زنگ خطر بحران کم آبی(2)

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

 karim ghassimکریم قصیم

«آب دریاها، دریاچه‌ها، تالابها و آبهای زیر‌زمینی، روی‌هم ذخایر استراتژیک ملتها /کشورها به ‌شمار می‌روند. اتلاف کمیّت، تخریب کیفیت و بلا‌مصرف کردن آنها نوعی جنایت ملی است. »

کشوری که به واسطهٌ اقلیم سرزمینهای آن پیوسته درمرز کم آبی، یا حتی خشکی و خشکسالی بوده و هست، – آنهم درسیطره نظامی که  « مقام معظم رهبری » اش مدام برطبل افزایش امتّ می کوبد -حداقل «عقل معاش» سرانش حکم می کند حواسشان به تامین آب باشد.

بخصوص موجودی و منابع استراتژیک  آب شیرین مملکت را کاملاً مد‌توجه و مراقبت قرار دهد. پس بنا به‌نیاز و ضرورت ملی، سیاستهای کلان دولتهای وقت می‌باید درجهت یافت و بازیافت آبهای موجود و بهره برداری بهینه از آنها تنظیم گردد و دراین جهت پیشرفته‌ترین راه‌کارهای علمی را به‌کارگیرد و سرمایه گذاری لازم را تآمین کند. به‌عنوان نمونه، بخش اعظم کشور اسراییل اقلیمی خشک و نیمه خشک بوده و هست. در‌عین حال پیشرفته‌ترین مراکز پژوهشی و عملیاتی جهت بهره‌برداری حداکثر از آب، حتی آبهای شور، پرورش گیاههای مناسب و پروژه‌های بیابان زدائی نیز در همان صحاری جنوب اسراییل تأسیس شده و نه تنها با موفقیت زیاد کار می‌کند، بلکه محل مراجعه و آموزش دانشمندان دیگر ممالک نیز هست. (اخیراً مجلهٌ اشپیگل، مورخ 22مه گزارش جالبی دراین‌باره داشت).

 به‌طور کلی، منابع موجود آب شیرین کشورها عبارتست از حاصل جمع موجودی آبهای سطحی و ذخائر آبهای زیرزمینی. دربخش پیشین به‌طورفشرده، وضعیت رودخانه‌ها و دریاچه‌های ایران را ، که بخش بزرگ آبهای سطحی کشور را تشکیل می‌دهند، بررسی کردیم. روشن شد که چه اتلاف بزرگی در این بخش حیاتی منابع آب کشور صورت می‌گیرد. اساساً حدود دوسوم موجودی آب آنها هدر می‌رود و باقیمانده نیز دستخوش انواع آلودگی است. حال مروری داریم در وضع و حال تالابها، که از دیگر منابع مهم آبهای سطحی و ذخیره‌گاههای آب شیرین کشور به‌شمار می‌روند. در ایران تعداد زیادی تالابهای کوچک و بزرگ در اکثر استانها هستند که هیجده‌‌تای آنها، به‌سبب اهمیت‌ و ویژگیهای خاص محیط زیستی، در فهرست تالابهای بین‌المللی قرار دارند و دولتهای وقت بنا به‌تعهدها و پیمانهای امضاء‌شدهٌ جهانی و به‌خصوص مفاد کنوانسیون رامسر، موظف به‌رسیدگی و حفاظت این منابع ارزشمند هستند.

