آیا خزان عربی به ایران خواهد رسید و در “جزیره آرامش” طوفان بپا خواهد شد؟

برای گذار از جمهوری اسلامی چه باید کرد؟

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

آیا خزان عربی به ایران خواهد رسید و در “جزیره آرامش” طوفان بپا خواهد شد؟

امین بیات

 چه باید کرد؟

_اتحاد سیاسی دموکراتیک  نیازمند تکیه  بر مردمان ایران  دارد، در ثانی نیازمند  یک  برنامه ی تدوین  شده ، که مورد پذیرش اکثریت مردم ایران، باشد.

_ بدون اقرار گروهها به ناتوانی در پاسخگوئی به معضلات  و مشکلات جنبش دمکراتیک و چپ در مورد ایران.          _ بدون داشتن ادعا  و خارج کردن روش های شکست خورده  گذشته  چه از لحاظ  تئوری وچه ازجهت  کار عملی ، وارد میدان همکاری شدن، آیا عملی است؟

_ آیا میتوان انرژیهای موجود از بقایای سازمانهای سیاسی را به منظور و هدف سازمان دادن در جهت یک مبارزه      ایدئولوژیک و در راستای ایجاد شرایطی  برای نزدیکی و همکاری و تشکیل ستاد رساندن کمک  به  زحمتکشان و معترضین در درون جامعه را، تدارک دید؟

_ آیا افرادی و یا نیروهائی که در شکست دادن جنبش کمونیستی و دمکراتیک جامعه موثر بوده اند ، امروز قادرند در پشت نقاب توطئه وفرار از واقعیت ، ادامه حیات  سیاسی بدهند و با دیگران وارد همکاری بشوند، و  موثر واقع گردند؟ به نظر من نه، اینگونه افراد یاباید سکوت کنند و یا به تاریک خانه ی بازنشستگی بدون دریافت حق پاداش، بروند.

_ ائتلاف طبقاتی، رفرمیستی،سانترالیستی ، سوسیال دمکراتیک ،استقلال طلب ،چپ مستقل  با چپ وابسته، با ملی طرفدار اسلام، و تا دیروز در خدمت جمهوری اسلامی و طرفداران مداخلات خارجی و…آیا ممکن است؟بنظر من نه.

رفرمیستها و امثالهم اصولن بدنبال کسب قدرت و  ثروت و بدست آوردن امتیازات بیشتر در چار چوب هر نظامی از جمله نظام شاهنشاهی و نظام اسلامی چه از طیف راست ویا چپ وملی و دمکرات در تلاش معاش زندگی خود بوده و برای بدست آوردن امتیازات بیشتر در چار چوب نظامهای موجوددر ایران حرکت کردند، و عوامفریبانه در خدمت سرمایه و همکار و منادی حکومتهای دیکتاتوری شدند، و کار را به اینجا رساندند.

دردید نهائی اینگونه افراد ویا سازمانها ی رفرمیسم ازسیاست شوروی سابق و “حزب توده” امروزهم هنوز حرکت میکنند، آیا رفرمیستهای ایران هنوز درک نادرست از انقلاب اجتماعی  دارندو قرار نیست  ما بین انقلاب دمکراتیک و انقلاب سوسیالیستی ، پس از سرنگونی حکومت اسلامی عقب مانده  و وابسته به سرمایه داری ، یکی را انتخاب کنند که بتواند در آینده منافع  اکثریت مردمان جامعه را تامین  کند ، و آزادی به معنای واقعیش در جامعه برای همه باشد.

چپ رفرمیست  در خدمت سرمایه  است و در درازای تاریخ  قبل و بعد از انقلاب پنجاه  و هفت  در تبلیغ  و سازش طبقاتی سهم مخرب بسزائی ایفا  کرده است و راه خطا را تا بدانجا پیموده که از مبارزات  “ضد امپریالیستی”خمینی  و حاکمان  جمهوری اسلامی بدفاع مشروع پرداخته و خیانت به طبقه زحمتکش ایران  کرده است، یعنی فقط بورژوازی  ایران نبود که تحت نام جبهه ملی، نهضت آزادی، ملی مذهبی که با سازش  تاریخی و ضد ملی خود با روحانیت مرتجع در این خیانت سهیم، بودند.

