سقوط ساسانیان: مسعود امیرخلیلی

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

gadesiaجنگ قادسیه

The battle of Qadisiya as seen in a fifteenth-century Persian book painting

( British Library )

  “ خصوصیت اساسی یک تاریخ نویس انتقادی: شک کردن به شواهد از گذشته „

the fundametal attribute of the critical historian, skepticism regarding testimony about the past

( R.Joseph Hoffmann and G.A.Larus. eds., Jesus in History and Myth, 1986, P. 199 )

 “ تاریخ نویس فقط  باید نشان دهد که ” در واقع گذشته چگونه بود „

.“ the task of the historian is ” simply to show how it really was

( لئوپولد فون رانکه  – Leopold von Ranke – تاریخ نویس آلمانی , 1886 – 1795 )

بیشتر اسلام شناسان غربی و پژوهشگران ایرانی بر این باور هستند که اعراب مسلمان در نیمه اول  قرن 7 میلادی پس از شکست دادن ارتش یزدگرد سوم در جنگ های باصطلاح قادسیه و نهاوند سلسله ساسانیان را سرنگون کردند و ایران را به تصرف خود درآوردند. منبع خبری این محققان، به استثناء سبئوس ( Sebeos )، تاریخ نویس ارمنی قرن 7 ، طبری و نویسندگان عرب هستند که حدود دو قرن بعد از مرگ یزدگرد سوم (652) از جنگ های  قادسیه و نهاوند خبر داده اند. بخصوص پژوهشگران معاصر ایرانی برای بازسازی وقایع قرن 7 خبر های طبری را یا لغت به لغت بازگو، یا در نهایت اخبار این تاریخ نویس را تفسیر می کنند و به خواننده ارائه می دهند. در واقع این تاریح شناسان بیشتر واسطه گر تاریخ ( طبری به خواننده ) هستند تا اینکه خود به طور علمی به کند و کاو گذشته بپردازند:

if the historian permits his authorities to stand uncriticized, he abdicates his role as critical historian. He is no longer a seeker of knowledge but a mediator of past belief; not a thinker but a transmitter of tradition. ( 1

شرق‌شناس آلمانی ‚ تئودور نولدکه ‚ ( ۱۸۳۶ – ۱۹۳۰ ) اشاره می‌کند که طبری مشخص نکرده که از چه منبع خبری اطلاعات ( تاریخی ) خود را به دست آورده است و فقط در مواردی و آنهم به طور غیرمستقیم این تاریخ نویس از افراد مطلعی نام برده است که این اخبار را به او داده‌اند. این شرق‌شناس ادامه می‌دهد که طبری حتا در بخش تاریخ ساسانیان از نام بردن این افراد مطلع نیز خودداری کرده است. با این وجود نولدکه تاریخ طبری را معتبر می دانست. (2 )

به عقیده اسلام شناس دانمارکی  پاتریسیا کرون ( Patricia Crone) می توان با اندک امیدی سرآغاز تاریخ اسلام را بازسازی کرد اگر ما، بدون رجوع به اسناد اسلامی، به یافته ها و اکتشافات از حفاری ها ( باستان شناسی ) و به پاپیروس ها از این دوره استناد کنیم:

Without correctives from outside the Islamic tradition, such as papyri, archaeological evidence, and non- Muslim sources, we have little hope of reconstituting the orginal shapes of this early period. (3

این نوشته کوتاه سعی می کند، با رجوع به تاریخ قرن 7 بیزانس، تحقیقات باستان شناسان، بررسی سکه های عرب – ساسانی و پاپیروس، نشان دهد که در مرحله اول اعراب نقش مهمی در سرنگونی سلسله ساسانیان ایفا نکردند، بلکه این ارتش بیزانس بود که با درهم شکستن نیروی نظامی خسرو دوم پرویز در جنگ های ارمنستان (622) و نینوا ( دسامبر 627 ) در موصل (عراق) مقدمات فروپاشی امپراتوری ساسانی را فراهم کرد .

اوضاع سیاسی دولت ساسانیان در اوائل قرن هفت میلادی

خسرو دوم پرویز در سال 590 به سلطنت می رسد و بهرام چوبین، سپهبد ارتش، که ادعا می کرد از خاندان اشکانیان است از فرمان این پادشاه سرباز می زند و قیام می کند. خسرو دوم که نتوانست در مقابل بهرام چوبین مقاومت کند مجبور به ترک ایران می شود و به موریکیوس ،پادشاه بیزانس، پناه می برد. خسرو دوم با کمک ارتش بیزانس به ایران باز می گردد و پس از شکست دادن بهرام چوبین در سال 591 دوباره قدرت را در دست می گیرد. در بیزانس موریکیوس به دست یک افسر ارتش با نام فوکوس به قتل می رسد. خسرو دوم که از قتل پشتیبان خود موریکیوس به خشم آمده بود برای گرفتن انتقام از فوکوس به بیزانس حمله می کند. فوکوس به دست هراکلیوس سرنگون می شود، اما ارتش خسرو دوم به پیشروی خود در خاک بیزانس ادامه می دهد. ساسانیان پس از شکست دادن یک واحد نظامی بیزانس در انطاکیه ( 613 ) دمشق و اروشلیم ( 614 ) را بسادگی تصرف می کنند. در اروشلیم شهروراز، فرمانده لشگر ساسانیان، صلیب دار مسیح را به غنیمت می گیرد و همراه با زاخاریاس ( Zacharias ) ، کشیش شهر، برای خسرو دوم پرویز به تیسفون می فرستد. اوائل سال 619 ساسانیان مصر را نیز اشغال می کنند.

heraklius_0002

نقشه حمله ساسانیان به  سوریه، اروشلیم و مصر

اما نکته قابل توجه در تصرف اروشلیم، دمشق و مصر این بود که لشگر شهروراز در اروشلیم و سوریه با یک نیروی نظامی، یا ارتشی که از این شهرها دفاع کند رویاروی نشدند. تصرف ساده دمشق، اروشلیم  و مصر به دست نیرو های ساسانیان این نظریه را تقویت می کند که بیزانس در این شهرها سپاهی مستقر نکرده بود. باستان – و تاریخ شناسان اسرائیلی ‚ یهودا دی. نوو و جولیت کورن ( Yehuda D. Nevo & julith Koren ) اشاره می‌کنند :

In any case,  the ease with which the Persians overran al-Šām ( Syria – Palestine area ) indicates that Byzantine military control of Syria-Palestine ( and also Egypt ) was slight. ( 4

ارتش بیزانس در قرن 6 میلادی سوریه را ترک کرده بود:

that the Bzyantium withdrawal began at least a hunderd years before the Sassanians started their forays  into the empire’ s domains in 604 . (5

پاپیروس های که در سال 1930 در صحرا ‘ نگب ‘ ( اسرائیل ) کشف شده اند ( Nessana papyri ) این ادعای دو نویسنده اسرائیلی را تایید می کنند که بیزانس در قرن 7 این مناطق را کنترل نمی کرد. این پاپیروس ها متعلق به سال های 460 تا 630 میلادی هستند. تا سال 601 نویسنده های پاپیروس نام خود را به یونانی، زبان رسمی بیزانس، می نوشتند، اما نام نویسنده ها در 8 پاپیروس از سال 601 به بعد به زبان عربی است. ( 6 ) غسانیان، اعراب متحد با بیزانس، از قرن 7 سوریه و غرب شبه جزیره عربستان را اداره می کردند. همچنین تاریخ نویس انگلیسی ‚ جیمز هووارد جانستون ‚ (James Howard-Johnston ) اشاره می کند که سپاهیان ایران در حمله به مناطق بیزانس با مقاومت جدی روبرو نشدند:

