esmail nooriala 01

نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

esmail nooriala 01

esmail nooriala 01اسماعیل نوری علا

می خواهم در مورد دو رویهء «مرداد» و «امرداد» ـ که متعلق به یک سکه اند ـ یادآور شوم که این «ماه دو گانه» چگونه با جریان «سکولار ـ دموکراسی» در ایران پیوندی چند جانبه دارد. می خواهم بگویم که از صدر مشروطیت تا کنون، در میان هیاهوی «شهدا»ی سازمان های مختلف ایدئولوژی زده، از دست رفتگانی از خیل سکولار دموکرات های ایران هم وجود دارند که جان شیرین خویش را بر سر عقیده شان نهاده اند. و می خواهم بپرسم که آیا کشتگان راه مشروطه و سکولار دموکراسی را باید با چه صفتی مشخص کنیم؟

از نیمهء ماهی گذشته ایم که «مرداد» خوانده می شود. «مرداد» ماه عجیبی است؛ ماهی ست که گویا در تقویم کهن ایرانی الفی نیز بر سر داشته و «امرداد» خوانده می شده. این الف را در دستور زبان فارسی «الف نفی» می خوانند که چون بر سر فعلی بنشیند نافی معنای آن می شود. یعنی، اگر «مرداد» از فعل «مردن» استخراج شده باشد «امرداد» به معنای ماه بی مرگی و جاودانگی است. و نکته در این است که گاه در ذهن انسان همین دو مفهوم متضاد و متقابل تضاد خویش را از دست می دهند و  مفاهیم میرائی و نامیرائی، یا مردن و جاودانه شدن، بسیار بهم نزدیک می شوند، آنگونه که می توان دید که یکی به آسانی و بصورتی اعجاب انگیز به دیگری تبدیل می شود.

بدیهی است که این تبدیل و تبادل نمی تواند جز حادثه ای ذهنی باشد که تنها در ساحت فرهنگ جوامع رخ می دهد و هر فرهنگ راهی را برای تحقق آن پیشنهاد کرده و پیش پای معتقدان به باورها و ارزش های خود می نهد. و  چون در اینجا سخن از کشور خودمان در میان است، بد نیست که در این مورد نیز ابتدا به فرهنگ اسلامی و شیعی رایج در ایران اشاره ای داشته باشم که در چهارده قرن اخیر زمینه ساز پیدایش مفاهیمی وابسته به این تبادل بوده است و آنگاه به شاخصیت مرداد ماه ـ یا امرداد ماه ـ در این زمینه بپردازم.

****

در فرهنگ دینی مسلمانان، راهکار «تبدیل مرگ به بی مرگی» تنها از طریق «کشته شدن در راه الله» [قتلوا فی سبیل الله] ممکن است و آنچه در قرآن آمده دایر بر اعتقاد به زنده بودن کشتگانی است که در راه الله جان باخته اند و، در نتیجه، در وجودشان مرگ و زندگی یکی شده اند.

در سورهء آل عمران قرآن، وقتی به آیه های 168 تا 173 می رسیم، در می یابیم که پس از جنگ احد، که مسلمانان در آن شکست خوردند، عده ای که به اسلام اعتقاد نداشتند بازماندگان کشته شدگان این جنگ را مسخره کرده و معتقد بودند که خویشان ایشان جان خود را فدای هیچ و پوچ کرده اند. جواب قرآن به این عده جالب است چرا که، پیش از طرح مدعای اصلی خود، مردمان طعنه زن را عاجز از آن می داند که بتوانند «مرگ را از خود دور کنند»(1) در پی این پاسخ عجیب ادعای اصلی در آیه های بعدی (169 تا 173) چنین بیان می شوند:

«هرگز کسانى را که در راه خدا کشته شده‏اند مرده مپندار، بلکه آنها زنده‏اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند. به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است ‏شادمانند و براى کسانى که از پى ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته‏اند شادى مى‏کنند. نه بیمى بر ایشان است و نه اندوهگین مى‏شوند. آنها بر نعمت و فضل خدا و اینکه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمى‏گرداند شادى مى‏کنند»(2).

