نیمای عزیزم : دارم برایت یک عروسک دلقک بزرگ می‌بافم …

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

همزمان با سالروز تولد مدافع صادق و آموزگار ایستادگی مان نسرین ستوده، نامه ای را که نسرین قبل از ملاقات حضوری اخیر برای نیما نوشته بود به چاپ می رسانیم. یکی از ویژگی های نسرین ستوده که ستودنی است ثبت تاریخ اکنون است برای فرزندان آینده .او برای کودکانش خاطرات دوران کودکی شان را ثبت می کرد تا هنگامی بزرگسالی در اختبارشان بگذارد. هنگام تفتیش خانه نه تنها به این کار بزرگ او ارج ننهادند که دفاتر خاطرات کودکانش را هم هنگام تفتیش خانه با خود بردند. نسرین در نامه‌ای که برای نیما نوشته است در این باره توضیح داده است.

نیمای عزیزم، سلام

بعد از آنکه دفترچه خاطراتت را در تفتیشی که از خانه کرده بودند بردند و من موفق شدم بعد از یک هفته اعتصاب غذای ۵ روزه برخی از وسایل تو و خواهرت را بگیرم و از زمانی که بازداشت شدم موفق به نوشتن خاطرات برای تو پسر عزیز دلم نشدم. اما حالا که به بند عمومی آمده‌ام و خودکار و وسایل در اختیار دارم تصمیم گرفته‌ام بنویسم.

* آیا ذره‌ای از این تضییع حقوق دو کودک خردسال من و همه‌ی مادرانی که زندان را تحمل کرده‌اند، جبران می‌شود؟*

عزیزم! من نزدیک ۹ ماه است که بازداشت شده‌ام، در این میان، دفعاتی که می‌توانستم تو را حضوری ببینم خیلی خوشحال بودی و شیرین زبانی می‌کردی و به خواهرت اجازه نمی‌دادی صحبت کند و تند تند رویم را برمی‌گرداندی تا با تو صحبت کنم. وقتی برایت یک شکلات یا پاستیل می‌خریدم خیلی کیف می‌کردی. اما همیشه از ملاقات کابینی گریزان بودی. از وقتی که به بند عمومی منتقل شده‌ام ۳ بار به ملاقات کابینی آمده‌ای و هر بار با ناراحتی برگشته‌ای. مخصوصا وقتی زمان تمام می‌شود و پرده پایین می‌آید دچار وحشت می‌شوی و جیغ می‌زنی. خیال نکن غرور مردانه‌ات را درک نمی‌کنم. هرچند فمینیست‌ها می‌خواهند غرور مردانه را انکار نمایند اما دیدم که این بار چگونه کمی دورتر ایستادی و آرنج‌ات را بغل کردی و یک‌وری و چپ‌چپ و با حالتی قهر‌گونه نگاهم کردی. همه‌ی زنان زندانی سیاسی متوجه غرور تو شده‌اند و همه می‌گویند اصلا به ما محل نمی‌گذارد. نمی‌دانند تو تا چه پایه خوش اخلاقی. اما فکر می‌کنم چند هفته‌ای که ملاقات حضوری نداشته‌ای تو را کلافه کرده است.

دارم برایت یک عروسک دلقک تقریبا بزرگی می‌بافم. عشق مادری مدام وادارم می‌کند تا هر گاه که بیکار می‌شوم به سراغ عروسکت بروم.

دارم برایت یک عروسک دلقک تقریبا بزرگی می‌بافم. البته وقتم را می‌گیرد. وقت مطالعه‌ام را می‌گیرد. اما عشق مادری مدام وادارم می‌کند تا هر گاه که بیکار می‌شوم به سراغ عروسکت بروم. کمی نگران و بی‌تابم که آیا خوب در می‌آید یا نه، ولی امیدوارم خوب شود.

می‌دانی به چه امیدی، روزهای سخت دوری از تو، خواهرت و پدرت را سر می‌کنم. به امید روزهایی بهتر برای کودکانم و همه‌ی کودکان سرزمینم. اما بارها از خود پرسیده‌ام آیا ذره‌ای از رویایم به حقیقت خواهد پیوست؟ و آیا ذره‌ای از این تضییع حقوق دو کودک خردسال من و همه‌ی مادرانی که زندان را تحمل کرده‌اند، جبران می‌شود؟ به هر حال هر مادری به این امید زندان را تحمل می‌کند.

اوین

بند زنان زندانی سیاسی

۱/۳/۹۰

تغییر برای برابری

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.