چند سطر تکراری در ارج و قرب تالاب

تالابها، ذخیره‌گاههای آب شیرین، موانع طبیعی و بی‌بدیل دربرابر سیلابها و توفانها و پالایشگاهای ارزان آب هستند. به‌عنوان حوضهای رسوب‌گیر چون مخازنی عمل می‌کنند که روند اکسیده‌شدن بسیاری از سموم جاری در آبهای وارده و مراحلی از تصفیهٌ طبیعی آب در آنها انجام می‌گیرد. تالابها معمولاً به‌صورت سدهای ذخیره‌یی حجم زیادی از آبهای تند و مخرب را در خود جای می‌دهند و به‌سود‌آورترین وجه از اتلاف این آبها جلوگیری می‌کنند. ساختار تالابها در اثر سیل‌گیری در دره ها و چاله‌های کوهستانی، دشتهای مجاور آبهای آزاد و منطقه‌هایی شکل گرفته که دوره‌هایی از خشکی و آبگرفتگی را پشت‌سر گذاشته‌اند. طبق برآوردهای کارشناسی، به علت ظرفیت آبگیری تالابها و نرمی و نفوذپذیری زمینها و دشتهای پیرامون آنها، وقوع سیل و خرابی درمنطقه‌های تالابی بیش از 50درصد کاهش نشان می‌دهد. بیشتر تالابها در کنش‌ و واکنش با سفره‌های زیر‌زمینی آب قرار دارند و به این واسطه لایه‌های زمین را سیراب نگهداشته و از حیث مواد معدنی سرشار می کنند. تالابها فواید زیادی دارند، از جمله بعضی از گیاهان آبزی تالابها قادرند به صورتهای فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی، مواد آلی و معدنی موجود در آبهای آلودهٌ ورودی را جذب کرده و با ترکیب عناصر خطرناکی چون کادمیوم، نیکل، جیوه، فنل و مواد سرطان‌زا، مانند یک پالایشگاه فوق‌العاده مؤثر و ارزان عمل کنند- البته شرط دوام این کارکرد آن است که حجم و غلظت آلودگیها از قوهٌ خودپالایی تالابها فراتر نروند. تعدیل درجهٌ حرارت هوای منطقه و افزایش رطوبت نسبی از دیگر اثرات بسیار مفید تالابها هستند که به‌خصوص در شرایط خشکسالی نقشی مؤثر در بقای محیط زیست طبیعی منطقهٌ اطراف خود ایفاء می‌نمایند. علاوه بر ذخیره‌گاه ارزشمند آب شیرین، تالابها، به‌سبب وجود سه‌عامل مهم- علفها، جلبکها و فیتوپلانکتونها‌- به‌عنوان یکی از غنی‌ترین اکوسیستمهای جهان به‌شمار می‌روند. در ضمن، آنها برای آبزیان، پرنده ها و دیگر انواع حیات وحش  پناهگاههای طبیعی به‌شمار می‌روند و از این لحاظ هم یکی از منابع اقتصادی منطقه هستند. با توجه به فواید بسیار گسترده و متنوع تالابها، اکنون دیگر ضرورت  حفظ و پاکیزه نگهداشتن تالابها، لایروبی منظم آنها و نیزجلوگیری از پیری زودرس، به‌عنوان یک قاعدهٌ پیش‌پا‌افتادهٌ محیط‌زیستی و یک سیاست سودآور اقتصادی شناخته شده و در کشورهایی که نظام به‌قاعده و حکومتهای اهل‌فکری دارند، این قواعد مراعات می شوند. متأسفانه در اثر سیاستهای مخرب جمهوری اسلامی ، کلیه عرصه‌های طبیعی کشور و از‌جمله تالابها، به‌شدت در معرض آسیبهای شدید و ضربه‌های کاری قراردارند.

                  

آلودگی و نابودی تالابها

اواخر دورهٌ 8سالهٌ رفسنجانی، به‌تدریح اخبار و گزارشهای مربوط به‌آلودگی شتابان و نابودی تالابهای کشور از حوزهٌ پژوهشهای کارشناسی گذشته، به‌صفحات مطبوعات کشور راه یافتند. مثلاً روزنامهٌ همشهری مورخ 15بهمن75، مطلبی دراین زمینه دارد با این تیتر:

 « پنجاه‌هزار هکتار از تالابهای استان فارس نابود شد». در همین گزارش، به‌نقل از مدیرکل محیط زیست استان فارس اذعان می‌شود که نفوذ فاضلابهای صنعتی و بیمارستانی بزرگترین تهدید برای این تالابهاست:

 «فاضلابهای صنایع پتروشیمی، چرمینه و کارخانهٌ قند زیانهای جدی به‌دریاچهٌ بختگان در شرق استان وارد کرده و پسابهای بیمارستانهای شهر شیراز، کارخانه‌های… موجب آلودگی دریاچهٌ مهارلو در جنوب شهر شیراز شده است.»

در شمارهٌ 23 بهمن 75 همان روزنامه، «به‌انگیزه روز جهانی تالابها»، گزارش دیگری چاپ شده به‌امضای یک کارشناس حفاظت محیط زیست استان چهارمحال و بختیاری، با عنوان «سوگواره‌یی برای تالاب مردهٌ نازی». تالاب نازی، در گذشته با بیش از سی‌هکتار وسعت، در دامنهٌ غربی ارتفاعات زرد‌کوه زاگرس قرار داشته که رفته‌رفته با تخریب مراتع بالا‌دست تالاب و نابودی پوشش گیاهی و فرسایش خاکها، مورد هجوم سیلابهای سنگین پر‌گل‌و‌لای واقع می شود و با بالا آمدن کف تالاب ( عدم لایروبی) و سر‌ریز‌شدن حجم سنگین آب، قسمت پایین تالاب ( به علت آهکی بودن) تخریب می‌شود و شیاری به وجود می‌آید که در طول سالها دراثر بی‌توجهی و فقدان رسیدگی، این شکاف وسیعتر شده رفته‌رفته کل ذخیرهٌ آب از‌بین می‌رود و تالاب می‌میرد.

