تاریخ جهان از ماموت تا فیسبوک(۵۴) دنیای واقعی تابلوی نقاشی نیست که هرجور بخواهیم رنگ‌آمیزی کنیم

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

 در بخش پیش در بررسی مهم‌ترین وقایع قرن نوزدهم میلادی(از ۱۸۳۰ تا ۱۸۴۰)؛ بعد از مروری کوتاه به پیش‌زمینه‌های انقلاب کبیر فرانسه، از جمله به موارد زیر اشاره نمودم:
  • تصرف الجزایر توسط فرانسه،
  • هگل که تاریخ‌گرایی و ایده‌آلیسم او انقلاب عظیمی در فلسفهٔ اروپا به وجود آورد،
  • گوته و اثر جاودانه‌اش فاوست،
  • برامس؛ و رقص‌های مجار،
  • اختراع ماشین درو که ازجمله پیامدهایش؛ برداشت بیشتر محصول بود،
  • نبرد آلامو؛ و ضمیمه‌شدن تگزاس به آمریکا،
  • عصر ویکتوریا که همزمان با به‌اوج‌رسیدن گسترهٔ مستعمرات انگلستان در سطح جهان بود،
  • انتشار کتاب اولیور توئیست، و –
  • جنگ تریاک در چین
در قسمت پیش فراموش کردم به اعدام قائم مقام فراهانی اشاره کنم. بعد از توضیح آن به مهمترین رویدادهای قرن نوزدهم(از ۱۸۴۰ تا ۱۸۵۰) می‌پردازم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
اعدام قائم مقام فراهانی
یکی از شخصیت‌های برجسته و تأثیرگذار ایران‌زمین در عرصه حکومت و سیاست و نیز ادب و هنر؛ قائم مقام فراهانی بود.
وی چندی در دفتر عباس میرزا به نویسندگی اشتغال ورزید و در بسیاری از جنگ‌های ایران و روس هم شرکت داشت.
اشاره شد که تابستان ۱۸۲۶ هنگامی که فتحعلی‌شاه و درباریان؛ در معیت علمای اعلام ایران و عتبات عالیات در چمن سلطانیه(نزدیک تبریز در قسمتی ازفلات زنجان – ابهر)، نشستی تشکیل دادند تا ببینند(دربارهٔ صلح یا ادامه جنگ با روس‌ها) چه باید کرد. در مجلسی که تقریباً عقیده عموم به ادامه جنگ نظر داشت، قائم مقام با مقایسه نیروی مالی و نظامی طرفین، اظهار داشت ادامه درگیری به جایی نخواهد رسید. این نظر، که صحت آن بعدها بر همه ثابت شد، در آن روز همهمه‌ای در مجلس انداخت و جمعی بر وی تاختند و او را به داشتن روابط پنهانی با روس‌ها متهم کردند.
دیدیم که جنگ با روس‌ها ادامه یافت و به شکست ایران و عهدنامه ننگین ترکمانچای انجامید.
با درگذشت فتحعلی شاه و روی کارآمدن محمد شاه، قائم مقام صدراعظم شد. البته جباریت شاه به وی نیز سرایت کرده بود. گفته می‌شود با کورکردن جهانگیر میرزا و خسرو میرزا(برادران محمد شاه) که در قلعه اردبیل زندانی بودند، راه را برای سلطان جدید باز کرده بود.
صدارت محمد شاه دیری نپایید. سخت‌گیری‌های وی در رابطه با انگلستان که بدنبال ایجاد تجارتخانه و اخذ امتیاز از دولت ایران بود باعث دشمنی آن‌ها با وی گردید. از طرف دیگر میرزا ابوالحسن خان ایلچی که حقوق‌بگیر انگلیس بود پشت سرش صفحه می‌گذاشت که قائم ‌مقام با روس‌ها سر و سر دارد و به دنبال سرنگونی شاه است. وی در حضرت عبدالعظیم بست نشست تا وقتی که شاه قائم مقام را خلع کند!
عاقیت (۱۸۳۵ میلادی) محمد شاه دستور داد قائم مقام را در باغ نگارستان، زندانی و پس از چند روز خفه کردند.
شعر ذیل منسوب به اوست:
روزگار است این که گه عزت دهد گه خوار دارد
چرخ بازیگر از این بازیچه‌ها بسیار دارد
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۸۴۰
«روز وایتانگی» یادآور نیرنگ‌ استعمارگران
نیوزیلند(زلاندنو) New Zealand کشوری در جنوب غربی اقیانوس آرام است و فاصله زیادی با دیگر خشکی‌های کره زمین دارد. برای مثال نزدیکترین همسایه‌اش؛ استرالیا در دو هزار کیلومتری آن واقع است.
