گفتگوی روزنامه شرق با کورش زعیم
« قانون و میراث» هرچند که در همه سازمان های دولتی دو مفهوم به هم پیوسته هستند، اما در حوزه میراث فرهنگی و گردشگری رابطه متفاوتی با هم پیدا کرده اند. مسئله اینجاست که طی چند سال گذشته، وقتی موضوعات میراث فرهنگی حقوقی شده و به دادگاه میکشد، بیشتر وقت ها با شکست رو به رو یا اینکه کاملا سیاسی شده است.
دوستداران میراث فرهنگی برای حمایت از میراث این مملکت بارها و بارها مجبور شده اند که برای استمداد به سراغ سازمان های بین المللی همچون یونسکو بروند و این باز هم سندی بر ضعف این سازمان به عنوان تنها متولی میراث فرهنگی است . کارشناسان حقوقی سازمان میراث بسیار گفته اند که باید بخش حقوقی این سازمان به معاونت ارتقا پیدا کند و کارشناسان حوزههای میراث فرهنگی و حقوقی در کنار یکدیگر نسبت به تدوین قوانین مناسب و مربوط به میراث فرهنگی اقدام کنند اما به نظر می رسد که این در این بحبوحه ای که سازمان میراث فرهنگی به آن دچار شده، چندان این مسایل در اولویت قرار ندارند. از طرف دیگر، در ماجرای آبگیری سد سیوند و اعتراض دوستداران میراث فرهنگی و تشکیل دادخواستی برای نجات این میراث، بحث ها وارد فاز های دیگری شده و مسئله حقوقی و شکایت دوستداران میراث در کوره سیاست ذوب شد. اتفاقی که برای ماجرای جهان نما و دادخواهی دوستداران میراث فرهنگی از یونسکو افتاد. کورش زعیم، یکی از فعالان حوزه میراث فرهنگی، دلیل اصلی سیاسی شدن مسائل حوزه میراث فرهنگی را ، عملکرد این سازمان بر خلاف قانونهای داخلی و تعهدات بین المللی میداند. او که بارها و بارها به دلیل دفاع از میراث فرهنگی با مسئولان به مشکل بر خورده است، سوالات شرق را در این حوزه پاسخ میدهد.
تاکنون بسیاری از اقدامات حقوقی که حوزه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری انجام شده است،بنا به دلایلی مبهم ناگهان تبدیل به پرونده های سیاسی جنجالی میشوند، همچون ماجرای آبگیری سد سیوند یا پرونده جهان نمای اصفهان، وقتی این پروندهها به دادگاه کشیده شد، با اینکه پرونده های کاملا حقوقی بود اما ورق برگشت و وناگهان سیاسی شد؟ چه عواملی را در پدید آمدن این مسئله دخیل میدانید؟
کورش زعیم: به اعتقاد من، دلیل سیاسی شدن اعتراضاتی که به عملکرد میراث فرهنگی می شود، که گاه به دادگاه هم کشیده شده، ایناست که سازمان میراث تا کنون خلاف وظیفه هایی که طبق قانونهای داخلی و تعهدات بین المللی بوده ، عمل کرده است. عملکرد سازمان میراث فرهنگی، بویژه از سال ۱۳۸۴، بسیار نامناسب بوده است و حتی در مواردی تخریب گرانه . این نابودسازی در بسیاری موارد به بهانه ایجاد تاسیسات جدیدی که عمده آنها بیهوده، غیرضروری، اتلاف منابع مالی، و ناشی از سودجویی های اشخاص و نهادهای بانفوذ بوده است. سد سیوند نمونه بارزی از اقدامات غیراقتصادی و در راستای نابوسازی میراث فرهنگی و تاریخی است. یک سد غیر ضروری و زیانبار با هزینه ای چندین برابر واقعی در منطقه ای بسیار تاریخی و با اهمیت بین المللی که نه تنها بخش عمده ای از آثار تاریخی چند هزار ساله را زیر آب برده است که از دیدگاه مدیریت آب، همانگونه که پیش بینی میکردیم، آب اندک رودخانه را به هدر داده، به کشاورزی منطقه آسیب رسانده، رودخانه را خشکانده، دریاچه های پایین دست را به شوره زار تبدیل کرده و با برهم زدن اکولوژی سراسر درازای رودخانه و دریاچه ها، زیستگاه پرندگان و جانداران دیگر را نابود کرده است. اینگونه اقدامات سازمان میراث فرهنگی که نه فرهنگیست نه اقتصادی، نمی تواند چیزی جز سیاسی باشد. یعنی یک سیاست رسمی مبنی بر نابودسازی.