همین مضمون در آیهء 154 سورهء بقره، به این شکل تکرار می شود: «کسی را که در راه خدا کشته شد، مرده نپندارید، بلکه او زنده است، و لیکن شما این حقیقت را در نمی یابید».(3)

باری، در اسلام، این «کشتگان در راه الله» را «شهید» هم می خوانند. واژهء مزبور از فعل «شهد» (به فتح شین و هاء) می آید به معنای «دیدن» و  با واژه های «مشاهده» (هموزن مفاعله) و «شاهد» (هموزن فاعل) و «شهادت» هم خانواده است.

البته، تا آنجا که من می دانم، در قرآن نمی توان موردی را یافت که در آن «کشته شدگان در راه الله» بصورتی سیستماتیک «شهید» خوانده شوند و این لفظ در قرآن بیشتر دایر بر همان دیدن و شاهد بودن و مشاهده کردن و گواهی دادن است و در اغلب اوقات خود الله است که «شهید» خوانده می شود. مثلاً، در آیهء 46 سورهء «یونس» آمده است که: «اللّهُ شَهِیدٌ عَلَى مَا یَفْعَلُونَ» [یعنی: الله بر آنچه مى‏کنند گواه است].

همچنین، تا آنجا که من می فهمم، قرار گرفتن واژهء شهید در برابر «کشته شدگان در راه الله» در داخل احادیثی که دهه ها و صده ها بعد از فوت پیامبر اسلام جمع آوری گشته صورت گرفته و بخصوص احادیث شیعه در این مورد به راه غلو کامل رفته اند.(4) بهر حال بنظر می رسد که نویسندگان (یا ظاهراً گرد آورندگان ِ) احادیث، از زنده خوانده شدن این کشتگان نتیجه گرفته اند که می توانند آنان را «شهید» بخوانند و معتقد باشند که آنها چون زنده اند شاهد و مشاهده کننده نیز هستند. و در همین راستا است که در زیارتنامهء هر امام و امامزاده ای یکی از قسمت ها به اقرار زائر بر اینکه قدیس مورد خطاب اش زنده است و او را می بیند و سخن اش را می شنود اختصاص داده شده است.

***

          حال، بر اساس آنچه گفته شد، مثلاً می توان فهمید که چرا سازمان مجاهدین خلق ایران دفترچه های قطوری از نام و نشان و شرح حال «شهیدان» خود را منتشر کرده و می کند: آنان پیرو قرآن هستند و شعارشان در آرم سازمان شان «فضل الله مجاهدین علی القاعدین» است و مجاهدت شان نیز «فی سبیل الله» [در راه الله] محسوب می شود و کشتگان شان نیز، بالطبع، شهیدانند. اما اعجاب آور این واقعیت است که سازمان های کمونیستی، از حزب توده گرفته تا سازمان فدائیان خلق (سابق و لاحق)، نیز فهرست «شهیدان» خود را دارند و منتشر می کنند بی آنکه معلوم باشد که، بر ساس اصول عقیدتی این سازمان ها، این شهیدان در کجا هستند و چگونه بر امور زندگی زندگان سازمان شان نظارت دارند!

          بعبارت دیگر، می توان دید که چگونه واژهء «شهید» رفته رفته از معنا و ریشه های معنائی خود تهی و مبدل به معادلی رسانای مفهوم «کشتهء عقیده» شده است، آنگونه که هر گروه صاحب عقیده و مذهب و مکتب و ایدئولوژی از این اصطلاح استفاده کرده و فهرست بلند بالائی از شهیدان خود را عرضه می دارد.

***

          این توسع معنائی استعمال عام واژهء شهید را به معادل قراردادی آن در زبان های فرنگی نزدیک می کند. البته در این زبان ها واژه ای که بتواند با مفهوم واقعی «شهید» یا «شهادت» مقابله کند وجود ندارد ولی فرهنگ های واژگانی فرنگی به فارسی همواره واژهء martyr را به شهید و  martyrdom را به شهادت ترجمه می کنند. واژهء «مارتیر» اما واژه ای یونانی است از ریشهء «مارتیس» [μάρτυς] به معنای «کسی که در راه عقیده (ی اغلب مذهبی) اش و بعلت نپذیرفتن اعلام انصراف از آن تحت ایذاء و شکنجه قرار گرفته و جان می بازد».