شیوع وابستگی در میان نیروهای ایرانی:

محوراصلی وابستگی درمیان نیروهای ایرانی رامیتوان به سه بخش تقسیم  نمود، که دریک شکل گیری غیرطبیعی وابستگی در میان نیروهای چپ، راست بوقوع پیوسته است:

-بخشی از چپ ایران خود را وابسته به اتحاد جماهیر شوروی سابق و حزب کمونیست و از طریق نیروی امنیتی شوروی تغذیه سیاسی و مادی میشد و در این رابطه اهداف و خواستهای شوروی را در ایران دنبال میکرد.

-بخش دیگراز چپ وابسته به چین و حزب کمونیست چین ورفیق مائو بودند که سیاست  و اهداف چین  را نسخه بر داری میکردند و بخورد جوانان ایرانی میدادند، و امروز هم از این سیاست پیروی میکنند.

-بخشی از جناح راست وابسته به امپریالیسم جهانی بسر کردگی آمریکا و تابع سرمایه داری ،اهداف  دیکته شده  امپریالیسم را در ایران بوسیله حکومت شاه، پشتیبانی میکردند.

نتیجه این سیاستها امروز دردوران چهل وسه سال حکومت اسلامی مورد نظرهر سه بخش،اقتصاد ویران ،بیکاری فقرو ورشکستگی همراه شیوع خرافات بصورت وحشتناکش و کشور با سرعت تمام  در دره قحطی در حال سقوط است.

یکی از دلایل رسیدن مردم ایران به شرایط امروز، کوتای 28 مرداد 32 است:

پیامدهای سیاسی ، اقتصاد و اجتماعی کودتای 28 مرداد سال 32

کودتا توسط دولتهای آمریکا و انگلیس طراحی و بوسیله عوامل داخلی پیاده شد و دارای چند هدف بود:   

هدف اولیه، یایان دادن به نقش بورژوازی ملی(جبهه ملی ایران)، که آینده سیاسی ایران  و مردم را تغییر داد.

هدف دوم  ، بیرون راندن رفبای سیاسی از قدرت و یک  کاسه  کردن حکومت وابسته  شاه ، و تقویت همه جانبه رژیم شاه، بود.

هدف سوم، دادن نقش به دولت  در سرمایه گذاری و رونق دادن به اقتصاد وابسته ، و  دریافت کمکهای میلیاردی نقدی ازآمریکا که شاه موظف بود دربهبود اوضاع  اقتصادی آن دوران بکار گیرد، با درآمد ازفروش نفت کمکهای فوق العاده مهمی برای اقتصاد ایران، بود.

آمریکا با  قرار دادن میلیونها  دلار در اختیار شاه او  را موظف کرده بود که  ارتش ایران را  بوسیله  مستشاران آمریکائی  و با خرید تجهیزات  نظامی از آمریکا  در مقابل اتحاد جماهیرشوری مجهز کند، و برای کنترل مردم  و مخالفین ازموساد وسازمان اطلاعات آمریکا و سازمان امنیت(ساواک) برای قلع وقمع آپوزیسیون چینی  و روسی    و غیره ، و با سیاست درهای باز توانست سرمایه های خارجی را به ایران جلب، کند.

توسعه سرمایه داری وابسته در دوران شاه با بحران روبرو شد ، این بحران اقتصادی موجب شد  که شاه  دست بدامان” صندوق بین المللی پول” بشود که در آن دوران خلع سیاسی نیزعمیق تر ، بخشهای محروم جامعه را به خیابانها کشید، در این شرایط بود که جبهه ملی ایران بار دیگر در صحنه سیاسی  کشور  حضور یافت، فعالیتهای  جبهه ملی ایران در آن دوران رفرمیستی و مماشاط طلبانه، بود، و بعد از انقلاب با دولت جدید نیز ادامه یافت.

