golzar 02

نهضت ملی ایران بمثابه دنباله جنبشهای ایرانی از روزگار اساطیری تا امروز

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

golzar 02

golzar 02جهانگیر گلزار

هر حرکت اجتماعی در وطن است که انجام می گیرد .  از این بابت تعریف وطن بسیار مهم  و بدین خاطر تعریف وطن چنین است .  وطن، جائى است که در آن، زمان و مکان انسان بى نهایت مى‏شود.  زمان بى نهایت مى‏شود زیرا هر نسل مى‏داند که حاصل کارش را نسلهاى بعدى بکار مى‏برند و بر آن مى‏افزایند. پس کار هر کس  هرگز از میان نمى‏رود و رشد در مسیری خواهد بود که پایانی ندارد .

 وطن ما و ما ایرانیان  در طول تاریخ تجربه های مختلفی را در مقابل استبداد  انجام داده ایم . و امروز تجربه های گذشته بگونه ای  باز تجدید می گردد .

استبداد در اشکال مختلف در ایران حاکم گردیده  است و ایستادگی مردم در مقابل استبداد رمز ماندگاری ما ایرانیان  بوده و هست .

  به روایت شاهنامه، جنبش کاوه برضد ضحاک، ممکن گردید ، زیرا ایرانیان ارزشهایی را در سرزمین ایران خواهان بوده اند  که  این ارزشها هنوز در اخلاق و فرهنگ ایرانیان جای دارند . از آن جمله ارزشها ، ارزشهای زیر را جهت روشن شدن بیشتر شرح می دهم .

ارزشهای فرهنگ و اخلاق ایرانی

1 – ضحاک بیگانه ای ستمگستر بود. با سلطه اش بر ایران، ایرانیان دیگر آن استقلال و آزادی، دوران جمشید، پیش از، از  خود بیگانه شدن جمشید را  نداشتند. ایرانیان هویت خود را از دست داده بودند و به این سوال که دارای چه هویتی هستند ، پاسخ روشنی نمی توانستند بدهند .

 بدین قرار، ایستادن کاوه در مقابل ضحاک  جنبش برای بازیافت هویت در استقلال و آزادی بود. پس هدف همگان در ایستادگی خود در مقابل ضحاک  بازیافت هویت با همه ویژگی های ایرانیت بود.

ویژه گیهای ایرانیت را جهت کامل کردن ارزشهای فرهنگی و اخلاقی برخواهم شمرد .

2 – ضحاک مستبدی بود که ستمگستری او  حد نمی شناخت . از ویژه گیهای ایرانیان عدالت خواهی است . کاوه زبان ایرانیان شد و اعتراض مردم را به مستبد زمان یعنی ضحاک  بازگو کرد . و مردم خواهان دولتی دادگستر شدند .

3 – در مقابل استبداد ضحاک  ایرانیان  از آغاز می دانستند که ویژگی های زندگی در استقلال و آزادی و بر میزان عدالت، در اندیشه راهنما اظهار می شود. این شد که در پی بدیلی شدند فریدون بدیل مردم گردید و بازگو شونده خواست مردم شد . او نشان داد  که پندار و گفتار و کردارش بروفق اندیشه راهنمائی  شد که زندگی دوران جمشیدی را (نه پیری بود و نه مرگ، نه بیماری بود و نه فقر، شادی بود و شادکامی بود و سیری) میسر گرداند.

4 –  با از میان رفتن ضحاک، ایرانیان کشاورزی و صنعت را  آموختند. در دوران جمشیدی نیز رشد  جزو زندگی روزانه مردم شده بود و آنها در ساخت صنعت و هنر فعال شده بودند . پس رشد از ارزشهائی بود که ایرانیان بخاطر برداشتن مانعی که ضحاک بود  ، جنبش همگانی کردند.

5 – اندیشه راهنمای بیانگر استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی و تعریف کننده ارزشهای اخلاقی، در همه جنبشهای ایرانی، اصل راهنما بوده است.