معناهای واژهء «مارتیر» در متون مسیحی البته واجد نوعی زندگانی جاوید در قلمروی پادشاهی مسیح نیز هست اما چندان با معنای اسلامی زنده و ناظر و گواه بودن شهیدان و ارتباط شان با عالم خاکی الفت ندارد و به همین دلیل راحت تر توانسته است در زبان رایج بین غیر مذهبی ها نیز جائی باز کند.

بنظر من، توجه به همین ملاحظهء اخیر بوده است که روشنفکران مشروطه و پس از آن کوشیده اند تا در زبان فارسی نیز واژه / عبارتی «این جهانی» را جانشین «شهید» بسازند. اگر واژهء فارسی ظاهراً شیک «شاد روان» از یکسو واجد اعتقاد به «روان» (به معنای «روح») است و، از سوی دیگر، جنبهء آرزوئی دارد ـ مبنی بر اینکه کاش روح «آن مرحوم!» شاد باشد، واژهء «زنده یاد» واژه ای دقیقاً این جهانی و منطبق با منطق مادی است و بیشتر در مورد کسی بکار می رود که یا زندگی اش را در راه کارهای اجتماعی گذاشته و یا  جان خویش را در راه عقیده اش از دست داده اما، درست به همین دلیل، خاطره و یادش در ذهن آدمیان دیگر و نسل های آینده باقی ماندنی شده است؛ (البته بگذریم از اینکه این روزها همهء رفتگان را «زنده یاد» می خوانند و روزی چند نگذشته یادشان را به دست فراموشی می سپارند!)

***

باری، به «مرداد» برگردیم. اینکه چرا در تاریخ کهن ما این ماه را «امرداد» خوانده اند بر من روشن نیست اما هم مرداد (به معنای ماه مرگ) و هم امرداد (به معنای ماه بی مرگی) بصورتی تصادفی در تاریخ سیاسی معاصر ما معنائی تنگاتنگ یافته اند، زیرا در این ماه حوادثی چند اتفاق افتاده که هر کدام می تواند با معنای مرگ یا بی مرگی ارتباط داشته باشد. بخصوص که تولد سکولار دموکراسی در سرزمین ما نیز با این ماه پیوندی عمیق دارد و برخی از پست و بلندهای مهم تاریخ سکولار دموکراسی در ایران در مرداد ماه رخ داده اند. مثلاً، پیروزی انقلاب مشروطه ـ که مسلماً در گوهر خود انقلابی سکولار دموکرات بود ـ در همین ماه اتفاق افتاده است. یا دکتر شاپور بختیار و دکتر عبدالرحمن قاسملو  ـ این دو چهرهء بارز سکولار دموکراسی ـ نیز در همین ماه به دست عوامل حکومت اسلامی از پای در آمده اند. حتی می توان به یاد آورد که کودتای 28 مرداد نیز، که هم می تواند جهشی به سوی «استقرار سکولاریسم بی دموکراسی» محسوب شود و هم، به عقیدهء برخی از ناظران، زمینه ساز انقلاب اسلامی و بقدرت رسیدن نخستین حکومت کاملاً «ضد سکولار دموکراسی» بشمار آید در همین ماه اتفاق افتاده است. و در یکی از سالگردهای همین روز بوده است که بیش از 400 صد انسان بی گناه به دست اسلامیست ها در سینما رکس آبادان به ذغال تبدیل شده اند. حتی می توان در همین زمینه از دو پادشاه سکولار ایران (هرچند با دموکراسی الفتی نیافتند)، یعنی رضا شاه و محمد رضا شاه پهلوی، یاد کرد که در همین ماه دیده از جهان فرو بسته اند.

