلفی و بنیادگرا می ریزند و البته اربابان بزرگ همین کشورها (یعنی آمریکا، انگلستان و رفقا) درحال مبارزه بی امان با تروریسم القاعده هستند! و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
اکنون به مصر بازگردیم: مبارک با اخطار جدی اوباما از کاخ ریاست جمهوری اخراج شد و در قفس به نظاره محاکمه خویش نشست و اخوان المسلمین با غفلت و عدم اتحاد گروههای سکولار مصری و با حداقل آراء به کرسی ریاست جمهوری مصر آزاد رسید. تا اینجای کار همه چیز بر وفق مراد غرب پیش می رفت: مصراسلامی، طعمه جدید غرب برای ویرانگری و بالابردن ستیز و تنش در خاورمیانه. مرسی نیز به وظائفش بخوبی عمل می کرد ؛ از فرستادن درود به روان خلفای راشدین در اجلاس عدم تعهد در تهران تا دامن زدن به تنش مسلمان و مسیحی از یکسو و به کشتن دادن شهروندان ضعیف و بی پناه شیعه در کشور خودش و نیز حمایت قاطع از القاعده در سوریه . مصر بدلیل کاهش درآمد توریسم ، هدف کمکهای چندمیلیاردی قطر و عربستان واقع شد تا برادران اخوان دچار مرگ اقتصادی نشوند (تا اینجا بهتر است به مرسی و همپالکیهایش در جهان عرب و ترکیه بگوییم اخوان المغربیون). اما چیزی از درون جامعه مصر سر برآورد که محاسبه پیشین را بهم ریخت(ولو موقتا) : «نیروی عظیم بیداری انسانی ملت تاریخی مصر». میلیونها مصری با درایت، بازی را خواندند و با جان خویش در برابر بازی اسلامگرایی ایستادند. آنان نخواستند که قربانی عربده کشیهای توخالی بنیادگرایان مذهبی واقع شوند و کشورشان در غرقاب سلفی گری، وهابیت و لبخندهای مشمئزکننده اوباما و برخی از سران فریبکار غربی بسوزد. دهها میلیون مصری ایستادند و ارتش ملی مصر نیز نقش خویش را در بزنگاه تاریخ به خوبی ایفا کرد. رهاورد عملکرد سکولارها و آزادیخواهان وطن پرست مصری چیزی نبود جز چهره مات زده کسانیکه قدرت عظیم نیروی ملتها را باور ندارند که اگر حرکت کند هیچ دولت استعماری را یارای ایستادن در برابرش نیست(قابل توجه خودمان). اینکه شبکه بی بی سی با غلظت تمام قیام سی میلیون تن از مردمان مصر که با حمایت ارتش همراه شده است را کودتای نظامی می خواند ناشی از عصبانیت همراه با مات زدگی است. کدام کودتا؟ کودتا یعنی حرکت دسته ای نظامی، بدون پشتوانه مردمی و برای سرنگونی دولت یا حکومت. ظاهرا برخی از دوستان غربی و پیروانشان جنبش عظیم تمرد و قیام سی وسه میلیون مصری را ندیدند! اگر اخوان المسلمین و دیگر بنیادگرایان تسلط خویش را کامل می کردند و ارتش را نیز به تدریج بی اثر می ساختند و دولت دائمی مذهبی به راه می انداختند کدام فرمول برای نجات مصر متصور بود؟ اصولا هرکس که در این جهان پهناور در جهت منافع ملی کشورش حرکتی انجام دهد می شود کودتاچی، دیکتاتور، حکومت فلان و رهروان استعمار غرب همواره آزادیخواه، دموکرات و … هستند. انگلستان و یا هرکس دیگری که بخواهد اعتراض شکوهمند مردم به جان آمده از شرایط ناگوار مصر را کودتا بخواند ، چند مساله مهم را جا نیاندازد: اخوان المسلمین و همانندان وی از نردبان دموکراسی بالا نمی آیند تا روزی آن را ترک کنند. آنان از نردبان رای ملتها بالا می روند