برای اول ماه مه روز جهانی کارگر

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

کارگران و زحمتکشان ایران یک بار دیگر روز اول ماه مه، روز جهانی کار و کارگر در شرایطی فرا میرسد که جنبش زن، زندگی، آزادی تمامیت جمهوری اسلامی را به مخاطره انداخته و شما همواره در هولناک‌ترین رژیم استبدادی و دینی کشورمان زیر سلطه هستید و برای به دست آوردن حقوق حقه خود مبارزه می‌کنید. مبارزاتی بی‌امان با جانفشانی‌های فراوان، در کارخانه‌ها، در صنایع بزرگ و کوچک، در ادارات و در خیابان‌ها برای رهایی از استثماری که هر روز بیش از پیش شما و خانواده شما را تحت فشار قرار می دهد.

رفاه زندگانی، بیمه‌های اجتماعی، حقوق بیکاری، حق بازنشستگی، حق اجرای آزادانه وظیفه ها و مسئولیت ها در محل کار، حق مشارکت در تصمیم گیری‌ها درکارخانه‌هایی – که شما با عرق جبین و در شرایط بسیار سخت آنها را می‌گردانید – توسط رژیم نکبت‌بار جمهوری اسلامی و عوامل آنان، چه در سپاه و چه در ادارات و کارخانه‌های بزرگ دولتی و خصوصی وابسته به مافیای جمهوری اسلامی زیر پا گذاشته میشود. این اجحاف‌ها  تا جایی  پیش می رود که دستمزدهای شما نه تنها به طور عادلانه تعیین نمی‌گردد و با توجه به بحران های اقتصادی که تمامی کشور را فرا گرفته است به روز نمی شود، و با معیار‌های قوانین بین المللی مطابقت ندارد، بلکه در پرداخت حقوق ماهانه شما نیز اهمال و سستی وجود دارد و پرداخت آن غالبا به تعویق می افتاد.

در ۴۴ سال گذشته شدیدتر از دوران پهلوی‌ها بسیاری از کارگران مبارز و زحمتکش مانند سایر اقشار جامعه به ناحق در بی دادگاههای جمهوری اسلامی محاکمه شده‌اند و به زندانها  افتاده‌اند. شما امروز نیز علیرغم همه مشکلات بدون‌وقفه به مبارزه شرافتمندانه‌تان برای حقوق انسانی ادامه می‌دهید به‌طوری که این روزها مردمان آزاد‌اندیش جهان شاهد هستند که بسیاری از کارخانجات و صنایع به ویژه کارگران نفت و ذوب آهن و پتروشیمی در اعتصاب به سر می برند.

ما امیدواریم دامنه اعتصابات شما گسترش یافته، به اعتراضات و تظاهرات خیابانی تبدیل شده، در همبستگی با سایر اقشار و اصناف و مردمان ایران یک قیام سراسری به وجود آورده و ضربه  مهلکی بر این رژیم خونخوار و ضد بشری وارد کند.

ما باور داریم که شما باید از هم اکنون با تشکیل و گسترش فعالیت های سندیکاهای مستقل و آزاد خود نمایندگان‌تان را برای مشارکت در امر کشورداری برگزینید و منتظر نمانید که تکنوکرات ها، مانند گذشته با ترفند های همیشگی خود دست شما را از امور کشورداری کوتاه کنند. به باور ما حضور نمایندگان کارگران و زحمتکشان در ارکان تصمیم گیری کشور از همان ابتدای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی امری انکار ناپذیر است.

“اندیشکده آگاهی و شناخت”، “جنبش جمهوری‌خواهان دموکرات و لائیک ایران” و “حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران” – همسازی* ملی جمهوری خواهان – که هرسه برای دموکراسی و جدائی دین و دولت و رواداری اندیشه های عقیدتی و فلسفی تلاش میکنند روز اول ماه می را به شما شادباش گفته و از مبارزات شما پشتیبانی میکنند.