 « بد بختانه در این مرحله، با وجود بودن فرصت برای جلوگیری از توسعهٌ تخریب دیواره، هیچ اقدامی صورت نمی‌گیرد و تالاب آهسته آهسته از زندگی تهی می‌شود.»

به همین ترتیب مطالب متنوعی در باره  تخریب تالاب بین‌المللی انزلی نیز در مطبوعات منتشر شده و با ذکر جزییات و آمار و ارقام، از «رسوب‌گذاری شدید… تخریب تالاب [انزلی]توسط آلودگیها… و تخریب تالاب توسط تصرف عدوانی» (به‌وسیلهٌ سپاه و بسیج و جهاد) گزارش شده بود. پژوهشگران دلسوز، استادان دانشگاه و کارشناسان محیط زیست شمال کشور نیز بارها به‌این روند وخیم توجه داده بودند. ولی نه در زمان رفسنجانی و نه در دورهٌ خاتمی، با وجود تعهدها و قراردادهای امضاء‌شده بین‌المللی،  مسئولان و ارگانهای مربوطه هیچ اقدام و سرمایه‌گذاری مؤثری جهت متوقف کردن این پروسه تخریبی صورت ندادند و کار به‌جایی کشید که دبیرکل کنوانسیون بین‌المللی تالابها جهت بازدید و بررسی وضعیت تالاب انزلی (یکی از 7تالاب مهم جهانی) به ایران آمد و بعد از مشاهدهٌ تالاب چنین موضع گرفت:

«دکتر دلمار بلاسکو، دبیرکل کنوانسیون رامسر، پس از بازدید 3ساعته از تالاب انزلی، این تالاب را رو به‌نابودی دانست و گفت: تالاب انزلی که مانند یک سیل‌بند عمل می‌کند، ذخیره‌گاه آب شیرین است و امکان زاد‌آوری و تخم‌ریزی ماهیان دریای خزر را فراهم می‌کند، اما حیات این تالاب به‌علت ورود فاضلابها، سموم و زباله‌ها با خطر رو‌به‌روست.» (همشهری 26فروردین77)

 یک سال بعد هم، خبر تخریب و آسیبهای شدید متوجه یک تالاب بین‌المللی دیگر ایران -تالاب قوری‌گل در 45کیلومتری جنوب شرقی تبریز- در مطبوعات به‌چشم می‌خورد (همشهری 3تیر78).

طی سه‌سال اخیر، هم خاتمی و هم معصومه ابتکار و دیگر مقامهای ریز و درشت رژیم بارها از بابت «گفتار‌درمانی» و جلوه‌فروشی در کنفرانسهای جهانی، و البته دریافت بودجه‌های ملل متحد، هیچ فرصتی را از دست نداده‌اند. بارها از «طرح ساماندهی تالابها» و غیره سخن گفته‌اند و در ذم تخریب و آلودن آنها دم‌زده‌اند. حرف فراوان بوده، ولی طرح و سرمایه‌گذاری لازم و اقدام به موقع و نتیجهٌ حاصله چی؟

چندی پیش تلویزیون رژیم، روز 15اردیبهشت79، ساعت 12، خبری داشت دربارهٌ وضع فاجعه‌بار تالابهای فارس -‌که در آغاز این نوشته به ‌وضعیت نابسامان آنها اشاره کردیم- که در اثر عدم‌لایروبی در طول سالها و کاهش ظرفیْت و موجودی آب آنها، درحال احتضارند:

«مدیرکل حفاظت محیط زیست استان فارس» گفت: تالابهای “ارژن ” و “کافتر” در شهرستانهای شیراز و اقلید با کاهش شدید ذخیرهٌ آب رو‌به‌رو هستند و در هفته‌های آینده کاملاً خشک می‌شوند…»

