دو واقعۀ مهم و دو کم توجهی!

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

مینو همیلی

اگر از من سؤال شود که مهمترین وقایع سال ۲۰۱۰ را تا لحظۀ کنونی به طور پیشرس نام ببرم،  از دو واقعه نام خواهم برد اول پیروزی قابل تحسین تکنولوژی و درایت بشری در آزادی سی و هفت کارگر معادن مس شیلی که به مرگ در اعماق زمین تن ندادند و نهایتأ استقبال بیش از یک میلیارد بیننده برای عملیات نجات آنها،   و دومین واقعه مرگ خواننده نامدارو با شکوه و تأثیرگذارمرضیه در عرصۀ هنر مردمی و فراگیر با حفظ تمام پرنسیب های یک هنرمند سیاسی، در حد ویکتور خارا در شیلی که همواره هچون نگینی بر تارک تاریخ هنری ایران خواهد درخشید.

این دو سرگذشت که با چند روز فاصله از هم اتفاق افتاد علیرغم اینکه دراغلب رسانه های روشنفکری و محافل سیاست زده و سرگشته جامعه ایرانی بازتابی شایسته نیافت، که خود نشانه هاو علامت های بالینی یک نگرش رو به اضمحلال و قهقرایی و پوسیده و نخ نما را متأسفانه تداعی میکند گویای نکاتی است که  بازگویی آنها شاید خالی از لطف نباشد.
در این جامعه سرگشته بعضی از مارکسیست لنینیست های گرفتار در دامان ادبیات بیروح و بدون مادیت قرن هیحدهم، بدون هیچگونه تفسیری در دورۀ شتابان کنونی با تغییرات یک صدهزارم ثانیه با نقد روزمره جمهوری اسلامی عمر را به روزمره گی چون متضاد خود (جمهوری اسلامی) سپری میکنند، دوره میکنند شب را و روز را و هنوز را (احمد شاملو)
و از کنار پدیدۀ مهم نجات جان کارگران شیلی میگذرند که تا همین چند سال پیش هزار نفر هزار نفر زیر خاک معدن ها مدفون می شدند و امروز رئیس جمهورش عکس نجات یافتگان را در اجلاس سازمان ملل متحد در جیبش به عنوان یک پیروزی حمل می کند تا به همگان بگوید که تاریخ شیلی در حال برگشتن است و ناسا با ارسال متخصصان تمام کمک های تکنولوژی مدرن را در اختیار کوشندگان نجات مدفون شدگان به کار می برند.
انگار همین چند سال پیش در استادیوم صد هزار نفری شیلی نبود که دست ویکتور خارا را شکستند و او با دستهای شکسته به نواختن گیتار و صدای آواز، هزاران پا به مرگ در استادیوم آزادی را سرود خوانان تا مرگ بدرقه کرد. که چگونه شد ناگهان در عرض دو دهه تمام مناسبات حاکم و پیرامون آن به چنین چرخش عظیمی دست یافت و آزادی از مرگ برای یک میلیارد انسان متمدن و متوسط دارای گیرند ه های تلویزیونی و ماهواره را به هستی انسان راغب کرد، کسانی که تا دیروز کوچکترین اطلاعی از کشتارهای وحشیانۀ پینوشه نداشتند،  و ازآنطرف، تنگ نظری و نگرش واپسگرایانه اغلب روشنفکران اعم از راست و چپ که از کنار بزرگداشت ستارۀ درخشان و تابناک و ماندگار موسیقی ایران مرضیه که با آن صدای معجزه آسای خود  تمام زشتی ها و زیبایی های هستی و عشق را در آثارش به زیبایی تصویر نموده میگذرند و با یک نگاه اولترا فاشیستی به صرف اینکه او وابسته به یک جریان سیاسی بود و ممکن است هر کس با هر دیدگاهی به آن انتقاد داشته باشد یا نداشته باشد ، برای او اشک تمساح میریزند که نباید با یک جریان سیاسی میرفت و مثل زنده یاد هایده پرپر میشد یا چون زنده یاد سوسن در شهر "فرشته ها" با وجود نیم میلیون ایرانی مدعی در فقر میمرد، و کسانی چون قایم مقامی از پرژن رادیوش از همراهی بانومرضیه با سازمان مجاهدین اظهار تأسف کند. که این جماعت حتی با وجود سالها زندگی در دیار غرب ابتدایی ترین درکی از آزادی احزاب و  آزادی اندیشه و حق انتخاب ندارند و چون طوطی کلماتی را تکرارمیکنند که کوچکترین ا لتزام عملی به آن را ندارند . یاد درگذشتگان کودتای ۱۹۶۳ شیلی و یاد بانو مرضیه بزرگ بانوی آواز تصویری ایران بخیر که نمونه بارز یک هنرمند مردمی بود و هنر برای مردم را همواره ارج گذاشت.

جامعه رنگین کمان

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.