نقش رسانه های وابسته در حفظ نظام ولایتی و کسری اپوزیسیون سرنگونی طلب: بهروز سورن

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

این متن را روزها پیش نوشتم اما فرصت تکمیل آنرا نداشتم. گفتگوی تلویزیون برابری با شاعر مردمی و عضو سازمان راه کارگر موجب شد تا آنرا منتشر کنم.

گفتگوی حسن حسام با این رسانه را اینجا ببینید

 نزدیک به یک دهه پیش جمع اداره کننده سایت گزارشگران با درک ضرورت ایجاد رسانه ای مستقل و آزاد برای مقابله با توطئه های رسانه ای و انحصاری وابسته به منابع مالی کشورهای خارجی همانند بی بی سی فارسی و رادیو فردا و صدای آمریکا, فراخوانی عمومی منتشر کرد و از اداره کنندگان رسانه های کوشا در اطلاع رسانی دعوت به رایزنی دراینباره نمود. چندین جلسه پالتاکی با حضور بیش از پنجاه خبرنگار و نویسنده فعال سیاسی اجتماعی برگزار شد. امید به آنکه قطبی خبری در برابر مالمندان خبری موجود ایجاد گردد قوت گرفت. تلاش های این مجموعه از سویی مورد حمایت بخشی از اپوزیسیون در خارج از کشور بود و جهتی دیگر مورد نقد شدید بخشی از فعالین سیاسی قرار داشت. نام نهاد کانون روزنامه نگاران و نویسندگان برای آزادی بود که اغلب در فضای مجازی تلاش می کردند.

موافقان تشکیل این نهاد گفتند:

بگذار صد شکوفه بشکفد. چهره های سیاسی شناخته شده از جمله بهرام رحمانی عضو کانون نویسندگان ایران در تبعید از آنجمله بودند.

مخالفان گفتند:

اینها که هستند که خود را روزنامه نگار و نویسنده معرفی می کنند؟

برخی از تشکل های سیاسی چپ نماینده ای را برای شرکت و همچنین نظارت بر این تجمع غیر رسمی فرستادند و گوشه ای از امور را در دست گرفتند. بنوعی شرکت فعال برای پاگرفتن این نهاد مستقل و آزاد رسانه ای داشتند. بخشی از تشکل های چپ رادیکال نه تنها آنرا در محافل خود به نقد کشیدند بلکه با دهن کجی به این نهاد نوپا رهبران خود را برای زیارت ! بنگاههای مزدور بی بی سی فارسی و صدای آمریکا و رادیو فردا فرستادند.

اتفاقا همین تشکل ها از جمله نهادهایی هستند که مدعی مبارزه ضد امپریالیستی هستند. نه تنها در شکل گیری آلترناتیو رسانه ای و مردمی کانون روزنامه نگاران و نویسندگان برای آزادی همیاری نداشتند بلکه در برابر آن نیز با اقدام بی سابقه تشکیلاتی خود ایستادند. و با شرکت فعالانه درمیزگردهای مکرر و شوهای این بنگاه های خبری امپریالیستی! به مبارزات ضد امپریالیستی خود رنگ و جلای تازه ای بخشیدند!!

پیشترها نوشتم که: ( این رسانه های وابسته را نمیتوان بر اساس برنامه های موردی آنها مورد قضاوت قرار داد چرا که نشان داده اند و در عمل مشاهده کرده ایم که آنها یکباره و ناگهانی در لحظات سرنوشت ساز سیاسی و تاریخی چهره عوض می کنند و در بست بر اساس تمایلات اربابان متمول خود سیاست ساز می شوند ).

مرگ هاشمی رفسنجانی یکی از همان لحظات سیاسی و تاریخی بود که تمامی امکانات دستگاه خبری بی بی سی فارسی برای جهت دهی به سیاست گذاری خود و اربابانش بسیج شد. آنها از بیخ و بن مرگ هاشمی رفسنجانی آدمکش حرفه ای را بعنوان یک ضایعه بزرگ تاریخی برای مردم کشورمان تصویر کردند و بی بی سی فارسی برای روزهای متوالی, ترمینال رفت و آمد چهره های معروف اصلاح طلب که بقای رژیم را سعادت بشریت میدانند, شد.