معنای این خبر این است که هزاران‌هزار پرنده و انواع حیات‌وحش این تالابها یا به ترتیبی جا به جا شده اند(؟) و یا حیات آنها به فاز پایانی نزدیک می شود. . .و این که کف تالابها در اثر رسوب‌گذاری آن‌قدر بالا آمده که با کاهش بارندگیها و ادامهٌ تبخیر در فصل گرما، تالابهایی که قرنها عمر و هزاران هکتار عرصهٌ آبگیر داشته‌اند، در همین چند‌ساله چنان خسارت دیده‌اند که خشک شده‌اند، ولی درعین‌حال جریان ورود آلودگیها و فاضلابها به بستر این تالابها هنوز ادامه دارد، به این ترتیب دراثر رسیدگی «نظام اسلامی» تالابهای آب شیرین عملاً به غرقابهای فاضلابی تبدیل می شوند.

این فاجعهٌ زیست‌محیطی به‌صورتی تکان‌دهنده آشکار می‌کند که چگونه بخش تعیین‌کننده‌یی از بحران

کم‌آبی کشور معلول تشدید روند اتلاف و آلودگی و تخریب آبهای موجود کشور است.

تالابهای ایران، که از ارزشمندترین منابع اکولوژیکی و ذخیره‌گاههای آب شیرین کشوربوده‌اند، در اثر عواقب سیاستها و اوضاع آخوندی اکنون همگی دچار فاجعه‌اند و متأسفانه رو به‌مرگ جمعی می‌روند:

 «مدیر طرح حفاظت از تالابها دیروز اعلام کرد:سالانه 1/3میلیارد متر‌مکعب پسابهای صنعتی و شیمیایی وارد تالابهای کشور شده و باعث بروز فاجعهٌ زیست‌محیطی می‌شود. به‌گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی به  نقل از دبیرخانه  طرح حفاظت[!] از تالابهای کشور: متأسفانه  امکانات موجود برای جلوگیری از این عمل غیر‌قانونی برخی کارخانجات کافی نیست و به‌طور میانگین روزانه بیش از 8‌میلیون متر‌مکعب مواد شیمیایی زاید وارد محیط زیست تالابها می‌شود. وی افزود: به‌دلیل تخریب پوشش گیاهی بالا‌دست تالابها، معمولاً بارشهای متناوب موجب ورود 005میلیون متر‌مکعب رسوب به  تالابها نیز می‌شود…»  ( روزنامهٌ جمهوری اسلام 17 خرداد79)

                           

          

آلودگی آبهای سطحی و آب دریاچه خزر

این امری آشکار و جزو دریافت عمومی است که مبارزه با آلودگی ذخایر ومنابع موجود آب، یکی از راههای اساسی حفظ آنها و کاهش از وخامت بحران کم‌آبی است.

 آب دریاها، دریاچه‌ها، تالابها و آبهای زیر‌زمینی، روی‌هم ذخایر استراتژیک ملتها /کشورها به ‌شمار می‌روند. اتلاف کمیّت، تخریب کیفیت و بلا‌مصرف کردن آنها نوعی جنایت ملی است.

از دو‌دهه پیش به‌این سو، فهم و دانش زیست‌محیطی در‌جهان بسیار بالا رفته و معلوم شده که حفظ منابع آبی کشورها  از هر نظر به‌سود ملتها و اقتصاد و محیط زیست و زندگی آنهاست. کشورهای پیشرفتهٌ اروپا و دیگر قاره‌ها، به‌طور دائم میلیاردها دلار هزینه می‌کنند که آب دریاها و دریاچه‌های خود را، – که در‌اثر آلودگیهای گوناگون صنعتی و کشتیرانی می‌رفتند به‌مرده‌آب تبدیل شوند -، از این فلاکت نجات دهند تا این منابع برای بقای آبزیان و بهره‌برداریهای پایدار کشورهای ساحلی قابل استفاده باقی بمانند. کشورهای پیشرفته، دراین برنامهٌ پالایش آبهای ساحلی و داخلی و ممانعت از آلودگی آبهای زیر‌زمینی خود تا حدود زیادی موفق بوده‌اند. ولی در بسیاری کشورهای عقب نگهداشته‌شده، از‌جمله در ایران، فاجعه‌ مضاعفی در شرف تکوین است. آب دریای خزر (بزرگترین دریاچهٌ دنیا) به‌قدری آلوده شده که بیم آن می‌رود، در صورت عدم‌رسیدگی و درمان جدی، روزی به‌سرنوشت دریاچهٌ آرال، یعنی مرگ در اثر آلودگی و مسمومیت شدید، دچار شود. کشورهای ساحل خزر، از‌جمله ایران، دهه‌هاست همین طور شاهد افزایش آلودگیهای گوناگون آب خزر هستند، ولی کاری جدی و مؤثر انجام نمی گیرد. آبهای خلیج فارس و دریای عمان نیز به‌همین ترتیب به‌شدت آلوده شده‌اند. در‌واقع دولتهای آخوندی دو‌دههٌ گذشتهٌ ایران، همین طور بی‌عمل، آبهای آزاد دریایی در شمال و جنوب کشور را به‌دست حوادث وخیم ناشی از تداوم آلودگیهای نفتی و انواع پسابها و مسومیتها رها کرده‌اند. علاوه براین، وضع کیفیت وکمیت آبهای داخلی ما نیز سخت رو‌به‌ وخامت می‌رود.

