امین بیات
میگویند کلمه ی دموکراسی ریشه در زبا ن یونانی دارد، واز دو کلمه ی( دمو) به معنای ” مردم”
(کراتیا) معنای ” حاکمیت” تشکیل شده است. Demoو kratia
پس دموکراسی در یک جامعه مانند ایران یعنی ” حاکمیت” مردمان ایران ، یا ” حکومت مردم “بر مردم ، میباشد.
تعریف مردم: از این کلمه مردم چه می فهمیم ، این که همه از مردم و حاکمیت مردم صحبت به میان می آورند، باید دید که این “مردم” به چه کسانی گفته میشود، و با آن کسانی که قانون اساسی را در انقلاب 57 نوشتند و تایید کردند و بخورد مردم دادند، و حالا پس از 42 سال نمایندگان” ولایت فقیه” در مجلس نظامی یازدهم قصد تعمیر آنرا دارند که به موجب این قانون باعث مرگ هزاران نفر شدند،هم جزء “مردم” ایران هستند.
پس به چه کسانی شهروند گفته میشود، آیا همان طور که در جمهوری اسلامی شهروند درجه یک یعنی آقازاده ها ، آخوندها وجود دارد و شهروند را به خودی وغیر خودی منتسب کرده اند، و به مسلمان و غیر مسلمان ، خدا شناش و خدا نشناس تقسیم کرده اند، یا زنان که نیمی از جامعه را تشکیل داده اند و شکل و شمایل طبقاتی نیز دارند را کلا به شهروند درجه دو به حساب گذاشته اند ، جزء آن مردم هستند.
وقتی پیشینیان ما درانقلاب مشروطه اولین قانون اساسی مشروطه رادر 110 سال پیش تنظیم کردند، و در آن حقوق زن پایمال شد و بعد از این همه دوران هنوز زنان از حقوق اولیه، مساوات حتی در قانون بر خوردار نیستند، چطور 40 میلیون زن ایرانی زیر بار این قانون ارتجاعی و ضد زن میروند وبه قانون اساسی ضد زن درهر تاتر انتخاباتی شرکت وآنرا تایید میکنند، ومردان نیز ازاین رفتار زنان هم حمایت میکنند، به نظر من حاکم بودن جو ترورو خفقان توسط بعضی زنان و مردان در حاکمیت جمهوری اسلامی به خاطر نفع شخصی و حفظ قدرت برای نگهداشتن مردم در این سطح از آگاهی از شیوه سرکوب و بر قراری جو ترورو خفقان تا بحال استفاده کرده اند، در ایران بعد از 42 سال هنوززنان بعنوان شهروندانی که دارای قضاوت واستعداد یکسان با مردان نیستند شناخته میشوند، و حتا اجازه پوشش دلخواه ندارند چه برسد به حقوق برابر.
بخش بزرگ و قابل توجهی ازمردم عادی که درایران زندگی میکنند، اصولا معنا ومفهوم دموکراسی برایشان منظور نیست، تنها مسئله آنها داشتن کار و درآمد برای ادامه حیات است، این مسائل که دربین روشفکران، سیاسی کاران، دانشجویان ، معلمان زنان تحصیل کرده و بخشی از کارگران آگاه مطرح است درصد کوچکی از کل جامعه ایرانی را تشکیل میدهد،که باید بهمت روشنفکران و تحصیل کرده گان آگاه جامعه ، معلمین زن و مرد ، در بالا بردن سطح آگاهی کل جامعه همت گمارند واین ممکن نیست مگراینکه حاکمیت ترور وخفقان جمهوری اسلامی توسط “حاکمیت مردم” تغییر یابد، و جمهوری اسلامی توانسته مزورانه از بی اطلاعی اکثریت مردم از “حاکمیت مردم” و حتا نیروهای سیاسی، استفاده کند، مردم را در بی خبری، نگهدارد.
صحبت کردن از “حاکمیت مردم” ، باید به بینیم منظور از”حاکمیت مردم” چیست؟ در صورتیکه در افکار عمومی انواع اسامی مطرح است، حاکمیت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی ، حاکمیت مذهبی، حاکمیت سلطنتی ، جمهوری، جمهوری دموکراتیک، جمهوری سوسیالیستی ، مستقل ، وابسته و…باید بررسی نمود که حد و حدود این حاکمیت ها را چگونه ننظیم میکنیم، آنهم در جامعه بلا زده چهل و دو ساله مذهبی و عقب گرا بجا مانده .
ابعاد ، میزان قدرت تا کجاست، حاکمیت ها بطور خصوصی عمل میکنند یا عمومی ، و بطور کلی مردم چگونه وبه چه طریقی حاکمیت خود رابر کل جامعه میتوانند اعمال، کنند، چگونه همدلی و مشارکتی با هم باید داشته باشند، در کلیه موارد یا بر روی بخشی از اصول محوری با هم توافق حاصل کنند.