آمریکا با سیاستی  شبیه امروز دولت شاه را برای بعضی اصلاحات  اجتماعی – اقتصادی  و  سیاسی تحت  فشار قرار داد، اصلاحات ارضی انجام  گرفت بدستور آمریکا، که باعث  رونق اقتصادی  گردید،  و بعد  از آن  بود  که  تحولات سیاسی و اجتماعی در ایران موجب از هم پاشیدگی  روابط  نهاد های پیشا سرمایه داری در ایران شد،  و تجزیه طبقاتی  در شهر و روستا شدت گرفت، نیروهای کار آزاد شده از دهات به  شهر ها هجوم آوردند،  و نقش اجتماعی روحانیت در آن دوران که بسیار ضعیف شده بود ، وبا بالا رفتن هزینه زندگی ، موقوفات امکان پرداخت مخارج روحانیت مفت خور را نداشت ، اینجا بود که روحانیت مقصرنا بسامانی طیف آخوند را شاه و حامیان او و دولت آمریکا ارزیابی کرد و در 15 خرداد 42 روحانیت از موج نا رضایتی مردم استفاده کرد و سوار بر خر مراد  شد ، روستائیان نقش مهمی د رانقلاب 57  داشتند و همین  روشنفکران مذهبی مانندعلی شریعتی که  تحت  تاثیر انقلاب الجزایر و انقلاب کوبا بود و عضو “نهضت آزادی “و به  بازرگان و طالقانی نزدیک ،جذابیت برای جوانان  مسلمان جامعه  داشت نیز  در انحراف دادن جوانان سهم بسزائی  داشت، شریعتی  باز گشت به  اسلام  و فرهنگ اسلامی، و با این فرهنگ مبلغ ایستادگی در برابر استعمار غرب  شد، و به غلط  معتقد  بود  ناسیونالیسم اسلامی  پاسخی امروزی به مشگلات  جامعه  ایران  میباشد، دیدیم چطور پاسخ داد، و روزگار مردم  تحت پوشش قوانین اسلامی به کجا کشیده شد.

در دوران شاه مخالفین سیاسی عمدتا بر سر مشی مبارزه  مسلحانه به  وحدت نسبی رسیدند  و مسئله  تئوری را      نادیده گرفتند و به این مهم توجه خاص نکردند که بالاخره تعیین کننده شیوه عمل مسلحانه  برشیوه عمل تئوریک پیروز شد، و مبارزه طبقاتی به  فراموشی سپرده، شد، امروز نیز این مهم  به فراموشی  و از دستور روز بیرون افتاده است.

پس از این بود که گسترش سریع روابط سرمایه داری ، همراه با روابط اجتماعی سنتی روشنفکران  را  بر علیه سیستم حاکم بر انگیخت ، و با مهاجرت عظیم و بیشمار نیروی کار از دهات به شهر ها که فقط  بیل  و کلنگ می شناختند   در حاشیه شهر ها سکونت گزیدند و بفوریت آشکار شدن  شکاف  و فاصله  طبقاتی  در جامعه،  اقشار تهیدست  که  زمینه  ساز اصلی برای ارائه  تئوری های گوناگون  در امر نا برابری  توزیع  و خواستهای عدالت اجتماعی درسراسر کشوربود، شدند، وعصیان عمومی علیه نابرابری راآماده برای تغییراوضاع نمود، وتنها بدیل  یعنی “هم  استراتژی هم  تاکتیک” بصورت مسئله محوری  در آمد، و مبارزه مسلحانه  علیه  سیتم سلطنتی  اکثر گرایشات را بهم نزدیک، کرد، نتیجه کارش کمک به رساندن ملا ها به قدرت، شد.

با قیام عمومی مردمان ایران دربهمن ماه 57 وسرنگونی قهرآمیز حکومت شاه ، دوره  جدیدی  از مبارزه  طبقاتی    در ایران در حال شکل گرفتن شد، که بوسیله قداره بندان و آدم کشان اسلامی متلاشی، گردید.