 افزایش شدید آلودگی آبها را، بیشتر از هر جا در منطقه‌های نسبتاً پر‌آب کشور، یعنی در استانهای شمالی، می‌توان دید. درخبر  زیر، خوانندگان از یک جنبه بسیار مهم و رو به افزایش آلودگیها مطلع می شوند :

«بیش از .5درصد زباله‌های تولیدی استان گیلان در رودخانه‌ها و آبهای جاری تخلیه می‌شود. به‌گفتهٌ کارشناسان هر روز بیش از ..2تن زباله در استان تولید می‌شود که از این میزان حدود یکصد‌تن آن در حاشیهٌ رودخانه و آبهای جاری استان تخلیه می‌شود. یکی از کارشناسان محیط زیست گفت: آلودگی آبهای جاری، زیر‌زمینی و کشاورزی ناشی از تخلیهٌ زباله و فاضلابها، پیامدهای غیر‌بهداشتی ناگواری را به‌دنبال داشته است. وی اضافه کرد: آزمایشها نشان می‌دهد از حدود .31رودخانهٌ )بزرگ و کوچک( گیلان بیش از 8‌رودخانه، آلودگی شدید میکروبی، انگلی و شیمیایی دارند. وی افزود: علاوه بر‌‌ریزش زباله‌های خانگی به‌رودخانه‌های گیلان، هر روز بیش از 5/9تن زبالهٌ بیمارستانی و درمانگاهی نیز به‌روشهای غیراصولی در رودخانه‌های استان و حواشی آنها تخلیه می‌شود» (‌روزنامهٌ جمهوری اسلامی 22خرداد 79)

هیچ‌کدام از این رودها  پوشیده نیستند و  آبهای آلوده در مسیر خود به‌انحاء مختلف مورد استفادهٌ اهالی قرار می‌گیرند و سرانجام نیز به‌دریای خزر می‌ریزند.

اُفت و آلودگی آبهای زیر‌زمینی

سفره‌های زیر‌زمینی جزو ذخیره‌های استراتژیک آب هرکشور هستند. بخش بزرگی از آب مورد نیاز شهرها و مراکز پرجمعیت میهن ما از همین سفره‌ها تأمین می‌شوند. به‌عنوان نمونه، حدود یک‌چهارم آب سالانهٌ مورد استفادهٌ شهروندان تهرانی که بیشتر از 200میلیون مترمکعب است، به‌وسیله شمارکثیری حلقه چاه، از منابع زیرزمینی استحصال می‌شود. علاوه بر‌این، کشاورزی و مراتع و دشتهای ایران نیز عمدتاً از این ذخیره‌ها آب می‌خورند. دربسیاری از استانهای خشک ، مانند یزد و کرمان و… سفره‌های زیرزمینی، توسط هزاران قنات وکاریزی که طی قرنها حفر و کاراندازی شده‌اند، آب مورد نیاز اهالی و کشاورزی و باغداریها را رسانده‌اند. امْا متأسفانه درطول دو‌دههٌ اخیر، افزایش آلودگی آبهای زیرزمینی و «برداشت بی‌رویه» از این منابع، موجب تخریب بخشهای گسترده از محیط زیست طبیعی کشور شده، شمارکثیری ازقناتها از آب افتاده وخشک شده، یا دراثرعدم لایروبی بند آمده‌اند. طبعاً نتیجهٌ این وضع موجب ‌ آسیب دیدن شدید زمینهای کشاورزی و مرتعی و درنهایت گسترش عرصه های لم یزرع و بیابانهاست. در«دوران سازندگی»، این دستاورد سال به‌سال بارزتر ‌شد:

