مجید نفیسی
آن روز آخر هفته، در خیابان چهارم
جایی که “یک”، “نُه” را قطع می کند
تنها من بودم
که دو خط را به یکدیگر وصل می کردم.
خطی که به مرکز شهر می رفت
مردان خواب آلود مهاجر را به سر کار می برد.
خط دیگر پیچ می زد
زنان خدمتکار را در خانه های اعیان
و مرا در کوهپایه ای پیاده می کرد.
در کوه مدام از خود می پرسیدم
کی این خانواده های کارگر
در یک خط خواهند نشست؟
24 اکتبر 1986
To Mexican Immigrants
by Majid Naficy
That weekend, on Fourth Street
Where the No. One meets the Nine,
It was only I
Who brought the two lines together.
The line going downtown
Carried sleepy immigrant men to work.
The other line turned round
Taking maids to wealthy homes,
And it dropped me off at a foothill.
In the canyon, I constantly asked myself:
When will these working families
Sit on the same line?
October 24, 1986