اول ماه مه 2023

اندیشکده آگاهی و شناخت؛

جنبش جمهوری‌خواهان دموکرات و لائیک ایران؛

حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران  -همسازی ملی جمهوری خواهان دموکرات و لائیک؛

*(همسازی به مفهوم با هم ساختن برای براندازی جمهوری اسلامی و ادامه آن برای ساختن ایران)

مطالب مرتبط با این موضوع :

3 پاسخ

  1. آقائی به نام وحدت خواه در سایت گویا مقاله نوشته و من پاسخی به او داده ام. بدبختانه نوشته ی من غیب شد. چون آنرا کپی کرده ام در اینجا نیز میگذارم فکر میکنم برالی امروز مهم است. شاید به نظرتان آمد.
    آقای وحدت خواه واقعا وحدت خواهی! من صددرصد جمهوریخواهم اما نوشته ی شما را خالص میدانم. من البته بر این باورم که:
    یکم : بدبختانه دور و بر شاهزاده رضا پهلوی نیز چند لمپن و یا لمپن های فرستاده شده از سوی نظام اسلام ضد بشر وجود دارد. که شاهزاده باید با شدت با آنها برخورد کند.

    دوم: خانم یاسمین پهلوی چند بار جملات و شعارهای نابخردانه داده مثل شعار «مرگ بر این و مرگ بر آن» و یا شعار «هر کی نگه اجنبیه» و… که واقعا نه تنها درخور همسر شاهزاده رضا پهلوی نبوده و نیست بلکه درخور طرفداران واقعی او نیز نیست. این شعارها در حد یک حزب الهی و یا یک مجاهدالهی و چپ الهی و شاه الهی پائین و پست است.

    سوم: فکر میکنم که آقای رضا پهلوی باید دو سه مشاور سخنور و فلسفه دان و جامعه شناس، اقتصاددان و حتا دین شناس و مدیر داشته باشد تا او را در امور یاری دهند. کاری آقای امیر طاهری تا جائی که به قانون مشروطه سابق و مذهب جعفری اشاره نکرده بود تا اندازه ای خوب بود اما این کار ایشان همه چیز را تکان داد. خوب است اصلاحیه ای بنویسند.

    چهارم: برای من جمهوریخواه و چپکرای نسبتا جوان ۳۸( ساله) بسیار عجیب است که چرا چپها همچنان در امتداد خط گذشته در جنبشند! چرا آنها حتا در ذهنشان شک هم روا نمیدارند. چرا مثلا چپهای ایران نمیتوانند بفهمند که میتوانند هم چپ باشند و هم مشروطه خواه. چرا نمیخواهند از این ۸۲ سالی که از عمر حزب کمونیست توده و سپس از این ۵۲ سال سازمان فدائیان خلق و این ۵۸ سالی که از عمر سازمان تروریستی مجاهدین میگذرد درس بیاموزند. چرا اینان متوجه نیستند که در پرونده اینان سیاهکل و کشتار سربازان و درجه داران، آمریکائی کشی و …همچنین کمک کردن به ماشین سرکوب نظام شاهنشاهی نیز بوده است. من البته استبداد شاهی و شکنجه و اعدامهای زمان شاه را صددرصد و بدون اغماض محکوم میکنم. اما چرا برای یک فدائی خلق امکان شک کردن در کشتار سربازان نگونبحت و درجه دارانی که در سیاهکل کشتند، که باید آنها را در حد کارگران زحمتکششان دانست وجود ندارد. چرا آنرا همچنان حماسه مینامند. چرا برای مجاهدین کشتار آمریکائی ها و اعلام خبر کشتار آنها در روزنامه مجاهد اینهمه مسرت بخش است! چرا همکاریشان را با صدام یک افتخار میدانند؟ من به چپهای ایران و به سازمان مجاهدین پیشنهاد میکنم تا یکبار برای همیشه خودشان را منحل کنند و یک اساسنامه ملی میهنی و البته با نگرش چپ بنویسند…