****

مقدمات سخنم به درازا کشید؛ بیشتر می خواستم در مورد دو رویهء «مرداد» و «امرداد» ـ که متعلق به یک سکه اند ـ یادآور شوم که این «ماه دو گانه» چگونه با جریان «سکولار ـ دموکراسی» در ایران پیوندی چند جانبه دارد. و می خواستم بگویم که از صدر مشروطیت تا کنون، در میان هیاهوی شهدای سازمان های مختلف ایدئولوژی زده، از دست رفتگانی از خیل سکولار دموکرات های ایران هم وجود دارند که جان شیرین خویش را بر سر عقیده شان نهاده اند. و می خواستم بپرسم که آیا کشتگان راه مشروطه و سکولار دموکراسی را با چه صفتی مشخص کنیم؟

در این مورد هم می توان به هیچ خط کشی معینی قائل نبود. سکولار دموکراسی با عقاید مردمان کاری ندارد. در نتیجه، آنان که معتقد به عوالم ماوراء الطبیعی هستند می توانند از مرحوم بختیار و مرحوم قاسملو سخن بگویند و حتی آنان را «شهیدان سکولار ـ دموکراسی ایران» بدانند و کسانی هم که به آن عوالم اعتقادی ندارند می توانند از آنان بعنوان «زنده یادان» یا «جاودان یادان ِ» ایران نوین و یا ایران سکولار دموکرات سخن بگویند.

آنچه مهم است دانستن این نکته است که در برابر جان هائی که برای تحمیل ایدئولوژی های گوناگون بر جامعهء ما از دست رفته اند، در راه تحقق ایران بی تبعیض و سکولار دموکرات آینده نیز خون های بسیاری نثار شده و شخصیت های بزرگی فدا شده اند که تاریخ آینده نام شان را زنده خواهد داشت و این آن حیات خاکی و زمینی و انسانی است که پاداش اش تنها از آن مردمان دیگر است. و این مگر  معنای واقعی «ایثار» نیست؟

____________________________________________

یادداشت ها

1. [الَّذِینَ قَالُواْ لإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُواْ لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَؤُوا عَنْ أَنفُسِکُمُ الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ﴿آیهء 168﴾] [یعنی: به آن کسانى که (خود در خانه) نشستند و دربارهء دوستان خود گفتند “اگر از ما پیروى مى‏کردند کشته نمى‏شدند” بگو “اگر راست مى‏گویید مرگ را از خودتان دور کنید!”]

2. [ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون (169) فرحین بما آتاهم الله من فضله ویستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم ألا خوف علیهم ولا هم یحزنون(170)  یستبشرون بنعمه من الله وفضل وأن الله لا یضیع أجر المؤمنین(171)  الذین استجابوا لله والرسول من بعد ما أصابهم القرح للذین أحسنوا منهم واتقوا أجر عظیم ( 172 ) الذین قال لهم الناس إن الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم إیمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل(173)]. 

3. [و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل‌الله اموت بل احیاء ولکن لا تشعرون].

4. در مجمع البیان آمده است که: «امام رضا (ع) از علی (ع) نقل می‌کند که جوانی در هنگام سخنرانی امام علی (ع) از امام سوال کرد که فضیلت جنگجویان خدا را برای من تشریح کن. امام علی (ع) از رسول خدا حدیث مفصلی را نقل می‌کند از لحظه‌ای که جهاد‌گر به میدان جنگ می‌رود تا لحظه‌ شهادت هنگامی که جهت نبرد پا به میدان می‌نهد و نیزه ها و تیرها رد و بدل می‌شود و جنگ تن به تن شروع می‌گردد، فرشتگان با پر و بال اطراف آنان را می‌گیرند و از خدا می‌خواهند که او در میدان ثابت قدم باشد. در این هنگام منادی فریاد منادی فریاد می‌زند: “بهشت زیر سایهء شمشیرهاست.” در این هنگام ضربات دشمن بر پیکر شهید ساده‌تر و گواراتر از نوشیدن آب خنک در روز گرم تابستان است. هنگامی که شهید هنوز به زمین نرسیده، حوریان بهشتی به استقبال او می‌شتابند و نعمات بزرگ معنوی و مادی که خدا جهت وی فراهم ساخته است، برای وی شرح می‌دهند و هنگامی که به روی زمین قرار می‌گیرد، زمین می‌گوید:”آفربن بر روح پاکیزه‌ای که از بدن پاکیزه عروج می‌کند. بشارت باد بر تو. چیزی که نه چشمی آن را دیده است و نه گوشی آن را شنیده است و نه از قلبی خطور کرده است، مخصوص توست و انتطار تو را می‌کشد.»

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.