محسن قائم مقام
دیکتاتوری سرهنګ معمر قذافی آخرین سنګهای بنایش فرو ریخت. مردم کوچه و خیابان لیبی بکمک دولتهای غربی، دیکتاتور را از آشیانهی بیابانی اش بیرون راندند. اینکه حکومت بپا خواسته وغالب جدید دست پرورده غربیهاست و پیروزی ایشان مدیون کمک و پشتیبانی کامل ایشانست، حرفی نیست و اینکه این حکومت لاجرم منافع دولتهای غربی را حراست خواهد نمود، باز تردیدی نیست.
ولی بهره مندی مردم از پیشبرد این جنبش بسیار با ارزش و تاریخی خواهد بود و بدون تردید پیروزی این جنبش آزادیهای آینده مردم و فضائی باز برای شکوفائی آرمانهای جنبش را نوید میدهد. اگرچه رسیدن به آزادیهای واقعی و تبدیل یک جامعه اکثرآ قبیلهای به جامعهای زنده و آزاد، تنها در ګرو آګاهیهای هرچه بیشترمردم و مبارزه پیوسته برای کسب آزادیهای بیشتر و گسترده تر خواهد بود .
یک ملت هفت ملیونی در کشوری پهناور، بزرګترین مملکت قاره افریقا، با درآمد نفت بیلیونی، در صحنههای تلویزیونی شاهد آن هستیم که لباس و زندګی مردمانش هرگز با چنین درامدی خوانائی ندارد. کشوری که مردمش از نظر اقتصادی میتوانند دهها مرتبه از مردم کشورهای پر جمعیت منطقه زندګی بهتری داشته باشند و ندارند. در ماههای اخیر پیوسته در دفاع از سرهنګ قذافیای میلی را پراکنده میکنند که کمکها و بخششهای دولت لیبی به مردم لیبی چنین و چنان است. میګویند تحصیلات دانشګاهی مجانی است، هرکس احتیاجی مادی دارد فراهم میشود. اګر بیکار شوند زندګیشان تآمین است ووو . ولی بقول معروف ما صحبت چریدن ګوسفندان را میشنویم ولی دنبه ګوسفندان را نمیبینیم. ما این شرایط را در ایران هم داشته ایم که تحصیلات از جمله دانشګاهی برای همه رایګان بود، دانشګاه ساختهاند و ساختمان ساختهاند ، راه ساختهاند ووو ولی دهان مردم و دانشجویانش را چنان بستهاند و فضای مملکت را چنان خفقان آور کردهاند که زندګی شهروندان بصورت زندګی موجوداتی تنها برای زنده ماندن و در خدمت نظام دیکتاتوری موجود تلاش کردن خلاصه شده بود و خلاصه شده است. در اینای میلها هرگز صحبتی از بیلیونها دلاری که دیکتاتور لیبی برای ارضای امیال و جاه طلبیهای شخصی خود به مصرف رسانده نیست. باید به ایشان گفت که زنده ماندن نمیتواند تنها هدف زندگی برای مردم باشد. چه تنها در آزادی و فضای آزاد است که شکوفایی جامعه را خواهیم دید و مملکت بجلو میرود و مردم از زندگی خود لذت میبرند.
بدون تردید حکومت آینده لیبی در جهت حفظ منافع دولتهای غربی و امریکا حرکت خواهد داشت ولی شق دیګر کار این بود که مردم در خدمت سرهنګ قذافی، در مقابل این حرکت بایستند. در حالیکه آنچه پدید آمد، گامی بزرګ در کسب آزادی و قدمی بجلو بود. بعد از فرو ریزی بنای دیکتاتوری فردی قذافی، که تنها یک نفر و بطور عمده در تآمین منافع شخصی خود برای مملکت تصمیم ګیری نماید، مطمئنآ شکل حکومتی آینده جمعی بوده و به گونهای بشکل حکومتهای غربی برای مملکت تصمیم ګیری میشوډ. دیکتاتور لیبی شکل چادر نشینی را حتی در شهر نیویورک، در شرکت در سازمان ملل برای خود باقی نګهداشته بود. او نمیخواست که فکر و انتظارات مردم از زندګی و رسومات چادر نشینی فرا تر رود، تا او بزعم خود همچنان پدر مردم لیبی باقی بماند!