زلاندنو بیش از ۸۰ میلیون سال از خشکی‌های دیگر زمین جدا بوده‌است و یکی از آخرین سرزمین‌هایی است که انسان پا به آن گذاشت. حدود سال‌های ۱۲۵۰ تا ۱۳۰۰ میلادی.
نخستین کسانی که وارد جزایر نیوزلند شدند مائوری‌ها بودند که از جزایر گرمسیر و استوایی اقیانوس آرام به جزایر معتدل نیوزیلند کوچیدند.
در سال ۱۸۴۰ پیمان وایتانگی Treaty of Waitangi میان دولت بریتانیا و نزدیک ۵۴۰ ‏نفر از رؤسای قبیله‌های مائوری این کشور را تحت‌الحمایه بریتانیا و بخشی از این امپراتوری ساخت.
مائوری‌ها بعداً متوجه شدند کلاه‌ گشادی سرشان رفته‌است. استعمارگران ‏بخش‌های بزرگی از سرزمین‌ آنان را به قیمت‌های ناچیز از آنان خریدند و به ‏تصرف خود در آوردند. در واقع متن انگلیسی قرارداد مزبور با نمونه مائوری آن اختلاف فاحش داشت. زلاندنو در سال ۱۹۰۷ استقلال خود را از بریتانیای کبیر کسب کرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۸۴۱
خلیج فارس
سال ۱۸۴۱ میلادی کتابی از لویی ده بو Louis Dubeux، تحت عنوان «جهان» L’Universe (به زبان فرانسه)، به چاپ رسید. در کتاب مزبور، نام «خلیج فارس» بر نقشه ایران خودنمایی می‌کند. نام کاملکتاب این است: L’Univers., La Perse
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۸۴۳
کُد مورس
سال ۱۸۴۳؛ برای انتقال پیام و اطلاعات از یک رشته نشانه‌های بلند و کوتاه استاندارد به نام خط و نقطه استفاد شد. این روش را «سموئل مورس» ابداع کرد و چندی بعد در ارتباطات تلگراف و مخابرات رادیویی مورد استفاده قرار گرفت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۸۴۴
در ایران شخصی به نام «باب»ادعای پیامبری کرد
در نیمه‌ نخست سده‌ نوزدهم؛ سید علی محمد باب، با دعوی «بابیت» و اینکه میانجی ارتباط با امام غایب است، بر سر زبانها افتاد.
او خود را بشارت دهندهٔ دینی دیگر که قرار بوده پس از او از طرف خداوند توسط «من یظهره‌الله» (کسی که خدا ظاهرش می‌کند) فرستاده شود، معرفی کرده‌است و به کرّات در آثار خود به ظهور چنین کسی اشاره می‌کند. پس از سید علی محمد باب افراد بسیاری خود را موعود ادعایی جا زدند.
بهائیان او را مبشر دین بهائی می‌دانند و به اعتقاد آنان، «من یظهره‌الله» میرزا حسینعلی نوری است و او را بهاءالله می‌خوانند. سید علی محمد باب شش سال بعد از اظهار پیامبری؛ در تبریز به فرمان امیرکبیر تیرباران شد. هواداران او را به سختی شکنجه دادند و یکی از آنان شمع آجین شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۸۴۵
قحطی سیب‌زمینی در ایرلند
قحطی بزرگ ایرلند که به قحطی سیب‌زمینی نیز مشهور است از سال‌ ۱۸۴۵ تا ۱۸۵۲ میلادی در کشور ایرلند رخ داد و در آن حدود یک میلیون نفر از مردم بر اثر گرسنگی و بیماری جان باختند و بیش از این تعداد راه کشورهای بریتانیا، استرالیا، کانادا و آمریکا را پیش گرفتند و شمار زیادی از آنان در طول سفر و در کشتی‌هایی که آنان را حمل می‌کرد از بین رفتند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۸۴۶
بحران خطوط راه آهن در بریتانیا
در دهه ۱۸۴۰ بحران خطوط راه آهن(نوعی حباب بازار سهام در بریتانیا)، بر سر زبانها افتاد. همین‌طور که قیمت سهام راه آهن افزایش یافت پول بیشتری توسط سفته بازان پرداخت شد تا زمانی که یک سقوط اجتناب ناپذیر رخ داد که در سال ۱۸۴۶ به اوج خود رسید. بحران مزبور سرانجام به یک ضربه در اقتصاد انگلیس در طولانی مدت تبدیل شد.