افزون بر موارد فوق ، ما در چند سال گذشته ، بحث خروج آثار تاریخی از ثبت را داشتیم که سازمان میراث فرهنگی نتوانست از منافع این حوزه دفاع کند و به آسانی دیوان عدالت اداری وارد عمل شد. چرا اینقدر مسائل حقوقی سازمان میراث دچار ضعف است؟
کورش زعیم: به نظر من، در شرایط مدیریتی که اکنون بر کشور حاکم است، بی ارزشترین چیزی که به شمار می آید، میراث فرهنگی و تاریخی کشور است. بیشتر افراد تنها به دنبال زدودن و کسب ثروت از این زدایش هستند. مثلا آرامگاه کورش دچار آسیب شده است یا کاخ ساسانی برای ساختن جاده با بولدوزر تخت شده است یا شهر تاریخی هرمز اردشیر برای ساختن نیروگاه تسطیح شده؟ دلیل این امر چیست؟. بپرسید آیا برای حفظ خانه فردوسی یک ریال هزینه شده؟ در مورد خانه های مشاهیر کشور و آثار معماری در دورانهای مختلف که در درون شهرها قرار دارند، مانند خانه پروین اعتصامی، خانه اتحادیه، مدرسه مروی تهران، سرای دلگشا، بازار قدیمی تهران، حمام قدیمی بازار و غیره، با وجود ثبت آنها در فهرست میراث فرهنگی، مالکیت آنها در دست وارثان باقی می ماند. موضوع احکام دیوان عدالت اداری همین است که می گوید مالک می خواهد آن را بفروشد، تخریب کند و جای آن ساختمان بزرگ بسازد و این حق مالک است. برخی شعبه های دیوان عدالت اداری طبق نظریه شورای نگهبان در سوم آبان ۱۳۶۱ که قانون حفظ آثار ملی مصوب ۱۳۰۹ را مغایر شرع اعلام کرده بوده، رای دادگاههای عمومی را ابطال کرده اند و اجازه تخریب به مالکان داده اند. با فرهنگی که بر شورای نگهبان حاکم است، انتظار نمی رود بتوان آن را وادار به ابطال نظریه خود کرد؛ مگر اینکه مالکیت معنوی همگانی ملت ایران را برسمیت بشناسند و بر مالکیت خصوصی عرصه و اعیان مرجح بشمارند.
راههای بسیاری برای جلوگیری از این نابودسازی تدریجی هویت فرهنگی شهری و ملی وجود دارد. نخست اینکه طبق قانون، وقتی یک ملک ثبت میراث فرهنگی می شود، با این معنی است که معنویت آن متعلق به همه مردم ایران است و، بنابراین، بی اجازه ملت ایران نمی توان آن را از ثبت میراث خارج کرد. وقتی یک ملک تاریخی خراب می شود، آن معنویت از بین می رود، یعنی دارایی معنوی و ملی کشور ویران شده است. متولی حفظ این دارایی ها در درجه نخست سازمان میراث فرهنگی است که طبق قانون اساسی و اساسنامه خودش این وظیفه را بر دوش دارد. میراث می تواند اجازه تغییر کاربری ندهد.
راه دیگر، نقش شهرداری ها و شوراهای شهر است. شهرداری ها می توانند این املاک را خریداری کنند و آنها را به موزه، فرهنگسرا یا نقاط گردشگری شهر تبدیل کنند یا برای مالکان انگیزه ایجاد نمایند تا خودشان این کارها را بکنند. مهمتر از همه، شهرداری ها باید دندان طمع را از درآمد فروش تراکم به اینگونه املاک بکنند و از دادن پروانه ساخت و تراکم به این آثار تاریخی خودداری کنند. فروش تراکم توسط شهرداری ها، در هر حال، به عقیده من ناسازنده ترین روش کسب درآمد برای شهرداری هاست. البته نباید پولهای کلان زیر میزی که در همه موارد مربوط به میراث فرهنگی رد و بدل می شود را هم نادیده گرفت.
