golf persian 01

خلیج من… پارسی

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

golf persian 01

golf persian 01مازیار سعیدی

در آن خلیج پاک

در آن بیرنگ سرزمین مملو از پالایش فرشتگان نفرین شده ی بی عرش

زمان را پنهان می بینم

زیر بوته های بی غیرتان نفت فروش

و چشمانی چروکیده از چرک چاکران چرتکه چین!

خلیجی با رنگی آبی

خلیجی با لبخندی پر از گرمای سبزه های عرقچین بر سر

خلیجی بزک کرده و دست در دامان غروری پارساپسند

که تکه ای خاک خمیده است در آب روان چشمان همیشه جاری

که پاهایم خاکها را لمس می کنند و به شایدهای ” پرژین ” میرسند … زیر زبونه ی زمان

… پنهان!

در این خلیج

آبخاکی می بینم لبریز از پاکیزگی نیلگون پارسی

و سه خواهرانی رنجدیده و همیشه تنها…

با لبخندهایی زیر نکبت گرسنگی و آه فقیران ماه فروخته

و… تازه به دوران رسیدگانی که رنج خواهران را دیدند و

فقر برادران بی کفنش را

و دست آویختند بر ناموس پاک لپ سرخشان.

دستهایی آلوده…

با دندانهایی شرم گرفته و کرم خورده … و بدبو!

کنار نفتالینهایی پر از شاپرکهایی فراری!

در آن پارسا خلیج … لبریز شرمم از اشکهای چکیده ی هرجایی بی شرم

و از مارهای مولک خورده ی مملو در صحرا

شرمی چکیده چکیده!

چکیده شرمی از گاههای کبابهای کوبیده ی آویزان و شلابی درون سیخ های زنگ زده ی قلابی!

مارهایی مولک خور!

دهان هایی گشاد و ارزان فروش!

کیسه هایی زرین و بادکرده!

و همه ی اینها

اینها همه برای اینست که :

چه ارزانتر

غیرت بفروشند مدعیان از خود فروخته ی عفت به باد ده بی تاج …

مازیار سعیدی – نیویورک ۲۰۱۲

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.