The Persian encountered only limited local resistance as they set about occupying the rich Roman provinces of the Near East…… Syria and Palestine were rapidly overrun in the course of the following four years. ( 7

لشگرکشی هراکلیوس به سمت ارمنستان

نخست بیزانس واکنشی به حمله ساسانیان و تصرف شهر های دمشق و اروشلیم از خود نشان نداد، اما کلیسای بیزانس نمی توانست قبول کند که صلیب مسیح به سرقت برود. با فشار و کمک مالی کلیسا هراکلیوس، پادشاه جوان بیزانس، در آپریل 622  پیشاپیش یک لشگر پایتخت بیزانس را نه به سمت مصر، یا دمشق برای پس گرفتن این شهرها از سپاهیان ساسانیان، بلکه به سوی ارمنستان ترک می کند. پس از حرکت هراکلیوس به طرف ارمنستان شهروراز مجبور می شود با لشگر خود از مناطق اشغالی دمشق و اروشلیم خارج شود و پادشاه بیزانس را دنبال کند. اولین نبرد بین دو سپاه در ارمنستان اتفاق افتاد که با شکست ساسانیان خاتمه یافت. در سال 623 هراکلیوس به سمت آذربایجان حرکت می کند و در گنجک آتشکده آذرگشنسپ را، به تلافی خراب کردن مقبره مقدس در اروشلیم به دست ساسانیان، آتش می زند. تا سال 626 هیچکدام از دو طرف موفق به یک پیروزی نهایی بر دیگری نشدند. در این سال حتا ساسانیان به کُنستانتینوپول ( قسطنطنیه)، پایتخت بیزانس، حمله کردند، اما نتوانستند این شهر را تصرف کنند. سرانجام در 12 دسامبر سال 627 نبرد شدیدی بین دو ارتش در منطقه نینوا روی می دهد که این بار نیز بیزانس پیروز می شود. در جنگ نینوا راهزاد، فرمانده ارتش ساسانیان، و سه افسر ارشد نیز کشته می شوند. اما شکست سپاهیان خسرو دوم پرویز در نینوا به مراتب شدید تر از جنگ در ارمنستان ( 622 ) بود. در این جنگ، به نقل از یهودا دی. نوو و جولیت کورن ارتش ساسانیان نابود می شود:

In effect he had destroyed Sassanian military power, leaving the civil administration intact  ( 8

heraklios لشکرکشی هراکلیوس به سمت ایران (624 – 628)

نقل شده است که خسرو پرویز دوم در زمان اقامت خود در بیزانس در قبال تئوفیلاکت سیموکاتا ( Theophylaktos Simokattes ) ،تاریخ نویس و منشی هراکلیوس، این پیشگویی را کرده بود : “ قوم بابل 21 سال بر بیزانس حکمفرمایی خواهد کرد. اما در سال 35 بیزانس بر ایران مسلط می شود. “ :

The Babylonian race will hold the Roman state in its power for a threefold cycle hebdomad of Years (twenty-one years). Thereafter you Romans will enslave Persians for a fifth hebdomad of years (9

سوره “ الروم “ در قران نیز اشاره ای است به پیروزی نخست ساسانیان بر بیزانس و بعد شکست ارتش خسرو دوم در ارمنستان و نینوا : “ 2 – بیزانسی ها شکست خوردند، 3 – در منظقه ای نزدیک، اما آنها بعد ار اینکه شکست خوردند پیروز خواهند شد، 4 – در سال های بعد . تصمیم با خدا است. از قدیم و در آینده. در این روز مومنان خشنود می شوند.“

بعد از جنگ نینوا دولت ساسانیان دیگر دارای یک ارتش منظم که بتواند به کمک آن از مرزها دفاع و یک پارچه گی ( تمامیت ارضی )  ایران را حفظ کند نبود. تنها نیروی باقیمانده سواره نظام زرهپوش ( کاتافراکت ) بود که ساسانیان این واحد نظامی را برای جلوگیری از نفوذ هون های سفید ( هفتالیان) در سرحدات شمال شرقی ایران مستقر کرده بودند.

پس از ترک سپاهیان ساسانیان از دمشق و اروشلیم در سال 622 و شکست آنها در ارمنستان از بیزانس اعراب این مناطق و غرب شبه جزیره عربستان از زیر سلطه ساسانیان رهایی می یابند و مستقل می شوند. از معاویه  یک سنگ نبشته از سال 663 با نقش صلیب در حمام شهر قدیمی یونانی ’ Gadara ’  ( ”ام قیس” در فلسطین ) به دست آمده است  ( اینجا ). این سنگ نبشته به مناسبت ترمیم یک حمام در “ ام قیس “ حکاری شده است ( سنگ نبشته به زبان یونانی است ) . سه تاریخ زمان حکاکی این سنگ نبشته را ثبت کرده اند: تاریخ سال مالیاتی بیزانس، تاریخ سال محلی شهر و تاریخ بنا به سال عرب ها ( سال 42 عرب ها ). سنگ نبشته معاویه در ” ام قیس ” از سال عرب ها نام برده است و نه از سال هجری ( اسلامی ). بنا به تاریخ این سنگ نبشته سال یک اعراب برابر است با سال 622 ( میلادی ) . شاید برای معاویه که خود زاده سوریه بود سال 622 ، سالی که با شکست ایران از بیزانس در ارمنستان حکمفرمایی ساسانیان بر اعراب سوریه خاتمه یافت، سال اول عربها به حساب می آمد.

در سال 628 خسرو دوم پرویز به دست سپهبد شهروراز و پسر این پادشاه، شیرویه، به قتل می رسد. پس از قتل پدر شیرویه تاج سلطنت را بر سر می گذارد. شیرویه بیمار می شود و در بستر مرگ پسر خود، اردشیر سوم، را به دست پادشاه بیزانس می سپارد. اردشیر سوم را  سپهبد معروف ارتش، شهروراز، به قتل می رساند ( 630 ) . در همین سال شهروراز در اروشلیم پس از بازگرداندن صلیب مسیح یک پیمان صلح با هراکلیوس می بند که بر طبق آن دولت ساسانی متعهد می شود از مناطق اشغالی ( اروشلیم، سوریه، مصر ) عقب نشینی کند. قصد  هراکلیوس از حمله به ایران تصرف سرزمین های ایران و تیسفون، پایتخت ساسانیان، نبود، بلکه بازگرداندن ساسانیان به خط مرزی که قبل از پیشروی ارتش خسرو دوم پرویز به سمت غرب بین ایران و بیزانس تعیین شده بود. بعد از قرارداد صلح با ایران هراکلیوس اروشلیم و دمشق را ترک کرد :

Byzantium did not reenter all the ‘ liberate areas,’ and Byzantine control was slight….- a real imperial army was not stationed there, and the border area was not regarrisoned or militarily strengthened with Byzantine tropps. ( 10

به نقل از Yehuda D. Nevo and Judith Koren هراکلیوس پس از پیروزی بر ایران به مناطق جنوب انطاکیه بازنگشت

After Heraclius defeated the Persians, he did not return real Imperial Forces to any area south of Antioch, nor regarrison or even militarily strengthen the limes arabicus ( 11

با وجود اینکه ارتش هراکلیوس دمشق و اروشلیم را ترک کرده بود و حکمرانان عرب خود این مناطق را مانند گذشته ( از قرن 6 ) اداره می کردند و خراج به بیزانس می پرداختند طبری و نویسندگان عرب قرن 8 و 9 خبر از جنگ های متعدد ( اجنادین و یرموک ) اعراب با بیزانس می دهند :

Perhaps there was indeed a great invasion, with battle after battle between tens of thousands of opposing soldiers, over the course of several years ( 629 to 636 ). But if there were, it would seem that, at the time, nobody noticed. ( 12

تا به حال هیچ شی جنگی، یا قبر های دسته جمعی از کشته شدگان در محل این جنگ های اعراب با بیزانس، یا اعراب با ایران یافت نشده است. ابوالفرج اصفهانی ( وفات 967 ) در کتاب الاغانی ( صفحه 28 ) ادعا می کند که فرمانده اعراب در جنگ نهاوند نعمان بن عمرو بن مقرن مزنی که در این جنگ جان خود را از دست داد در نزدیکی نهاوند به خاک سپرده شده است. اگر این ادعا اصفهانی درست باشد می بایست دیگر کشته شدگان اعراب نیز در جنگ نهاوند  در این مکان در قبر های دستجمعی به خاک شپرده شده باشند ( باستان شناسی میدان جنگ ).