بریتانیا راه آهن بین شهری را با خط لیورپول و منچستر (The L&M) در ۱۸۳۰ افتتاح کرده بود و سرمایه‌گذاری عظیمی برای آن احتیاج بود. برای این منظور چند شرکت به دست و پا افتادند و خانواده‌های زیادی پس اندازهای خودشان را در آن شرکتها سرمایه‌گذاری کردند اما شرایط سیاسی و ناآرامی‌های اجتماعی، باعث شد، سهامداران به سختی زیان ببینند.
با بحران خطوط راه آهن؛ نه تنها شرکتهای جدید راه آهن، بلکه تعداد بیشماری از طبقه متوسط جامعه، همه پس اندازهای خودشان را از دست دادند.
در همین ایام (سال ۱۸۴۶)، ۱۴ بهمن ۱۲۲۴ خورشیدی دولت محمدشاه قاجار با نیرنگ انگلیس و روسیه، از حاکمیت ایران بر منطقه سلیمانیه (واقع در عراق امروز) صرف نظر و با انتقال آن به دولت عثمانی موافقت نمود. این سرزمین‌ که در پایان جنگ جهانی اول، به دست انگلستان و فرانسه هم افتاد، تا آن هنگام، گوشه‌ای از گستره‌ی بی‌چون‌وچرای ایران به شمار می‌رفت.
سال ۱۸۴۰، بر اثر اختلالاتی که در مدار اورانوس مشاهده شد، کشف نپتون آخرین سیارهٔ سامانه خورشید، به سرانجام رسید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۸۴۷
ادیسون با اختراع لامپ به جهان نور بخشید
در سال ۱۸۴۷ توماس ادیسون Thomas Edison؛ در آمریکا به دنیا آمد. وی وسایل متعددی را طراحی یا کامل کرد که مهم‌ترین و معروفترین آنها لامپ رشته‌ای است. با اینکه مدیران مدرسه‌ای که ادیسون در آن درس می‌خواند وی را کودن پنداشته و چند بار هم از مدرسه بیرونش کردند و عذرش را خواستند، اما وی در طول حیات علمی خویش توانست اختراعات بسیاری را به نام خود ثبت کند.
دهنی زغالی تلفن؛ ماشین چاپ، میکروفن، گرامافون، دستگاه نمایش فیلم، دینام موتور و لاستیک مصنوعی از جمله مواد و وسایلی هستند که بدست ادیسون و همکارانش ابداع یا بهینه شدند.
گفته می‌شود بیشتر نوآوری‌های وی تکمیل شدهٔ کارهای دانشمندان پیشین بودند. برای مثال ادیسون لامپ حبابی را ابداع نکرد و قبل از وی نوعی لامپ اختراع شده بود. وقتی ادیسون ۸ ساله بود، هاینریش گوبل نخستین لامپ برق را اختراع کرده بود که حدود چهارصد ساعت نور می‌داد اما آن را به نام خود به ثبت نرساند. پس از وی دیگران هم مدل‌های بهتر چراغ‌های الکتریکی را ارائه کردند.
لامپ ادیسون چیز جدیدی نبود با این حال نباید تلاش‌های وی را در راستای ترویج این تکنولوژی نادیده گرفت. او یک طرح قابل تحقق و تولید برای لامپ حبابی مطرح کرد که مورد استفاده منازل و خانه‌ها شد و بعداً دیگران کاملتر کردند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۸۴۸
گسترده‌ترین جنبش‌های تاریخ اروپا
برای فهم بهتر تحولات سال ۱۸۴۸ باید کمی به عقب برگردیم. به اوایل سال ۱۸۳۰ و زمانیکه در فرانسه بعد از آن انقلاب بزرگ، سلطنت طلبان روی کار آمدند.
در اوایل سال ١٨٣۰؛ و در زمانی که بخش عمده نیروی نظامی فرانسه، درگیر اشغال الجزایر بود و کشور فرانسه دستخوش تحولی بزرگ شد، جناح لیبرال پارلمان از این فضا استفاده کرد و حملات خود را علیه دولت وقت (پرنـس پولینـاک Prince Jules de Polignac) تشدید نمود.
دولت بـرای مواجهـه بـا این وضع بیشتر و بیشتر؛ بـه سلطنت‌طلبان روی آورد و آنان به مقام‌های بالای حکومتی رسیدند و همین موضوع خشم محافل سیاسی فرانسه را برانگیخت.
