دینامیسم فاجعه ، از نگاهِ 20 سال پیش!

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

karim ghassim کریم قصیم

«رژیمی که عمدهٌ ثروت و امکانات کشور را صرف خرید سلاح و سازماندهی سرکوب داخلی و تروریسم خارجی می‌کند، خود فاجعه آفرینست ، نمی تواند  مانع  شتابگیری فجایع زیست محیطی شود .»

 کریم قصیم ، شهریور  1375

با استقرار رژیم بنیادگرای مذهبی،‌ به رهبری خمینی،‌یک نوع جریان فکری قرون‌وسطایی ـ ضدمدرنیسم و به‌شدت مخرّب و خشن و بحران‌زا ـ  زمام امور ایران را به چنگ آورد.

پیامد این حاکمیت غیرتاریخی و نابهنگام (آناکرونیک) ، که تحت عنوان حکومت اسلامی و نظام ولایت مطلقه فقیه به ام‌القرای (متروپل) تروریسم و بنیادگرایی اسلامی در جهان تبدیل شد، ‌در همهٌ ابعاد حیات جامعه و سرزمین ایران فاجعه‌بار بود.

اکنون دیگر مدتهاست افکار عمومی دنیا می‌داند که اختناق سیاسی، ‌فناتیسم مذهبی و فرهنگی، ‌بحران مزمن اقتصادی و انحطاط اجتماعی در ایران بیداد می‌کند. ولی کمتر کسی خبر دارد که کشور و مردم ایران در یک چرخه معیوب ازافزایش تخریب و آلودگی محیط زیست نیز گرفتار شده‌اند.

در تمامی دورهٌ حکمرانی ملاها،‌مسألهٌ حفظ و احیای منابع طبیعی (جنگلها و مراتع،‌خاکهای حاصلخیز، منابع آب،‌هوای شهرها و…) هیچ نقشی در سیاستگذاری واقعی و سرمایه‌گذاری اصلی کشور و به اصطلاح «برنامه‌ریزیهای پنجساله» ایفا نکرده است.

حضور هیأتهای رنگارنگ این رژیم در کنفرانسها و مجامع بین‌المللی محیط زیست هم ،‌ به‌طور عمده، به ‌منظور بهره‌ جُستن از اعتبارات مالی و ظاهرسازی در امر تعهد به میثاقهای بین‌المللی صورت می‌ یابد.

 واقعیت این است که خصوصیات فکری و اجتماعی این حکومت ـ آنتی‌مدرنیسم و سیاستهای سوداگرانه ، غیرتولیدی و نظامی امنیّتی ـ باعث شده که عمدهٌ بودجهٌ مملکت (حاصل فروش نفت) به پروژه‌های تسلیحاتی، تغذیهٌ بوروکراسی دولتی/ نظامی وسیع استبداد، برنامه‌های تبلیغاتی و شبکه‌های گسترش یابنده تروریسم و جنگ و «صدورانقلاب» اختصاص یابد.

حاصل همین سیاستها به تشدید فقر عمومی منجر گردیده و فقرا و مهاجرتهای میلیونی،‌به نوبهٌ خود، عامل مضاعفی در خرابی و آلودگی محیط زیست شده‌اند. از همه بدتر و وخیمتر، خط مشی ترغیب به افزایش جمعیت ، که در این فاصله ( تا سال 74) به تقریب موجب دوبرابر شدن جمعیت ایران شده.

مجموعهٌ این سیاستها و عواقب زنجیره ای آنها،‌ پروسهٌ تخریب را ‌در اکثر محورهای کلاسیک محیط‌زیست،‌به بحرانهایی مداوم ، تشدید کننده یکدیگر و فرا آورنده بحرانهای اوج گیرنده دیگر برکشیده است. گرداب بحرانهائی به شدّت  وخیم که، در یک کلام،‌به دینامیسم فاجعه می‌ماند.  درسطور زیر ، به طور فشرده هم شده ، به چند حلقه تودر توی دینامیسم ویرانگری توجه می دهم:

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فرسایش خاک

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

طبق آماری که رسماً‌منتشر شده،‌ مقدار فرسایش خاک در ایران در سالهای قبل‌از رژیم خمینی، سالانه 80میلیون تن بوده است (کتاب کویرهای ایران،‌ص49).