    من اعتراف کنم که فرزند یکی از آقایان و خانمهای چپی سابق هستم که اینک خانه نشینند و پیر و مو سپید. خود من هم چپی هستم اما یک چپی مخفی. چرا که چپ ایران اصلا اعتبار و آبرو ندارد و در جامعه ای که اگر چپ آبرو اعتبار داشت تمام شرایط حاصلخیزی درش هست بنده و یا هیچ چپی ای نمی تواند بگوید چپ است و مورد قبول مردم هم هست. بنابر این ای چپی ها ای جمهوریخواهان ای مجاهدین بیدار شویم و بیائیم با هم یک آش جدید بپزیم. بیائید همگی بیائید اولا چپی معقول و مشترک بسازیم و آنگاه همه در عین رقابت با هم همکاری نیز بنمائیم. چرا همکاری مشترک؟ برای اینکه دشمن ما مشترک است و مشروطه خواهان نباید ضد چپی ها باشند، چپی نباید ضد مشروطه خواهان باشند. به نظر ما که در ایران هستیم همگی باید بر علیه حکومت اسلام متحد شویم. همه ! برای نوع حکومت به همدیگر اعتماد کنیم در اعتماد ما باید به صندوق رای و رفراندوم اعتماد داشته باشیم. زنده باد ایران و ایرانی با همه رنگهایش و اقوامش و نحله های سیاسیش و مشروطه خواهش و چپش و راستش و لیبرالش و رادیکالش بدور تمامیت ارضیش و حکومت مرکزیش و پرچم شیروخورشیدش.

  2. من سهرودی نیستم اما او را میشناسم. لطفا این القصیده را دوباره بخوانید.

    سهروردی دبیر از قم گفت:
    3 ژانویه, 2023 در 17:01

    دوستان رنگین کمان ببینید که کیان پیرفلک هم رنگین کمان ساخته بود. سایت میهن و شما اولینها در فضای مجازی بودید که این شعر فلسفی تاریخی و جامعه شناسی و ضد اهریمنی را در سایتتان منتشر کردید. اگر چه حدود ۲۷ سال پیش روی کاغذ در ایران و افغانستان و تاجیکستان و ازبکستان مکنتشر شده بود. حالا شما آنرا دوباره منتشر کنید و بدانید که این شعر آوانگرد و پیش قراول انقلاب امروز بوده است. من سپس کیبرد را در اختیار همسرم می گذارم تا مطلبش را در نظر پسین بنویسد.

    سپاسگزارم تا همه را از وجود این القصیده خبر کنید

    اولین بار این القصیده در سال ۱۳۸۱ است تا میرسه به سال ۸۳ و تا ۸۹ هی باز سازی شده و دست تووش بردن. در هر حال اینهاش. خدا بیامزه آفرینندشو.

    القصیده الانتریه فی احوالات رهبری علویه که در محراب به خودو جد مطهرش ریده
    این رهبر آزاده ی ایران به خودش رید
    تو بشمار٬
    تنها نه خودش رید به خود رهبر ایران٬
    یکپارچه ایران به سر رهبر خود رید و٬

    رهبر چو نگه کرد در آیینه ی تقلید٬
    با مزمزه کردن٬ گه خود را٬
    هم گه پوتین را
    مال شی جین و پینگ را
    اینبار با غضب بر سخن و عرش خدا رید!٬ و

    با حفظ هویت به سر شخص خدا رید و ٬
    تو بشمار
    بر تربت پاک انبیا رید و٬
    تو بشمار
    آن رهبر سابق در قبر بخندید ٬
    با آن کفن پاک مطهر٬
    که مزین به آیات خدا بود٬
    با گفتن صد بار: ولاکن٬
    از خنده به خود رید و

