آیا خزان عربی به ایران خواهد رسید و در “جزیره آرامش” طوفان بپا خواهد شد؟

چرا نباید در “انتخابات” شرکت کرد؟ قسمت ششم: امین بیات             

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

آیا خزان عربی به ایران خواهد رسید و در “جزیره آرامش” طوفان بپا خواهد شد؟

پس از موشک باران فرودگاه نظامی سوریه توسط آمریکا به بهانه بمباران شیمیائی، هفت کشور صنعتی جهان (آمریکا، کانادا، انگلیس، ایتالیا، آلمان، ژاپن و فرانسه) خواستار قطع حمایت روسیه از دولت اسد شدند. این خواست زمانی مطرح می‌شود که هنوز روشن نیست که دولت اسد یا ترکیه یا اسرائیل و یا یک نیروی دیگری مرتکب این جنایت بمباران شیمیائی شده است. بدیهی است که استفاده از بمب شیمیایی از سوی هر کشوری باشد، عملی محکوم، شرم آور، فاشیستی و به آشکارا از مصادیق آدم کشی است.

این کشور های سرمایه داری جهان که در اکثر جنگ ها حضور مستقیم دارند و برای منافع خود، هیزم بیار معرکه ( فروش اسلحه و مواد شیمیائی) و چخماق زن آتش جنگ‌ها می باشند، در آخرین نشست خود هشدارهای مستقیم به حامیان دولت اسد یعنی ایران و روسیه داده اند:

*” ما از ایران می خواهیم نقش مثبتی در منطقه داشته باشد.” یعنی اینکه ایران نقش منفی و مخرب در منطقه دارد.

*” ایران کمک کند به یافتن راه حل سیاسی، آشتی و صلح در سوریه، عراق و سایر مناطق.” یعنی ایران رفتار و عملش سیاسی نیست و به دنبال آشتی و صلح نمی گردد، بلکه در سوریه، عراق و سایر مناطق جنگ طلب می باشد.

*” ما از ایران می خواهیم که نقش مثبتی در مبارزه با گسترش تروریسم، افراط گرائی و علیه خشونت ایفا کند.” یعنی نقش ایران مثبت نیست و باید از گسترش تروریسم و افراط گرائی و ایجاد خشونت در منطقه و جهان دست بر دارد.

*در ضمن پیشنهاد به روسیه می کنند:” که کریمه را به رسمیت می شناسند و پانصد میلیارد دلار در روسیه سرمایه گذاری می کنند. ” آمریکائی ها به پوتین پیشنهاد می کنند که روسیه بین آمریکا و متحدان اسد (ایران)، یکی را انتخاب کند.

به این صورت، هشدارهای رسمی به ایران نشان می دهد که ایران مرکز جنگ، تروریسم است و ایجاد نا امنی در منطقه می کند و نقش مخربی دارد.

ماهیت سلطه گرانه و جنگ طلبانه هفت کشور سرمایه داری نام برده بر کسی پوشیده نیست و در اینکه آن‌ها کلیه نابسامانی ها در منطقه را هدایت می کنند، جای هیچگونه شک و تردیدی نیست. امریکائی ها و شرکاء بدنبال بی ثباتی، آشوب و نا امنی در منطقه اند تا  بتوانند به آمال و برنامه از پیش تعیین کرده خود برسند و به چپاول سرمایه های مردم  بی پناه بپردازند.

حوادث بالکان، لیبی، عراق، افغانستان و سوریه را به یاد بیاوریم که بمباران و ویران کردند، کشتند و رها کردند و رفتند. اکنون هم با بمباران فرودگاه سوریه، اشگ تمساح برای کودکان «زیبای» سوریه ای می ریزند. مخالفت با مداخلات امپریالیستی آمریکا و غرب جدا از مخالفت با روسیه و ایران در سوریه نیست. کار هر دو جناح با اصول بشریت مدرن هیچگونه هم خوانی ندارد. کلمات “بشر دوستانه ” که از جانب جنگ طلبان تکرار می شود، بی نهایت تهوع آور است. مقیاس کشتار در سوریه به منتهای درجه وحشیگری خود رسیده است. مداخله آدم کشان روسیه و ایران هم به همان اندازه مداخله جنایتکارانه آمریکا و شرکاء محکوم است.

بر خلاف منافع استراتژیک ملت ایران، جمهوری اسلامی  به یاری سپاه پاسداران(قدس) یک پای اصلی جنگ داخلی در سوریه، عراق و… است. تا به امروز به بهانه‌ و روش های مختلف، میلیاردها دلار از ثروت مردم ما جهت حفظ حکومت دیکتاتوری اسد صرف شده است و عملا کشور ایران را به ورشکستگی کشانده اند. حکومت اسلامی ایران در کنار و در پناه روسیه در جنایات علیه مردم بی پناه سوریه نقش به سزایی را بازی می‌کند. سردمداران رژیم به دروغ می‌گویند که اگر ما در عراق و سوریه نجنگیم، باید در ایران با داعش بجنگیم. این ادعا در حالیست که داعش در ایران حکومت می‌کند. همه نهادهایی مانند شورای نگهبان، شورای مصلحت نظام، پاسداران، مداحان، امام جمعه ها، سیستم و بارگاه خلیفه ولایت فقیه و امثالهم از قماش داعش و تولیدکنندگان باندهای آدم کش از نوع داعش هستند.