به‌ علل نبود سیاستها و برنامه های آبخیزداری و حفظ و غنای خاکهای کشور، عدم اجرای پروژه های بیابان زدائی، فقدان سرمایه گذاری درحفظ و توسعه عرصه های سبز، عدم رسیدگی به مسیلها و ساختن آبراهه های لازم ، عدم تراس بندی دامنه های شیب دار به منظور پیشگیری از جریانهای ویرانگر نزولات آسمانی . . . ازآن طرف افزایش روزانه تخریب و نابودی جنگلها و مراتع، کاشت و برداشت بی رویه و عدم رسیدگی به خاکها . . . پروسه  فرسایش خاکهای زارعی در ایران در طول 17سال گذشته مرتب شدیدتر شده و اکنون، بنا به آماری که در روزنامه‌های دولتی آمده، به 50برابر زمان شاه بالغ شده است:

«…فرسایش شدید خاک به میزان 4میلیارد تن در سال، انهدام حاصلخیزترین زمینهای زراعی کشور…» (اطلاعات ـ 15مهر74).

میزان فرسایش خاک زمینهای حاصلخیز و دشتهای بارآور ایران چنان شدید است که کارشناسان از «مرگ دشتهای حاصلخیز ایران» صحبت می‌کنند (دکتر محمدطاهر نظامی، مجلهٌ سنبله، شمارهٌ50)ـ

 در برخی از مناطق زراعی ایران میزان فرسایش سالانهٌ خاک در هر هکتار «بیش از 33تن» می‌باشد (همان‌جا).

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نابودی جنگلها و مراتع

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برطبق آماری که در منابع رسمی و دولتی منتشر شده،‌جمع کل مساحت جنگلهای ایران در آستانهٌ به‌قدرت‌رسیدن خمینی بالغ بر 74‌/‌12میلیون هکتار بوده است (سالنامهٌ آماری 1363). در طول یک دهه، ‌به‌خصوص در سالهای جنگ، هیچ برآورد تازه‌یی در این مورد وجود نداشت،‌ تا این‌که در سال69، یعنی دوازده سال بعد، در نامه‌یی که غلامرضا فروزش، وزیر جهاد سازندگی، یعنی بالاترین مسئول کنونی در ارتباط با جنگلها و مراتع، به خامنه‌ای می‌نویسد به یک واقعیت وحشتناک ، درواقع حاصل 13 سال حکومت اسلامی درعرصه جنگلها و مراتع تا آن زمان ، اشاره می‌کند:

«در هر ثانیه 200مترمربع از سطح جنگلها و حدود 400مترمربع از سطح مراتع تخریب می‌شوند» (روزنامهٌ اطلاعات 11اسفند70).

دو سال بعد مقاله‌یی به ‌قلم یک کارشناس و استاد دانشگاه در یکی از مجلات ایران چاپ می‌شود. از جمله اطلاعات مهم زیست‌محیطی که در این نوشته آمده، اشاره به دامنهٌ تخریب جنگلهای شمال کشور است:

«در 15سال گذشته سه‌چهارم مساحت جنگلهای شمالی از بین رفته است»

(مجلهٌ جامعهٌ سالم ـ دیماه72).

در همین سال،‌آمار و اطلاعات منتشره در دیگر مجلات و روزنامه‌ها نیز از تخریب بی‌سابقهٌ جنگلها خبر می‌دهند:

«وسعت جنگلهای کشور… در سالهای اخیر به کمتر از 7میلیون هکتار رسیده است» (25اسفند72).

آخرین فاکت، اعترافی است که رئیس سازمان جنگلها و مراتع کشور می‌کند:

«هم‌اینک تنها یک‌میلیون هکتار جنگل اقتصادی و صنعتی در کشور وجود دارد و بقیه یا به‌ صورت مخروبه درآمده و یا فاقد صرفهٌ اقتصادی برای بهره‌برداری است»‌(اطلاعات، 2خرداد74).

در مورد نابودی مراتع هم وضع به همین ترتیب بسیار وخیم است:

«سالانه حدود یک‌میلیون هکتار مرتع از بین می‌رود» (اطلاعات، 1خرداد74).

