آنچه در میعاد گاه بیست و دوم خرداد 89 ایران و جهان شاهدش بود، حضور دوباره ملت سبز باوری بود که با گذر یکسال از ظلم فاحش و رذیلانه ای که در قالب تقلب سیستماتیک انتخاباتی از سوی حاکمیت بر اراده سبز آنان اعمال شد، نشان داد همچنان بر مطالبه بحق خود سرو قامت ایستاده و بر اراده معترضانه و مشی مطالبه گرانه اش همچنان مستحکم است و پی گیر و بر عهد صادقانه و مسئولانه خود با سرنوشت و فرادید پیش روی کشور از سویی و شهدایی که تقدیم راه و مقصود خود از سوی دیگر، بسته است همچنان مومن باقی مانده و اندک قدمی به پس نگذاشته است.
دستآوردها
در روزی که خیابان های پایتخت و چند کلان شهر دیگر متر به متر و قدم به قدم به اشغال سرکوبگران در آمده بود و اخباری حول احتمال اعمال توحشی بس سنگین تر و وسیع تر از بازه زمانی یک سال گذشته، از سوی حاکمیت در قبال حضور و اعتراض دوباره ملت به گوش می رسد، شوری بر گرفته از شعور و شناخت که متضمن امتداد و انسجام و استحکام بودن های ملت از نخست لحظه های شروع جنبش تا به امروز داشت، دوباره تبارز یافت و مردم بی هراس از سناریوهای شنیعی که حاکمیت جهت سرکوب در نظر پرداخته بود پا به میدان نهادند و انصافا جز طرح گل واژه های افتخار بر سیمای امیدمندان سرنوشت ملک و میهن هیچ عنوانی نمی توان بر پیامد فعل جسورانه و اراده سبزشان نهاد.
بازداشت قریب به هزار تن در تهران و ده ها تن دیگر در نقاط مختلف کشور از جمله مشهد، تبریز، اصفهان و شیراز خود بخشی از مستندات صریحیست که گواه حضور دوباره و مقتدرانه ملت در صحنه اعتراض به نشنیدن ها و ندیدین های متداوم حاکمیت را نمایندگی می کرد و پیام آور این پیام روشن بود که با همه هزینه هایی که پرداختیم، نه تنها ذره ای از مطالبات قانونی و بحقمان صرف نظر نکرده ایم، بل با شوری افزون تر، به حرکت سبزمان در جهت احقاق حقوق ربوده شده و مهندسی شرایطی مطلوب تر از گذشته برای آینده میهن سبز ادامه خواهیم داد.
اینها همه نشان از شکست دیگربار حاکمیتیست که می پندارد می تواند بار سنگین فقدان مشروعیتش را با چینش مسلحان و چماغ بدستان در متر به متر خیابان های قلمرو حاکمیتش جبران کند.
دستاوردی از این عظیم تر که هراس فزاینده حاکمیت کودتا بار دیگر جلوه ای عیان و قطعا بسی عیان تر از گذشته یافت؟
حاکمیت در این روز با تمام قوا و استفاده از تامه ابزار های تبلیغاتی و نظامی و رعب آور تصمیم داشت که جنبش سبز ملت سبز باور را مرده نشان دهد و در عوض تصویری که از مرگ نمایان شد در پایان، نزدیکی مرگ حکومتی بود که به چنان فلاکتی افتاده که حیاتش را با سرکوب و تهدید و قلع و قمع و گرز و گاز و باتوم و گلوله ثابت می کند.
درس ها
آنچه اما در این میان محل تاسف است و اظهار اعتراض و نقد درون جبهه ای، صدور بیانیه ای از سوی موثرین جنبش، مهندس میر حسین موسوی و حجت الاسلام مهدی کروبی درست چهل و هشت ساعت مانده به فرارسیدن روز سبز حضور بود که در لحظات نخست موجی از بهت و حیرت را بر افکار عمومی و اراده اجتماعی تحمیل کرد و سپس مبدع طرح نقدهای گسترده بر چرائی صدور این بیانیه و ایرادات شکلی و ماهوی آن گشت که در اتخاذ و صدور این تصمیم عیان بود و البته تا به اکنون ادامه دارد.
این بیانیه با هر دلیلی که تهیه و تنظیم و صادر گشته باشد، محل نقد فراخی دارد که در ادامه به گوشه های از آن اشاره خواهد شد.
