این روزها در ارتباط با مرگ اکبر هاشمی رفسنجانی نوشته هایی انتشار یافته اند که اگر موضع گیرى های دولتی و اطلاعیه های مقامات رسمی جمهوری اسلامی و یاران و همکاران او را کنار بگذاریم، عمدتاً دو نظریه زیر قابل مشاهده است:
یکی مجموعه نوشته هایی هستند که ادعا میکنند که در سال های اخیر در شخصیت هاشمی رفسنجانی “تغییراتی” حاصل شده و او به فردی اصلاح طلب و خدمتگزار جامعه تبدیل شده است! سپس به همین دلیل ادعا میکنند که او در سال هاى اخیر باعث و بانى “تحولات ” مثبتى در جمهوری اسلامی گردیده است!
بخش دوم شامل مقالات و موضع گیری هایی هستند که در جهت مخالف برداشت نخست قرار دارند. این طیف رفسنجانی را مسبب بسیاری از جنایت ها، تحکیم قدرت استبدادی دینى، استحکام جمهوری اسلامی و استقرار ولایت فقیه می دانند و معتقداند که همه اقدامات بعدی او در مسیر استمرار همان سیاستهای قبلی اش بوده و همواره در جهت اهداف رژیم ولایت فقیه عمل کرده و او با تظاهر به تحول و اصلاحات سعى داشته است بخشی از اعتراضات و حرکت های مردم و مخالفان را در راستای حفظ رژیم سمت و سو دهد.
من هیچ گونه اعتقادی به حرف های گروه اول نداشته و خود را همراه با بخش دوم می دانم و معتقدم که هنوز گروه اول پاستا قریب به ۴۰ سال در گرداب گفتمان خمینی و جمهوری اسلامی گرفتار مانده اند. در این نوشته کوشش می کنم با توجه به وضعیت ایران به بخش هایی از اقداماتی که او در زندگی سیاسی خود انجام داده و بپردازم و یک سنتز از این جستار کوتاه ارائه بدهم.
پارهای از کارنامه اکبر هاشمی رفسنجانی
نویسنده به هیچوجه مدعی ذکر تمامی جنایت ها و خیانت های اکبر هاشمی رفسنجانی نیست، اما بیان پاره ای از کارنامه او به طور اجمالی برای هدفی که این نوشتار دارد را ضروری میداند. مایه خوشوقتی خواهد بود اگر خوانندگان، بنا بر فراخور حال و شناخت خود، در بخش نظر ها، این نوشته را تکمیل و ترمیم کنند.
رفسنجانی قبل از انقلاب در گروه تروریستی فدائیان اسلام فعال بود. بعد از انقلاب ۱۳۵۷ از همان پشت بام مدرسه رفاه در کنار خمینی با به کارگیری شیوه های تروریستی و دادگاهای انقلابی و با زیر پا گذاردن حقوق بشر بذر آدمکشی را در سراسر ایران پراکنده ساخت. او در زمره کسانی قرار دارد که با هیچ انگاشتن اصول و شعارهایی که مردم برای به ثمر رسیدن آنان دست به انقلاب زدند، مراحل و رده بندى هاى قدرت را در کنار خمینی تا رسیدن به مقام ریاست مجلس اسلامی طی کرد.
در اوایل انقلاب ۵۷ نقش او در سرکوب کانون نویسندگان و انجمن های مطبوعاتی فراموش شدنی نیست. هم او بود که با فرمان خمینی در شکستن ” قلم ها” و تعطیل مطبوعات آزاد و مستقل، قلع و قمع نویسندگان یا شرکت داشت یا خود بانى این آزادی کشى ها شد. او آمر سانسور و توسعه ممیزی های اسلامی در کشور در دوران ریاست مجلس و در خلال سال های ریاست جمهوریش بود.