٢۵ ژوئیه ١٨٣٠ توقیف مطبوعات؛ انحلال پارلمان بر سر زبانها افتاد که واکنش شدید سردبیران جراید را به دنبال داشت و آنان طی اطلاعیه‌ای اعلام کردند که دولت از نظر قانونی حق تعطیل مطبوعات را ندارد و به انتشار نشـریات خود ادامه خواهند داد.
با بگیر و ببند و یورش به دفاتر روزنامه‌ها؛ مردم پاریس در خیابانها سنگر گرفتند و به گلوله نیز متوسل شدند. نیروهای حکومتی هم حدود دو هزار نفر را در نبردهای خیابانی بــه قتـل رساندند.
در این اوضاع و احوال بود که دوک اورلئان(لویی فیلیپ) زمام قدرت را بدست گرفت و به عنوان پادشاه جدید و «ناجی» ملت فرانسه وارد صحنه شد.
(واژه دوک duke از «dux» لاتین به معنای «رهبر» و «رئیس» مشتق شده‌ و عنوانی است که در امپراتوری روم و بیزانس به فرماندهان عالیرتبه نظامی اطلاق می‌شد کـه در رأس یک منطقه بزرگ بودند)
از جمله حامیان لویی فیلیپ؛ سیاست‌مدار و ژنرال فرانسوی، مارکی دو لافایت  بود که پس از سقوط باستیل، فرمانده گارد ملی پاریس شد و به یکی از قدرتمندترین رهبران انقلاب بَدل گردید. وی ضمناً به دلیل خدمت در صفوف ارتش آمریکا و دوستی با جورج واشنگتن، معروف بود.
مارکی دو لافایت اعلام کرد کـه «سـلطنت را بـر ژاکوبنیسـم» که اصلی جز هرج و مرج و ترور نداشته ترجیح می‌دهد و با این استدلال لویی فیلیپ را جلو انداخت که از ۱۸۳۰ تـا انقلاب ١٨۴٨ بر سر کار بود.
در دوران زمامداری لویی فیلیپ؛ بویژه سال ١٨۴۷، فرانسه را بحران اقتصادی عمیقی فراگرفت. وی بـه منظور تحکیـم پایه‌های قدرت خود، به اقدامات اصلاحی روآورد و از جمله به مخالفـان آزادی عمل بیشتر داد اما این تلاش دیرهنگام بود و توده‌های مردم سر به عصیان برداشتند.
سبب این اعتراض و انقلاب جنبه ارتجاعی روزافزون سیاست لویی فیلیپ و نارضایی کارگران بود که در نتیجه انقلاب صنعتی وضع وخیمی داشتند.
خلاصه؛ شـورش در پاریس به اوج رسید و تعداد زیادی به خاک و خون غلطیدند. مردم به هیجان آمده و به کوچه و خیابان ریختند. ٢۴ فوریه ۱۸۴۸ لویی فیلیپ فلنگ را بست و با لبــاس مبـدل به انگلیس گریخت.
(او دو سال بعد همان‌جا درگذشت. در قسمت پیش اشاره‌ای به او شده‌است).
پس از کنار رفتن لویی فیلیپ حکومتی موقت تشکیل شد که لامارتین شاعر معروف و لویی بلان، اندیشمند و اقتصاددان فرانسوی هم عضو آن بودند. این حکومت، بمحض تشکیل، بر جمهوری بودن فرانسه تأکید نمود ولی مشکلات زیادی بر سر راه داشت، از جمله وضع بد کارگران، که احزاب سوسیالیست و کاتولیک هر دو با انگیزه‌های متفاوت به آن دامن می‌زدند. شماری از کارگران پرچم سرخ برافراشتند و بر این نظر بودند که فرانسه درفش جدید سوسیالیست را قبول کند اما لامارتین با ذکر دلائلی آنها را برحذر داشت و پرچم سه رنگ فرانسه درفش جمهوریخواهان باقی ماند.
اگرچه برای حل و فصل مسائل کارگران اقداماتی به عمل آمد و عموم کارگران بیکار به مشاغلی که از طرف دولت تعیین می‌شد دعوت شدند و برای کسانیکه کاری برایشان نبود مقرری تعیین گشت و مجلس موسسان قوانین تازه‌ای وضع نمود و حکومت فرانسه را به ملت فرانسه تفویض کرد اما گره کور مشکلات کشور باز نشد.
سال ۱۸۴۸ آبستن حوادث سختی بود. ایام خونین ژوئن فرا رسید و وحشت حاکم شد. چندین هزار نفر کشته و مجروح شده بودند. در تابستان ۱۸۴۸ شبح انقلاب اجتماعی بر اروپای غربی افتاده بود و خداوندان قدرت و ثروت را بیم و هراس برداشت. شورشها تمام پاریس را به شور و ولوله انداخته بود و در هر کوی و برزن مردم سنگر گرفتند. افرادی کلنگ بدست سنگهای پیاده روها را از جا می‌کندند تا سنگرهای جدید بسازند. نزدیک به بیست هزار نفر دست به اسلحه بردند.
