نامت بر دل این خاک جاودانه نشسته است

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

نامت بر دل این خاک جاودانه نشسته است

در سوگ از دست دادن هوشنگ کشاورز صدر

زمستان است و شبی سرد،زمهریری در وانفسای سختی فرا رسیدن بهارو رویش جوانه های امید. و زمینی یخ بسته از تازیانه های بیداد زمانه.

برگ ریزانی که اینبار نه برگ ریزد بلکه ریشه و شاخه از بیخ و بن بخواهد بر کند. سرو ایستادگان یکی پس از دیگری بر زمین سرد می افتند. و چه غمگنانه است این افتادن ها نه بر زمین سرد میهن بلکه بر خاکی است در غربت دلگیر. اگر بر خاک میهن می افتاد شاید امیدی بود برخاک شدن عاشقانه ی تن هایی که پاره خاکی می شوند که روزی ازآن برخاسته بودند.اما چه باک که این زمستان سرد اگر چه تن ها ی سرو ایستادگان را بر خاک می کشد اما اندیشه های بلندو سبزشان در زوزه های بادهای سرد غربت همه غمگنانه های تاریخ رابه بازی پیچ و تاب رویش جوانه ها می گیردوهمچو ققنوس اساطیری روزی سر برون می آورد. آری اینگونه می شود که نامها جاودان می ماند و کاخ ها یخی زمستان  فرو می ریزد.از بر خاک افتادگان اعجاز رویش جوانه ها رخ می دهد ،بیم ها امید می شود ، سردی و سیاهی جای خود را به گرمی و روشنایی می دهد،آنسان که قلب ها آکنده از عشق به مام میهن باشد میرایی و مرگ در قاموس ماندگاران تاریخ به هیچ انگاشته می شود ونوید سر آغاز سپیده ای دیگر خواهد بود.

 تو ای مرد، بر خاک غربت تنت فرو می افتد اگر چه اندوهناک است، اما تو که می دانی اندیشه های عاشقانه ی میهن پرستان آزاده ی چون تو و هم تبارانت ،فاطمی و داریوش و پروانه و محمد مهردادها و همه آزادگان دیگر در بلندای بام میهن ،دماوند ودرآبهای نیلگون خلیج پارس ،در رشته کوههای زاگرس و البرز و در کویر تفت دیده لوت و دریای مازنداران جای دارد.نام پر آوازه شما آزادگان سالهاست که بر دل این خاک،جاودانه نشسته است.از فراموشی نامتان نهراسیم ،هراسمان سوگی است دراندوه فرو بستن چشمان یاری که تنهایمان گذاشت. از تنهایی هراسمان است از فرا رسیدن روزی که شانه هایمان تاب و توان این همه درد و رنج را نداشته باشد. تو رفتی و با رفتنت نگاه ما خیره در طلوع آفتاب شد، تا چشم هایمان از درخشش آفتاب، ناتوان از دیدن غروبی دیگر شود.

با اندوه فروان آگاه شدیم همرزم وهم اندیش میهن پرست مان”هوشنگ کشاورزصدر” این ایرانخواه و پژوهشگر توانا  پس از سالها دوری از میهن چشم از جهان هستی فرو بست.در این اندوه به ناگه سالهای زندانی بودن در زندان های ستم و سیاهی را به یاد آوردم روزهایی که او نیز در کنارم به گناه آزادگی در بند بود.او فرزند شایسته ی بزرگ مرد تاریخ مبارزات نهضت ملی ایران شادروان” محمد علی کشاورزصدر”وکیل پیشوا مصدق بزرگ و سخنگوی جبهه ملی دوم بود. مردی که همچو همه ی هم تباران آزاده و میهن پرست خویش جز به ایران و سر فرازی آن به هیچ نمی اندیشید.

واژه تسلیت توانایی بیان درد و اندوه جانکاه از دست دادن این مرد را ندارد. سوگ درگذشت او را به همسر گرامی ، فرزندان ،بستگان ،یاران و هم اندیشان آن عزیز درگذشته، دل آرامی گفته و از یزدان پاک برای آن عزیزان بردباری و تحمل چنین مصیبتی را آرزو دارم. باشد که نام و یادش هماره در دلهای میهن پرستان جاودانه گشته و راهش پر رهرو باشد.

روانش شاد

خسرو سیف

۲۷ بهمن ماه ۱۳۹۱ خورشیدی

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.