با در نظر گرفتنِ تعاریف موجود در زبانهای گوناگون در رابطه باواژهِ «همگرایی» (CONVERGENCE) و با در نظر گرفتنِ کاربرد و استفادهِ این واژه در حوزه علوم انسانی و با در نظر گرفتنِ نظریهِ ”پایداری” در معانی حقیقیِ آن، میتوانم به این ”تعریف” برسم که:
استفاده از ترکیب و جمعِ دو یا چند عنصرِ* پویا و زنده برای رسیدن به یک هدف مشترک، مثلا بیانِ مشترک، راه و جهتِ مشترک، راهکارِ مشترک و همفکری مشترک، آرمان مشترک، و در نتیجه دستیابی به یک ”هویت نو”. برآیند** و فرآیندِ*** این عناصر را، ”همگرایی” مینامیم. یک ”همگرایی” بینِ عناصر که در نهایت بتواند امکان و تواناییِ جدایی و تفکیکِ عناصرِ اولیهِ تشکیلدهنده خود را بعد از رسیدنِ به هدف تضمین کند، و بتواند (بعد از تجربه و در صورتِ لزوم) دوباره به هویت اولیه خود بازگردد.
به این ترتیب ترکیبِ یک همگرایی میتواند فقط در یک هدف و زمانِ مشخصِ و محدود نیز جواب بدهد و بعد از رسیدن به آن هدف، عناصر تشکیلدهنده همگرایی، بدونِ آسیب و تخریب، بتوانند برگشتِ کامل به نقطهِ اولیه داشته باشند، با این سود که این ”همگرایی” یک تجربه و فرآیندِ نو برای آنها به ارمغان آورده است.
همگرایی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی
مسلماً در یک ”همگرایی” انسانیِ پایدار وجودِ تک تکِ ”انسانهای متفاوت در اندیشه” به رسمیت شناخته میشود و دقیقاً و به خاطرِ همین تفاوتِ مرامی و عقیدتی، این ”همگرایی” به معنای حقیقی خود نزدیک میگردد.
همگرایی یعنی: هم سویی، همراهی، همکاری و یک نوع ”همیاریِ مشارکتیِ انسانی” برای رسیدن به یک هدفِ مشخصِ ، با استفاده و بهرهگیری از شناخت در هر زمینهِ علمی، اجتماعی، هنری، فرهنگیِ همگان، آن هم به شرطِ رعایت و احترام به هر مرام و عقیدهِ انسانی و به رسمیت شناختنِ حقِ اشتراکِ نظر و حقِ اختلافِ نظر و احترام به تمامی عقائد، مخصوصاً در مرحلهِ برآیند (مابین، معدل) و فرآیندِ (مجموعهِ عملیات و مراحل لازم برای رسیدن به یک هدف مشخص) نیروهای انسانی در جهتِ دسترسی به آن هدفِ از پیش تعریف شده، و سعی بر برشماری و گزیدن و جمعآوریِ اشتراکاتِ هر چه بیشتر و پرهیز از ماندن و درجازدنِ اختلافاتِ عقیدتی.
۱- بر اساس تعریف صحیح، یک ”برآیند”، به عنوانِ پیش فرض، یعنی ”معدل” و ”مابینِ” نیروهای انسانی در حوزهِ اندیشه و نیروی انسانی.
نتیجهِ نهاییِ هر برآیند، ارتباط مستقیم دارد با مجموعهِ ”اِشتراکات” و ”اِختلافات” و به عبارت دیگر، هر چه اِشتراکات بیشتر بشوند، نیروها و جهتِ برآیندِ آنها بیشتر میگردد و بر عکس.
۲- بر اساس تعریف صحیحِ ”فرایند” به عنوانِ پیش فرض، یعنی ”مجموعهِ عملیات و مراحل لازم برای رسیدن به یک هدف مشخص”.
نتیجهِ نهاییِ هر ”فرآیند” ارتباطِ مستقیم دارد با ”سازماندهی”ِ تمامِ عملیاتِ و مراحلِ لازم، برای مهیا ساختنِ فضایِ لازم و متناسب با هدف و فضای مناسب برایِ تلاشِ هر عنصرِ حقیقیِ حاضر در یک همگراییِ پایدار.
این ”کنش”ها و ”واکنش”ها در یک ”ترکیبِ نو” آن هم در فرمِ یک ”همگرایی” مشخص با اهدافِ مشخص از قبل تعریف شده، میتوانند و میبایست در حوزهِ اندیشه و علوم انسانی نیز جواب بدهند، چون استناد بر ”برآیند”ها و ”فرآیند”هاست که در علوم تجربی و اجتماعی، قابلِ اندازهگیری نموداری میباشند.