حمله به مصدقی های لائیک
او در دوران ریاست مجلس خود به اتقاق باهنر و آیت و … نمایندگان جبهه ملی ایران، مانند ابوالفضل قاسمی، خسرو قشقائی، علی اردلان، کریم سنجابی، احمد مدنی… که مخالف دخالت دین در حکومت بودند را با توسل به شیوه های تهمت و افتراء و با احکام اسلامی یا از مجلس بیرون راند، به زندان فرستاد، یا اعدام کرد و یا مجبور به ترک وطن نمود. سخنرانی پر طنین و تاریخی ابوالفضل قاسمی در مقر جزب ایران و ساختمان جبهه ملی پس از اینکه در نخستین انتخابات مجلس شورای ملیِ پس از انقلاب از طرف مردم درگز به نمایندگی آنان انتخاب شد، در مورد «مذهب ضد مذهب»، «امت علیه ملت»، «مومنان علیه روشنفکران»، «ارتجاع در مقابل دانش و خرد»، «رسومات جزیره العرب در برابر فرهنگ ایرانی» یاغیگری دولتی و گروگانگیری به جای رعایت قوانین بین المللی نبرد آشکاری را علیه جمهوری اسلامی اعلان کرد. خمینی جبهه ملی و حزب ایران را ملحد خواند و تکفیر کرد و هر دو از فعالیت اجتماعی و سیاسی ممنوع شدند.
همینکار در مورد جبهه ملی دموکراتیک به رهبرى هدایت متین دفترى و یارانش که بخش بزرگى از دموکرات ها و روشنفکران مترقى را در خود جمع کرده بود، انجام شد. قتل شکرالله پاکنژاد، یکى از چهره هاى رادیکال و خوشفکر این جبهه و بسیارى دیگر از فعال هاى این جنبش بزرگ که ترس در دل ارتجاع انداخته بود، از اقدامات رفسنجانی و یارانش به حساب می آید. او بود که باعث تکفیر جبهه ملى و حزب ایران (سوسیال دموکرات) و سایر احزاب مترقى، چپ و میانه شد.
کودتای سال ۶۰ رفسنجانی علیه بنی صدر
رفسنجانی در سال ۶۰ علیه بنی صدر، نخستین رئیس جمهور ایران که فردى طرفدار دموکراسى و مخالف ولایت فقیه بود کودتا کرد. کودتائى که باعث خونریزیها و شکنجه ها و زندان ها و اعدام هاى فراوان شد و جامعه را به دامن جنگ و خشونت و بى اعتمادى انداخت. حاصل این کودتا نسل کشى هاى بعدى شد. هاشمی رفسنجانى با تغییر قانون اساسی و برقراری ولایت فقیه ریاست جمهوری اسلامی را به دست گرفت. هاشمی رفسنجانی به گواه خاطراتش در نوشته “عبور از بحران ” دستیار خمینی در بازسازی استبداد و آمر اصلی جنایات و فجایع بسیاری است که تاریخ بدان خواهد پرداخت.
کشتارهای سازمان یافته
کشتار مخالفین و روشنفکران در سال ۶۷ توسط او برنامه ریزى و انجام شد. دوران ریاست جمهورى او یکى از دوره هاى خفقانِ مرگبار، زندان هاى دهشتناک، اعدام هاى دسته جمعى و کوچ و تبعید هاى بى نظیر تاریخ ایران است. در زمان او هیات های مرگ در تهران و تمام شهرستان ها، مخالفان را با شقاوت تمام از میان بر داشتند. عامل فجایع کردستان، گنبد، آذربایجان، خراسان، اهواز و سایر ایالات ایران هم اوست. اکبر هاشمی رفسنجانی و همکارش، حسن آیت و فلاحیان و جلادش لاجوردی و کارگزارش عطاالله مهاجرانی، به اتفاق حسین شریعتمداری، سعید امامی، محسنی اژه ای و… متهم مسولیت قتل های دولتی سال های ۶۰ هستند. این کشتار ها اگر به وحشتناکی قتل عام های ثبت شده در تاریخ مانند: اورادور، آشویتس، صبرا و شتیلا، سووتو، سارایوو، گوما، که در خاوران نمادینه شده و هر روز نمونه های خاوران را در شهرستانها دیگر در گورهای دسته جمعی به طور اتفاقی کشف می شوند، نباشد کمتر نیست. او و همکارانش بانی و باعث قتل های زنجیره ای و ترور و اعدام مخالفان رژیم در داخل و خارج از کشور شدند که به قتلهای زنجیره ای معروف است. در قتل های زنجیره ای تنها در خارج از کشور حد اقل ۸۰ تن از مخالفان حکومت ایران ترور شدند. از آن جمله میتوان از شاپور بختیار، عبدالرحمان قاسملو، عبدالرحمان