در دورانی که روزنانه مغز دو جوان را به مارهای بر دوش ضحاک می خوراندن ، ایرانیان به سرنوشت خویش بی تفاوت شده بودند . جنبش همگانی گویای حساس شدن مردم و وجدان جمعی و اخلاقی  آنها نسبت به سرنوشت و کمیت و کیفیت زندگی خود بودند و جویای راه حل گردیدند . راه حلی که مشکل جامعه را پاسخ دهد .

    در سه جنبش ایرانیان در قرن بیستم، باردیگر، ارزشهای بالا، هدفهای این جنبشها شدند.

ولی کمبودهای موجود در آن جنبشها را روشن نکردند و سعی نکردند تجربه را کامل کنند . در صورتی که تجربه را کامل می کردند و ارزشها را به عمل در می آوردند تحول بسوی مردم سالاری را برگشت ناپذیر می گرداندند .

نباید از یاد ببریم که  ویژه گیهای ایرانیت ملات تداوم تاریخ ایران بوده است . کسانی که معتمد مردم بوده اند و توانسته اند از خود شخصیتی نشان بدهند که بیانگر خواست مردم بشوند ،  از این ویژگیها برخوردار بوده اند . و در ضمن جامعه زندگی با این ویژه گیها را ارزش تدام بخش به حیات ملی خود دانسه است . لازم می دانم بخشی از این ویژگیها  را  شماره کنم .

 

ویژه گیهای ایرانیت :

1 – دوستی روش زندگی است  و از دشمنی بایستی پرهیز نمود . یا به زبانی دیگر ، مردم دوستی و تحقیر نکردن مردم .

2 – مسقل و آزادی زیستن . بدین معنی که نبایستی  جایگاه مسلط با دیگر کشورها یافت و نه چنان ضعف مدیریتی قرار گرفت که زیر سلطه شد . یعنی مردم در وطنی زندگی کنند که از حق صلح برخوردار باشند .

3 – ایرانیها با  تقدم بازیها سازگارنیستند و هر تقدم چه شاه باشد چه شیخ و چه نژاد باشد و چه طایفه و … یگانگی  نمی جویند . این اخلاق ناشی از اخلاق نه زیر سلطه بودن و نه سلطه طلب بودن می شود. 

4 –عهد شناسی: عهد با استقلال و ﺁزادی، رشد پیوسته ای را بر میزان عدالت اجتماعی را ممکن می گرداند  .  عهد با سلطه طلبان و انیرانی  و قدرت مداری ، ایرانی را ناچیز و در چشم مردم خار می کند .

5 – زیست در روشنانی یا شفاف گردانی پندار و گفتار و کردار ویژگی ایرانیت است.

 6- رشد انسان و عمران طبیعت که محیط زیست ایرانیان است ،  همسو و در یک ردیف می باشد .

7 –امنیت از استقلال و آزادی و حقوقمندی در ایرانیان جدانشدنی است .

تجربه دوران پهلوی و دوران ولایت فقیه جای شکی نمی گذارد که زندگی در تعدال قوا از راه مسابقه تسلیحاتی و صلح مسلح و جنگ ، در کشور استبداد ویرانگر را بر پا نگاه می دارد . استبدادی که کشور  را در آتش فقر و خشونت می سوزاند .

8 – ایرانیان متوجه شده اند که مصالح یک فرد و یک گروه و یک قوم و یک ملت ، ضد حقوق آنها می باشد . این قدرت است که حق را با زبان مصلحت بی حقوق می کند . هر مصلحتی که بیگانه با حقوق مردم باشد ، استبداد را بر مردم حاکم خواهد نمود .

9 – استقلال دین از دولت:قبل از اسلام اردشیر موسس سلسله ساسانی در وصیت نامه اش به فرزندش خطاب نمود :  

 «فرزند من بداند، که دین و دولت پادشاهى دو خواهرند که یکى بدون دیگرى نمى‏تواند بزید. زیرا دین پایه دولت پادشاهى و این دولت حافظ دین است» (ص ج سوم اوستا به زبان فرانسه).