طبری ادامه می دهد که ارتش بیزانس بعد از شکست در یرموک به انطاکیه عقب نشینی و با کشتی این منطقه را ترک می کند.

در ایران شهروراز، به نقل از کریستن سن، به دست سه تن از ” نجبای “ خاندان ساسانیان به قتل می رسد. از زمان قتل خسرو دوم پرویز ( 628 ) تا به قدرت رسیدن یزدگرد سوم ( 632 ) ” تقریبا کشور ایران ده پادشاه دید. “ کریستن سن ادامه می دهد : ” به این ترتیب همه کشور ایران، برای آخرین بار، در زیر فرمان یزدگرد سوم درآمد و صورت واحد گرفت. “ ( 13 ) در رابطه با سن یزدگرد سوم در زمان تاجگذاری نظریه های مختلفی بیان شده است. دینوری اشاره می کند که یزدگرد سوم در سن هیجده سالگی تاجگذاری کرده است. به نقل از طبری این پادشاه ساسانی در سن 28 سالگی به قتل رسید و با در نظر گرفتن 20 سال سلطنت می بایست یزدگرد سوم در سن هشت سالگی تاج سلطنتی را بر سر گذاشته باشد. همچنین اسلام شناس آلمانی نولدکه معتقد است که یزدگرد سوم در سن هشت سالگی به سلطنت رسید ( سکه ها ده سال اول سلطنت یزدگرد سوم ،به نقل از نولدکه، این پادشاه را بدون ریش نشان می دهند ).

جنگ قادسیه

اسلام شناس دانشگاه نیویورک Robert G. Hoyland شروع جنگ قادسیه را چنین بازگو می کند

„در آغاز جنگ شرایط اعراب خوب نبود، اما چند روز بعد از عربستان سواره نظام و 20،000 پیاده نظام به کمک اعراب می شتابند، آنها با سپر از خود دفاع می کردند ، به پیشروی خود ادامه دادند و با تمام قوا علیه ایرانیان جنگیدند. ….. جنگ قادسیه در تاریح 6 ژانویه 638 اتفاق افتاد „.

in an initial encounter the Arabs were worsted, but a few days later they received reinforcements from Arabia of “ a multitude of cavalry and 20,000 infantry “ and thus heartened “ they sped forward , covered with shields, eager to fight aginst the Persian troops…..The engagement, referred to as the Battel of Qadisiyya in Muslim sources, took place on January 6, 638,… (14

این ادعای اسلام شناسان سنتی که در شبه جزیره عربستان قبایل متعدد عرب زندگی می کردند که پس از پذیرفتن اسلام با یک دیگر متحد شدند و با هزاران جنگجو به کشور های مجاور حمله کردند درست نیست و حقیقت تاریخی را بیان نمی کند. بیشتر سرزمین شبه جزیره عربستان ( به جز قسمت جنوبی آن ) پرجمیعت نبود و همین ساکنان کم این مناطق، در هر دوره تاریخی، نیز در نهایت فقر زندگی می کردند:

The Muslim traditions depict the Arabian Peninsula as filled with roaming nomadic tribes who, after conversion to Islam, supplied thousands of warrios for the conquest of al-Šām, Iraq, and Egypt. This view dose not beare close scrutiny. Most of the peninsula ( excluding of course its southern coastal region ) is a parched desert which, judging from the material remains so far discovered, was never densely inhabited and whose population was not only sparse but extremely poor by any standard at any historical time ( 15

طبری بیش از دو قرن بعد و بدون ارائه دادن یک سند از جنگ قادسیه خبر داده است

اسلام‌شناس دانمارکی پاتریسیا کرون اشاره می‌کند که: ” تاریخ نویسان سنتی ( طبری و نویسندگان عرب قرن 8 و 9  ) اطلاعات و جزئیات زیادی ارائه داده‌اند، اما هیچ سندی را ضمیمه این اطلاعات خود نکرده‌اند. ”

What the tradition offers is thus a mass of detailed information, none of wich represents straightforward facts. ( 16

طبری ادعا می کند که اخبار خود را از افراد مطلعی به دست آورده است که از نسلی به نسل دیگر به طور شفاهی انتقال داده اند ( تاریخ شفاهی ). حد اقل 10 نسل می بایست اخبار جنگ قادسیه را از دهان به دهان نقل می کردند ( پدر بزرگ من گفت که از پدر بزرگ خود شنیده ، الی آخر) که در آخر این خبر ها به طبری برسد و این تاریخ نویس آنها را بر روی کاغذ بیآورد، بنویسد ( تاریخ طبری که امروز در دسترس ما است نسخه اصلی به  دستخط طبری نیست، این تاریخ در قرن 11، یا 12 رونویسی شده است ). به نقل از تاریخ شناس اسرائیلی ‚ بواز شوشان ‚ ( دانشگاه بن  گورین ) طبری اصول ( قواعد ) تاریخ نویسی را در نوشتن تاریخ خود به کار نگرفته است:

Tabari ’s historical method is far from embodying sophisticated historical principles (17

این تاریخ شناس ادامه می دهد که تاریخ طبری بانک اطلاعات ( تاریخی ) نیست، بلکه ادبیات است :

Of whatever period and provenance, texts designed as ‚ history ‚ cannot be treated simply as databanks, but are legitimate candidates for linguistic enquiries and literary analyses. (18

تاریخ طبری بیشتر داستان ( ادبیات ) است تا تاریخ.

همچنین  سبئوس ، کشیش و تاریخ نویس ارمنی قرن 7 میلادی ، خیلی کوتاه در کتاب خود ” تاریخ هراکلیوس” از جنگ ایرانیان و اعراب در محل ’ Herthican ‘  ( حیره ) خبر می دهد. این تاریخ نویس ادامه می دهد که ساسانیان در این محل 80،000 سرباز به فرماندهی رستم در مقابل سپاه اعراب جمع کرده بودند. سبئوس در کتاب خود از قادسیه و سپاه اسلام نام نبرده است و فقط به رستم اشاره کرده است که در جنگ کشته شده است :

The Persians reached a village called Herthican , with the Arabs close on their heels, ” The battle started and the Persian army fled before the Arab, who pursued them and put them to the sword, There perished the general Rstom ….” (19

اما چون سبئوس از رستم نام برده است نویسندگان دوران بعد ( طبری و تاریخ نویسان عرب ) خبر می دهند که این حنگ در قادسیه اتفاق افتاده است. ‚یهودا دی. نوو و جولیت کورن  اشاره  می کنند که نوشته اصلی کتاب سبئوس در دست نیست و رونوشتی که امروز از این نویسنده قرن 7 در اختیار ما قرار دارد در قرن 10 / 11 توسط نویسندگان دیگری ترجمه و رونویسی شده است ( نسخه اصلی به زبان یونانی بوده و در صورتیکه رونوشت به خط ارمنی است ) . (20 )