(( نخست ذکر این نکته لازمست: برای راقمی که چند ماهیست جبر مسبوق جلای وطن همچون جبر تحمیلی بر نسل های گذشته ایرانیان، گریبانش را گرفته و ترک دیار کرده و در بهترین حالت ممکن فقط یک ناظر است و گاهی یک ناقد گوشه گیر شاید، سخت است بی اطلاع از چند وچون و چیستی جزئیاتی که قطعا موثرینی چون این عزیزان از آن آگاه بوده اند و همین آگاهی منشاء صدور تصمیم و تدبیری از این جنس گشته، در رد و نفی این تصمیم قلم برقصانم، اما……………، اما به گمانم از آنجا که پرسشگری یک حق بی واسطه است و نمی توان با هیچ عنوانی غیر مجازش برشمرد و دیگر از این حیث که وجودا نمی خواهم و نمی توانم بواسطه علاقه ای که به راه و رسمی که خود را متعلق بدان می دانم و موثرینش را از عزیزان بر می شمارم، خود را در فضای نه چندان مطبوع تعلقات شخصی محبوس کنم، طرح پرسش را برای خود یک حق قطعی برآورد می کنم )).
(( توضیح دوم اینکه از نظر نگارنده اینکه مهندس میر حسین موسوی و حجت الاسلام کروبی با هدف حفظ جان و مال مردم به صدور چنین بیانیه ای ((رضایت)) داده اند، نشان بر ترس ایشان و یا حتی عقب نشینی این بزرگواران نیست بل به باورم در محاق اشتباه محاسبه ای افتاده اند که از مشاوره ها ی مصلحت اندیشانه برخی از افراد و جریان های حزبی ارتزاق می شود )).
از این حیث که برخی جریان هایی که یا شناخت کافی از شرایط داخلی ندارند و یا غرض و مرضی در طرح اتهامات و اکاذیب علیه نه صرفا فعل بل اصل شخصیت راهبرانه موثرین سبز دارند، صدور بیانیه اخیر را فراهم آورنده محمل مناسبی جهت نیل به تحصیل اهدافی مشخص شمار آورده اند، لازم دانستم توضیح بدهم که این نقد مستقیم و طلبکارانه که خود را محق در طرح آن می دانم از جنس صداقت است و لاغیر.
((شایان ذکر است وقتی برخی پیامدهای روشن این تصمیم پر نقص را می بینیم در نقدش مصر تر می شویم)).
به باورم یکی از شواهد تاثیرات سوء این تصمیم را می توان در مجموعه خبرهایی که حکایت از بازداشت قریب هزار تن در پایتخت می کند، کاوید و یافت.
جمع های پراکنده وقتی حجم نیروهای سرکوبگر چنین کمیت سنگینی دارد، همین می شود که دیدیم.
یا این موضوع که شاید مهمترین سوء تاثیر صدور این بیانیه آنهم چهل و هشت ساعت مانده مراسم، را بتوان تزریق حسی مرکب از بهت و ابهام و اغتشاش ذهنی و رواج ظن و تردید های کاذب در جامعه عنوان کرد.
قطعا این مسائل بر اشتراک نظر اجتماعی در تصمیم به حضور با کیفیتی مشخص و منسجم اثر منفی داشته است.
آنهم عطف نظر به پتانسیل امیدوار کننده ای که خبرها و روایات ناظران بی نام و بانام داخلی با دیدن شور وسیع اجتماعی برای مشارکت در میعاد حضوری دوباره از استعداد خلق یک تصویر زجر آور دیگر در مقابل دیدگان حاکمیت حکایت می کرد و این وزن اشتباه را سنگین نشان می دهد.
مرکزیت بحث در این بیانیه ذکر اصل بیست و هفت قانون اساسی است:
((تشکیل اجتماعات و راه پیمایی ها بدون حمل سلاح ، به شرط آنکه مخل به اسلام نباشد آزاد است)) .
در بیانیه آمده است:
((لذا تعدادی از احزاب و گروههای اصلاح طلب جهت رفع بهانه جوئی ها درخواست مشابهی را به وزارت کشور ارائه دادند که سیر آن و پاسخ نهائی وزارت کشور به این درخواست در نامۀ اخیر نمایندگان و احزاب اصلاح طلب آمده است و آنان اعلام کرده اند امیدی به اخذ مجوز از این دولت ندارند)).