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ازدیاد سیل و خرابی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ایران در منطقه‌یی خشک و نیمه‌خشک واقع شده، متوسط باران سالانهٌ آن کمتر از یک‌سوم میانگین باران سالانه در جهان است. به‌غیر از استانهای شمالی کشور، قسمت اعظم سرزمین ایران دچار مشکل کمبود آب است و می باید مرتب برنامه ریزی و جبران شود. اما، در طول 30سال اخیر هیچ تغییر قابل توجهی در حجم و اندازه بارش سالانه پیش نیامده است. با وجود این،‌ در طول یک دهه و نیم گذشته شمار سیلهای جاری‌شده در کشور به‌ طور مداوم افزایش یافته است:

«گرچه بنا بر اطلاعات موجود دبی‌آب از لحاظ حجم بارشها افزایش چندانی نیافته، ولی تعداد وقوع سیل ده ‌برابر سابق شده است» (روزنامهٌ رسالت، 4دی73).

یعنی هر سال حدود 500 سیل در ایران جاری می‌شود. چرا؟

این تغییر و تحول منفی و ویرانگر، بیش از هر کجا استانهای شمالی ایران را به خطر انداخته است:

«تا 15سال پیش در اثر بارندگیهای طولانی، حتی به‌مدت 4شبانه‌روز،‌در شمال کشور به‌هیچ‌وجه سیل جاری نمی‌شد. ولی اکنون با یک بارندگی چندساعته سیلاب راه‌ می‌افتد» (روزنامهٌ کیهان، 24تیر71).

دریافت دشواری نیست که علل اصلی ازدیاد سیل درسراسر کشور، به‌خصوص در مناطق شمالی، نابودی جنگلها و مراتع و فرسایش خاک می‌باشد.‌ولی یکی دیگر از علل این وضع وخیم، عدم رسیدگی به شرایط و اوضاع رودخانه‌هاست. رودخانه‌ها لایروبی نمی‌شوند و برای تمشیّت بستر رودخانه ها، بهبود کناره ها‌ سرمایه‌گذاری لازم صورت نمی‌گیرد:

«به‌علت عدم تخصیص اعتبارات لازم، طرحهای پیشگیری از وقوع سیل اجرا نشده است»

 (روزنامهٌ اطلاعات، 11فروردین72).

«با بودجه‌های فعلی نمی‌توان رودخانه‌ها و مسیلهای کشور را در برابر بارانهای شدید مجهز کرد» (روزنامهٌ کیهان، 6اسفند71).

در نتیجهٌ ازدیاد سیل،‌ خسارات بی‌حد و حسابی متوجه خطوط ارتباطی، پلها، مزارع و باغها، مناطق مسکونی و مراکز اقتصادی می‌شود. روشن است که یکی از وخیمترین عواقب فرسایش خاک و جاری‌شدن سیل عبارت است از پرشدن رودخانه‌ها، دریاچه‌ها و به‌خصوص پشت سدها از رسوبات:

«سد سفیدرود [یکی از بزرگترین سدهای کشور] بر اثر رسوبات نصف حجم خود را از دست داده و کارکرد آن به نصف تقلیل یافته است» (روزنامهٌ رسالت، 3دی73).

با وجود این که ایران از بی‌آبی فزاینده در رنج است ، ‌ولی به‌علت عدم رسیدگی به مهار سیلابها و استفاده از نزولات، بخش اصلی بارانهای سالانه نیز تلف می‌شوند:

«سالانه بیش از 75درصد آب حاصل از نزولات آسمانی،‌یعنی 67میلیارد مترمکعب، در پی بروز سیلها بدون استفاده از دست می‌روند» (روزنامهٌ رسالت، 4دی73).

ــــــــــــــــــــــــــــــ

گسترش بیابانها

ـــــــــــــــــــــــــــــ

کشور ایران حدود 165میلیون هکتار وسعت دارد. از این میان بخش وسیعی بیابان و کویر است.‌ از دیرباز مسألهٌ گسترش بیابانها و نیز مشگل حرکت شنهای روان، که باعث تخریب نواحی اطراف می‌شوند به‌عنوان یک معضل جدی زیست‌محیطی شناخته شده و راههای مبارزهٌ موفق با آن‌هم پیدا شده است. در ایران تجربه و دانش کافی برای جلوگیری از این ضایعه وجود دارد، ولی به سبب فقدان مدیریت، و عدم برنامه ریزی و سرمایهٌ گذاری لازم، این مشکل اکنون  به‌صورت فوق‌العاده حادّی درآمده است:

«سالانه مساحتی به اندازهٌ 2ـ1میلیون هکتار از مراتع کشور تخریب می‌شود و از خط تولید خارج و به بیابان تبدیل می‌شود» (مجلهٌ سنبله،  شمارهٌ49).