 با وجود چنین تجربه ای که  جزو وجدان اجتماعی ایرانیان قرار  گرفت ، باز در دوران صفوی همان تجربه دوران ساساسنی تکرار گردید . و اینبار در دوران ما این سوین بار است که استبداد دینی بر کشور حاکم می گردد .

10 – قبول  اختلاف در باورها:ویژه گی ایرانیان مشترکات باورهای سازگار با ایرانیت می باشند .

ارزشهاى سازگار با ایرانیت، ارزشهایی هستند که همه زمانى و همه مکانى و همگانى هستند.  قبول “انسانها از یک گوهرند”، پذیرفتن توحید و عمل کردن بر این اصل است. پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک، ویژگی اخلاق ایرانی و هویت او است.

11 – عدالت در جامعه ما   ارزش اخلاقی است. البته  در ابعاد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، نیز میزان مردم است. از این بابت است که  ویژگی  جنبش های همگانی ایرانیان، پیش و پس از اسلام، عدالتخواهی  بوده اند.

12 – قدرت و قدرتمدار بیگانه است، (ضحاک نماد قدرت، بنا بر این، بیگانگه است). در تاریخ ایران جدایی بین دولت مستبد و مردم همیشه وجود داشته است .

اگر دقت و نظر به تاریخ معاصر بر اساس اصولی که ذکر شد بیندازیم خواهیم یافت که ،

تا پایان دوره قاجار، دولتها سیاست موازنه مثبت را اتخاذ می کردند یعنی چنانچه امتیازی به انگلستان  داده میشد در مقابل امتیازی هم به دولت شوروی  داده می شد، تا در واقع موازنه مثبتی بین آنها برقرار شود! از کودتا رضا خان ببعد، موازنه مثبت یک طرفه بقصد در حصار قرار دادن رﮊیم جدید روسیه، برقرار شد.  بدینسان، ایران نه در ظاهر و نه در باطن دارای استقلال نبود.

اما دکتر محمد مصدق با اتخاذ سیاست موازنه منفی  در راستای قطع امتیاز دهی به دول خارجی و به نفع استقلال ایران عمل کرد. قانون 11 آذر 1323ضمن نفی واگذاری امتیاز به شوروی عملا امتیاز نفت انگلیسیها  را نیز زیر سوال برد و  زمینه ملی شدن صنعت نفت فراهم آمد.

مصدق،در مقام معمار ایرانی آزاد و مستقل وآباد، دریافته بود که بعد از ملی شدن صنعت نفت بایستی در تغییر ساخت زیر سلطه دولت و نیز سیاست اقتصادی دولت شتاب بخرج دهد وگرنه قانون ملی شدن صنعت نفت  جز کلماتی  بر صفحه کاغذ بیش نخواهند بود . وی بخوبی می دانست  وابستگی دولت در بودجه خود به اقتصاد مسلط و وابستگی جامعه در اقتصاد خود به بودجه دولت، سبب دیرپائی استبداد وابسته می شود.از اینرو در 27 ماه طول  حکومتش تمامی کوشش خود را صرف این امر اساسی کرد که اقتصاد مصرف محور ایران را به اقتصادی تولید محور بدل کند و در آمدهای بودجه را به جای برداشت از چاههای نفت که در واقع باعث انقطاع رابطه نیاز دولت به ملت می گردد ،با مالیات به مثابه برداشت از تولید ملت  جایگزین کند.  از همین رو دولت وی ، اخذ مالیات از تولید کالاهای مختلف داخلی ،  کاهش هزینه های ارزی  سفرهای خارجی ، فروش اوراق قرضه ملی و کاستن از واردات کالا و تشویق صادرات کالا را در دستور کار خود قرار داد و تلاش کرد تا بودجه ای متوازن و بدون کسری ببندد. اصولا در سیاست موازنه منفی دکتر مصدق به نفت به مثابه سرمایه ملی و نه منبع در آمد دولت می نگریست.