پرسش:
اولا استفاده از یک حق تصریح شده در یک اصل قانونی به چه عنوان نیاز به اخذ مجوز از نهادی وابسته به یک دولت نا مشروع و بر آمده از کودتای مذبوحانه دارد؟
ثانیا گیریم این اقدام در صدد رفع بهانه جویی ها بوده، مگر طی روندهای پیشین حتی یک مورد را سراغ دارید که شما در خواست مجوز نکرده باشید و آقایان بهانه ای بدین واسطه مطرح کرده باشند؟
این روند مگر مسبوق نبوده است و مگر طی یکسال ماضی اساسا وزارت کشور باری مجوز صادر کرده است؟
وقتی پای اصل قانونی در چرایی و چگونگی اتخاذ تصمیم به میان می آید، صراحتا بحث حقیست که صریحا بدان اشاره شده و سخت است بتوان با پرداختن به مجموعه داده ها و دریافت هایی که بخشی از آن فی الاشاره در بیانیه، از سوی نمایندگان برخی احزاب اصلاح طلب ارسال شده است، راه اعمال حق را با لحاظ این درخواست از عموم جامعه که به واسطه اخبار واصله از این منابع و دیگر ماخذ، راه های کم هزینه تر را برگزینیم از جامعه سلب کرد و این یعنی پای یک مصلحت که در خوش بینانه ترین حالت هم فوایدش بر مضارش مترتب نیست و اگر باشد مبهم است و فاقد جنبه اقناعی.
ثالثا: وقتی فردی، جریانی یا جامعه را در این مورد مشخص از یک فعل نهی می شود یعنی باید در قبال آلترناتیوهای دیگر موضع روشن اتخاذ گردد و از کلی گویی حذر کرد.
هیچ آلترناتیو روشنی روی میز گذاشته نشد.
((اشاره به درخواست بیانیه از مردم برای انتخاب راه های کم هزینه تر)).
این موضوع یعنی درخواست مجوز نم نمک تبدیل شده به یک سریال کلیشه ای و ملال آور.
فراموش نکنید بندهای 6 و 7 اصل سوم و اصول 9 و 27 قانون موکد است بر این مهم که برگزاری اجتماعات و راه پیمائی های اعتراض آمیز مردم علیه عملکرد هر یک از ارکان حکومت و یا دولتمردان، در شمول حقوق مسلم و صریح ملت قرار می گیرد و متقابلا سیستم موظف است امنیت و امکانات و زمینه های لازم برای استفاده از این حق را فراهم کند.
اصل بیت و هفت با چنان صراحتی سخن از این حق بلاواسطه به میان می آورد که دیگر جای بحث و تردیدی باقی نمی ماند.
از نظر مقنن این اصل تنها دو استثناء می تواند تجمع را از حیث اعتبار ساقط و اختیار برخورد قانون را فراهم کند:
اولا اجتماعات و راه پیمائی ها مخلّ به مبانی اسلام باشد.
و ثانیا مسلحانه نباشد.
بر این اساس درخواست مجوز چه مبنایی می تواند داشته باشد، جز لحاظ مشاوره های مشتی مصلحت اندیش حاضر در برخی احزاب اسما ((اصلاح طلب)) و اساسا ((اصطلاح طلب)) که شاید منافعی داشته باشند در پس ………. ؟؟؟؟؟؟.
این وظیفه حاکمیت است که امنیت و امکانات حضور مردم در تجمعات را فراهم آورد نه اینکه بعد از یکسال که تجربه مشخصی از رفتارهای فراقانونی مشتی کودتا چی در وزارت کشور، استانداری تهران و کمیسیون ماده 10 احزاب بدست آوردیم مجددا به آنها مراجعه کنیم.
کم هزینه ترین راه همین حضور دوباره بود. و البته موثرترین راه.
از یاد نبردید و نبرده ایم سخن مهندس موسوی را که اندکی عقب بنشینیم، خّردمان می کنند. مردم عقب ننشستند و شکوه حماسه ای دیگر را به تصویر نشاندند و بار دیگر لرزه بر اندام نظامی که یک سالست علاوه بر هر نقشی از زشتی که بر پیشانی اش بسته بود، نقش ننگ کودتایی چنین مذبوحانه را نیز بر چهره خود آلود.