در میان نیروهای اپوزیسیون چهار خط اصلی شکل گرفت اولی حزب توده  دومی فدائی سومی پیکاری و چهارمی،  راه کارگر ، همه این چهار طیف  نه بر اساس محتوای  تئوریک  بلکه  براساس سابقه  و سیاست  آنها  نسبت  به شوروی و چین و دنباله روی شکل گرفت ، و با هم  تفاوت آنچنانی نداشتند و کلیه ی این نیروها  تحلیل نادرست از انقلاب  به مردم ارائه دادند ، در شعار خلاصه  شدند، حزب توده  با  دنباله روی از مشی حزب  کمونیست شوروی  و ارائه  “راه رشد غیرسرمایه داری ” انقلاب ایران را” ملی دمکراتیک” و”ضد امپریالیستی ” ارزیابی  مینمود و جمهوری اسلامی را بصورت استقلال از آمریکا  و پیروی از ” اردوگاه  سوسیالیستی شوروی” در  افکار عمومی  تبلیغ، میکرد.

اتحاد ، اتفاق، همکاری همه با هم ، سرابی بیش نیست، خوش خیالی رندان  سیاسی است، عوامفریبی  و کشاندن جوانان به گمراهی ، کمبودهای” فرهنگی” را با اتحاد و اتفاقهای بی پایه نمیتوان بر طرف کرد، گرد آوری”اتحاد  جمهوریخواهان” با پرونده قطور دفاع از اصلاح طلبانش ، با “همبستگی جمهریخواهان”، “حزب چپ”(اکثریت)و   پیشنهاد همکاری  با ” جنبش جمهوریخواهان دمکرات  و لائیک ایران” و ریختن اینها  در یک  دیگ،  آش  شله قلمکاری که با آتش دل مردم بجوش بیاید ، تازه در این دیگ قرار است چاشنی انقلاب اسلامی درهجرت هم  برای خوش مزگی آش اضافه شود، چه آشی برای مردم بیچاره پخته میشود با یک وجب روغن، مردم درایران هنوز از شر گرفتاریهای چهل ساله اسلام  خلاص نشده اند ، رندان  اصلاح  طلب که از در بیرون رانده  شده اند اسلام  در هجرت را از پنجره وارد، میکنند، بماند که اخیرا از نزدیکی  با شاهزاده رضا پهلوی نیز پیشنهاداتی  برای تکمیل  همکاریهای گذشته از راه، میرسد.

محمد رضا شاه و اطرافیانش در طول سلطنتش با “روحانیت” در ایران سازش  وهمراهی نمود  و سر پوش روی فرهنگ ارتجاعی اسلامی گذاشت، و آگاهانه جوانان را در معرض بی اطلاعی از مذهب نگهداشت، سانسور کرد  و حقوق مستمری مجانی به آخوند ها پرداخت نمود، مساجد را به روی جوانان  گشود تا  آخوند های مرتجع آنها  را منحرف کنند،  و زندانها را مملو ازمعترضین به سرکوب دمکراسی کرد، خلاصه اینکه خرافه پرستی، دین  پرستی  را در جامعه نهادینه شد، خود رندانه به مشهد و کربلا برای زیارت میرفت، به خرافات و موهومات ، نادانی  مردم کمک مینمود، و عاقبت بدست همین آخوند ها از ایران رانده شد وعجبا که در خارج نیز مورد اهانت دولت  آمریکا قرار گرفت که حتا او را برای معالجه بجائی راه، نمیدادنند.

آیا باید با نیروهای متخاصم سیاسی از طبقات مختلف به یک  “آتش بس موقت ”  تن  بدهیم ، البته  در اینجا  باید قضاوت را بعهده خواننده  یا شنونده سپرد که حق با کدام طبقه است، یعنی تجربیات و بررسی  درک صحیح  از آن بدین معنی است که باید از عملکرد شاه و شیخ آموخت یا هنوز زود است.