چرا بسیاری از وکیلانی که درگیر مسائل حقوقی میراث فرهنگی هستند مانند آقای دادخواه، شکایت هایشان رنگ سیاسی می گیرد و بعد در دادگاه جرم حمایت از میراث فرهنگی محکوم می شوند؟
کورش زعیم: دادخواهانی مانند آقای دادخواه که تحمل دیدن نابودی میراث فرهنگی و تاریخی را در طی این سالهای گذشته نداشته اند، با علنی کردن جنایت های فرهنگی، منافع برخی اشخاص و نهادهای نیرومند را آسیب پذیر کرده اند. وقتی شما با شاخ گاو وحشی در می افتید، باید در انتظار پیامدهای آن نیز باشید. ولی دادخواه ماتادور ماهر و خستگی ناپذیریست.
چرا حمید بقایی، در زمان ریاستش در سازمان میراث فرهنگی روزنامه نگاران و منتقدان را به دادگاه میکشید و مسئله میراث فرهنگی را تبدیل به مسئله سیاسی کرد؟
کورش زعیم: برای توضیح این مسئله من مثالی می زنم. معاون میراث زمانی اعلام کرده بود که فروش میراث فرهنگی ممانعتی ندارد! بعد هم یک آگهی برای فروش آثار تاریخی و فرهنگی ایران در روزنامه ها گذاشتند، با وجود اینکه طبق اساسنامه سازمان میراث فرهنگی که در سال ۱۳۶۶ تدوین شده، سازمان به تنهایی متولی حفظ میراث فرهنگی کشور اعلام شده است. این بی اعتنایی، حراج کردن آثار تاریخی و عمد در آسیب زدن به میراث کهن به شمار می رود که دو سال پیش من را وادار کرد علیه رییس پیشین سازمان میراث به اتهام جنایت علیه فرهنگ بشریت به دیوان کیفری بین المللی شکایت کنم. آقای بقایی در آن زمان معاون سازمان بودند. کشاندن منتقدان به عملکرد سازمان میراث به دادگاه توسط ایشان گونه ای فرار به جلو است. قصد اینست که منتقدان و رسانه ها را مشغول و ساکت کنند تا آنها بتوانند در آسایش کارشان را انجام دهند.
در چند سال گذشته بسیاری از مسائل حتی آمدن منشور کوروش که ارتباط میان موزه های دو کشور بود،سیاسی شد، چرا ؟
کورش زعیم: دلیلش این بود که بسیاری از کنشگران نگهبانی از میراث فرهنگی و تاریخی کشور در داخل و خارج کشور که شاهد سیاستهای تخریبی سازمان میراث بوده اند، بسیار نگران بودند که اگر منشور کورش به ایران بیاید، امکان توطئه ای برای نابود کردن آن وجود دارد، حتی اگر با حمله “اشخاص ناشناس” به موزه ملی صورت بگیرد. بسیاری از این کنشگران میراث فرهنگی در درون و برون مرز، بویژه بنیاد میراث پاسارگاد، به رییس موزه بریتانیا نوشتند که منشور کورش را به چنین خطری نیاندازد. بازتابهای رسانه های جهان و بحث های بی شماری که در این باره در گرفت، در واقع، به باور من، سلامت منشور را بیمه کرد و حتی برخی دشمنان فرهنگ کهن ایرانی را به تظاهر “کورش گرایی” واداشت.
چرا در چند سال گذشته برخورد میراث فرهنگی با سایر کشورها قهری بود، به عنوان مثال در برخورد با موزه لوور فرانسه و تهدید این کشور به قطع ارتباط فرهنگی؟
کورش زعیم: می پندارم که منظور شما گفتار و رفتار زشت آنها با موزه های بریتانیا و فرانسه برای وام گرفت آثار هنری و تاریخی جهت نمایش در ایران بوده باشد. ادبیاتی که آقایان به کار بردند که حاوی تهدید و خط و نشان کشیدن بود، نشانگر خوبی از سطح فرهنگ و سواد اجتماعی آنان بود. ما در ایران هم همیشه از این وحشت داشته و داریم که محافظان میراث فرهنگی و تاریخی ما کسانی هستند که کوچکترین درکی از فرهنگ ملی یک کشور، آنهام کشوری مانند ایران، ندارند.