امروزه در قرن بیست و یکم استقرار “حاکمیت مردم” در جامعه ای مانند ایران بر اساس قوانین دین ارتجاعی اسلام چگونه میتوان جامعه را اداره کرد ، بر روی چه اصولی و طبق کدام موازین قانونی، دیدیم که موازین پیاده شده اسلامی 14قرن پیش در ایران جواب نداد و حاکمیت مذهبی با شکست و فضاحت بی حدی روبرو شد و مردم ایران از انتخاب 57 بطور صد در صد پشیمانند و در تلاش برای جبران اشتباه تاریخی خود وارد میدان مبارزه شده و برای گذر از استبداد مذهبی حتا در یک روز 1500 قریانی به آزادی هدیه میکنند و راهشان ادامه دارد. “مردم” و “حاکمیت مردم ” در ایران دارای انواع جهان بینیهای سیاسی ، اجتماعی مختلف هستند.
اگرفرض کنیم درایران “مردم” آنهائی بودند وهستند که به حاکمیت جمهوری اسلامی بدون داشتن اطلاعات کافی از ماهییت ارتجاعی آن که شیعه و معتقد به خرافات بوده و بقیه جزء مردم به حساب نیامدند، هستند اشتباه بود و آن دو در صد که مخالف استقرار جمهوری اسلامی بود ، در حقیقت از تبار مردم بودند.
در کشور های کمونیستتی : مردم یا حاکمیت مردم ، توسط حزب کمونیست در چین و حزب کمونیست در اتحاد جماهیرشوروی سابق تشکیل میشد،افراد یا “مردم” درحقیقت دنباله رو و رای دهنده بیشتر نبودند، در جمهوری اسلامی که شرایط مردم اسفبارتر از کمونبیستها بود و هست ، ” شورای مصلحت نظام” افراد را تعیین صلاحیت میکند و به مردم فقط اجازه انتخاب میدهد .
در کشورهای سرمایه داری در اروپا که نسبتا آزادی احزاب حاکم است ، حاکمیت از آن احزابی هست که اکثریت رای مردم را داشته باشند، که در راستای سرمایه داری، حکومتهای سرمایه داری حاکم میشوند.
امروزه بخوبی می بینیم که در آمریکا حاکمیت چطور تعیین میگردد،حاکمیت دو جناح سرمایه داری که در حقیقت دارای یک ماهییت هستند برای کسب قدرت دست بهر جنایتی میزنند، که توسط حزب دمکرات و جمهوری خواه تعیین میگردد، و مردم فقط رئیس جمهور را انتخاب میکنند .
نا برابری سیاسی ، تبعیضات حقوقی دوران فئودالیسم در مرکز اروپا سیاستمداران و متفکران اجتماعی را بر آن داشت تا علیه سیستم های بسته و سیاستهائی که شهروندان این کشورها را ازداشتن زندگی مرفه وعدالت خواهی، آزادی مشارکتی در روابط اجتماعی محروم کرده بودند، مورد اعتراض و درمقابل چنین سیستمهائی قرا ر بگیرند، و دولتهای دمکراتیک تشکیل دهند.
“دولت”: یک مجموعه و یا نهادی سیاسی است که بر مبنی و اساس قرار دادهای اجتماعی که مردم تعیین میکنند که همان قانون اساسی است ، شکل میگیرد که حافظ منافع مردم باشد ، یعنی اینجاست که حق و حقوق شهروندان جامعه درموارد مختلف از جمله زندگی خصوصی،آزادی، برقراری عدالت اجتماعی، داشتن کار و بر خوردار بودن از کلیه امکانات اجتماعی بطور مساوی و حمایت از قانون بعهده دولت، است.
هر جامعه ای باید به تعریف و طرح مناسب با شرایط خویش به دمکراسی دست بیابد، دمکراسی در ایران در بد ترین شرایط ممکنه در ضعف مطلق قرار دارد که همراه است با کمبود شناخت مردم از آن تا بحال ، اگر فقط به عمق حجاب تحمیلی اسلامی به زنان ایران بنگریم ، تا عمیقا به عمق تاثیر شگفت ظالمانه فرهنگ عقب مانده اسلامی در جامعه پی به بریم.
دمکراسی که کار برد آن توسط روشنفکران جامعه تعریف میشود و از حقوق برابر افراد ومشارکت در تصمیمات اجتماعی سیاسی تحت عنوان “فرد” یا افراد جامعه است یک دمکراسی مستقیم مردمی است، زیرا مردم بدون واسطه سرنوشت سیاسی خود وجامعه را تعیین میکنند، درکارخانجات، شرکتها، مدارس و دانشگاهها، موسسات فرهنگی شهری ، شوراههای محلی همه و همه بصورت مستقیم و مشترک از طرف مردم شکل بگیرد.