    آیات خدا بود به عمامه رهبر٬
    وقتی که میخندید٬
    وقتی که می خندید و به خود رید٬
    عمامه اش افتاد درون گه و غلطید٬ و
    بغلطید دو صد بار و
    تو بشمار
    عمامه تبرک با بوی خوش گه٬ مالید به پیشانی٬
    چون چادری از گه٬
    عمامه به سر کرد٬
    عبای گه اندود٬
    با عطر طهارت٬
    تیمم غایط
    با مسح و تلمس !
    با ذکر و تلمذ
    او عزم سفر کرد٬
    ریشش به ملات گه صد روزه حنا کرد!٬
    بهر سفر انگلیکن رخت به بر کرد٬

    ***
    در٬ آستانه ی در بود!٬
    عزاییل ٬
    کتائب آقا،
    حاج قاسم ملعون با نره خری لخت
    با آلتِ کلفت٬
    آهیخته و زمحت!٬
    سید سعید طوسی، با نره خری جفت٬
    شمشیر بدست و ٬
    و هم زره به تن داشت
    زان میر غضب خان٬
    آن سارق خیبر
    چیزی نه که کم داشت!
    شمشیر لای دندان٬
    فندک توی دستش٬
    سطلی ز گٌه ناب٬ با تربت و با آب، اونها را قاطی کرد!
    همچون آب زم زم غلپ و تلپ کرد

    ***
    پنهان نتوان کرد٬
    ارضای رضا بود٬
    این کار خدا بود!٬
    رهبر پا رو وا کرد٬
    حاج سعید طوسی با عورت نازش٬
    در اونجای رهبر تا دسته که جا کرد٬
    هی اون جابجا کرد٬ اینجا و اونجا کرد!٬
    تا دسته درون شد٬ گاهی به برون شد٬
    از خنده ی آقا روده شون برون شد٬
    هر لحظه درون و گاهی به برون شد٬
    قاه قاه می خندید
    دو تا آویزون بود٬ یکی در میون بود٬
    شلپ و شلوپ بود٬
    آقا در میون بود٬
    دستاش رو زمین بود!
    اینها یه نشونی٬
    از عالم غیبه !

    ***
    این رهبر آزاده ی ما نشئه ی عشق است٬
    الواط و لواط است٬ مثل آب نبات است٬
    مکنده ی آب و مکنده ی ذات است٬
    او اصل لواط و٬
    معنی فساد است٬
    این رفت و شدن ها٬ تلمبه زدن ها٬ با قاری قرآن ٬
    صدها نوجوانان٬ با صد کش و قوس است٬
    فرمان الهی وحیی ز نزال است٬
    انزال و نزول است٬

    ***

    گاهی فاعل گاهی مفعول٬
    گاهی عاشق و گاهی معشوق٬
    گاهی این دست رو زمین و٬ گاهی اون دست رو کمر بود!
    اصلش اینه که دمر بود
    کپلش مثل قمر بود٬
    کمرش مثل فنر بود٬
    اما اینبار رهبر ما٬ از خوش هم بی خبر بود٬
    اینبار حاج سعید طوسی٬دست و زانوش رو زمین زد٬
    هی اونو بالا و پایین کرد٬
    رهبر ماه رو سوار کرد٬
    !ماه – تو آسمون نگاه کرد

    ***

    گاهی که این روی اون بود٬
    گاهیم این توی اون بود٬
    گاهیم این زیر اون بود!٬
    گاه لب و لوچه ی رهبر، برا ارضا اویزون بود٬

    ***

    این رهبر آزاده ی ما زیر الاغ بود٬
    بیچاره علاغه٬

    کارش کار زار بود7
    تا که میدید که کسی نیست!٬
    گاهی وقتام که کسی بود
    گاهیم روی الاغ بود٬
    خیالش رحت از این بود!

