شعری که روانکاوم را فرستاد پیش روانپزشک

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

هادی خرسندی

با خودم گاهی خوشم گاهی بدم
گاه زیر صفرم و گاهی صدم

گاه چون زخمم گهی چون پانسمان
گاه چون دزدم گهی چون پاسبان

گاه از هر طرح و نقشی خالی ام

گاه چون نقش و نگار قالی ام

گه کدر از اینهمه بی مصرفی

گه درخشانتر ز هرچه اشرفی

گاه آویزانم از هرچه طناب

گاه بالاتر ز پرواز عقاب

گاه چمبک میزنم در قعر چاه

گاه تنبک میزنم بر بام ماه

فندقم گاهی، گهی فندق شکن

پنبه ام گاهی و گاهی پنبه زن

گاه مثل یک هثل در شهر رم

گه مسافرخانه ای نزدیک قم

گاه ماشین فِراری میشوم

گاه چرخ کهنه گاری میشوم

حنظلم گاهی و گاهی حبه قند

گه نخاله میشوم، گاهی سرند

گاه نرم و دلپذیر، ابریشمم

گاه چون سنباده زبر و محکمم

گه کچل هستم ، گهی مو فرفری

گه خورشت قیمه، گاهی حاضری

گاه پارکر، خودنویسی شیک و پیک

گه تیوب خالی خودکار بیک

گاه بر پای خرد پیژامه ام

گاه بر فرق فریب، عمامه ام

گاه گوئی نشئه ام از روزگار

گاهی پنداری از این دنیا خمار

گاه همچون چلچراغ افروخته

گاه یک لامپی که آنهم سوخته

گه گشایم جانب آینده، بال

گه پر بشکسته را بینم به حال

گاه در یأسم، گهی غرق امید

گه سیاهم فی المثل، گاهی سپید

گاه غم هستم، زمانی شادی ام

گاه ره گم کرده، گاهی هادی ام

گه پر از افسردگی آثار من

گه ز خرسندی پر است اشعار من

گه خرابم الغرض؛ گاهی درست

وینهمه ایران من، از یاد توست

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.