نوع دیگر” دموکراسی” یعنی زمانیکه شهروندان در زمانهای مشخص نمایندگانی را برای مدت مشخصی مثلا 4 سال به منظور حفظ و حمایت ازمنافع خویش انتخاب کرده وبه مجلس میفرستد ، در این نوع از دمکراسی مردم دخالت مستقیم دراتخاذ تصمیمات عمده کشور را ندارند ، یعنی سرنوشت خویش را بدست نمایندگان انتخابی خود می سپارند ، چنین مفهومی از دمکراسی اصل استعداد و لیاقت شهروندان را در تعیین سرنوشت کشورو مردم از دست میدهند، اگر مردم تسلط بر نمایندگان نداشته باشند، که در ایران کلا چنین نیست.
تحولات 42 ساله گذشته تغییرات قابل ملاحظه ای در ساختاردمکراسی در ایران به وجود آورده است ، در این دوران بسیاری از افکارعقب افتاده و ارتجاعی اسلامی مورد قبول عام واقع شده و تا بدانجا رسیده که درفراگرد سیاسی انتخابات میلیونها زن و مرد متوهم به نمایده ی ” لایت فقیه” رای دادند و به تصویب رژیم کمک کردند.
از دیگر تغییرات عمده “دمکراسی ” در ایران اسلامی بی خبر گذاشتنن مردم از دخالت مستقیم مردم در مورد موضوعات و مسائل مهم که برای مردم اهمیت حیاتی دارد مانند بخشش بخشی از دریای خزر به روسها یا پیش نویس قرار دادفروش بخشی ازخلیج فارس به چینی ها ، که از موضوعات بحث انگیز سرنوشت ساز مردم هستد.
درایران 42 سال است که دمکراسی نیست وسرکوب شده، وآنجه بنام دمکراسی اسلامی ازآن نام میبرند دمکراسی بر گزیدکان و وابسته گان به سیستم ارتجاعی و خرافاتی ” ولایت فقیه ” است، و اصولن دمکراسی حزبی و حاکمیت مردم در ایران از روز اول انقلاب سرکوب و جلویش آگاهانه گرفته شد، و آنجه امروز در ایران می بینید دمکراسی جنگلی است و هر آخوند و پاسداری حرف مفت خود را میزنند ، حاکم است.
عوام الناس دمکراسی رابی بند و باری می پندارند،که اغلب از طیف سنت گرایان و مذهبیون دگم اند وعقب مانده فکر میکنند،دسته ی دیگر دیکتاتورها نیز پیرو همین عقیده اند ودموکراسی را برای منافع و قدرت خود خطرناک ارزیابی میکنند، سرمایه داران نیزاز دموکراسی برای انباشت سرمایه سود میبرند وآنرا کنترل میکنند،عامل اصلی در هر جامعه وبخصوص در ایران برای تقویت دموکراسی طبقه متوسط است یعنی در ایران اگر این طبقه بی نیاز باشد از امکانات اولیه زندگی ، جامعه ای بهتر را طلب میکند و مستعد گذار از جامعه بسته به آزاد خواهد بود، توده عوام در بهترین حالت خوش بینانه در ایران دموکراسی را آزادی می نامند وبر داشت و تفسیر مشخصی از این کلمه ندارند.
به نظر من رتبه ی آزادی در ایران باید بالاتر از هر گرایش فکری دیگر باشد ، زیرا اگر مردم دین و مذهب اسلام را بر آزادی ترجیح دادند دردراز مدت به باتلاق جهالت حزب الهی فرو خواهند غلطید که در حال حاضر بخشی از جامعه در این باتلاق ریخته شده و بوی تعفن آنها کل جامعه را در بر گرفته است .
دموکراسی درایران آینده یعنی آزادی سیاسی، آزادی انتخاب کردن و انتخاب شدن، آزادی حقوق برابر زن با مرد، آزادی مطبوعات قلم و بیان، آزادی اعتراض و تجمع و راه پیمائی ، در دموکراسی باید جایگاه اپوزیسیون دارای اعتبار قانونی باشد، مهمتر از همه چیز در آینده باید عدم دخالت نیروهای نظامی و پاسداران در سیاست را جدی گرفت و بهر دلقکی اجازه شاخ و شانه کشیدن و تهدید مردم را نداد.
مردم کسانی هستد که علاوه بر حفظ و خواست منافع خود از منافع هموطن خود نیز دفاع کند ، طرفدار آ زادی، دموکراسی وعدالت اجتماع باشد، یعنی یک فرد ایرانی جدااز جایگاه طبقاتیش باید بر خور دار از برابری سیاسی در مقابل قانون باشد ودر جامعه بتواند از فرصتهای اجتماعی، اقتصادی و آموزشی بهره مند گردد.
09.11.2020
Bayat.a@freenet.de
https://www.facebook.com/amin.bayat.9