مذهب شناس آلمانی سوئرمن (Suermann ) معتقد است که سبئوس اطلاع کامل از اسلام داشته است، اما مناطق نامبرده در کتاب این نویسنده ارمنی در شبه جزیره عربستان قرار ندارند، بلکه بیشتر سرزمین های هستند که در انجیل به آن ها اشاره شده است.(21) سبئوس در کتاب خود خبر از “ اتحاد اعراب با یهودیان ” را می دهد ( Suermann , ص 150) که ارتش هراکلیوس را شکست دادند. این خبر   سبئوس  واقعیت تاریخی را بیان نمی کند و یک افسانه است. پیمانی بین اعراب و یهودیان علیه بیزانس بسته نشده بود و برعکس، اعراب سوریه از هراکلیوس در جنگ بیزانس علیه ایران پشتیبانی  کردند. از این پشتیبانی سنگ نبشته ای خبر می دهد که باستان شناسان دانشگاه هایدلبرگ ( آلمان ) در حفاری های خود در یمن به دست آوردند:

Oddly enough, the scrawled rock inscription could be interpreted to mean that the tribe of the Kuraish, to which the Prophet belonged, sometimes fought for the Christians ( 22

این سنگ نبشته از قبیله قریش نام برده است که “ برای مسیحیان می جنگیدند.“ به طور قطع منظور از “ مسیحیان “ بیزانس است. قریشی ها خود پیرو دین مسیحی بودند و در حیره حکومت می کردند. دولت حیره را خسرو دوم پرویز در سال 602 متلاشی کرد و از بین برد. به قریشی ها لقب “ foederati “ (متحد ) داده شده بود، متحد بیزانس.

همچنین سبئوس اشاره به نامه ی می کند که معاویه به کنستانس ،پادشاه بیزانس، نوشته است. در این نامه معاویه به پادشاه بیرانس پیشنهاد کرده است : “ این مسیح را رد کن و به خدای بزرگی که من ستایش می کنم بپیوند، خدای پدر ما، ابراهیم. “ ( 23) معاویه در سنگ نبشته خود در حمام “ ام قیس “ نقش صلیب را حکاری کرده است و به همین علت نیز نمی توان پذیرفت که این امیرالمومنین اعراب ( واژه خلیفه در دوران عباسیان متداول شد )  تقاضای روی برگرداندن پادشاه بیزانس از مسیح را کرده باشد: چنین نامه ی را معاویه به پادشاه بیزانس ننوشته است. به علت نکات مثبتی که در کتاب “ تاریخ  هراکلیوس” در باره دین یهودیت نوشته شده است مذهب شناس آلمانی کارل هاینس اولیگ بر این عقیده است که ناشر یا فردی که این کتاب را ترجمه کرده به طور قطع پیرو دین یهودیت بوده. ( 24 ) با توجه به تناقضات و اطلاعات نادرست در خبرهای تاریخی  ” تاریخ هراکلیوس” که به امکان زیاد هنگام ترجمه و رونویسی ( به عمد ؟ ) روی داده اند نمی توان برای اطلاع از جنگ قادسیه به کتاب سبئوس استناد کرد.

شرق شناس فرانسوی ژان موریس فیه ( Jean-Maurice Fiey ) اشاره می کند به خبری از مشاجره بین ‚ ایسو یهب سوم‘ ( Iso Yahb III) – اسقف مسیحیان ایرانی در تیسفون بین سال های 649 تا 659 – و عرب های مسیحی قطر. طبق این خبر مسیحیان عرب در قطر اسقف تیسفون را به رسمیت نمی‌شناختند. شرق شناس فرانسوی معتقد است که علت قیام مسیحیان قطری علیه اسقف ایسو یهب اشغال تیسفون توسط اعراب در سال 635 و از بین رفتن اعمال نفوذ ایرانیان بر اعراب قطر از این تاریخ ( 635) به بعد است :

En fait, ľ interruption des rapports entre catholicos et métropolite, avant ľ accession ď Īšōʿyaw au patriarcat et depuis, , nʾétait pas due seulement à des raisons personnelles. Si ľon retrace les étapes de la conquête musulmane, on se rend compte que Sêleucie Ctêsiphon êtait passée sous le contrôle arabe depuis 635,… (25

به نقل از زرینکوب، تیسفون در سال 637 سقوط کرد (26 ) اما، با توجه به نظریه شرق شناس فرانسوی، یک، یا دو سال قبل از جنگ قادسیه (  635 ،636 ) تیسفون به کنترل اعراب درآمده بود.

سکه شناس انگلیسی سوزان تایلر اسمیت ( Susan Tyler-Smith  ) اشاره می کند که فقط در 17 ضرابخانه سکه های یزدگرد سوم ضرب شده اند و با توجه به دوران نسبتا طولانی سلطنت این پادشاه ساسانی (632 – 651 ) می بایست تعداد بیشتری ضرابخانه سکه از یزدگرد سوم ضرب می کردند. سکه های یزدگرد سوم فقط در سیستان ،فارس و خوزستان ضرب شده اند. این سکه شناس انگلیسی ادامه می دهد که بیشتر سکه های یزدگرد سوم بین سال های 632 تا  633 ضرب شده اند و از سال 636 تا 637 فقط ضرابخانه های فارس و خوزستان سکه ضرب کردند. از سال 634 تا 635 و از سال 641 تا 642 سکه ی از یزدگرد سوم یافت نشده است:

no coins appear to have struck between YE 3 ( AH 13 / AD 634 -5 ) and YE 10 ( AH 20 / AD 641-2). ( 27

به عقیده این سکه شناس شکست ایران از اعراب در قادسیه دستگاه اداری ساسانیان را فلج کرده بود و به همین علت دولت یزدگرد سوم نمی توانست سکه ضرب کند:

the absence of coins does really indicate the collapse of central administrationit would strongly suggest that an early date ( i.e., 635-636 ) for the battle of Qadisiya is correct ( 28

بین سال های 642 تا 652 فقط ضرابخانه کرمان و شاید هم ضرابخانه سیستان سکه های از یزدگرد سوم ضرب کرده اند. همچنین سوزان تایلر اسمیت، با توجه به محدود بودن ضرب سکه های یزدگرد در ضرابخانه های مختلف، اشاره می کند که این پادشاه تمام مناطق ایران را تحت کنترل خود نداشته است :

Why the mints were so restricted is curious, one possible explanation being that yazdgerd III did not in fact fully control the whole of Iran ( 29

اما اگر یزدگرد سوم در سال 641 ، به نقل از سوزان تایلر اسمیت، سکه با نام خود ضرب نکرد دو سکه شناس ‚ جی. روث و ای. نیکیتین ‚ ( A. Nikitin و G. Roth) اشاره می کنند که اعراب سکه های در ضرابخانه کرمان که واژه عربی “ جید “ ( خوب ) بر روی آنها حکاکی شده است در سال 641 ضرب کرده اند:

Die-engraver B was making dies only for Kerman province. Within this small group we find at  least one jayyid coin (no.14)….. One of these coins (no.15) is of year 19. We may presume either that it was struck from an original Sasanian reverse die, or that the die-engraver had  become employed just befor the Arab conquest of Kerman took place.  ( 30

سکه عرب – ساسانی از سال 20 ( 2 – 641 میلادی – ضربخانه داربگرد) با واژه “ جید” ( jayyid )

coinARAB-SASANIAN Anonymous, Yazdigerd III type. Drachm. AR 4.16 g. DA (Darabjird) 20ye. Jayyid in Pahlavi in obverse margin

http://www.acsearch.info/search.html?id=434420

این سکه شناسان ادامه می دهند که عرب ها سکه های با نام یزدگرد سوم در سال 20 در داراب ضرب کرده اند. اما داراب در سال 644 به تصرف اعراب در آمد. این دو سکه شناس نیز معتقدند که یزدگرد سوم تمام ایران را تحت کنترل خود نداشته است :