در” دمکراسی بورژوازی”در حرف و حتی در متن قانون اساسی قول آزادی و تساوی حقوق میدهند،اما در واقعیت هیچیک از جمهوریهای  بورژوازی حتی  پیشرفته ترین آ نها نیز به  نیمی از نژاد  انسان که زن هستد، نه برابری قانونی کامل با مردان  و نه آزادی از ستم قیمومت مردان را داده اند، در ایران که وضعیت  حقوق برابر زن و مرد قانونا نصف مرد و اخیرا دولت امپریالیستی آمریکا با سازش با طالبان نیمی از جمعیت افغانستان که زنان باشند را کلا نا دیده گرفته وبه برده جنایتکاران طالبان در آوردند،از استثمار زحمتکشان از عملکرد شاه و شیخ  در حقیقت دمکراسی بورژوازی ، مملواز عبارات پر طمطراق ، کلمات موقرانه، وعده و وعیدهای فراوان وهمراه با شعار های عوامفریبانه ی آزادی وبرابری است،اما این دمکراسی در واقعیت استتاری است بر عدم  آزادی   و فرودستی، زنان، کارگران، عدم آزادی  و تحقیر زحمتکشان و  استثمار شوندگان  میباشد، نمونه ی بارز آن دوران شاه  و  جمهوری اسلامی ،مروری بر هر دو قانون اساسی مسئله را روشنتر آشکار میکند.

با این وصف ،اکثرا تاکید میکنند که جنبش سیاسی و اجتماعی در ایران امروز در شرایط بسیار حساس و سختی بسر میبرد،و حتی با وجود جنبش توده ای عظیم سراسزی مردمی، و دست یابی مردم به بیشتر آگاهیها  در مورد عملکرد دستگاههای هیئت حاکمه رژیم های سلطنتی و  جمهوری اسلامی ، و پی بردن به فساد روز افزون، گرانی  و روابط خارجی ، اما هنوز  رژیم  تروریستی جمهوری اسلامی  و رئیس  جمهور قاتلش ادعای  قدرت  مطلقه  دارند  و کلیه دستگاههای سرکوب را روز به روز قویتر مدرن تر و  با کمک تروریستهای  بین المللی آشکارا  مردم را  تهدید  به سرکوب  میکنند ، و دستگاههای پر  طمطراق سرمایه داری  از  جمله  “سازمان  ملل” ،  “اتحادیه  اروپا” ،حقوق بشر”کشورهای پیشرفته صنعتی در اروپا بخاطر منافع اقتصادی و فروش اسلحه تنها نظاره گر جنایات در جمهوری اسلامی و در افغانستان میباشند و حقوق بشر تنها در حرف گفته میشود.

همه جا فریاد های اعتراض بلند است که فقدان بدیل سیاسی که خود مستقیم بتواند جایگزین ساختار کنونی شود ، با وجود جنبش های سیاسی، بسادگی میسر نیست،اما نمیگویند که هر دارو دسته ای سرش جائی گرم و سرگرم آب در هاون کوبیدن هستند.

مدعیان کسب قدرت سیاسی از نحله های مختلف با نزدیکیهائی که انجام داده اند اما در سر در گمی نظری و تئوری بسر میبرند، تحرکات سیاسی  بوسیله ی افراد  و نیروهای دلسوز جامعه دامن  زده  میشود  و در پی سازمان  یابی مشترک میباشند اما چشم امید هم به بیگانه که همان امپریالیسم است چه شرق و غرب دارند.

واقعیت های جامعه اسلام زده، و  مصاف مردم با این رژیم متزلزل و ورشکسته، فاسد  هم  در افکارعمومی داخلی وهم بدون اعتبار بین المللی ، اما هنوز در قدرت ، همه ی نیروهای اقشار مختلف حامعه را متوحه  “چه باید کرد” نموده است ، اما هنوز هستند نیروهائیکه امید به بهبود وضع موجود با ماندن جمهوری اسلامی دارند.