در اینجا دو ”مثالواره” و در ضمن بینِ هم مشابهتی analogi را برای درکِ بهتر در حوزه انسانی و فیزیکی مطرح میکنم:
۱-حوزهِ هنر
چند مثال در ادبیات غنیِ فارسی
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
همه از بهرِ تو سرگشته و فرمانبردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
در این شعرِ زیبای استعارهای سعدی، روندِ ”همگرایی” بین خورشید، باد، ابر، ماه و فلک به عنوانِ عناصرِ اصلی اما متفاوت به تصویرِ ذهن کشیده شده و بسیار روشن است که با یک هدفِ مشخص، یعنی ایجادِ فضایی مناسب برای انسانها و برای یک زندگیِ شرافتمندانهِ دست به دست هم داده تا این همگرایی ممکن گردد. به آسانی مشاهده میشود که در این استعارهِ زیبا جوهرِ هر عنصر از عنصر دیگر متفاوت و قابل تفکیک است.
گر سخن از پاکی عنصر شود
معده ٔ دوزخ ز کجا پر شود (نظامی)
چون دگرگون شد همه احوال من
گر نشد دیگر به گوهر عنصرم (ناصر خسرو)
بلی بند و زندان ما عنصریست
اگر چند ما فتنه ٔ عنصریم (ناصر خسرو)
عنصر اقبال و جان مملکت
گوهر تأیید و کان مملکت (خاقانی)
آتش قدرش بر شد قدری دود فشاند
عنصر هفت فلک ز آن قدر آمیخته اند (خاقانی)
ای کان لطف و عنصر مردی نپرورید
در صدهزار کان چو تو یک گوهر آفتاب (خاقانی)
یا میتوانیم قسمتی از شعر زیبای سیمرغِ عطار نیشابوری را بیاوریم:
عاقبت از صدهزاران تا یکی
بیش نرسیدند آنجا ز اندکی
عالمی بر مرغ میبردند راه
بیش نرسیدند سی آن جایگاه
سی تن بی بال و پر، رنجور و مست
دل شکسته جان شده، تن نا درست
حضرتی دیدند بی وصف و صفت
برتر از ادراک عقل و معرفت
رقعهای بنهاد پیش آن همه
گفت: «برخوانید تا پایان همه»
چون نگه کردند آن سی مرغ زار
در خط آن رقعهی پر اعتبار
هر چه ایشان کرده بودند آن همه
بود کرده نقش تا پایان همه
کرده و ناکردهی دیرینهشان
پاک گشت و محو گشت از سینهشان
چون نگه کردند آن سی مرغ زود
بی شک آن سیمرغ آن سی مرغ بود
خویش را دیدند سی مرغ تمام
بود خود سیمرغ، سی مرغ تمام
چون به سوی سیمرغ کردندی نگاه
بود این سیمرغ این کاین جایگاه
ور به سوی خویش کردندی نظر
بود این سیمرغ ایشان آن دگر
ور نظر در هر دو کردندی به هم
هر دو یک سیمرغ بودی بیش و کم
بود این یک و آن یک بود این
در همه عالم کسی نشنود این
آن همه غرق تحیر ماندند
بی تفکر و ز تفکر ماندند
چون ندانستند هیچ از هیچ حال
بی زفان کردند از حضرت سؤال
کشف این سرّ قوی درخواستنند
حال مایی و تویی درخواستند
بی زفان آمد از آن حضرت خطاب
کاینه است این حضرت چون آفتاب
هر که آید، خویشتن بیند در او
جان و تن، هم جان و تن، بیند در او
محو او گشتند آخر بر دوام
سایه در خورشید گم شد و السلام
لاجرم این جا سخن کوتاه شد
رهرو و رهبر نماند و راه شد
۲- حوزهِ فیزیک
بنای یک خانهِ مسکونی با موادِ اولیهِ سنگ، چوب، آهک، آهن، شیشه، سنگ، آجر، آن هم برای یک هدفِ نهایی یعنی ساختنِ همان خانهِ دلخواهِ در نظر گرفته شدهِ اعضایِ یک خانواده، که از پیش و بر اساسِ نیازِ خانواده، طراحی و تعریف شده است. تا وقتی این خانه جوابگوی نیازِ خانواده است، تمام عناصر و مواد اولیه در یک ”همگرایی” به سر برده و این همگرایی در علمِ فیزیک (با در نظر گرفتنِ زمانِ عمرِ این موادِ اولیه) ادامه خواهد یافت، اماّ در هر لحظه (و به هر دلیلی) میتوان این مصالحِ ساختمانی را دوباره از هم جدا و تفکیک و دوباره از انها استفاده کرد.
