رسانیدنِ امرِ حق طاعت است…

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

دوست گرامی، جناب «اجا» ابتدا با از شما سپاسگزاری کنم که باب گفتگو را گشودید. این همان چیزی است که این روزها فضای سیاسی ایران به شدت به آن احتیاج دارد. بعد هم برخی نکاتی که مطرح فرمودید را پاسخ می دهم. خدمت شما عرض کنم که بنده هیچ وقت در فکر جایگاه و مقام سیاسی نبوده ام که امروز ترسِ نرسیدن به آن یا از دست دادن اش مرا وادار کند که آنچه را حقیقت می دانم بیان نکنم. اتفاقا به نظرِ حقیر این دردِ بزرگی است که انسان به خاطرِ وابستگی به گروهی از دیدنِ ایرادهای آن چشم-پوشی کند و در نتیجه راه را برای رشدِ استبداد باز بگذارد. این همان مشکلِ مبتلابه طرفداران سلطنت و جمهوری اسلامی است، که به این بهانه که «نظام تضعیف نشود» انتقادی از حاکمان شان نکردند تا مملکت و ملتِ ما را به روزی بیاندازند که امروز افتاده. فلذا اینکه من خود جمهوری-خواه هست برای بنده بهانه مناسبی نمی باشد تا به هوای آن از عملکردِ برخی جمهوری-خواهانِ دیگر انتقاد نکنم؛ چرا که معتقدم دموکراسی با انتقاد از و اصلاحِ «خود» و «خودی ها» آغاز می شود. نکته دیگر اینکه بنده همیشه از جمهوری-خواهانی بوده ام که بر خودداری از دین-ستیزی تاکید کرده ام، و اتفاقا خود مدافعِ احترام به عقاید و مذاهب بوده ام، و این در آثارم مشخص است. فلذا این وصله به بنده نمی چسبد که ضد-دین هستم. با این وجود، حضورِ دین در قانونِ اساسی و ساختارِ حکومتی – که باعثِ ایجادِ خط و مرزهای تبعیض-آمیز می شود – را یکی از منابعِ استبداد می دانم، و بدین ترتیب معتقدم که دین باید از حکومت جدا باشد. ناگفته مشخص است که اعتقادِ «افراد» به مذهبِ خود را به اعلی-درجه محترم می شمارم و حتی از آن دفاع می کنم، به حدی که گاهی برخی از دوستانِ بنده در آن سوی این طیف از من دلگیر می شوند و به بنده انتقاد می کنند. اما درباره اینکه گفته می شود جمهوری خواهانی که به سبکِ کارِ اصلاح-طلبانِ حکومتی معتقد نیستند خشونت-طلب و هرج و مرج-خواه هستند، خدمتِ شما عرض کنم که این مغلطه ای بیش نیست. در این باره در موقعِ مقتضی مقاله ای علمی خواهم نگاشت و اصولِ خود را یک به یک شرح خواهم داد. در اینجا همینقدر کفایت می کند که بگویم هر گفتمانی چارچوبی دارد که معتقد بودن به آن گفتمان فراتر از آن چارچوب میسر نیست. لذا هنگامی که ما بر گفتمانی فراتر از چارچوبِ عملیِ اش تاکید کنیم، به دامِ «ذات-گرایی»ای درافتاده ایم که هیچ ربطی به دنیای واقعی ندارد. به زبان ساده تر، هنگامی که راه برای اصلاح به شدت بسته است، تاکید بر اصلاح-طلبی تنها حکمِ خیالپردازی را دارد، اگر نشان از وقایعِ دیگری در پشتِ پرده نداشته باشد. بنابراین، بنده به هیچ وجه خود را پای-بندِ گفتمانی نمی دانم که با حقیقتِ عملی سنخیتی ندارد. در این باره شما را به مقالاتِ پیشین ام ارجاع می دهم تا دلایلِ تحلییِ بنده را در آنها بررسی بفرمایید. در پایان باید عرض کنم که مسیرِ دموکراسی از میانِ «مردم» می گذرد، و اگر آنانی که خود را طالبِ دموکراسی می دانند مسیری جدای از این مسیر برگزینند تنها خود و جامعه شان را در معرضِ خطرِ استبدادی دیگر قرار داده اند. این اصولی است که بنده به آنها معتقدم، و در سختی و آسانی به آنها معتقد مانده ام و به بهانه مصلحت «تَرکِ اولی» نکرده ام؛ فلذا از شما خواهشمندم که بنده را در چارچوبِ اصولِ اعتقادی ام بشناسید و از من نخواهید که بر خلافِ آن رفتار کنم، که برای من بزرگترین درد خواهد بود. امیدوارم در آینده این گفتگو را ادامه دهیم تا بلکه از آن نتایج مثبتی برای دموکراسی در میهن مان به دست بیاوریم. ارادتمند رضا پرچی زاده

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.