باری به هر جهت تجمع رسانه ها و فعالین سیاسی قلم زن در فضای مجازی در کانون ر-و-ن-ب-آ بمرور زمان به خاموشی گرائید. کانونی که امیدهای بسیاری را ایجاد کرده بود و دهها رسانه سیاسی خبری را در خود جای داده بود و همراهش بودند, به فعالیت خود پایان داد. آلترناتیوی رسانه ای ایجاد نشد و انحصار خبری همچنان در دست بنگاههای وابسته مالی به کشورهای امپریالیستی باقی ماند. تعدادی از رسانه های از فعالیت و ادامه کاری باز ایستادند و بقیه نیز و هنوز به کار خود اما پراکنده ادامه می دهند.

اما در این اوقات بی بی سی فارسی بازتاب خبر مرگ یک جلاد پایه گذار جمهوری ننگین اسلامی را لحظه به لحظه خوراک خبری و رسانه ای خود کرد و عرصه تاخت و تاز حامیان رژیم در خارج از کشور شد. سازگارا بنیان گذار سپاه پاسداران, نبوی و بهنود و فرخ نگهدار معلوم الحال و سایرین, رفسنجانی را چهره ملی و نابغه سیاسی نامیدند و برایش اشگ ریختند, سینه زدند وقمه زنی کردند. بی بی سی فارسی و مجریان مزدورش لحظه به لحظه در انتشار مراسم عزایش از یکدیگر سبقت گرفتند و آنکه صدایش بجایی نرسید همانا اپوزیسیون رادیکال و سرنگونی طلب بود که بلندگویی رسا و متناسب و روشنگر در اختیار نداشت. صدایش بجایی نرسید و به تماشای سیاست گذاری این بنگاههای مزدور پرداخت. مسخ شدگان اپوزیسیون خارج کشور اما کک شان هم نمیگزد. چنانچه ضرورت های سیاسی در خانه شان را هم بزند باز نمی کنند زیرا با گذشته خود زندگی می کنند و نه حال و آینده.

این ضرورت همچنان باقی است. پاسخگویی به این نیاز فوری تنها میتواند از دل فعالین سیاسی مستقل, روزنامه نگاران و نهادهای رسانه ای آزاد و مردمی متولد شود.

12.01.2017

www.gozareshgar.com

مطالب مرتبط با این موضوع :