تا یکباره یا تدریجی آن را بیاندازند و بر مسند قدرت بمانند. بعنوان نمونه آیت الله مصباح یزدی خودمان می گوید: می توان حکومت اسلامی را انتخاب کرد اما نمی توان آنرا سرنگون ساخت! اخوان المسلمین در مصر بدلیل نداشتن رهبر کاریزماتیک هرگز نتوانستند تا آرزوی نهایی خویش را برای برپایی خلافت اسلامی به یکباره عملی کنند فلذا روش براندازی نرم نهادهای سکولار را در پیش گرفتند تا در فرایندی چندین ساله بتوانند حکومت دینی موردنظر خویش را برپا کنند و به اصطلاح سر مصریها را با پنبه ببرند. اما خوشبختانه سکولارهای مصری زود فهمیدند و با نگاهی به تجربیات دیگر کشورها مانع شکل گیری فرایند آنها شدند. عصبانیت پنهان و آشکار مفسران و گویندگان بی بی سی، الجزیره و … درست از همینجاست. اینان باید هم حرکت شکوهمند سکولارهای میهن پرست و دلیر مصری را کودتا بخوانند تا با شستن مغز میلیونها انسان در اکناف خاورمیانه ، از دولت سکولار مصر مشروعیت زدایی کنند تا برنامه ای جدید برای بازگرداندن اسلامیون به مرحله اجرا گزارند و یا دستکم سهم اساسی از خوان قدرت را به آنان دهند. در اینجا شایسته توضیح می دانم که نکته ای مهم را بیافزایم:
آنچه بسیاری از غربیها بنام دموکراسی برای جوامع اسلامی می خواهند، یک دموکراسی سکولار و پیشرو نیست. صندوق رای درکشورهای اسلامی برپایه تعریف استادانه دکتر فرید زکریا چیزی نیست جز «دموکراسی پوپولیستی و توتالیتر». دموکراسیهای اینچنینی تنها شکل دموکراسی را دارند و نتیجه عملکردشان در نهایت چیزی نیست جز شکل گیری نظامهای توتالیتر و دیکتاتوری. فرایند دموکراسی تنها در جایی به نتیجه مطلوب می انجامد که نهادهای آزاد، مدنی و در جهت توسعه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی فراهم آمده باشد و یا در حال فرگشت باشد ( از خوانندگان محترم می خواهم تا کتاب ارزشمند «آینده آزادی» نوشته دکتر فرید زکریا- نابغه هندی آمریکایی- را بخوانند که منبعی بسیار مناسب در این زمینه است). در مورد اعتراض اینجانب به غربیها نیز اشتباه نکنید. من با سیاست مزورانه غرب در خاورمیانه مشکل دارم نه با مدنیت و ارزشهای سکولار و اومانیستی باخترزمین.
باری ؛ اینکه آینده مصر چه می شود و درنتیجه تعارض گروههای مصری و قدرتهای جهانی چه بر سر مصر می آید در پلکانی دیگر قرار دارد اما اجازه دهید تا چند روزی از چهره بهت زده و ناشاد گزارشگران و مفسران رسانه های استعماری شاد شویم که سالهاست به ریش مردمان بدبخت خاورمیانه خندیده اند. بیایید از برخورد محتاط دولت اوباما که ناشی از درماندگی و عجز در برابر اراده ملتی شرقی است، شاد باشیم که با لبخندهای شیطانی و سیاست فریبکارانه خویش هر روز میدان فراختری به جانوران تروریست و بنیادگرا داده است . من نیز مانند شما گرامیان با پیروزیهای اخیر فوتبالیستها و والیبالیستهای کشورمان به آسمان پریدم و با پیروزی سکولارهای مصر اندکی بیشتر در آسمان ماندم و امید دارم که پیروزی بزرگ ملت خویش را نیز ببینم. امیدوارم که کسی پیام فرزند کوچک ایران زمین را به گوش مصریها برساند: « مصر سکولار؛ تو را می ستائیم »