«برداشت بی‌رویه از آبهای زیرزمینی موجب کویر‌زایی و تخریب بخشهای وسیعی از محیط زیست کشور می‌شود. فاضلابهای شهری نیز یکی از مهمترین عوامل آلوده‌کننده آبهای زیرزمینی محسوب می‌شون.د»‌(همشهری13تیر72‌)

یک سال بعد همین مرض کشنده، با شدت بیشتر، ادامه پیدا می‌کند:

«سفره‌های زیر‌زمینی آب بر‌اثر نفوذ فاضلاب به‌شدت آلوده شده است.»‌(همشهری، 5‌شهریور73)

 مشکل بسیار نگران‌کننده دیگر، که آن هم در دورهٌ ویرانگری رفسنجانی شتاب و شدت گرفت، افت لایه‌های آب شیرین سفره‌های زیرزمینی است:

«متأسفانه، استفادهٌ بی‌رویه از منابع آبهای زیر‌زمینی باعث از بین‌رفتن سفره‌های آب شیرین گردیده و بهره‌برداری از آبهای لایه‌های تحتانی نیز به‌علت شور بودن آب برای شرب و مصرف کشاورزی و صنعتی بسیار مشکل بوده و بعضاً غیرممکن است». (همشهری 13تیر72)

 البته اگر مسئولیت منابع طبیعی ایران، از‌جمله همین سفره‌های زیر‌زمینی آب، بر‌‌دوش دولتها و سیاستهای ملی قرار می‌داشت، می‌شد «طرح دگر افکند» و با کاروفن و سرمایه گذاریهای لازم از ورود و نفوذ میلیاردها‌تن پسابهای سمّی و فاضلابهای آلاینده به‌سفره‌های زیر‌زمینی آب جلوگیری به‌عمل آورد. هم‌چنین می‌شد هر‌ساله، به‌هنگام بارشهای سنگین، سیلابها را مهار و جمع‌آوری و با روشهای تخصصی به‌طور دایم حجم عظیمی از نزولات را به‌سفره‌های زیر‌زمینی تزریق نمود و به‌این وسیله هم از افزایش آلودگیها جلوگیری کرد و هم لایه‌های آب شیرین را به‌موقع بازسازی و برای بهره‌برداری بیشتر در هنگام خشکسالی انبار و ذخیره نمود. ولی در طول دو‌دههٌ اخیر، سیاستهای غارتگرانهٌ آخوندی صرفاً در جهت برداشت حداکثر، بدون بازسازی منظم و برنامه‌ریزی‌شده، عمل کرده است.

در چنین رویکردی که شرحش رفت، فاجعهٌ افت و آلودگی سفره‌های زیر‌زمینی آب از‌پیش محتوم بوده و خود «مسئولان» نیز، بر‌اساس کارهای پژوهشی کارشناسان، از ریز مسائل این روند تخریبی آگاه بوده‌اند. در این مورد هم فاکت مشخص فراوان است. من فقط به‌ذکر یک اعتراف صریح و تکان‌دهنده اکتفا می‌کنم که نمونه‌یی است ازابـعاد تخــریب و ویــرانگری ملی در دوران 8سالهٌ «سردارسازندگی»، با این تکمله که در دورهٌ خاتمی نیز هیچ بهبودی در این عرصه حاصل نشده، برعکس، روند سقوط و آلودگی منابع زیر‌زمینی آب کشور به‌همان روال آخوندی‌ـ‌ مصرف حداکثر و تولید حداقل‌ـ‌ با عواقب وخیمتر ادامه دارد. نقل قول زیر نشان می دهد که بعضی از حضرات دستکم به روندهای تخریبی اذعان دارند:

«مدیرکل دفتر حفاظت و بهره‌برداری از آبهای زیرزمینی می‌گوید: در سال 1368 از 600 دشت کشور، 60 دشت به‌دلیل برداشت بیش‌از حد آب [از سفره‌های زیر‌زمینی] این دشتها، ممنوعه شده بودند [یعنی برداشت از این منابع ممنوع شده بود]، که این رقم در حال حاضر به‌140دشت رسیده است. [ عجب سیاست ممنوعهٌ موفقیت‌آمیزی !] خالی شدن دشتهای کشور از سفره‌های آب زیر‌‌زمینی مساوی است با نابودی سرمایه‌گذاریهای صنعتی و کشاورزی درحاشیهٌ این دشتها و در‌نهایت خالی شدن مراکز سکونت‌گاهی… علاوه بر‌این‌که ازآب موجود استفاده بهینه نمی‌شود، این ذخایر توسط آلاینده‌های متعدد غیرقابل‌مصرف می‌شوند.‌ آمیزش فاضلابهای شهری و صنعتی و فاضلاب مایع و جامد کشاورزی [شامل پساب کودها و سموم دفع آفات] موادی چون نفت، بنزین، گازوییل و شیرابه‌های حاصل از دفن [غیرعلمی] زباله‌ها نیز درزمرهٌ آلاینده‌های آبهای زیر‌زمینی محسوب می‌شوند.» (همشهری 26تیر75)