جرقه این آتش، از یک شورش محلی در سیسیل ایتالیا شروع شده بود. آتشی که سرتاسر اروپا را از کپنهاگ گرفته تا پالمرو، و از پاریس تا بوداپست درنوردید. کشورهای زیادی درگیر آن شدند و گفته می‌شود بخشی از آمریکای لاتین را هم تحت تأثیر قرار داد. این گسترده‌ترین جنبش‌هایی بود که تاریخ اروپا؛ تا آنزمان به خود می‌دید.
شورشها تقریباً تمام اروپا را متاثر ساخت. در برلن و فرانکفورت هم غوغا بود البته در بریتانیا، از تظاهرات طرفداران چارتیزم و تشنجاتی در ایرلند تجاوز نکرد.
(چارتیسم یا مَنشورگرایی جنبشی سیاسی و اجتماعی برای اصلاح در پادشاهی بریتانیا و ایرلند شمالی در اواسط سدهٔ نوزدهم بود.)
موج انقلاب ۱۸۴۸ واتیکان را هم گرفت. در رُم، وزیر اصلاحات پاپ به قتل رسید. در اتریش، مترنیخ گریخت و فرارش تضعیف اتریش را به دنبال داشت. برعکس روسیه که از این شورشها مصون مانده بود، به صورت یک دولت قدرتمند در اروپا قد عَلم کرد. انقلاب ۱۸۴۸ در سوئد مخصوصاً در استکهلم شورش‌های سختی را برانگیخت. در سایر شهرها نیز ناآرامی اوج گرفت.
نسیم انقلاب ۱۸۴۸ در مجارستان هم وزید. مجاری‌ها استقلال خود را اعلام داشتند هرچند با هزاران سرباز روسی که تزار گسیل داشت و از کوهستان‌ها به مجارستان ریختند، سرکوب شدند…
برگردیم به پاریس. مردم به کوچه و خیابان ریخته بودند و جامعه آبستن تحولات تازه بود.
در چنین اوضاع و احوالی برادرزاده ناپلئون معروف Louis-Napoléon Bonaparte که در ایام طفولیت، پدرش (لویی بناپارت) Louis Bonaparte؛ سلطان هلند بود، شـتابان خـود را بـه پـاریس رسانید.
ایامی که از آن صحبت می‌کنم مصادف با سال ۱۲۲۷ هجری شمسی است که در ایران ناصرالدین شاه رخت سلطنت پوشیده و تاجگذاری کرده‌است.
برادرزاده ناپلئون جلو تر؛ در تابستان ۱۸۴۰ با یک گروه ۶۰ نفره علیه حکومت لویی فیلیپ به عملیات نظامی روآورده بود. البته آن عملیات شکست خورد و وی به زندان افتاد ولی پس از مدتی حبس، توانست از زندان فرار کند.
وی در زندان شعر می‌سرود و مقاله می‌نوشت و کتابی هم در باب فقر و حمایت از طبقه کارگر L’extinction du pauperism نوشت و همین وی را بر سر زبانها انداخت.
برادرزاده ناپلئون (لویی ناپلئون بناپارت) که اسمش به نام پدرش شباهت داشت؛ شـتابان خـود را بـه پـاریس رسانده تا ریاست جمهوری را قبضه کند اما کسان دیگری با وی در رقابت بودند؛ ازجمله، لامارتین شاعر که آنزمان رهبر دولت موقت بود. همچنین یکی از رهبران سوسیالیست به نام فرانسوا راسپل François-Vincent Raspail که بعداً زندانی لویی بناپارت شد و کسان دیگر. ژنرال کاویناک و…
فرانسوا راسپل شیمیدان و پزشک و یکی از بنیان گذاران نظریه سلولی در زیست شناسی بود و هم‌اکنون یکی از بلوارهای پاریس، همچنین یک ایستگاه مترو به افتخار او، نامگذاری شده‌است.
اگر لویی بناپارت بیش از دیگران رأی آورد و در مسـند قدرت جای گرفت، غیر از «نوستالوژی ناپلئونی» و مدح وی در آغاز حکومتش توسط امثال ویکتورهوگو، از جمله به خاطر همان کتاب بود که در زندان نوشته بود.
(نوستالژی یعنی رویکرد عاطفی به گذشته و آرزوی اعاده آن)