For Example, there is a drachm with the name of ,Yazdgard, of year 20, bearing the mintmark of Darabgerd (no. 1): Darabgerd was taken by the Arabs in AH 23 (644)……. It means that this coin ……… came from a city which by that time was no longer under Sasanian administration ( 31

همچنین سکه شناس ایرانی ع. شمس اشراق از سکه های نام می برد که با واژه “ جید “ در سال 20 یزدگردی در مرو ضرب شده اند: “ یکی از اولین سکه های عرب ساسانی که از نوع سکه های خسرو به خط  پهلوی است و واژه ی ( جید) به معنی بسیار نیکو – به خط کوفی در حاشیه ی آن نقش بسته، به تاریخ 20 یزدگردی برابر با سال 31 هجری به نام دارالضرب ( مرو ) … در بخش اسلامی موزه ی بریتانیا موجود است. “ ( 32) شمس اشراق ادعا می کند که این سکه ها “ با موافقت خلیفه سوم وسیله حاکمان عرب ضرب شد“. نویسنده اشاره ی به منبع خبری خود ( از موافقت خلیفه ) نمی کند، اما ادامه می دهد که از خود چهار خلیفه راشدین هیچ سکه ای یافت نشده است: ” با وجود آنکه تازیان در زمان خلافت ( ابو بکر ) به فرماندهی خالد ابن ولید به سرزمین های ساسانیان یورش بردند….. به خاک ایران دست یافتند لیکن تا کنون سکه ای به نام هیچ یک از خلفای راشدین به دست نیآمده است و به نام خلفای راشیدین سکه ی ضرب عربستان نیز دیده نشده است.” ( شمس اشراق، ص. 38)

سکه شناسان نامبرده بالا ( جی. روث و ای. نیکیتین ) فقط به سال 20 بر روی سکه اشاره می کنند که برابر است با سال 641  میلادی، اما برای شمس اشراق این سال 20 یزدگردی است که مطابقت دارد با سال 651 میلادی. ( شمس اشراق، ص .124 )

در اینجا تاریخ ضرب سکه های عرب – ساسانی قرن 7 میلادی با دو تقویم متفاوت تعیین می شوند : تقویم با استناد به سال ضرب شده بر روی سکه و تقویم یزدگردی. تاریخ “ یزدگردی “ که شمس اشراق به آن اشاره می کند و تاریخ بعد از یزدگرد یک تاریخ ( تقویم ) مصنوعی، یا ساختگی است که اسلام شناسان برای تطبیق دادن ارقام ( سال ها ) بر روی سکه با تاریخ طبری درست کرده اند. برای اطلاع بیشتر نگاه کنید ( اینجا ).

ایران شناس آلمانی هاینس گابه (Heinz Gaube ) در کتاب خود اشاره به سکه های می کند که اعراب در سال 641 در ضرابخانه های مختلف ایران ( به سبک سکه های ساسانی ) با نام خود ضرب کرده اند. (33 ) با توجه به ضرب سکه های عربی در سال های 640 تا  642 در نقاط مختلف ایران نمی توان این ادعا کریستن سن را که ایران ” زیر فرمان یزدگرد سوم صورت واحد گرفت “ قبول کرد. یزدگرد سوم برای “ صورت واحد “ گرفتن ایران احتیاج به یک ارتش نیرومند داشت، اما در سال 627 ارتش دولت خسرو دوم پرویز، بعد از شکست از هراکلیوس، فروپاشید و ساسانیان نمی توانستند در سال های که آشفتگی و هرج و مرج  دستگاه های دولتی ( تاج گذاری ده پادشاه در مدت 4 سال ) را فرا گرفته بود یک ارتش جدیدی را سازمان دهند ( تشکیل دهند ) که نخست در جنگ پل (جسر ) در سال 634 و پس از مدت زمانی کوتاه، به نقل از طبری، در قادسیه با صد هزار سرباز در برابر اعراب ایستادگی کند. به همین دلیل هم خبر کریستن سن که رستم ” فرماندهی کل نیروی لشکری را به عهده گرفت ”  و  ” سپاهی بزرگ در پیرامون پایتخت حاضر شد.” (34) واقعیت تاریخی را بیان نمی کند.

اما این اعرابی که بین سال های 640 تا 642 در نقاط مختلف ایران (بیشتر در شرق ایران ) به قدرت رسیدند و به نام خود سکه ضرب کردند عرب های نبودند که از خارج، از شبه جزیره عربستان، به ایران حمله کرده بودند، بلکه این اعراب ایرانی بودند که از اوائل دوره ساسانیان در ایران زندگی می کردند. یکی از ویژگی های سیاست خارجی ساسانیان انتقال ساکنان مناطق تسخیر شده به ایران بود: ساسانیان در سال 241 شهر عرب نشین الحضر ( 80 کیلومتری جنوب موصل – Hatra ) را که در کناره رودخانه دجله  قرار داشت به تصرف خود در آوردند و اعراب این منطقه را به شرق ایران انتقال دادند. شاپور اول به شهر  انطاکیه ( Antiochia ) حمله کرد و کشیش مسیحی و تمام پیروان کلیسا را اسیر و در جندی شاپور اسکان داد. به نقل از زرتشت شناس معاصر آلمانی میشائل اشتاسبرگ (Michael Stausberg) شاپور اول ده ها هزار از مسیحیان مناطق سوریه، کاپادوکیه و کیلیکیه ( ترکیه امروز ) را به ایران انتقال داد. این زرتشت شناس آلمانی همچنین اشاره می کند که به علت ازدواج مسیحیان انتقال داده شده با پیروان ادیان دیگر دین مسیحیت قوی ترین اقلیت دینی در ایران به شمار می آمد. ( 35 )

معروف ترین عرب ایرانی عبدالملک مروان ( به نقل از اسلام شناسان خلیفه پنجم امویان) بود. بر روی سکه های که از عبدالملک مروان از سال 696 در مرو ضرب شده اند نام عپدولملیک ی  مروانان و نه  عبدالملک بن مروان به زبان پهلوی دیده می شود. نام عبدالملک این طور بر روی سکه ضرب شده است : عپدولملیک ی مروانان – به لاتین = APDLMLIK-I MRWANAN.

همچنین شمس اشراقی به سکه های عبدالملک بن مروان اشاره می کند که : “  در برخی از سکه ها نیز نام خلیفه (…) عپدولملیک ی مروانان ضرب شده است “ ( 36)

apdul

نام ’ عپدولملیک ی مروانان ’ بر روی سکه مرو به خط پهلوی

(John Walker, A Catalogue of the Arab-Sassanian Coins, London 1941, P. 29)

در زبان فارسی ‚ آن ‚ اول حالت اضافی و ‚ آن ‚ دوم حالت جمع است. به این ترتیب ‚ مروانان ‚ یعنی شهروندانی که از مرو هستند، یا از طایفه مروانان و نه از پدری با نام مروان. تاریخ نویسان عرب و ایرانی قرن 8 و 9 اسم ایرانی ( آرامی) مروانان را بعد به مروان تغییر دادند ( مروان یک اسم عربی نیست) و عپدولملیک ی از مرو شد عبدالملک بن مروان. ( به نقل از نویسندگان سنتی مروان اول از مکه که از سال 684 تا 685  فرمانروایی کرد پدر عبدالملک مروان بود )