ولی، فاجعه این جاست که ضوابط محیط زیستی و مدیریت مبتنی بر توسعه پایدار نقشی درسیاست گذاریهای کلان و بودجه بندیهای اساسی جمهوری اسلامی ندارند.

اتلاف آب در مسیر انتقال

در بخشهای پیشین این نوشته نشان دادیم که چگونه با آلوده شدن آبهای سطحی و زیر‌زمینی عملاً حجم بزرگی از منابع و ذخیره‌های موجود آب کشور از حیز‌انتفاع  می‌افتند. علاوه براین خسارتها، در همه جا، اعم از شهر و روستا و دشت… یک خسارت بزرگ دیگر عبارتست از ضریب بسیار بالای اتلاف و هرز آب در مسیرهای انتقال. این اتلاف عظیم، شامل هدر رفتن آب در شبکه‌های فرسودهٌ لوله‌کشی شهر در سراسر کشور(30 تا40 درصد)، هرز آب در مسیر انتقال به‌مزارع(حدود 30 تا50  درصد) و نیز از دست رفتن آب به‌هنگام توزیع و آبیاری سنتی در مزارع می‌باشد. این زیانهای هنگفت نیز، مانند کلیه آسیبها و آلودگیهای فزاینده بر منابع آب کشور، از سالها پیش برمسئولان معلوم وجزئیات آن در بررسیهای نسبتاً دقیق کارشناسان به ‌آگاهی ارگانهای ذیربط رسیده است:

«بررسیهای انجام‌شده نشان می‌دهد که حدود  30 تا 50 درصد از میزان آبی که با صرف هزینه و زحمت بسیار از منابع مختلف تأمین می‌شود، در مرحلهٌ انتقال هدر می‌رود و از مقدار آبی که به‌مزرعه می‌رسد نیز حدود 60 درصد به‌طرق مختلف در هنگام توزیع در مرزعه از دست می‌رود… به‌عبارت دیگر از هر100متر مکعب آب تأمین‌شده کلاً 75 مترمکعب تلف می‌شود…»

(به‌نقل از یک تحقیق کارشناسی، ماهنامهٌ آب و محیط زیست، شمارهٌ نهم، 1373)

در این متن پژوهشی، هم‌چنان‌که در بسیاری کاوشها و ارزیابیهای دیگر استادان فن، مسأله به‌دقت طرح و شرح می‌شود، راه‌کارهای لازم برای مبارزه با اتلاف، بالا بردن بازده و بهره‌گیری از همین منابع موجود آب پیشنهاد  و البته به‌موقع نیز هشدار داده می‌شود:

«باید با استفادهٌ معقول از منابع آب موجود و اعمال روشهای صحیح جلوگیری از اتلاف درحین انتقال، نظیر پوشش نهرها، لوله‌گذاری و… میزان تلفات را در این مرحله از30 تا50درصد به‌10درصد کاهش داد. هم‌چنین بازده آبیاری در مزرعه را با اعمال روشهای مناسب برای انواع خاکها، از   40درصد به‌60 درصد رساند… در‌نهایت از هر 100متر مکعب آب به‌دست آمده، به‌جای متوسط 25متر‌مکعب فعلی حدود 55متر‌مکعب به‌مصارف کشاورزی خواهد رسید و این بدان معناست که با منابع موجود می‌توان سطح کشت را تا دو‌برابر مساحت کنونی توسعهٌ داد… با قیمت کمتر و در زمان کوتاهتر. چنان چه به‌اصلاح شیوه‌های انتقال و مصرف صحیح آب در مزرعه نپردازیم[آبیاری فشاری و قطره ای]، با توجه به‌این‌که بخش عظیمی از منابع آب کشور به‌مصارف کشاورزی می‌رسد، هیچ‌گاه قادر نخواهیم بود نیازمندیهای آتی را جوابگو باشیم.» (همانجا)‌