یک پاسخ

  1. .شما می پرسید اپوزیسیون کجاست؟ من می گویم در ایران است! چپهای ایران و کور ذهنان چنان اپوزیسیون را و خودشان را عقیم کرده اند که شما یارای نگاه در آنها را نیز ندارید. رفسنجانی یک جحانی تمنام عیار بود. بزودی او را تا حد یک قدیس پیشش خواهند برد. مردم ایران دست اپوزیسیون خارج نشین دزدان مادی یا فرهنگی همچون کدیور دروعزن که می گفت هم ایران هم لبنان را بیاد دارند٬ پاکدست دانست رهبری توسط مهاجرانی جرزن را نیز بیاد دارند. اما مردم بیدار شده اند. شما در ایران نیستید اما بدانید که در جهان کشوری ضد دینتر از ایران در جهان نیست! اپوزیسیون حارج از کشور دهانش یخ می زند که حتا چنین چیزی را در نظر آورد. آمدن مردم به خیابان نیز برای رفسنجانی از سیاست مردم بود برای گفتن اینکه ما ضد بیشرفی اسلامی شماها هستیم. اما دو موضوع: یکم: هنرمندان زندانی پرسیده اند که چرا هنرمندان بیرون از زندان برای آزادی آنها اعتراض نمی کنند پاسخ این است هممیهنان. مردم ایران را اخته کرده اند و آنها تن بدین اختگی داده اند. اما در عین اختگی ضد دین هم هستند و این خودش موهبتی ست! و اما اینرا می نویسم تا به رسم ادای احترام به مردم در خواب ایران و هم بیداری آنها و هم ادای حرمت به ساحت جانباحتگان خبری را داده باشم. چند بار دیگر نیز خبرهایی را دادم که صحت آنها پدیدار شد اما گویی رنگین زمانه همیشه با اکراه خبرهای مهم راست را منتشر می کند٬ چرا که خبرها آنقدر دهشتناکند که باور کردنشان مشکل است. مثل همین خبر! ساختمان پلاسکو که بنایی ست قصبی و مصادره ای از القانیان یهودی ایرانی٬ از چندین سال پیش مورد توجه و درخواست بی وقفه ی بسازبفروشهایی بود که دور و بر قلیباف با دادن رشوه های میلیاردی خواهان خرید و تخریب آن بودند برای ساختن هتل. باید دانست که یکی از مراکز فساد بی مهار در ایران شهردایها و خصوصا شهرداری تهران به سرکردگی سردار قالیباف است. این دستگاه رنگین کمان که گاهی دستش برای سانسور بسیار باز است بزودی خواهد دید که آنچه را من اینک نیز مینویسم دروغ و کذاف نیست. آنها و طبق گفته ی پدر من که خودش در رابطه بسار نزدیک با شهرداری کار می کند میگوید و از چند سال پیش هم میگفت که کسانی مثل لاشخور ها بر گرد ساختمان پلاسکو جولان می دهند. من در اینجا مدرک و سندی فیزیکی و مادی در دست ندارم. اما برای من و برای بسیاری که شبنشینی های پدر و مادرم دیدم مثل روز روشن است که این آتشسوزی و با این گستردگی به طور صددرصد عمدی بوده و از سوی دوستان ناراضی سردار قالیباف صورت گرفته است. دوستانی که با اطلاعات سپاه و تورـ تله ی سپاه بسیار نزدیکند. پدر من همین الان می گفت که او مطمئن است که همین حالا از سوی دست کم سه بساز بفروش و هتل ساز ذنجیره ای که به صورت چشم و همچشمی در تهران هتل سازند درخواستهایی شده است. قالیباف البته چشمش را بروی این جنایت هولناک خواهد بست. چرا که میلیاردها دلار و پورو پشت آن استو بسیاری از این پولها به صورت نقد و به عنوان رشوه به این سردار و به آن سردار به حسابهای بانکی دوبی و قطر تا المان و فرانسه و انگلیس ریخته خواهد شد. آنها از این فاجعه نیز نهایت سو استفاده را خواهنمد کرد و از پول یامفت برای قربانیان قرامت خواهند پرداخت و برای آنها ختم خواهند گرفت و حتما شخص قالیباف نیز در این مراسم شرکت خواهد کرد و اشک تمساح خواهد ریخت. شاید هم رهبری فرمان عزای عمومی صادر کند. نکته ای که پدر من همینک یادآور شد این است که رفسنجانی با همه ی وقاحتش موی بینی رهبری بوده و شاید برای تحت الشعاع قرار دادن مرگ هاشمی این زمان برای آتشسوزی انتخاب شده است. اما تعجب من از مردم ایران است که قتلها و شلاق ها و غارتها و دزدیها و تجاوزها و سرکوبها و آتشسوزی ها و تمامی جنایات بی شمار و بی دریغ این حکومت را گوسفندبار تحمل می کنند. ای مردم براتان متاسفم برای خودم هم متاسفم که هیچ حادثه ای شما را ما را تکان نمی دهد. حیف از ایران که وارثینش من و شماییم. حیف! سندهای جعلی ای که قالیباف فرستاده نیز حکایت از همان فشارهای بسازبفروشهاست که دوستان اویند. قالیباف یک جنایتکاری ست که با شهامت جنایتکاری خودش را و سرکوب دانشجوییش را برسمیت می شناسد و به آن افتخار می کند. همچنانکه پورمحمدی دوست او بر قتل عام زندانیان سال شصت و شش و شصت و هفت افتخار می کند. آری حیف ایران که ما وارث آنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.