درواقع،‌پس از روی‌کار آمدن خمینی، کلیهٌ برنامه‌های مبارزه با گسترش بیابانها معلق می‌ماند. با پیشروی بیابانها،‌طبق یک برآورد تقریبی مربوط به ده سال پیش:

«حدود 21درصد اراضی مملکت،‌یعنی قریب 33میلیون هکتار، مناطق بیابانی و کویری شده‌اند» (پیشگفتار کتاب کویرهای ایران،‌1364).

ولی عدم توجه رژیم ملاها به این مسأله، باعث شد که روند گسترش بیابانها شتاب پیدا کند، به‌طوری‌که آخرین آمار منتشره در مطبوعات رسمی رژیم رقم وحشتناکی را اعلام داشته:

«اکنون 50میلیون هکتار از اراضی کشور بیابانی و کویر است» (روزنامهٌ رسالت، 15اسفند72).

این وضع وخیم به مهاجرت گستردهٌ روستائیان اطراف کویر منجر گردید:

«به‌خاطر گسترش پدیدهٌ مخرب بیابان، بیش از 80درصد روستاهای حاشیهٌ کویر تخلیه شده است» (روزنامهٌ همشهری، 16مهر74).

اینهم از “مراحم اسلام” و حکومت اسلامی بوده که مراکز اصلی نیروئی آن نیز چنین ریشه کن و آواره شهرهای اطراف می شوند ( آماده برای پیوستن به ارتش و سپاه و بسیج؟)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آلودگی هوای تهران

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شهرهای ایران همه با بحران زیست‌محیطی روبه ‌رو هستند. یکی از مهمترین محورهای بحران، عبارت است از آلودگی هوا.   شهر تهران، از این لحاظ در رأس شهرهای آلودهٌ ایران و جهان قرار دارد:

«آلودگی هوای تهران، به‌تدریج، مانند امراض سهمگین وبا و طاعون، وضع بسیار نگران‌کننده و وحشتناکی به‌وجود آورده است. سکته‌های قلبی، سرطان پوست و ریه،‌تنگی نفس، خارش پوست، ‌کم‌اشتهایی و سردرد… از همه مهمتر ناراحتیهای شدید روحی و روانی و مرگ زودرس، در تهران افزایش چشمگیری پیدا کرده است»

 (یکی از استادان دانشگاه تهران، روزنامهٌ سلام، 10اردیبهشت73).

دو سال پیش،‌در یک گزارش مفصل و جدی مطبوعاتی فاش شده بود که:

«آمار پزشکی قانونی تهران از روند فزایندهٌ مرگهای زودرسی حکایت می‌کند که مستقیماً ناشی از افزایش برخی آلاینده‌ها در هوای پایتخت به میزان 10 تا 20برابر استانداردهای تعیین‌شده از سوی سازمان بهداشت جهانی است» (مجلهٌ صنعت حمل و نقل، دیماه72).

هنوز در ایران هیچ قانون لازم‌الاجرایی برای معاینهٌ فنی خودروها وجود ندارد. ‌شرکتهای اصلی تولیدکنندهٌ خودرو همه دولتی هستند و تکنولوژی خودروها متعلق به دههٌ60 میلادی. در تهران روزانه متجاوز از 8میلیون لیتر بنزین سرب‌دار و دو میلیون لیتر گازوئیل به‌وسیلهٌ خودروها مصرف می‌شود و متوسط انتشار روزانهٌ گازهای آلوده‌کنندهٌ این خودروها به قرار زیر است:

مونوکسید کربن         5200تن

اکسیدهای ازت 183تن

هیدروکربنها         750تن

دی‌اکسید گوگرد    432تن

سرب            5تن

(بیانیهٌ هوای تهران ـ 72)

در همین «بیانیه» که استادان دانشگاه و کارشناسان محیط زیست منتشر کرده بودند، آمده که:

«در تهران متوسط تولید هیدروکربنها به بیش از نود برابر حد مجاز می‌رسد».

