man_woman_statut_01

بلایی که بر سر یک مجسمه هنری در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی افتاد

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

man_woman_statut_01

man_woman_statut_01یکی از جالبترین قسمت های موزه هنرهای معاصر، مجسمه ای است که در اوایل انقلاب در کنار درب ورودی موزه نصب شده بود. داستان مجسمه “زن ومرد کشاورز” اثر داریوش صنیع زاده را تمام ایرانیان باید بشنوند و به خاطر سپرده و برای آیندگان تعریف نمایند تاعبرت آنها باشد.


این مجسمه در دوران پهلوی، در جلوی وزارت کشاورزی در خیابان بلوار کشاورز قرار داشت ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مورد غضب بعضی از تندروهای مذهبی قرارگرفت و دلیل آن هم سه چیز بود: یکی سر بدون روسری زن، دومی ساق پای برهنه زن که دامن به پا داشت و سوم نماد کمونیسم بودن آن.

ابتدا یک آدم عقل کلی که تصور میکرد این مجسمه باعث فساد میشود دستور داد تا مدتی روی آن را با برزنت پوشاندند و کسانی که مجسمه را در آن محل به یاد نداشتند، مدتها سردرگم بودند که این شی عظیم زیر برزنت جلوی وزارت کشاورزی چیست؟

مدتی بعد برزنت را برداشتند و با برزنت روی سر زن کشاورز را که برهنه (!) بود و مشغول آبیاری گیاهی نمادین، محجبه کردند، یعنی لچکی روی سرش انداختند و پای زن را هم که لخت بود، شلوار بد ریختی از جنس همان برزنت پوشاندند.
اما این کارها چنان با بد سلیقگی انجام شد که بینندگان تصور می کردند سر و پای زن کشاورز را گل مالی کرده اند به این ترتیب مجسمه بکلی از ریخت افتاد و مورد تمسخر مردم قرار گرفت و تا مدتها سوژه مردم و مطبوعات بود مبتکران لابد تصور نمی کردند چنین کاری با یک مجسمه فلزی چنین باعث مضحکه آنها خواهد شد.
ناچار تصمیم گرفته شد تا آن را از جلو وزارت کشاورزی برداشته و به جلو موزه هنرهای معاصر منتقل کنند. این کار انجام شد ولی گویا باز هم یک مبتکر و نخبه ای بر فساد آمیز بودن این مجسمه شک برد و دستور دادند اینبار آن را چنان جایی قرار دادند که اثری از آن باقی نماند پس مجسمه را از جلوی موزه هنرهای معاصر هم برداشته و به انتهای باغ مجسمه موزه معاصر منتقل کرده اند تا چشم انس و جن بر آن نیافتد تا به بهترین شکل ممکن امربه منکر و نهی از معروف کرده باشند آنهم با یک مجسمه.

خوب به این مجسمه نگاه کنید به نظر شما جز ذهنهای بیمار، چه کسی ممکن است با دیدن این مجسمه تحریک شود؟

man_woman_statut_02

 

جهت تکمیل مطلب فوق بد نیست به شعر زیر که سروده مرحوم ایرج میرزا (درعصر مشروطیت) است نیز توجه نمایید:
 

در سر در ِ کاروانسرایی                   تصویر زنی به گچ کشیدند

ارباب عمائم این خبر را                     از مُخبِر صادقی شنیدند

گفتند که: ”واشریعتا, خلق                روی زن بی حجاب دیدند“.

آسیمه سر از درون مسجد                تا سر در ِ آن سرا دویدند

ایمان و امان به سرعت برق              می رفت, که مؤمنان رسیدند

این آب آورد, آن یکی خاک                 یک پیچه ز گِل بر او بریدند

ناموس به باد رفته یی را                   با یک دو سه مشت گِل خریدند

چون شرع نَبی از این خطر جَست         رفتند و به خانه آرمیدند

غفلت شده بود و خلق وحشی             چون شیر درنده می جهیدند

بی پیچه زن گشاده رو را                  پاچین عفاف می دریدند

لبهای قشنگ خوشگلش را               مانند نبات می مکیدند

بالجمله تمام مردم شهر                    در بحر گناه می تپیدند

درهای بهشت بسته می شد               مردم همه می جهنّمیدند

می گشت قیامت آشکارا                    یکباره به صور می دمیدند

طیر از وَکرات و وحش از حَجر           انجم ز سپهر می رمیدند

این است که پیش خالق و خلق           طلّاب علوم روسفیدند

با این علما هنوز مردم        از رونق مُلک ناامیدند

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.