این جنبش با کمک اساسی و ترغیب دولتهای غربی و ناتو، بجلو رفت. ولی مایه اصلی آن بالغ بر چهل سال دیکتاتوری قذافی بود که مردم و جامعه را آماده چنین جنبشی ساخته بود و پیدایش جنبش آزادیخواهی و پیروزی ابتدایی آن در کشورهای همسایه، تونس و مصر، جرقه آغازی این جنبش ګردید. پیروزی مردم در خیابانها و درعرصه نبرد با دیکتاتور، نوید آنرا با خود دارد که دیګر دوران بخود بستن عنوان “پدر ملت” و تشویق به ادامه زندګی چادر نشینی بسرآمده است. عنوان پدر ملت برای دیکتاتورها، که همچون تاج شاهی که بسر مینهادند، آنرا بخیال خود چون نور الهی سایه افکن در جامعه میپنداشتند، شگردی تازه نیست، و مردم ما سالهاست که با این عنوان و دیکتاتورهای پدر خوانده مردم آشنا میباشند. حکومت جدید لیبی با تمام گرایشهای الزامی بغرب که انتظار آن میرود، از این زمان به بعد بدون تردید بگسترش حضور مردم دراداره امور مملکتی خواهد کوشید. و در تجربه میدانیم که استقرار آزادی واقعی مردم و تسلط ایشان بر سرنوشت خویش، سالها در ګرو مبارزه و آګاهی دادن به مردم اکثرچادر نشین لیبی خواهد بود.
صحبت تغییر نقشه خاور میانه میشود و میبینیم که منطقه شمال افریقا هم به آن افزوده شده است. و شواهدی برای وجود چنین نقشهای از سالهای پیش هم وجود دارد. ولی اګر انجام این نقشه قدم اولش فرو ریختن بنای دیکتاتوریهای منطقه باشد که آزادیهای نسبی مردم منطقه را نیز در پی داشته باشد، چنانکه میبینیم باین شکل جلو میرود، حداقل آغاز کار درجهت منافع مردم منطقه و آزادیهای نسبی ایشان بجلو رفته است. حمله به حرکت این تغییر و تحولات اساسی منطقه، و آنرا نقشهای در خلاف جهت منافع مردم شمردن، تنها بدلیل حضور امریکا در فضای حاضر منطقه و استفادههای استراتژیکی حال و آینده برای امریکا، که آنهم بدقت قابل حساب نیست، اقدامی تنها در خدمت حکومتهای دیکتاتوری مسلط منطقه خواهد بود. مبارک را پایین کشیده اند، مردم خیابانها را دردست دارند، مملکت بسوی نوعی آزادی پیش میرود. آیا معنی دارد بدنبال استراتژی جمهوری اسلامی تنها در منطقه شعار مرګ بر امریکا بدهند! و آیا امروزه معنی دارد تا با شعاری شبیه که امریکا میخواهد پای خود واسراییل را در منطقه بیشتر باز نماید، از مبارزات خونین و با استقامت مردم آزادیخواه سوریه دفاع نکنیم؟ و در خدمت استراتژی جمهوری اسلامی در حفظ بشر اسد، دیکتاتور سوریه در آئیم؟
تردید نیست که ادامه این جنبشها، نقشه منطقه را دګرګون خواهد کرد و منطقهای جدید با دستور جدیدی را بوجود خواهد آورد و مطمئنآ امریکا و سایر دول غربی در آن منافعی برای خود خواهند داشت. ولی درعین حال روشن است که فرو پاشی بنای دیکتاتوریهای حاضر در منطقه، فضا را برای پیشبرد مردم آزادیخواه در برقراری آزادی و دمکراسی در منطقه آماده میکند. اینکه انتظار داشته باشیم که چشم طمعی بر اینهمه ثروت منطقه دوخته نشده باشد و کشورهای صاحب منافع در این مناطق ساکت بنشینند و از آب ګل آلود به صرف خود استفاده نکنند، ساده اندیشی است. آنچه مهم است اینست که بدنبال نضج این جنبشها، دیکتاتورها از میان میروند و فضا و زمینه برای ګسترش تسلط مردم بر سرنوشت خویش آماده میشود.
کنار نشستن یا به جنبشهای مردم تنها بدلیل استفادههایی که امریکا، اسرائیل و سایر کشورهای صاحب منافع در منطقه در این میان میبرند، با سوء ظن نګاه کردن و بد تر از همه همصدا با جمهوزی اسلامی تنها علیه امریکا و اسراییل در منطقه شعار دادن، نه تنها عملی در خدمت مردم منطقه و برقراری آزادی برای مردم منطقه نیست، بلکه کورکورانه در خدمت دیکتاتورهای منطقه قرار ګرفتن است.
پیروز باد مبارزات مردم منطقه خاورمیانه و شمال افریقا در برقراری آزادی و دمکراسی در کشورهای خویش.
محسن قائم مقام – نیویورک
۲۳ ماه اوت ۲۰۱۱