ادامه این گونه سیاست ها نشانه آنست که ملا ها تحت نظام  “ولایت فقیه” و با بر نامه های بی خردانه خود، سیاستی خانمان بر انداز، ضد ملی و نقشه های شوم برای آینده مردم ایران تدارک دیده اند.

وضعیت شکننده و متلاطم کشور با اوضاع حاکم شده بر خاور میانه، آینده ایران را تاریک تر از آنچه که تصورش می رود، جلوه می دهد . از طرفی تهدیدات بیگانگان، ایران و ایرانی را به از هم پاشیدگی شیرازه کشور نزدیک می‌کند. از طرفی دیگر رژیم برای بقای خودش از موضع ضعف و ترس به بی نظمی، سرکوب داخلی اقدام کرده و در برنامه پیش انتخاباتی خود به دستگیری فعالان سیاسی، حقوق بشری. زیستگاهی، کارگری و زنان … پرداخته و ثروت های باد آورده از فروش نفت ملت را به سوریه و عراق منتقل می کند.

چند روز پیش، احمد منتظری شجاعانه کاندیداتوری رئیسی را توهین به ملت ایران دانست، اما فراموش کرد که بگوید حکومت جمهوری اسلامی و قانون اساسی ارتجاعی او  اهانت و توهین به ایرانیان است. مردم ایران باید بساط نیرنگ و ریای دستگاه ضد ایرانی این دار و دسته را بر چیند تا جامعه روی آرامش و آسایش را ببیند و بتواند با جامعه جهانی مراوده پایاپای و دوستی بر قرار کند. ملا های بی سواد، همه چیز را در ایران دگرگون کرده اند. اگر بخشی از مردم بخوا هند به دین وارداتی پایبند باشند، مسئله شخصی و حق آنان است. اما باید کل جامعه را از قید و بند اسارت دین دولتی رهانید و نسل های آینده را نجات داد.

آن نیروهائی که هنوز دل به اصلاحات از درون نظام بسته اند، بدانند که آگاهانه یا ناآگاهانه،  سیاستی غلط و عملا ضد ایرانی را دنبال می کنند و سبب کمک به دوام رژیم می شوند. باید به این جماعت گوشزد کرد که بیت ضد ایرانی رهبر سیاست های داعش گونه خود را علنا در جامعه پیاده می کند و شما به عبث به دنبال اصلاح کردن این سیاست و این فرد اصلاح ناپذیر هستید.

“انتصابات”

وزارت کشور جمهوری اسلامی شاهد نام نویسی چند تن از زنان بود که در جای خود، امری مثبت می‌باشد. این که آن ها می دانند یا نمی دانند که در قانون اساسی ارتجاعی، چنین حقی از آنان سلب شده است، جای خود دارد، اما آنچه که مسلم است، بنا بر سیاست‌های ارتجاعی و ضد زن در حکومت اسلامی ایران، آن ها را رد صلاحیت خواهند کرد.

همه آگاهند که از فردای بهمن ۵۷، آخوند ها ی مرتجع با تصویب قوانین ضد زن، فشار ها بر زنان را نسبت به مردان دو چندان کردند. آخوندها فرهنگ دینخویی و مردسالاری را بر جامعه حاکم کردند و بدین ترتیب دوباره جامعه ایران را به قهقرا بردند. نیمی از جمعیت کشور را از حقوق مساوی احتماعی محروم ساختند. در پی این سیاست نادرست، زنان را نصف مردان به حساب آوردند. آنان بی شرمانه و از روی بی‌خردی گفتند که عقل زنان کمتر از مردان است. از آن پس، زنان از هیچگونه حقوق برابر با مردان بر خوردار نیستند (خانه، ارث، شهادت، کار و درآمد، اجازه سفر و…). زنان به جای گرم کردن تنور انتخابات فرمایشی و شرکت در آن، باید برای رسیدن به حقوق مساوی همت کنند و سد دین دولتی را بشکنند. زنان ایران هر گز نخواهند توانست در چار چوب قوانین ارتجاعی اسلام، به برابر حقوقی خود دست یابند. اگر بر فرض محال زنانی از فیلتر شورای نگهبان بگذرند، بی گمان مغزشان قبلا شستشوی کامل داده شده اند و در ولایت ذوب گشته اند و افکار عقب مانده و ارتجاع مذهبی داعشی بدتر از مردان دارند. چرا بعضی از زنان ما، با این همه سرکوب و بی‌حرمتی نسبت به آنان، باز هم می‌خواهند از مسیر مذهب بگذرند و از آلت دست شدن نمی پرهیزند؟ در مجلس زنان کاسه داغ تر از آش می‌باشند و به مراتب افراطی تر و عقب افتاده تر از مردان عمل می‌کنند که نشان از همان شستشوی مغزی و منافع کوتاه مدت فردی دارد. متاسفانه زنان در موقع انتخابات مورد سوء استفاده حکومت مرد سالار دینی قرار می گیرند تا به وسیله آن ها شور و شوق انتخاباتی ایجاد کنند.