او به رشد اقتصادی و اخلاقی یکسان می نگریست . بزرگمهر وکیل مصدق در کتاب خاطراتش می نویسد ،نقل به مضمون (  مصدق مرا مامور قلات آذربایجان نمود . از ایشان سوال کردم که چه اوامری دارید . او گفت سیلو ها را پر کنید و مازادش را صادر کنید و جلوی دزدیها را هم بگیرید) .

اخلاق شاخص مصدق به عنوان سخنگو و مدافع حقوق مردم بر کسی پوشیده نیست . ایستادگی او در مقابل وطن فروشان  و باج دهندگان به روس و آمریکا از او هنرمندی را ساخت که تاریخ ایران او را همیشه الگوی استقلال طلبی خود خواهد شناخت .

حرکت مردم ایران در سال 57 که به انقلاب ایران ختم شد ادامه همان روش و منش مصدقیها بود .در  پندار و گفتار شخصیتهای سیاسی از مشروطه تا به امروز اگر دقت کنیم یک پیوستگی وجود دارد و آن اخلاق مصدق است . این اخلاق در دل که بنگری متوجه می شوی که با همه ایرانیان خواهان استقلال و آزادی و رشد همخوانی دارد و از طرف دیگر وطن فروشان جایی در دل ، حتی در ذهن آدمی به خود پیدا نمی کنند . در انقلاب 57   شعارهای مردم که استقلال و آزادی و عدالت خواهی بود و آمدن در صحنه و شرکت مداوم مردم ایران در حرکت بخاطر تغییر در جهت رشد و تحول دنباله حرکت مردم از درسهای مقاومت نهضت ملی بود .

در کتاب « نهضت ملی ایران و دشمنانش  به روایت  اسناد »  نوشته ابوالحسن بنی صدر و جمال صفری ، در بارۀ مصدق چنین آمده است ‏ ‏ :

” نقاط قوت و ضعف جنبشهای ایران را باید نقد کرد . و کوشش تاریخی برای برقرار کردن استقلال و آزادی و رشد بر میران عدالت اجتماعی را باید به نتیجه رساند . عیب عمومی ما ایرانیان آن است که تجربه را در نیمه رها می کنیم . باید کوشید و این عیب  را از میان برد . از تجربه مقاومتها و ایستادگیها و حتی از وطن فروشیها باید درس گرفت تا استبداد از ایران برود و ایران از دست سلطه رها شود و ایران وطن ایرانیانی بگردد که می خواهند سربلند و آزاد زندگی کنند .

کودتا بر ضد دولت مصدق بهترین دلیل بر این که کمبود امکانهای مالی حکومت مصدق را از پا در نیاورد. کودتا شد برای این که مصدق موفق شد امکانها را ایجاد کند . از درسهای سخت گران قدر نهضت ملی ایران یکی اینست که فقدان امکانها مجوز تن دادن به سلطه بیگانه نیست .  زیرا رشد از راه ایجاد امکانها میسر می شود .”

“اما کودتای 28 مرداد می گوید  امکانهای سیاسی در اختیار نبودند . سندها نیز می گویند زمان به زمان از این امکانها کاسته می شدند .  در حقیقت، نه تنها قدرت طلبان وابسته به بیگانه  خویشتن را از خفت بیگانه گرائی نمی ﺁسودند و به نهضت ملی نمی پیوستند ، بلکه از رهبری نهضت ملی ایران بود که کسانی جدا می شدند و به بیگانه گرایان ملحق می شدند . به قول مصدق، ﺁن دسته از همکاران و همقدمان او که بخاطر قدرت طلبی در نهضت ملی ایران شرکت کرده بودند،  در بیگانه گرائی و دشمنی با حکومت نهضت ملی پیشتاز نیز می شدند . “

قبل از جنبش نهضت ملی کردن صنعت نفت ، جنبشهای دیگری همچون جنبش تحریم تنباکو و انقلاب مشروطیت رخ داده اند . البته این اولین بار بود که مردم در ابعاد وسیع در جنبش از خود نقش نشان می دادند . مصدق توانست که مردم را در صحنه مبارزه علیه استبداد نگاه دارد . و با ایستادگی مردم در صحنه ، آزادیخواهان توانستند دولتی که در وابستگی به قدرت خارجی ساخته شده بود ، تحت مهار آزادیخواهان قرار گیرد .