طرح و نیاز ”همگراییِ پایدارِ ایرانیان”
طرح و نیاز و احیاناً ایجادِ یک بسترِ ”همگراییِ پایدار” (فارغ از اینکه عملاً تا چه حد در بهرهبرداریِ آن موفق شویم) جهت ”جریانِ آزادِ اندیشهها و روشنگریِ پویا” برای ملتِ ایران و روشنفکرانش لازم است، تا مردم و روشنفکرانش دست کم بدانند و بتوانند مشاهده بکنند که چنین بستری به مثابه یک فضای ”فراگروهی و فراسیاسی و فراایدئولوژیک” وجود دارد که میشود آن را به یک امکان آزمون اجتماعی، تربیتی، و آموزشیِ پایدار تشبیه کرد. این بستر را باید به جریان انداخت و با آن همراهی کرد. باید در آن فعال بود و در تکمیلاش کوشید. با این بستر میتوان خلاء و کمبودی را پر کرد که سالهاست به مثابه یک مشکل اساسی خود را بر جامعه ایران تحمیل کرده است. با این کار میتوان مانع از بهانه گرفتن کسانی شد که عدم فعالیت و بیتفاوتی خود را نبود چنین فضایی عنوان میکنند.
اصولا بدون یک ”طرحِ جامع” و یک پروژهِ ”پایدارِ همگرایی” آن هم به عنوانِ یک فضای فعال در علومِ انسانی، نمیتوان به همبستگی ملّی دست یافت جز آنکه با ابزارهای فرسوده و ناکام چند تئوریِ سنتی را که عمدتا تکیه بر ”فرضیات” و”تخیلاتِ نا پایدار” دارد و مصداق روشن ”من آنم که رستم بود پهلوان” و ”تاریخِ پر شکوه” و «افتخارات تاریخی» است، به میان کشید و بر روی آنها سرمایهگذاری مادی و معنوی کرد بدون آنکه، همان گونه که تا کنون به اثبات رسید، نتیجه ای مطلوب برای آن متصور باشد. چنین تحرکهای ناتمامی فقط ”نمادین” و فاقدِ روشنگریِ ریشهای و روشنفکریِ پویا و اصولاً فاقدِ راهکارهایِ عملی برای ایجاد یک بسترِ همگراییِ پایدار هستند.
در حالِ حاضر، به ویژه جامعهِ جوانِ ایران دستخوشِ یک جنگِ روانی در به کار گرفتن مجموعهای از ”مقایسههای ارزشیِ ناعادلانه” است. مقایسهای که بین چندین نسلِ حاضر در جامعه مدنی ایران صورت میگیرد و هر کدام یکدیگر را باعث و بانی وضعیتِ اسفبار کنونی میدانند بدون آنکه حاضر باشند مسئولیت خود را بپذیرند و بدون آنکه در پی یافتن معضل اصلی باشند. این همه، نشانگر گسستی عمیق در آزادی اندیشه و روشنفکری بعد از انقلاب مشروطه است. گسستی که ضرورت یک همگرایی پایدار بین ایرانیان را بیش از پیش آشکار میسازد.
کمبود فضای پویای روشنفکری برای یک همگراییَ پایدار بین ایرانیان و هم چنین وجود فضای آلودهِ سیاسیِ و پر از ابهامِ در داخل و خارج از کشور، ظاهرا ”فرصتی صوری” ایجاد کرده تا گروههای سیاسی مخالف رژیم و البته مخالف یکدیگر، هر یک خود را مدعیان به حق اکثریت مردم بپندارند و با ”منطقی صوری” و به دور از واقعیات صرفا رسیدن به قدرت سیاسی را محور اندیشه راهنمای خویش قرار دهند. تلاش برای ارائه یک «آلترناتیو سیاسی» که هر یک از این گروهها خود را نیروی اصلی آن میپندارد، بدون ارائه یک «سیاستِ آلترناتیو» که بر اساس آن بتوان حرف و جایگزینی نو را مطرح کرد، در نهایت هیچ کمکی به همبستگی ملی و همگرایی پایدار بین ایرانیان نمیکند.
ما میبایست تجربهِ ”همگراییِ پایدارِ ایرانیان” را در زمینه ایجاد یک «الگو» و ”پارادایمِ رفتاری” (paradigma) در جامعه مطرح کنیم.
کمبود چنین فضایی که «همگرا» باشد، که ”پایدار” باشد، نه تنها در ایران و کشورهای منطقه بلکه در دموکراسیهای غربی نیز احساس میشود. از همین روست که دانشگاهها و مراکزِ مطالعاتی بیش از پیش فاقدِ یک فضای حقیقیِ تحقیقاتی و آسیبشناسی”پایدار” میشوند، آن هم به این دلیل که بیشتر دانشگاهها و مراکزِ تحققیقاتی به نوعی وسیله و ابزار قدرتهای مالی و محافل سیاسیِ مخرب تبدیل میشوند.
[ادامه دارد]
*)- در شیمی، جایی که عناصر ترکیب شدنی نیستند اما میتوانند در کنارِ هم موجب پدید آمدنِ یک همگرایی در شکلهای مختلف بشوند.
اینجا و در این تعاریف، استفاده از واژه «عنصر» به معنیِ انسانی و اجتماعی میباشد که در ادبیات فارسی آمده است از جمله: بیخ و اصل و بن، همت و قصد، حاجت، اصل و بنیاد.
**برآیند=مابین، معدل
***فرآیندِ= مجموعهِ عملیات و مراحل لازم برای رسیدن به یک هدف مشخص