این روزها بی چتر مانده ام: شادی سابجی

این مطلب را با دوستانتان به اشتراک بگذارید :

shadi

وقتی که جغدِ شب دیگر در چشمهام

چراغ ماه را فروزان نمی کند
وقتی که آوارِ مردگی
در کوچه کوچه های تنم آواز می شود
وقتی که بانگِ خودکشی
گوشش به زنگ
با ردِ پای سحر
بیدار می شود!
وقتی که فقر
از جیب های کتم سکه می خَرد
وقتی که اشک
لیوان تشنگی ام را سیراب می کند
وقتی که آذرخشِ نگاهش
جسمِ مرا از دوردست
این گونه پاره پاره پاره می کند
دیگر کُت و کتاب و “کهالِ عددها” چه مامن است؟!
وقتی که بارشِ باران و رعد و برق
این طور راهِ پای مرا گِل مال می کند
من از همه سو بی چتر مانده ام
من از همه سو بی چتر مانده ام
من از همه سو گِل مال می شوم
فرانسه
۹ می ۲۰۱۶- برابر با ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۵
این شعر را برای “روزهای بی چتری” خودم نوشته ام. برای آنها که با نگاه پر نفرتشان حتی از دور مرا می درّند و راهم را پر سنگلاخ میکنند …

مطالب مرتبط با این موضوع :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Layer-17-copy

تمامی حقوق این وبسایت در اختیار مجموعه رنگین کمان بوده و استفاده از محتوای آن تنها با درج منبع امکان پذیر می باشد.