در این دوران چهار دهه که سکان حکومت در دستان ملایان بی کفایت بوده، قانون جنگل بر کشور ما حاکم شده است و بلوک های قدرت در هر گوشه از کشور، به طور ملوک الطوایفی،  به چپاول سرمایه های مملکت پرداخته اند. مشکلاتی از قبیل مسأله زنان با بر گزاری انتخابات مسخره و ضد دمکراتیک این چنینی، لاینحل باقی خواهند ماند تا هنگام انفجار سر برسد.

رئیسی در تمام عمر نکبت بارش مسئولیت هائی که به او واگذار کرده اند از روشی داعشی استفاده کرده است. او چهره پلید واقعی جمهوری اسلامی ایران است. کار به جائی رسیده که عنصر قاتلی بنام رئیسی، علت کاندیدا شدنش را  وجود “مفاسد و نواقص در سازمان ها و دستگاه های اجرائی” می داند.

امروز نیروهای تحول خواه و دمکرات که مخالف جمهوری اسلامی و عملکرد سی و هشت ساله آن می باشند، برای عبور از استبداد مذهبی و رسیدن به آزادی، باید هر آنچه را که در توان دارند، به کار گیرند. باید به نیروی ملت ایران باور داشت و بدان پایبند و امید وار بود.

امروز وضعیت جامعه بحرانی است و ما باید در راستای بر چیدن سیستم “ولایت فقیه” گام برداریم و به مردم هشدار دهیم تا از دور و بر رژیم رو به سقوط پراکنده شوند. زمان آن رسیده که آخوند ها را از اریکه قدرت پائین کشید. بنا بر این به جای شرکت در ” انتخابات “،  باید خود را برای محاکمه  قاتلین فرزندان خود آماده کرد.

بدیهی است که در همه جای دنیا، مردم به بر نامه نامزدهای نمایندگی و نه به خود اشخاص رای می‌دهند. در ایران هیچ کدام از کاندیداها از جمله روحانی و رئیسی برنامه‌ای ندارند.

البته بخشی از مردم که می دانند و با ماهیت آخوند ها آشنایند، مانند انتخابات های پیشین در رای گیری شرکت نخواهند کرد.

انسان های شرافتمند، آگاه و آزاده که در این جنگل توحش آخوندی گرفتارند، در سیرک انتصابات حضور نخواهند یافت و به این رفتار توهین آمیز تن نخواهند داد. آنان به اعتراضات خیابانی خواهند پیوست. یک عزم ملی برای خروج از این شرایط ضرورت زمان است.

گر چه ظاهرا “انتخابات” این دوره چهار قطبی شده است،اما دو قطب اصلی دارد.

۱ ـ ” اصلاح طلبان ” ( شیادها)، ۲ـ اصولگرایان( قاتلین )، ۳ ـ بهاریون (دیوانگان)، ۴ ـ آقازاده ها، اما همه این نیروها در زیر پرچم امام، شعار حفظ نظام سر می دهند. در زمانی که شخصیت های مردمی و ملی را به زور زندان و شکنجه و تهدید، خانه نشین کرده اند، رئیسی ها، روحانی ها، بقائی ها و احمدی نژادها، میدان داران معرکه شده اند و در گوش به فرمانی خامنه ای صف بسته اند و گوی سبقت از هم دیگر می برند.  خامنه ای که در بستر مرگ است، اعتبار و آینده‌ای ندارد و بخشی از مردم که هنوز نظاره گرند و وارد صحنه نشده اند، باید فکر اساسی کنند. باید آرزوهای گرگ های درنده را به یأس تیدیل کرد. خیانت و فساد به اوج خود رسیده است و حتی خود دستگاه رژیم هم به این امر اذعان دارد. جامعه مدنی در انتظار فرصت مناسب است. ولی کی و چگونه؟ مافیاهای نظامی و مالی وارد دعواهای صوری “انتخابات ” شده اند و برای رسیدن به قدرت، از دریدن یکدیگر هیچ ابائی ندارند. اما در اینجا نقش اصلی و در هم کوبنده همه توطئه ها مردم هستند که نباید در این بازی زینبار شرکت کنند، بلکه باید در تدارک ضربه سیاسی و کارساز بر پیکر بیمار رژیم(خامنه ای)، متحدا وارد عمل اعتراضی شوند. تحریم گسترده عمومی جامعه مدنی و یکپارچگی نیروهای دموکرات، نویدبخش پیروز در فردای ایران آزاد و مستقل و لائیک است.

Bayat.a@freenet.de

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.