    که توی راه خدا بود
    با اینیم که چلاق بود٬
    چون رهبر ِ خود٬ رهبر ما روی براق بود٬

    ***
    رهبری توی درد سر بود.
    تووی -چهار – راه محشر بود٬
    شلوارش کشیده پایین٬
    قمبلش زیر تشر بود

    ***
    ناگاه بشد رعدی و برقی٬
    تو یکی از راه ها
    توی رعد و برق، تاپاله زدی٬
    تا – پاله ی زدی
    این نور خدا بود٬
    حاج محمود ما بود٬
    احمدی نژاد بود٬
    با بمب و مسلسل٬ نارنجک دستی٬
    با شمشیر مولا، آلوده به خونها،
    پشتشم سپاه بود٬ با لباس داعش٬
    پرچم لا لا لا
    مردم رو نوازش٬ کردند نمد مال !
    آقا کرد قار قار!
    گفتش: « که اینا نیست، اینها نه مسلسل٬ ما میگیم ترقه ست٬
    این ترقه – بازی٬ کار حقه بازی٬
    این کار ما نیستش!
    کار اجنبی هاست٬ …»
    ناگاه آقا گوزید٬
    چرت اما عج از اون صدا پوسید
    ناگاه عیان شد٬ یک سیل تبه کاران از راه رسیدند٬
    آقا رو که دیدند٬ پشت سر آقا فوری صف کشیدند٬
    از عقب فرو کردند٬
    از جلو مالیدند٬
    با هَیْهاتِ مِنّا الذلَّه
    عربده کشیدند!
    هر کدام از یک سو آقا رو گاییدند!
    ملائکه از عرش به پایین پریدند٬
    او نا هم برا آقا یک پرس بریدند!
    از چار راه دیگه چاقو کشای رهبر چون کرم خزیدند٬
    سر دسته ی آنها ذلفقار بدست بود٬
    با فرق شکافته هارت و هورت می کرد!
    زرت و زورت می کرد!

    ***
    ناگاه کیری ز قضا و قَدَر و معجزه بر خاست،
    این پیر از این کیر غذا مورد،
    این پیر بلافاصله بر لوح قَدَر رید،
    سپس لوحو بلیسد

    ***
    ناگاه یه اف ۱۴ تو آسمون پیدا شد
    با این هواپیما٬
    سکوت محض بر پا شد٬
    وقتی که طیاره رفت دو باره غوغا شد.
    سرباز آقا بود

    ***
    آحمدی نژاد امد با نور الهی!
    دور سر او گٌـه بود، چون طوق طلایی٬
    خمپاره بدست و – هم بمب به کف بود٬
    از شمر بدترتر٬
    از کرب و بلا بود و
    در راه نجف بود
    یک بمب گهی انداخت اندر ره رهبر،
    قهرمان نرمش ٬ با آن کمر ناز!
    آن فنر اعجاز٬
    رهبر جا خالی داد!٬
    چپیهیش رو علم کرد!
    انگشت بزرگش رو اون مثل علم کرد٬
    برا ترسوندن مردم٬ هی اون تو دهن کرد٬
    هی لیس و والیس زد٬
    هی عره و تیز کرد!
    چون رهبر آزاده ی ما روی براق بود٬
    هر چند که الاغ بود٬
    چون رهبر خود٬ رهبر ما روی الاغ بود!٬
    رو کیر الاغ بود،
    یک خر رو الاغ بود!٬
    می گفت که براقه! آما که الاغ بود٬
    آما چه الاغی!٬
    یه الاغ لخت و
    نره خر داغ بود!٬
    با عشوه و ناز بود…٬
    گاهی خر رو امام و٬ گاهی زیر الاغ بود٬