جنگ نهاوند

Robert G. Hoyland ، با استناد به سبئوس، تاریخ نویس ارمنی قرن 7 ، اشاره به تاریخ جنگ نهاوند می کند: “ جنگ در سال اول کنستانس، پادشاه بیزانس، و سال 10 یزدگرد، پادشاه ایران، اتفاق افتاد „، در تاریخ 42 – 641

it happened in the first  year of Constans, King of the Byzantnes, and in the tenth year of Yazdgird, King of the Persian “ , namely 641 – 42

سبئوس همچنین از تعداد سربازان هر دو طرف در جنگ نهاوند خبر می دهد: عرب ها با 40،000 سرباز و ایرانیان با  60،000 سرباز و حنگ سه روز ادامه داشت:

The Arabs fielded “ 40,000 men equipped with swords“ against which the Persians “ mustered aforce of 60,000 fully armed men, “ for three days the two sides confronted each other ( 37

ساسانیان در سال 622 در ارمنستان از بیزانس شکست خوردند و در سال 628 دوباره در نینوا ( موصل ). 8 سال بعد ارتش 80،000 نفری یزدگرد، به نقل از طبری، در قادسیه و دوباره 6 سال بعد در نهاوند با 60،000 سرباز از عرب ها شکست می خورند. هیچ کشوری نمی تواند در مدت زمان 20 سال ، پس از شکست در دو جنگ ، دوباره برای بار سوم و چهارم شهروندان خود را برای جنگیدن علیه دشمن بسیج کند.

اسلام شناس آلمانی Albrecht Noth اشاره می کند که روایت ها ( اخبار ) از جنگ های یرموک، قادسیه و نهاوند تشکیل شده اند از کنار هم گذاشتن یک سری اصطلاحات ثابت ( Topos)  و حکایت ها (anecdote ):

in den Überlieferungsgruppen zu den Schlachten am Jarmuk, bei qädisiya und bei Nihawand, die im wesentlichen aus einer aneinanderreihung von Topoi und Anekdoten bestehen ( 38

همچنین  Noth  اشاره به شبیه بودن اخبار تاریخ نویسان ایرانی  و عرب ار جنگ های اعراب می کند  و ادامه می دهد: این اخبار مانند یک فرم، یا پرسشنامه طرح ریزی  شده اند که فقط می بایست مکان جنگ ها در آن تغییر کند. خبر طبری از جنگ اعراب در اصفهان، با کمی تغییر، مانند خبر بلاذری، مسعودی از جنگ نهاوند است و به همین علت نیز نعمان بن عمرو بن مقرن مزنی،فرمانده  اعراب، یک بار در اصفهان ( طبری) شهید می شود و یک بار در نهاوند ( بلاذری)39

شهر قرطبه ( Cordoba ) در اسپانیا نیز به طرز مشابه ای مانند شوشتر به تصرف اعراب در آمد. همچنین اخبار تصرف شهر الفسطاط و بندر اسکندریه در مصر، دمشق و شهر ” قیسار یه ” (قیصریه – امروز در .شمال اسرائیل ) شبیه یک دیگر هستند ( 40)

تاریخ نویس انگلیسی james Howard-Johnstonدر بخش دوم تاریخ سبئوس ( بخش تفسیر ) می نویسد: “ با اینکه تاریخ نویسان اسلامی گزارش های الگو ای و کلیشه ای زیادی ( داستان چالب به رنجیر بسته شدن سربازان ایرانی ) را در رابطه با جنگ ها داده اند Albrecht Noth ، یکی از مهمترین بازبین گرا میان اسلام شناسان معاصر، خیلی دور می رود که این گزارش ها را تخیلات به شمار می آوزد . “

Although several topoi ( most notably a story that Persian soldiers were chained together ) have been identified in early Islamic traditions about the battel. Albrecht Noth, one of the foremost revisionists among contemporary Islamicists, clearly goes too far in regarding the traditions as nothing but tissues of fictitious Matter ( 41

ضرب سکه های عربی از سال 640 به بعد در نقاط مختلف ایران نه فقط نشان می دهند که اعراب ایرانی ( قبل از حنگ نهاوند ؟ ) در این مناطق به  قدرت رسیده بودند، بلکه این سکه ها همچنین خود نشانه فروپاشی نهایی دولت ساسانیان نیز هستند، فروپاشی که بعد از شکست سپاهیان خسرو دوم پرویز در ارمنستان (622) شروع شد و با قتل این پادشاه  ( 628 ) شدت یافت. در سال 641 هراکلیوس، متحد و هم پیمان اعراب، جان می سپارد و همسر این پادشاه به قدرت می رسد. اما همسر هراکلیوس را پادشاه جدید بیزانس به قتل می رساند. بعد از مرگ همسر هراکلیوس اعراب سرزمین های شرق رودخانه دجله دیگر تعهدی در مقابل خانواده سلطنتی بیزانس نداشتند و خود را موظف نمی دیدند از سیاست پادشاه جدید بیزانس پیروی کنند. این اعراب استقلال خود در بخش های از ایران را با ضرب سکه اعلام کردند و کنترل این مناطق در دست گرفتند. جنگ نهاوندی ( 642 ) که طبری و تاریخ نویسان عرب از آن خبر داده اند همین استقلال اعراب ایرانی ( با حمایت اعراب خارج از ایران ) در ایران است. به همین علت نیر تعجب آور نیست که اولین سکه ها از امیرالمومنین های عرب: معاویه، عپدولای زوبیران، عپدولملیک ی مروانان  که بعد به زبان عربی می شوند عبدالئه بن الزبیر و عبدالملک بن مروان به خط پهلوی در داراب فارس ضرب شده اند و نه به زبان عربی در سوریه، یا شبه جزیره عربستان.

پس از نابودی ارتش ساسانیان و عقب نشینی بیزانس از سوریه و اروشلیم (630) قبایل عرب تنها نیروی های مسلح در مناطق میان رودان بودند. جنگ ها و فتوحات ای که طبری و تاریخ نویسان عرب 200 سال بعد از آنها خبر داده اند در واقع، به نقل از یهودا دی. نوو و جولیت کورن دستبرد ها و سرقت های مسلحانه این قبایل عرب به سرحدات کشور های مجاور بودند. یک نیروی نظامی برای جلوگیری از سرقت های اعراب در مرز ها مستقر نبود:

The picture the contemporary literary sources provide is rather of raids of the familiär type; the raiders stayed because they found no military opposition…… these were later selected and embellished  in late Umayyad and early Abbasid times to form an Official History of the Conquest. ( 42

  نویسندگان مسیحی و یهودی قرن 7 و 8  ( میلادی ) در سوریه، اروشلیم و مصر خبری از فتوحات اعراب نداده اند.