در اخبار و گزارشهای اخیر، به‌خصوص در موضعگیریهای وزیر کشاورزی و دیگر مقامهای رژیم دربارهٌ خسارتهای عظیم وارده به‌کشاورزی و دامداری کشور زیاد سخن رفته و حضرات تنها علت بروز این زیانهای نجومی به‌بنیهٌ اقتصاد کشاورزی را همانا کاهش بارشها و خشکسالی ذکر می کنند! البته، این نوع برخورد به‌بحران، صرف‌نظر از جهالت مصلحتی، کارتبلیغاتی و فرار از مسئولیت را آسان می‌کند. ولی در شناخت واقعیتها چیزی جز ریاکاری و دغلکاری نیست. به‌لحاظ زیست‌محیطی مشکل فراتر و پیچیده‌تر از این حرفهاست. در‌واقع امر، زنجیره‌یی ازعلتها و سببهایی در وقوع بحران کم‌آبی و خسرانهای تابعهٌ آن دخیل بوده و هستند که عمدهٌ آنها – حتی واقعیّت اسراف درمصرف آب نیز – دقیقاً از سیاستها و رویکردهای مشخص خود رژیم و دستگاههای ذیربط ناشی شده‌اند. در حقیقت، اگر یک دولت ملی و کارآمد سر کار می بود، می‌توانست با رویکردهای متمایزفرهنگی / سیاستها و سرمایه‌گذاریها و رسیدگیهای به‌موقع ، از بروز خسرانهای عظیم سراسری و ضایعه‌های نجومی بر کشاورزی و دامداری و آسیبهای غیر‌قابل‌محاسبه به‌آب و‌خاک کشورپیشگیری کند. درحالی‌که تجربه به تکرار اثبات کرده و همه شاهدیم که با ادامهٌ این حاکمیت جابر و جاهل، سال به‌سال دریغ ازپارسال.

                                                             +++

مؤخره ای لازم ( نوشته شده درتاریخ 11 خرداد 94) : در بررّسی اجمالی بالا تنها به جنبه هایی از علل و اسباب بحران کم آبی ایران اشاره رفت. شایسته است برخی کمبودهای اساسی نوشته مد نظر باشند. با تآمل بیشتربرکند و کاوهای کارشناسان و عطف توجه به تجارب 15 ساله اخیر( ازمنظر سال 1394) لازم است یکسری علل و عوامل مزمن که به طوراساسی در ایجاد یا تشدید بحران کم آبی… و فاجعه درشرف تکوین کنونی نقش آفرین بوده اند به ترتیب زیر فهرست شوند(وجداگانه باید به آنها پرداخت):                          

                 

  • سیاست رسمی وهمیشگی جمهوری اسلامی (وبخصوص ولی فقیه اش) درباب افزایش شتابان جمعیّت، حین بحران مزمن کم آبی / خشکسالی،
  • به طورکلی فقدان رویکرد و سیاست توسعه پایدار در خطوط و سیاستهای راهبردی کشور، حتی فقدان مدیریت جامع درعرصه  آب و فاضلاب،
  • سوء مدیریت ، به ویژه درعرصه ساختارها و وزارتخانه های مرتبط با آب و آبیاری ،(نمونه فاجعه بار: خشک شدن دریاچه ارومیه برغم هشدارهای به موقع کارشناسان داخل و خارج)،
  • فقدان ارزیابیهای اکولوژیک درسیاستها و طرحهای معطوف به منابع طبیعی، ازجمله طرحهای آب و آبرسانی،
  • عدم سرمایه گذاری مکفی درنوسازی سیستمهای آبرسانی و آبیاری قطره ای / فشاری درعرصه های کشاورزی سراسرکشور،
  • فقدان طرحهای بلند مدت کاهش مصرف آب درشهرها و جلوگیری ازاسراف آب / تغیرکاشت محصولات آب بر درکشاورزی کشور،
  • اصرار برخبط و خطاهای سنگین و فاجعه بار توسط مسئولان ترازاول. نمونه های فاحش:- تبلیغ مکرر افزایش 120-150 میلیونی جمعیّت توسط خامنه ای ، – ساختن و آبگیری سد گتوند برروی تپه های نمکی!  – انتقال آب ازرودهای استان چهارمحال و بختیاری به قم ! – لغو ممنوعیّت حفرچاه > و حفرصدهاهزار چاه بی پروانه ! و. . . (موارد اخیر دردوران احمدی نژاد و ادامه در«دولت تدبیر» کنونی)
  • و . . .

        

             

            

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.