اما صراحتا هر چند باور ندارم که این بیانیه حکایت از گام پس نهادن عزیزان دارد، اما در صورت تکرار می تواند این توهم را در ذهن حاکمیت بار ور نماید که اعمال فشار و تهدید همه جانبه بر رهبران حرکت، باری از تاثیر موثر و مطلوب را برای حاکمیت در بر دارد.
در انتهای بیانیه آورده شده است:
((و این رسم دولتی نامشروع است که جز به موافقان خود مجوز راهپیمایی نمی دهد با این حال راهی را که شما ملّت بزرگ ایران برگزیده اید مسدود شدنی نیست و شما خلّاقانه نقش آفرینی خود را در این مسیر متجلّی خواهید ساخت و ما نیز در همه حال تا رسیدن صبح روشن فردا در کنار و همراه شما خواهیم بود)).
رسم چنین دولتی را با درخواست مجوز از نهادهای زیرمجموعه آن نمی توان بر هم زد، این رسم منشاء در همان ذات غیر مشروع حاکمه دارد و طبیعیست.
جمله آنکه همانگون که جنبش طی یک ساله اخیر مدام درحال کسب تجربیات تلخ و شیرین بوده است و این هم یک تجربه است، رهبران و موثرین هم حق آزمودن و به خطا رفتن های مقطعی را دارند، و البته مالا این تجارب در صورت لحاظ گشتن در عمل آینده بسی گرانقدر و موثر است، به گمانم این بار هم تجربه ای شد برای نیل مطلوب تر مسیر در آینده نزدیک شاید.
اما این روند که من بخش مهمی از آنرا بسته به سوق یافتن نامیمون و تدریجی این موثرین به سمت مدیریت تشکیلاتی و خطی می دانم که احزاب نامبرده اصلاح طلب در آن نقش دارند، اگر ادامه یابد جز ضرر هیچ عایدی برای جنبش سبز نخواهد داشت.
هل داده شدن موثرینی چون این دو عزیز، به سمت یک جبهه خطی و مشخص به اسم احزاب اصلاحات، امر مبارکی نیست و خطراتی در پی دارد.
تجربه یک سال اخیر نشان می دهد که استقبال مردم بیش از همه از ثبات و پایمردی و همراهی موثرین با نیروی اجتماعی بوده نه بواسطه همرایی و همگامی با برخی جریان ها که البته همه آنها محل تردید در وجه اصالت و سلامت نیستند، بل برخی از آنها مستعد رسوخ و نفوذ و نمود اشکال متفاوتی از مصلحت اندیشی ها و منفعت طلبی هائیست که مالا مبدع این خطر خواهد بود که از فاز تزریق به فاز تحمیل نگاه به موثرین و تصمیماتشان بینجامد.
چه نیک اگر عزیزان مانند ادوار گذشته شبکه های اجتماعی و برداشت هایی که این گروه ها بواسطه لمس مشهود تر و جامع تر و صادقانه تری که از فضاها دریافت می دارند را، جایگزین استمزاج نظر از چند گروه و جریان خاص اصلاح طلب که افرادی نظیر آقایان کواکبیان و منتجب نیا و …………. ممکن است در جهت دهی آن دارنده وزن باشند، نمایند.
این یک تجریه عینی بود، نباید محل شور و اتخاذ تصمیم از درون تنگناهای نظری احتمالی و مصلحت اندیشی های قطعی که ذاتا در نگاه های حزبی و تشکیلاتی وجود دارد، قرار گیرد.
بزرگ ترین و مهم ترین درسی که گرفته شد، قطعا رجعت به همان تعریف اصیل و عینی از جنبش سبز، ویژگی های متفاوت آن بواسطه مدرن بودنش، و لوازم تسطیح حرکت آن که واگذاری کم و کیف حرکت به خلاقیت و اراده مصمم جامعه است، بود و امید آنکه بر گرفته شود.
باشد که عزیزان به همان سیاق که در پاراگراف انتهایی بیانیه اشاره کرده اند، زین پس مانند ادوار گذشته و معطوف به اثبات باور صادقانه شان به خلاقیت و اراده شعورمندانه ملت، برگزیدن چگونگی پویش را به ملت واگذار نمایند و همچون یک ساله اخیر در قامت رهبران مدرن یک جنبش مدرن از لحاظ کردن نگاه عمودی در تصمیماتشان بپرهیزید و همچنان همراه و همگام ملتی باشید که به واسطه صداقت و مسئولیت و جسارت و پایمردی ستایش برانگیزتان محبوب قلوبش هستند و انشاء الله بمانند.