 ‚ یو حنا ابن الفنقی ‚ ( John bar Penkaye ) ، راهب کلیسا در شرق سوریه ( اواخر قرن 7 میلادی )، در وقایع نامه ای ناتمام به زبان سوری که به او نسبت داده می شود اشاره کرده است که اعراب مسلح نبودند و خدا پیروزی را به آنها داد: “ مردان برهنه سوار بر اسب و بدون تجهیزات، یا سپر پیروز شدند.“

 overthrowing all their warriors who prided themselves in the arts of war. We should not think of the advent (of the children of Hagar) as something ordinary, but as due to divine working….. How, otherwise, could naked men, riding without armour or shield, have been able to win…(43

تحقیقات باستان شناس آلمانی  ‚ Hans-Peter Kuhnen ‚ در اسرائیل این خبر راهب سوری را تایید می کند که اعراب بدون جنگ پیروز شدند. به نقل از این باستان شناس “ حفاری های جدید در اسرائیل و اردن تصویر سنتی از اوائل اسلام را به طور انقلابی تغییر داده است. اعراب برای گسترش اسلام با سواره نظام شجاع خود به سرزمین مقدس حمله نکردند، بلکه ایمان پیغمبر با تغییرات تدریجی فرهنگی در قرن 7 و 8  بین دریا مدیترانه و شمال غربی صحرای بزرگ عربستان تثبیت شد“:

Neue Ausgrabungen und Prospektionen der Landesarchäologie in Israel und Jordanien revolutionieren das herkömmliche Bild von den Anfängen des Islam im heiligen Land. Nicht mehr durch bravouröse Feldzüge kleiner arabischer Reiterheere, sondern durch einen allmählichen Kulturwandel fasste der Glaube des Propheten im 7. und 8.Jh.n.Chr. in den fruchtbaren Landschaften zwischen Mittelmeer und der großen nordwestarabischen Wüßte Fuß ( 44

باستان شناس اسرائیلی  Gideon Avni اشاره به اختلاف زیاد بین اخبار سنتی ( نویسندگان عرب و ایرانی ) و تحقیقات باستان شناسی می کند:

The gap between the historical narratives and the archaeological evidence is striking

در حفاری ها این باستان شناس آثار (بقایای) از جنگ ها بین بیزانس و عرب ها در رود اردن و شهر های نزدیک یرموک پیدا نشده است :

Archaeological research has found no traces of military confrontation in the sites of northern Jordan. The two major battles between the Byzantines and the Arabs, at Fihl and Yarmuk, have left no visible impact on the nearby cities and towns of  Pella, Abila, Umm el-mmal, and Jarash. (45

  همچنین این حفاری ها ( در فلسطین ) وقفه، یا اخلالی در زندگی روزمره شهروندان در نیمه اول قرن 7 را نشان نداده است. ساختن کلیسا، صومعه و بناهای عمومی در طی تسخیر ایران و اعراب ادامه داشت :

Yet recent excavation at many sites shows no interruption in the everyday life of the local populace in the first half of the seventh century. The construction of churches, monasteries, and public buildings continued unabated throughout the years of the Persian and Arab conquests, (46

در  جنگ های اعراب با ایران و بیزانس که به طور قطع هزاران جنگجو از هر دو طرف کشته شده اند می بایست حداقل اعراب کشته شدکان خود را در اطراف میدان جنگ به حاک می سپردند. تا به امروز هیچ قبر دسته جمعی در اطراف میدان جنگ ها ( نهاوند، یرموک، قادسیه ) پیدا نشده است ( باستان شناسی میدان جنک ) باستان شناس اسرائیلی اشاره می کند به زندگی عادی شهروندان شهرهای اطراف رودخانه  یرموک ( محل جنگ اعراب با بیزانس ) در طی جنگ و ادامه می دهد که در قبرستان های این شهرها  نشانه ای از بیشتر شدن قبر ها مشاهده نمی شود :

Further evidence of peaceful life during the time of th Arab conquest is provided by tombstone inscriptions , which contain no reference to violent events or unusual circumstances that might have led to an upsurge in burials (47

باستان شناس آلمانی Gerd Gropp اشاره می کند که حمله اعراب (به خراسان ) خرابی به دنبال نداشته است و سنت معماری، کاشی کاری و جواهر سازی ساسانی همچنان ادامه داشته است.(48

زرتشت شناس آلمانی Michael Stausberg نیز معتقد است که شرایط فرهنگی ( مذهبی، حفظ سنت های ساسانی ) برای زرتشتیان با به قدرت رسیدن اعراب (حداقل در دوران امویان ) تغییری نکرد. این اشاره  Stausberg در تضاد است با نظریه زرینکوب که می نویسد : رزتشتیان “ هیچگونه حق نشر و تبلیغ آیین خویش را نداشتند.“ و “ بنی امیه….. با شدتی و خشونتی تمام، از نشر هر گونه فکری که منسوب بموالی بود بشدت جلوگیری میکردند.“ (49 زرتشت شناس آلمانی همچنین ادامه می دهد که زرتشتیان ایران را نه بعد از حمله اعراب در قرن 7، بلکه نخست در قرن 9/ 10 ( دوران عباسیان) به سمت هندوستان ترک کردند (50.

اگر اعراب مسلمان ایران ، فلسطین ، سوریه را در نیمه اول قرن 7 فتح کرده بودند به طور قطع شرایط سیاسی و مذهبی در این مناطق تغییر می کرد.

  تاریخ شناس آلمانی Simone  Rosenkranz در رساله دکترای خود : “ مشاجره یهودیان – مسیحیان زیر سلطه مسلمانان “ نیز اشاره می کند که “ تغییرات مهمی ( در اوضاع و شرایط اروشلیم و سوریه ) در دوران حکومت امویان (661-750) مشاهده نمی شود „

Die Herrschaft der Umayyaden ( 661-750 ) führte zwar vorerst nicht zu einschneidenden Veränderung

و  “ هنوز اسلام به عنوان یک مذهب جدید شناخته نشده بود که بتواند امور و سرنوشت خاورمیانه را تعیین کند .“

Der Islam wird noch nicht als neue Religion begriffen, welche fortan die Geschicke des Mittleren Ostens bestimmen sollte

این تاریخ شناس ادامه می دهد که برای مسیحیان منطقه ( قرن 7 ) این اعراب یا مسیحیان مرتد به شمار می آمدند، یا فاتحان دنیوی. “

Die Muslime werden…., als christliche Häretiker oder als weltliche Eroberer bewertet…. (51

 مذهب اسلام هم در شرق ( ایران ) و هم در غرب ( سوریه، اروشلیم و مصر ) به تدریج و از داخل خود این سرزمین ها اشاعه یافت، هیچ نشانه ای، یا سند معتبری که از حمله نظامی اعراب از خارج به این کشور ها خبر بدهد دیده، یا پیدا نشده است

———————————————————————————————————-

1-  Van Harvey. The Historian and the Believer. Toronto, Ontario: The  Macmillan Company, 1966, P. 41-42

2  – Theodor Nöldeke, Geschichte der Perser und Araber zur Zeit der Sasaniden, aus der arabischen Chronik des Tabari, Leyden, E.J. Berlin, 1973, P. XIV

3 – Patricia Crone, Meccan trade and the rise of Islam, Oxford 1987, P. 230

4 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, Crossroads to Islam. New York 2003, p. 47

5- Yehuda D. Nevo and Judith Koren,  p. 47

6 –  Yehuda D. Nevo and Judith Koren, P. 47

7 –  James Howard-Johnston, Heraclius’ persian Campaigns and the Revival of the East Roman Empire, 622-630, in: War in History; Jan 1999, Vol. 6 Issue 1, P 1- 44

8 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, p. 47

9 – J. Reinik, Alexander the Great in 7th-century syriac ‚ Apocaliptic ‚ texs, in: Syric Christianity, IV, P. 158-160

10 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, p. 48 – 49

11- Yehuda D. Nevo and Judith Koren,  Methodological Approaches to Islamic Studies. In: Der Islam 68 ( 1991) , P. 101

12 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, P.135

13 – P. 479 ، 1384، آرتور کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، تهران

14 – Robert G. Hoyland, In God’s Path, The Arab Conquests and the Creation of Islamic Empire, Oxford, University Press 2015, P. 52

15 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, P. 67

16 – Patricia Crone, Meccan trade and the rise of Islam, Oxford 1987, P. 222

17 – Boaz Shoshan, Poetics of Islamic Historiography: Deconstructing Tabari’ s

History, Brill, Leiden . Boston, 2004, P. 110-111

18 –  Boaz Shoshan, P. xxiv

19 – Sebeos, ed. F. Macler , 1904, Ch 30

20 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, Crossroads to Islam. New York 2003, p. 129