    ***
    آن بمب بیفتاد به محراب تجلی٬
    آنگاه بترکید٬
    آیات خدا ریخت درون ره رهبر
    رهبر چو بلیزید٬
    یا اینکه بلغزید ٬
    تا دسته بلیسید!٬
    نا گاه بگوزید٬
    گفت: « اینکه ترقه ست
    پس بمب کجا بود ؟ »
    پوتین رو خبر کرد!
    شی جین و وازلین
    کونش رو سپر کرد،
    هی این توو، اون توو کرد
    هی این ور و اون ور شد…
    آن رهبر سابق از حماقت این،
    رهبر کنونی، با این کون خونی، در قبر بخندید
    قاه قاه به خودرید
    دریا؟ چه بگویم٬
    گهستان اِلا بود٬ از صفا تا مروه
    چون سنگ سیا بود
    بحری زه گه ناب٬
    عرفات آقا بود٬

    ***
    از عشق خدایی٬
    رهبر ولایی
    خناس ِ مخنث٬
    این رهبر یکدست٬
    وارونه و سر مست٬
    رهبر شده بی تاب٬
    قواص خدا بود!٬
    رقاصه ی شیطان
    در حال ریا بود!
    این ترقه بازی کار انبیا بود!
    اهریمن ما بود !

    ***
    بهر سفر حج در راه خدا بود٬
    تنگی بگرفتش٬
    هرچند گشاد بود!
    رهبر سر پا شد٬
    با یاد خدا شد٬
    رهبر چو بریدند٬
    آن سیل کفن پوشان٬ اینبار از آن چارراه٬
    از راه رسیدند٬
    اول بو کشیدند٬
    آنگاه چشیدند٬
    با انگشت دشنام در گه به خزیدند٬
    یا اینکه خلیدند٬
    آنگاه لیسیدند٬
    اسپرم هزار جاسوس را٬ کشف نمودند٬

    این فیض عظیما را٬
    این فاز به فوزآ را با یطعه ی الله بر چشم کشیدند!
    اکمل شده این دین٬ به میلیون ذَکــَر کین٬
    با دشمن ملعون٬
    امت شده واحد با کل مریدن٬ ریدند به دفتر٬
    آن صاحب این عصر، آن عج ِ مٌجَلـَق ناگه شده بیدار!٬
    با چرت پریده٬
    پیغمبر اهریمن گردیده پدیدار٬
    همچون اونجای رهبر٬
    چرتش شده پاره!

    ***
    آن رهبر غائب گردید مهیا!٬
    بهر سفر خاک٬ اماده ز افلاک
    لاهوتی بی غش، با عشوه ی مهوش،
    او آمده با کش،
    با شلوارک داغ !
    شمشیر برنده در دست درنده٬
    گرگان خونآشام٬ دندونای خونی٬
    با نره خری داغ٬
    با آن ذکر شق
    با فتنه ی اکبر
    با سید مظلوم٬
    با دریایی از خون
    با عامی مغبون
    با سپاه غارت
    با بسیج قاتل٬ با داعش بی رحم٬
    لباس شخصی خونخوار
    با طالب حوزه٬
    با طالب فیضه٬
    با طائب حوزه،
    خون تا زیر بیضه!
    الامان به پا شد!
    بیداری اسلام!
    خونها که به پا شد٬
    خونها به زمین ریخت٬
    تا اسلام احیا شد!
    اسلام آدمکش سیراب ز خون بود
    بچه کش ملعون ،
    تجاوز گر شرطان،
    سیرابتر خون شد!

    ***
    با گریه بگویم ،
    با ناله بنالم
    با زجه و افعان

    از بهر تو ایران
    از بهر بلوچم
    از بهر تو کـٌردَم
    آذری نازم
    اهوازی تشنه
    دوره گرد گشنه،

    دورتان بگردم ،
    دردتان بجانم …
    ای دنیای آزاد بر خیز و بپا شو !