خلاصه، لویی بناپارت تمـامی قـدرت سیاسی را به چنگ گرفت و کمی بعد با نام «ناپلئون سوم» خود را امپراتور فرانسه خواند. ابتدا گربه را در حجله‌گاه کشت! از مجلس ۳۳ نفر از نمایندگان سوسیالیست را بیرون کرد و تشکیل مجامع عمومی را ممنوع نمود و روزنامه‌ها را هم تحت کنترل درآورد. کمی بعد (در سال ۱۸۵۰) قانون انتخابات عمومی را هم لغو کرد. سپس کلیه مدارس را در تمامی مدارج دستگاه فرهنگی کشور زیر نظر روحانیون کاتولیک قرار داد با این بهانه که «آموزگاران غیر روحانی اصول انقلاب اجتماعی را در اقصی‌ترین نقاط مملکت مقبول نظر عامه ساخته‌اند» و ضروری است «تحت لوای دین گردآیند تا علیه افرادی که می‌خواهند دارایی را در میان مردم توزیع کنند به تحکیم ارکان جامعه بکوشند.»
جمهوری فرانسه با آنهمه خون که برای تحققش ریخته شد؛ عملاً سر از دیکتاتوری و ضد جمهوری درآورد و ضدیت با انقلابیون را به جایی رساند که برای حفاظت از شخص پاپ از گزند آنان، به رُم نیروی نظامی فرستاد و سالها در آنجا ماندند.
او سپس به خشونت روی آورد و بتدریج پایه‌های حکومت مطلقه را استوار نمود. سال ١٨۵١ علیه مجلس هم کودتا کرد و با بـرگزاری یـک رفرانـدوم نمایشی خـود را امپراتور فرانسه خواند.
با روی کار آمدن او بین فرانسه و سایر کشور‌های اروپایی درگیری‌های جدید پیش آمد که ویرانی‌های بسیار بیارآورد و خونهای زیادی ریخته شد.
ویکتور هوگو که پیشتر مدح لویی بناپارت را گفته بود وی را نـاپلئـون صغیر خواند و تاوانش را با تبعید پس داد.
مارکس هم در اثـر نامدار خود، «هیجدهم برومر لویی بناپارت»، او را زیر سئوال برد. ناگفته نماند که در زمان او فرانسه به ترقیاتی هم نائل گشت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
حصول هیچگونه هدف سیاسی بدون کسب قدرت میسر نیست
نهضتهای ملی و آزادیخواهانه سال ۱۸۴۸ ظاهراً شکست خورد اما حیات سیاسی اروپا را تغییر داد. اهمیت جمهوری را در فرانسه نشان داد و باعث شد تا ایتالیای تکه‌تکه شده و همچنین آلمان بهم‌ریخته که آنزمان صاحب اختیارش عملاً اتریش بود، وحدت خود را باز یابند.
پردامنه‌ترین نتیجه انقلاب ۱۸۴۸ تحولی در عالم افکار بود. مشخص شد صِرف داشتن اندیشه‌های متعالی یا ستایش آزادی کافی نیست و تا مادامی که وسیله به‌کرسی نشاندن آن نباشد به برگ و بار نمی‌نشیند و خلاصه حصول هیچگونه هدف سیاسی بدون کسب قدرت میسر نیست.
این مسئله حالا خیلی بدیهی می‌نماید. سابق بر این افراد به داشتن ایده‌ال مباهات می‌کردند و سریلند بودند که در راه عقایدی تلاش می‌کنند که به حقانیت آنها معتقد می‌باشند.
داشتن این یا آن عقیده به تنهایی کفایت نمی‌کند. مهم این است که آنچه به آن باور داریم از جنس اوهام نباشد، عملی باشد و به نتیجه برسد. دنیای واقعی تابلوی نقاشی نیست که هرجور بخواهیم سایه روشن بدهیم و رنگ‌آمیزی کنیم.
با انقلاب ۱۸۴۸؛ مردم از عالم هپروت به درآمده و به صلابت جدید ذهنی رسیده بودند. این امر عبارت از اصرار مردم به مشاهده حقایق بود. می‌حواستند واقعیت را همان جور که هست بشناسند نه آنطور که آرزو می‌کردند. آنان دریافتند صرفاً با نیکوکاری و عشق به عدالت نمی‌توان به جامعه نوین رسید. باید به تدابیر سیاسی هم روبیآورند. کم‌کم رئالیسم جای رومانتسیم را می‌گرفت. در پیامد این تحولات تنشها و تحولات بسیاری رخ دادند که منجر به زایش برخی اندیشه‌های بنیادین در اندیشه سیاسی و اجتماعی شد.
در قسمت بعد؛ رویدادهای سده نوزدهم را پی می‌گیریم.
تاریخِ جهان از ماموت تا فیسبوک ادامه خواهد داشت