با نگاهی کنجکاوانه به شکل و شمایل اپوزیسیون ومردمان ایران درمقابل رژیم خونخوار اسلامی، دیده میشود  که شکل گیری تمایلات جدید،در حال تکوین میباشند،که وضع  موجود را بتوانند  به  “نفع اکثریت” جامعه  زحمتکش سازماندهی کنند،تا بکمک نیروهای مردمی از شر رژیم خود را خلاص دهند.

عامل مهم و تعیین کننده که با عدم شکل گیری یک آلترناتیو  سیاسی مورد حمایت مردم  و چگونگی آرایش  قوای سیاسی اجتماعی آن ، که درسطح بین المللی نیز مورد حمایت قرار بگیرد، وجدا از انطباق با خواست سرمایه داری جهانی باشد، آیا سرنوشت مسئله ی سیاسی و آینده  ایران به آن گره خورده است، بازگشائی این  گره فقط  توسط زحمتکشان میسر است؟ یا حمله  نظامی و بقدرت رساندن یک حکومت وابسته مانند انقلاب 57  و بقدرت رساندن طالبان در حال حاضر.

آگاهی توده های تحت ستم در ایران ، زمینه های فرهنگی، تاریخی و ایدئولوژیکی که بطور گسترده  میان مردمان زحمتکش رواج یافته مانور سرمایه داری جهانی راهم دچار”چه باید کرد” نموده است، نمونه بارزآن همین خیانت آشکار آمریکا و واگذاری حکومت به مشتی تروریست آدمخوار طالبانی است .

تکرار اینکه رژیم جمهوری اسلامی در طی چهار دهه حاکمیت ترور وخفقان  خویش همواره با  بحرانهای فراوان روبرو بوده مشگلی را برای مردم حل نخواهد  کرد، و تکرار اینکه  ترور و سرکوب  و بهره  گیری از  گروههای تروریستی و فشار مضاعف به مردم ، راه چاره ی برون رفت از این رژیم  هم  نیست، بلکه راه حل برون رفت از بحرانها ی رژیم از طرفی با سرعت پذیرش ایران درسازمان شانگهای واختیار عنان را بدست چین و روسیه دادن،  یا دخیل بستن به آمریکا و قبول همه خواسته های سرمایه داری واحکام”صندوق بین المللی پول”،”بانک جهانی” است، بنظر من نه  ، نیروهای سیاسی  به اعتبار قدرت مردمی در ایران میتوانند به افشاء همه  جانبه بپردازند  و مانع از بقدرت رساندن دولتی  وابسته بوسیله بیگانگان،  بشوند.

تا زمانیکه مرز بندی دقیق وروشن طبقاتی در اتخاذ تاکتیکهای مشخص مبارزاتی صورت نگیرد درب بهمین منوال خواهد چرخید و زمان از دست خواهد رفت و بنفع سرمایه داری خواهد چرخید.

   

نتیجه:

اعتقاد به تمامیت ارضی کشور واستقلال وطن و با اتکای به مردم ، جهت احیای حقوق شهروندیمان  و برای رفاه عمومی، وکوتاه کردن دخالت اسارت بار مذهب با رد بدون چون وچرای خرافات تاریخی اسلام، آیا  همه احزاب  و نیروها حاضرنداز مطالبات خودعقب نشینی کنند ودست اتحاد و مودت بسوی هم دراز کنند؟بخاطر سرنگون  کردن رژیم  جمهوری اسلامی، درست است که نباید ائتلاف کرد اما همسوئی آری  یا نه ؟  آیا  برای ساختن  ایران  فردا  میشود بهم اعتماد کرد و همسوئی پیشه نمود؟  و” پیمان”   نوشت؟ آیا برای جلو گیری از  بلعیدن  ثروت  مرمان ایران توسط کشور های امپریالیستی،  هم همسوئی میتوان ایجاد نمود؟ 

نیروهای اپوزیسیون طرفدار  مردم  سالاری  و قانونمداری  و رفاه عمومی نباید در صورت  بروز اتفاقی  مهم  و دگرگونی سیاسی، بار دیگر چون سال 57 فرصت طلبی پیشه کنند و فرصت بدست آمده را از دست  بدهند و  تحت تاثیر نیروهای خود محور وابسته و تابعی از متغیر آنان گردند.