باید دانست که حدود 60 درصد کل صنایع ایران در منطقهٌ تهران قرار دارد و این شهر از نظر جوّی، بیش از 200 روز در سال گرفتار وضعیّت وارونگی هوا (اینورژن) است.

وضع آلودگی هوا در شهرهای دیگر ایران چون اراک، تبریز، مشهد، اصفهان، زاهدان، رشت و… هم بسیار وخیم می‌باشد. ولی هیچ برنامهٌ جدی مبارزه با این بحران در دستور کار قرار ندارد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آلودگی آبهای آشامیدنی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در ایران همهٌ منابع آبی در معرض خطر آلودگی قرار دارند:

«حدود 70درصد از منابع آبهای سطحی و زیرزمینی کشور در معرض انواع آلودگی شیمیایی و بیولوژیکی قرار دارد»

 (روزنامهٌ کیهان، 8اردیبهشت70‌ـ معاون وزیر نیرو).

زباله‌ها و فاضلابهای شهری، پسابهای صنعتی و کشاورزی، عوارض جنگ و سوانح کشتیهای نفتکش، به‌طور وسیع منابع آبی کشور را آلوده و مسموم می‌سازند. به‌طورکلی در شهرهای بزرگ ایران سیستم کانالیزاسیون برای خروج و تصفیهٌ فاضلابهای شهری وجود ندارد. در نتیجه خطر حادّ آلوده‌شدن آبهای زیرزمینی توسط چاههای فاضلاب وجود دارد و هر سال موجب شیوع اپیدمیهای خطرناک چون وبا و… می‌گردد.

«آلودگی محیط زیست تهران توسط فاضلابهای خانگی به یک مسألهٌ حاد تبدیل شده است… در تهران، با بیش از 10میلیون جمعیت، شبکهٌ جمع‌آوری فاضلاب شهری هنوز اجرا نشده است… تنها مشکل عدم اجرای این طرح، که حدود 30سال روی آن بحث شده، کمبود اعتبارات و نقدینگی است»

 (معاون طرح اجرای فاضلاب تهران ـ در روزنامهٌ رسالت، 20سپتامبر95)

اکنون سالهاست که منابع مهم آب آشامیدنی این شهر عظیم ـ رودخانهٌ کرج، دریاچهٌ سد لتیان و… در عین‌حال محل دفع زباله و فاضلابهای اطراف نیز می‌باشند. چند ماه پیش دیگر روزنامهٌ شهرداری تهران هم اعلام خطر کرد:

«برای نجات دریاچهٌ سد لتیان از آلودگی و انگلهای خطرناک، همین امروز به‌سرعت باید اقدام کرد که فردا خیلی دیر است…» (همشهری، 6آبان74)

در شهرهای دیگر ایران هم وضع آبهای آشامیدنی بسیار وخیم است:

«براساس آزمایشهای به‌عمل‌آمده، منابع آب آشامیدنی استان اصفهان دارای آلودگی است» (روزنامهٌ همشهری ـ 2آبان74).

«آلودگی آب شرب شهر تبریز در اثر ورود فاضلاب بوده است» (روزنامهٌ سلام، 2آبان74).

در اوایل پاییز گذشته در اثر آلودگی آب آشامیدنی در این شهر میلیونی، هزاران نفر به امراض حاد عفونی مبتلا شده بودند…

ــ‌ــ‌ــ

این آمار و ارقام و نقل‌قولهای کوتاه، تنها یک تصویر نمونه‌ وار از فیلم بی‌پایان بحران همه‌جانبهٌ محیط زیست ایران را ارائه می‌دهد. اما، خبرخوف اینست که قطار شیطانی تخریب و آلودگی و افزایش جمعیت و غارت منابع طبیعی، در تونلی بسته از جهالت و سوداگری  با شتاب روزافزون ادامه دارد.

رژیمی که عمدهٌ ثروت و امکانات کشور را صرف خرید سلاح و سازماندهی سرکوب داخلی و تروریسم خارجی می‌کند، خود فاجعه آفرینست نمی تواند  مانع  شتابگیری فجایع زیست محیطی شود .

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.