 1850 1840

Ghaem Magham Farahani
Ghaem Magham Farahani was an Iranian Prime Minister in the early 19th century.
He was born in Arak, Iran. His father, Mirza Isa Ghaem Magham Farahani, had served the Qajar family for more than 20 years. Before serving as prime minister, he was chancellor of Mohammad Mirza’s court. He was later betrayed and murdered on the orders of Mohammad Shah Qajar in 1835,…

1840
Treaty of Waitangi
The Treaty of Waitangi is a treaty first signed on 6 February 1840 by representatives of the British Crown and various Māori chiefs from the North Island of New Zealand.
In 1840, representatives of the British Crown and Māori Chiefs signed the Treaty of Waitangi, making New Zealand a British colony.

1843
Morse code
Morse code uses dots and dashes to show the alphabet letters, numbers, punctuation and special characters of a given message. When messages are sent by Morse code, dots are short beeps or clicks or flashes, and dashes are longer ones.
Morse code is named after Samuel Morse, who helped invent it. It is not used as much today as it was in the 19th and 20th centuries, because there are now other types of technology that are easier to use to communicate.

1845
Irish Potato Famine
The Great Famine or the Great Hunger (Irish: An Gorta Mór or An Drochshaol) is the name given to the famine in Ireland between 1845 and 1852. Outside Ireland, it is usually called the Irish Potato Famine. The famine was caused by “the potato blight”, a fungus-like organism which quickly destroyed the potatoes in Ireland, and throughout Europe. The effect was particularly severe in Ireland because potatoes were the main source of food for most Irish people at the time…

1846
The British “Railway Mania” Bubble
Railway Mania was an instance of speculative frenzy in Britain in the 1840s. It followed a common pattern: as the price of railway shares increased, more and more money was poured in by speculators, until the inevitable collapse. It reached its zenith in 1846,…

1847
Thomas Edison
Thomas Edison was an American inventor and businessman. He developed many devices that greatly influenced life around the world, including the phonograph, the motion picture camera, and the long-lasting, practical electric light bulb.

1848
French Revolution of 1848
The 1848 Revolution in France, sometimes known as the February Revolution, was one of a wave of revolutions in 1848 in Europe. In France the revolutionary events ended the Orleans monarchy (1830–48) and led to the creation of the French Second Republic.
These revolutions started in January with a Palermo republican uprising.

The larger French Revolution of 1848 in February was followed in March by several other revolutions amongst them the Hungarian Revolution of 1848 and the Revolutions of 1848 in the German states. In Ireland, the rebellions began because of famine conditions in their country. People in the various countries tried to take over their governments.


در همین زمینه
تاریخ جهان دادگاه جهان است
بخش‌های دیگر«تاریخ جهان از ماموت تا فیسبوک»
  • تابلوی زیبای ویدئو؛ کار زنده باد پرویز کلانتری، از نقاشانِ مطرح نوگرای ایران است.
  • آهنگ آغاز و پایان ویدئو از میکیس تئودوراکیس و فیلم حکومت نظامی State Of Siege است.
سایت همنشین بهار

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.