تشخیص این روابط اجتماعی بمعنی تسلیم در مقابل واقعیت ها نیست و باید در مسیر راه متغیر شرایط را بنفع  کل جامعه تغییر و بنفع مردم قدم بر داشت وقبول مسئولیت درمقابل اشتباهات معرفتی گذشته ، و راه یابی بر مشکلات  و مسائل در خدمت آینده مردم، راهی بجز سرنگونی و گذر از کلیت رژیم جمهوری اسلامی برای مردم باقی  نمانده است، این یک وظیفه ملی و یک ضرورت عاجل تاریخی است البته مشکلات عدیده در سر راه پیروزی زیاد است.

شهروندان دمکرات ومساوات طلب ایرانی باید در دستور کار مبارزاتی خود به نظریه جامعه گرائی  و خود مدیریتی احتماعی بهای خیلی بیشتر بدهند تا نقطه اشتراک شهروندان بیشتر و بیشتر شود تا بتوانند آلترناتیو آینده را بمردم معرفی کنند تا مشترکا به اعتبار افکارعمومی دمکراسی خواهی وآزادیخواهی نهادینه شود وهمانطور که در انقلاب 57و بازگشت نظریات ملی و مذهبی سر اززیر خاک بیرون آورد و انقلاب مردم را به تباهی و سیاهی کشاند این بار آگاهانه از اینگونه روشها باید دوری جست تا بتوان حافظ منافع مردمان ایران بود،یعنی دولت اگر در آینده  مردمی  و از میان مردم نباشد ، سرمایه داری  مجددا از این کمبود سوء استفاده کرده  و کلیه مسائل را بنفع خود  مصادره خواهد کرد ، ریشه اصلی یعنی اگر تقسیم  قدرت  و ثروت انجام نگیرد  و نقش مذهب در دولت از بین نرود  و دین رسمی حاکم نباشد  و سلطه ی حوزه ها ی علمیه بطور کامل  بر چیده نشود و… میتواند عامل  پیشرفت  که همان سکولاریسم و بر قراری دولت لائیک است نهادینه شود .

زندگی مردم را باید با دانش و علم مدرن امروزی هدایت و بسر منزل مقصود رساند و رنسانس  در جامعه  بوجود آورد و مردم را از پخش خرافات پرهیز داد ، رنسانس باید  موجب آن گردد که معیار هر چیز ی در جامعه انسانیت باشد ، در اینصورت در جامعه مدرن  هیچوقت راه و  مسیر بدیل حکومت بسته نخواهد شد  و همیشه تحت  کنترل باقی خواهد ماند و دمکراسی مستقیم حاکم خواهد شد، توجه به حق و حقوق ملت و حق شهروندی و دامن زدن به تنوع و تکثرسیاسی فرهنگی باید ارعلویتها باشد و هرچه درتوان داریم باید درخدمت جنبشهای اجتماعی – سیاسی سراسری مانند جنبش کارگری ،جنبش محیط زیست،جنبش دانشجوئی،جنبش زنان ، جنبشهای برابری طلب و همه اینها باید، حضور مستقیم و دخالتگر در امورات  جامعه داشته باشند .

با توجه به مسائل ذکر شده بصورت خلاصه ، مسیر مبارزه را علیه جمهوری اسلامی و برچیدن آن توسط  مرمان ایران ممکن کنیم و از هم امروز به تبلیغ و ترویج یک جامعه آزاد و برابر و بدون تبعیض و استثمار بپردازیم، ایا راه دیگری هست؟

19.09.2021

 

 

 

 

 

 

 

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.