21 – Harald Suerman, Juden und Muslime gemäß christlichen Texten zur Zeit Muhammads  und in der Frühzeit des Islams, in: Holger Preißler, Heidi Stein (Hrsg). Annährung an das Fremde, XXVI. Deutscher Orientalistentag vom 25. bis 29.9.1995 im Leipzig, Stuttgart 1998, 145-154

22 – Spiegel Online International, Fortress in the Sky, 12.21.2012 , http://www.spiegel.de/international/world/buried-christian-empire-in-yemen-casts-new-light-on-early-islam-a-874048.html#ref=rss

23 – Sebeos, ed. F. Macler, P.139-140

24 – Karl-Heinz Ohlig, Der frühe Islam, eine historische Rekonstruktion anhand zeitgenössischer Quellen, Berlin, 2007, P. 248-255

25 – Jean-Maurice Fiey, Dioceses syriens orientaux du Golf persique, in: Memorial Mgr Gabriel Khouri-Sarkis, Belgique, 1956-1967, P. 187

26 – زرینکوب، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص ۳۳۱

27 – Tyler-Smith, Susan, Coinage in the Name of Yazgerd III  ( AD 632-651 ) and the Arab Conquest of Iran. The Numismatic Chronicle ( 1966-) Vol. 160 ( 2000), P. 146

28 – Tyler-Smith, Susan, P. 146-147

29 – Tyler-Smith, Susan. P. 140

30 – Aleksander Nikitin and Günter Roth, “The earliest Arab-Sasanian coins”, Numismatic Chronicle, v.155. London, Royal Numismatic Society, 1995, pp.131-134

31 – Aleksander Nikitin and Günter Roth, P. 132

32 – 38 .ع. شمس اشراق، نخستین سکه های امپراتوری اسلام، اصفهان 1369، ص

33- H.Gaube, Arabosasanidische Numismatik , 1973, P. 12

34 –  P. 481، 1384، آرتور کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، تهران

35 – Michael Stausberg, Die Religion Zarathushtras, Stuttgart; Berlin; Köln, 2002, P, 237

36 – ع. شمس اشراق، ص. 84 ( پاورقی)

37 – Robert G. Hoyland, In God’s Path, The Arab Conquests and the Creation of Islamic Empire, Oxford, University Press 2015, P.85

38 – Albrecht Noth, Quellenkritische Studien zu Themen, Formen und Tendenzen

frühislamischer Geschichtsüberlieferung, Bonn 1973, P. 17 – 18

39 – Isfahan – Nihawand. Einequellen-kritische Studie zur frühislamischen Historiographie, in: ZDMG 118 ( 1968 ), P. 279

40 – Albrecht Noth, Quellenkritische Studien zu Themen, Formen und Tendenzen, P. 24

41 – Sebeos, The Armenian History , trans. R. Thomson, Part II. Historical Commentary, Liverpool. 1999, P. 252

42 – Yehuda D. Nevo and Judith Koren, Methodological Approaches to Islamic Studies. In: Der Islam 68 ( 1991) , P. 100

43 – S. P. Brock, North Mesopotamia in the late 7th century : book 15 of John Bar Penkaye’s “Ris Melle”, Jerusalem Studies in Arabic and Islam, 9 (1987

44- Antike Welt, Zeitschrift für Archäologie und Kulturgeschichte, 4/2014, P. 63

45 – Gideon Avni, The Byzantine-Islamic Transition in Palestine, An archaeological Approach, Oxford University Press, 2014, P. 314-315

46 – Gideon Avni, P. 301

47 – Gideon Avni, P. 316

48 – Gerd Groppe, Archäologische Forschungen in Khorasan, Iran, Wiesbaden 1995 ( TAVO Reih. B/84 ), P.180

49 – ص. 317، دو قرن سکوت ، زرینکوب

50 – Michael Stausberg, Die Religion Zarathushtras, Stuttgart; Berlin; Köln, 2002, P. 381

51 – Simone Rosenkranz, Die jüdisch-christliche Auseinersetzung unter islamischer Herschaft, 7.-10. Jahrhundert, Bern, 2004, P.23 – 35

5 GEDANKEN ZU “سقوط ساسانیان”

مطالب مرتبط با این موضوع :

2 پاسخ

  1. به نظر می رسد که روحانیون دوره ی ساسانی چندان تفاوتی با روحانیون شیعی امروز ندارند. نه از نظر شیطنت و نه از نظر حقه بازی و نیرنگ و نه ار نظر فساد ترکیبی. می گویم فساد ترکیبی مرادم فسادی ست که از ترکیب تمامی نادرستی ها شکل گرفته و کامل شده است. آیا می توان فرقی بین خمینی و خامنه ای و مغ های زمان ساسانیان قائل شد؟ پرسشی ست اساسی. پدر بنده یک آخوند است٬ یک کلاهبردار٬ بنده با صدای بلند و حتا حاضرم احترام پدری را کنار بگذارم با فریاد جلو او بگویم که در حقه بازی و دقلکاری و نادرستی و دروغگویی و وانمود کردن تمامی اینها به عنوان یک کار درست و صادقانه همتا ندارد. و اما همین طور صادقانه اشاره کنم که این آقا که پدر من است یکی از بهترین و پاکترین آخوندهای این مملکت نیز هست. من بارها با این پدر درگیر بحث های کلامی و فقهی شده ام اما یکبار بسیار بحثمان پیش رفت. او به من گفت تو حتما در اینجا حق داری٬ ولی این حق داشتن جان ترا به خطری حتمی می اندازد! تو که بدانی و اگر من به عمق فساد روحانیت ترا آگاه می کردم و ترا پی می بردم تو سر مرا همین امشب می بریدی. یا من مجبور میشدم برای خفه کرذن دورتر رفتن آن آتش مجبور میشدم سر ترا ببرم. چنانکه بسیاری از روحانیون سر عزیزترینهای خود را از صدر اسلام تا کنون بریده اند و در همین دوره دیدیم که دوستان روحانی چگونه فرزندان خودشان را قربانی کردند و یا فرمان قربانی کردن فرزندان دوستانشان را صادر کردند…شرافتا من هنوز پشتم از این جملات حاج بابا می لرزد. شما بروید در قعر این اقیانوس معنا و ببینید که در این مرداب روحانیت چه خبر است٬ چه اژدهاهایی در خواب و در بیداریند. در همان شب ایشان به من گفت اسناد بسیار معتبری در دست روحانیت هست که به صورت ارثی از آن مواظبت می شود و یکی از آن اسناد دشمنی عمیق امام حسین است با ایرانیان وقتی به او گفتم پس چرا ساکتی اینرا بگو و بنویس. او پاسخی بسیار آخوندانه داد. او گفت: صاحب این دکان که من تنها نیستم! این یک شرکت سهامی روحانیت است آنها دخل من و تو مادر و برادر و خواهرت را خواهند آورد!!! بله اینان همان وارثین روحانیون دوره ی ساسانیانند. و اینکه نیز ما داریم همان دوره را تجربه می کنیم شاید ترامپ سردار قادسیه ی جدید باشد. حتما همین طور است.آقای مسعود امیرخلیلی شاید این موضوعی جالب باشد برای تحقیق بعدی شما. ما در دوره ی ساسانیانی جدید هستیم. مردم ایران از روحانیونی که وارٍ روحانیون ساسانی هستند به تنگ آمده اند. تاریخ تکرار می شود و ترامپ حتما سردار جدید قادسیه است.

  2. و اما یک پرسش چرا این سایت شما اینهمه ناشناخته است؟؟؟!!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.