در انقلاب 57 زمانی که گروگانگیری انجام شد ، پای سیاست آمریکا در ایران باز شد و نقش یافت . بگونه ای که آقای خمینی سر مست از یک دست شدن استبداد خویش به پشتیبانی آمریکا گفت اگر 35 میلیون بگویند بله من می گویم نه و با کودتا علیه اولین منتخب مردم  که همان ارزشهای ایرانیت را جهت برقراری آزادیها و استقلال دنبال می کرد ، زمینه های استقلال کشور را از بین برد 

آقای خمینی و مافیای قدرت در ایران  استقلال و آزادی کشور را فدای قدرت خودکامه خود نمودند .   استبداد ولایت فقیه که امروز با کمک مافیاهای مالی نظامی هست و نیست مردم را به تاراج می برند نه بر اساس اخلاق موازنه منفی عمل می کنند و نه بویی از صفات ایرانیت برده اند . زدوبند با خارجی و به آمریکا و کشورهای مسلط نقش اول را دادن و شهروندان را بی حقوق و گوسفند فرض کردن شکاف عمیقی بین ایرانیان و این نظام بوجود آمده است .

راه حل در چیست ؟

راه حل ایستادگی در مقابل مستبدان داخلی جهت برقراری آزادیها است .

 راه حل ایستادگی در مقابل وطن فروشانی است که هر توجیهی را مجوز به سرسپردگسی در آمدن خود به خارجی می دانند . چلپی و کارزای شدن را به قیمت از دست دادن بخشی از وطن و یا به حراج دادن منابع کشور مشروع می دانند .

درس  بزرگ دیگری که باید از تجربه آموخت این است که با آنها که در تجربه، از خود گذشته ای  پاک نشان داده اند باید وارد تجربه جدید شد .

تجربه حد اقل دو جنبش اخیر به ما می آموزد که قبل از تحول ، مدافعین حقوق انسان  بایستی طرح تحول جامعه را بر میزان عدالت و بر اساس برقرار کردن زمینه های برخورداری حقوق شهروندان ارائه بدهند .

تحول در ایران نشان داده است که باید در صحنه مبارزه در میان مردم بود . از راه مردم تحول را ممکن گرداند . در غیر این صورت استبداد بازگشتنی خواهد بود .

محل جنبش در ایران است و خارج از نظام حاکم . این تجربه در نهضت ملی شدن نفت و در دوران مرجع  انقلاب ایران ،  دورانهای موفقی را به ما نشان می دهد .

امروز استبدادضحاکی را باز شاهد هستیم که مغر فرزندان وطن را به دهان مافیای حاکم در استبداد فقیه می خوراند .

انحطاط در استبداد فقیه ، همان انحطاط دوران ضحاک است . گویی فردوسی در شاهنامه  امروز ایران را ترسیم نموده است .

تاریخ ایران سه بار استبداد مذهبی را تجربه کرده است . یک بار قبل از اسلام و دو بار بعد از اسلام . اینبار ما شاهد زنده این استبداد هستیم . در فردای ایران در آزادی جای بنیاد دینی از دولت بایستی جدا باشد  .

قانون اساسی باید مدافع حقوق همگان باشد . یعنی بر اساس دفاع از حقوق شهروندان نوشته گردد و به اجرا در آید .


این مطلب متن سخنرانی در جلسه  به مناسبت بزرگداشت ۱۳۰ امین  سالروز تولد محمد مصدق  در شهر هامبورگ آلمان به دعوت هواداران نهضت ملی ایران می باشد.

 

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.