    این میر غضبها را تو خلع سلا کن !
    این دنیای بیداد٬

    را،
    از ظلم رها کن !
    دنیا پر بغض است٬
    و اینک شده فریاد از ظلم تو: اسلام
    از ظلم تو: اسلام!!٬
    فریاد و دو صد داد
    فریاد! و فریاد!!٬

    ***
    آی خدای واحد!٬
    نحسی شریعت٬
    نحسی شرایع٬
    اینک تو نگا کن
    این مردم ایران٬ گردیده مهیا
    بر زیستنی نو!٬
    الگوی نوینی انداخته در راه
    هم بی توی ظالم٬ هم بی اوی خناس٬
    بی رهبر لووواط!
    بدون ولایت،
    بدون فقاهت
    هم با من و با او
    با این من دیگر با آن اوی دیگر!٬
    هم، هم زن و هم مرد٬
    هم پیر و جوانان٬
    هم خرد و کلانان،
    در راه بهاران،
    بچه های ایران،
    در راه نوینی٬

    چون سیل خروشان

    ماییم در ایران!٬

    ماییم در ایران!

    والسلام.

    دوستان موسیقی زن حتما این شعر را تبدیل به یک کار صدا شیمائی و شنوائی کنید. .
    سپاسگزاریم
    پاسخ

  3. حیف از نام ایرانی و آزاداندیش که بر کسانی گذاشته شود که هنوز در ۲۸ مرداد که باید آنرا ننگین نه برای پادشاه ایراندوست که برای آنها نامید چسبیده اند. این بیشرفان ۲۸ مردادی، آن بیشرفان اصلاحطلب، آن بیشرفترینهای بنی صدری، آن چپ گراهائی که همچنان در ۷۰ سال پیش قفل شده اند، آن بیشرف شاه الهی که جمهوریخواهان را نمی بینند آن بیشرفان جمهور الهی که مشروطه خواهان را نمی بینند بدانند که جامعه ایران از شما اپوزیسیوننما های احمق و بیشرف ناامید است. شما فیلسوفان و جامعه شناسان خارج نشین و داخل نشین شما نواندیشان گـُه اندیشان دینی شما باید بیدار شوید. من از جوانان ایران و هر کس زیر ۷۰ سال سن دارد درخواست میکنم تا یک آخوند و ملا و طلبه و اسلامگرا را در کجا که هست به سزای اعمالش برساند. رضا پهلوی باید دست از خودنمائی های پنهانش بردارد. او باید از زلانسکی و الکساندر ناوالنی یاد بگیرد. آخر تو شاهزاده کدام کارت همانند اپوزیسیون خردمند است. نه سخنوری نه سیاستمداری نه استرا تژ هستی پس بگو چکاره ای ؟! آقایان و خانمهائی که به ۲۸ مرداد چسبیده اید بیدار شوید. ای کسانیکه هنوز مسلمان مانده اید بیدار شوی دو بیدار شوید و بیدار کنید. ببینید اسلام همینگونه بر ایران حاکم شده، همین همین گونه ما را مسلمان کرده است. بیدار شوید. ای بیشرفانی که خودتان را فیلسوف میدانید و برای رسیدن به نواله ای میخواهید از اسلام رحمانیت بتراشید و در دانشگاههای اروپا و آمریکا ساز میزنید خفه شوید. آهای سروش و کدیور و دباغ و نبوی و بازرگان و زیتونی ها و جنبش سبزی ها بیدار شوید. اسلام ضد بشر و ضد انسان و ضد ایران و ایرانی ست. آهای مادربزرگها و مادرها، آهای پدرها و پدربزرگها به جوانانتان بپیوندید دست از این دین ضد بشر و ضد انسان بردارید. مرگ بر اسلام و لعنت بر محمد و آل محمد و علی و آل علی. کسانیکه همچون قدیانی همه چیز را به گردن خامنه ای میاندازند دروغ محض میگویند. تمامی روحانیون و آیت الله ها و مداحان و طلاب بدون کوچکترین اغماضی شریک این کشتارها هستند. باید همشان یا ایرانی شوند یا از ایران بروند یا نابود شوند. راه چهارمی وجود ندارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.