تموم پنجره ها رو وا کنین
چی بگم یه جور دیگه نیگا کنین
دیگه قصه های ما جون نداره
تو رگاش سه قطره خون نداره
قصه ما شده مثل بوف کور
آرزوها همه شد زنده به گور
عروسک تو انباری خاک می خوره
لباسای زرزریش چاک می خوره
صدفا دریا رو بونه می گیرن
ما هیا تو حوض کاشی می میرن
حوضا بی ماهی مث کویر می شن
ماهیا دودی می شن اسیر می شن
اون سواری که میومد توی شهر
مثل اینکه شده با بچه ها قهر
بدتون نیاد سگا ساده ترن
خیلی از آدما افتاده ترن
کسی فکر تازه تو سر نداره
شعر مهربونو باور نداره
گل مصنوعی تو گلدون می کارن
گلدونا رو سر میدون میذارن
گل مصنوعی صفایی نداره
واسه هیچ دردی دوایی نداره
کاش میشد غم ها رو نقاشی کنم
ابرو از آینه فراشی کنم
شبا گرگم به هوا کیف داره
آدمو یاد قدیما میاره
کاش می شد فا صله ها کم می شدن
گرگا بعد از بازی آدم می شدن
آدمک برفی رو ما سا خته بودیم
تو خیا بون اونو پرداخته بودیم
دونه های هندونه ستاره بود
دلا با هم ولی پاره پاره بود
شب یلدا یه شبش مزه داره
آخه هر چیزی یه اندازه داره
شب ما سنگ تمومه می دونم
اینو از چشمای مردم می خونم
کشتی های کاغذی جنگی نبود
درو دیوارای ما رنگی نبود
با یه چکمه یه زمستون می شکست
گل خنده رو لبامون می نشست
جشن ما با حلبای پاره بود
واسه دلتنگی ما یه چاره بود
ماهی تنگ بلورو می خوامش
اون روزای خیلی دورو می خوامش
گردوهایی رو که با ختم می خوامش
هر چی کاردستی که ساختم می خوامش
مشقامو خودم میخوام خط بزنم
عکسا رو از تو کتابا بکنم
یادمه زنگ حساب و هندسه
می پریدم رو دیوار مدرسه
همه دس به کیف اصغر میزدن
با کتاب تو سر اکبر می زدن
کارت آفرین فقط یه تله بود
همیشه تو دست صادق کله بود
تخمه زیر میز شکستن یادمه
زیپ شلوارو نبستن یادمه
یادمه خوب یادمه خوب یادمه
کتک با فلک و چوب یادمه
دوس دارم قیصر و بازم ببینم
یه بلیط دارم هزار بار بشینم
حالا توی غربت پنجره ها
می خونم با صدای زنجره ها
کلکه آی کلکه آی کلکه
اونی که باغو گرفت متر سکه
زمینا سند مند می خوان چکار
می میرن خاطره ها پشت حصار
جنگ ما با تیرکمون چوبیه
شیشه همسایه چیز خوبیه
جنگ ما جنگ زبون درازیه
خطرش کمتره مثل بازیه
توپ بادی واسه ما کی می خره
کی ما رو تو تیم ملی می بره
دلمون خوشه به قهرمون شدن
با مدال حلبی نشون شدن
تیم ما تیم محله پله
چه کنیم دفا عمون خیلی شله
عطر نون تازه توی کوچه ها
تپش نور روی آلوچه ها
پرش از دیوار باغ آشتالو
ترکه خوردن جای آلبالو
شیرجه رفتن تو آب رودخونه ها
هیش هیش اردکا توی لونه ها
تموم پنجره ها رو وا کنین
چی بگم یه جور دیگه نیگا کنین
یکی باید بیاد و تو کوچه ها
بتونه بازی کنه با بچه ها
یکی باید برسه به داد من
بگیره شعرمو از مداد من
شبا توی کوچه ها جار می کشن
سیم خاردار روی دیوار می کشن
هیشکی بارون رو نمی فهمه دیگه
گنج قا رون رو نمی فهمه دیگه
واسه شیرین کاریا تنگه دلم
واسه شعر پریا تنگه دلم