برومند، کاظم رجوی، فریدون فرخزاد، شرفنکندی، دهکردی و… را نام برد. در جریان رسیدگی به ترور میکونوس در سال ۱۹۹۲(۱۳۷۱)، در حکم دادگاه آلمان از اکبر هاشمی رفسنجانی، در کنار علی خامنهای، علیاکبر ولایتی و علی فلاحیان به عنوان آمران کشتار و ترور دولتی در رستوران میکونوس برلین نام برده شد. شمار این قتل ها به قول شیرین عبادی وکیل بخشی از قتل های زنجیره ای به ۴۰۰ قتل اعتراف شده رسیده است. از آن جمله میتوان پروانه و داریوش فروهر، کاظم سامی، سعیدی سیرجانی، امیرعلایی، زال زاده، تفضلی، غفار حسینی، فاطمه قائم مقامی، حسین برازنده، کشیش های مسیحی، بهائیان … را در اینجا ذکر کرد. دفاع بی چون و چرای رفسنجانی از جلادی های لاجوردی رئیس زندان اوین و دادستان انقلاب در دههٔ شصت، به تائید هادی خامنهای گواه این همدستی است. در تابستان 1375 ، دوره “ریاست جمهوری ” رفسنجانی با همکاری دانش آموختگان مدرسه حقانی مانند مانند علی فلاحیان، روح الله حسینیان، محسنی اژه ای، مصطفی پورمحمدی، علی رازینی، رهبر پور … که طی دو دهه پر آشوب و مرگبار کنترل وزارت اطلاعات را در اختیار داشتند قصد روانه کردن اتوبوس حامل نویسندگان ایرانی در راه ارمنستان به قعر دره را کردند تا به قول فرج سرکوهی ۲۲ تن از نویسندگان ایران را یک جا سر به نیست کنند خود یکی از موارد دیگر در قتلهای زنجیرهای است.
هجوم به دانشگاه و سرکوب دانشجویان
حمله به دانشگاه ها و سرکوب دانشجویان با سخنان تحریک آمیز هاشمی رفسنجانی شروع شد: سخنانش در روز ۲۶ فروردین ماه ۱۳۵۹ باعث تعطیلی و تشنج در دانشگاه تبریز گردید و سپس به دیگر دانشگاهای کشور سرایت کرد. “دوران طلایی امام” «انقلاب فرهنگی ۱۳۵۹» که منجر به کشته شدن ۳۲ دانشجو و تعطیل شدن دانشگاهها در سراسر کشور شد حاصل کار های اوست.
بوسیله او دانشگاه ها بسته و تسخیر شدند و با انقلاب فرهنگی، بدست حزب الله افتادند. اساتید تسویه، ادارات دولتى از متخصص ها وتکنیسین ها خالى شدند و حزب اللهى ها بر مصدر امور نشستند. دانش و خردورزی جاى خود را بر ایمان و اعتقادات مذهبى داد. حجاب اجبارى شد و آزادى زنان بکلى پایمال گردید. ادیان و مذاهب دیگر، دگراندیشان و دگرباشان تحقیر وممنوع و مصدوم شدند.
استراتژ دولت “سازندگی”
به درستی باید از رفسنجانی به عنوان یک استراتژ جسته جمهوری اسلامی یاد کرد. رفسنجانی با سر کار آوردن خامنهای، مسبب بسیاری از جنایات علیه مردم بی گناه شد و در مقام رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی، با زیر پا گذاردن اصول و قوانین جهانشمول انسانیآزادی اندیشه و بیان را مهر و موم کرد و منشور جهانی حقوق بشر را تا حد جنایت علیه بشریت لگدمال ساخت.
برخی دولت رفسنجانی را «دولت سازندگی» می خوانند. بحران اقتصادی روزافزون، عمیق تر شدن شکاف فقر و و ثروت نشان داد که خصوصی سازی رانتی ـ نئولیبرالی در کشوری نفتی و با حکومتی مستنبد و گرفتار در چنبره فساد نهادینه شده اقتصادی، سازندگی نیست. در حکومت “سردار سازندگی” تمامی تارو پود اقتصادی کشور در هم ریخته شد. بجای مبارزه با مواد مخدره در کشور خط ترانزیت مواد مخدره به دست طنازان حکومت اسلامی افتاد که نتیحه آن اعتیاد کشنده امروز در ایران است. سیاست افزایش واردات با تکیه بر درآمدهای نفتی سبب تخریب تولیدات داخلی و ایجاد تورم ۴۹.۵ درصدی در سال ۷۴ گردید. در دولت او توازن قوا به شدت به زیان کارگران و به نفع سرمایه داران تغییر یافت. فراموش نکنیم که رفسنجانی از حامیان اصلی خانه کارگر جمهوری اسلامی و شوراهای کارگری اسلامی بود که به سامانه سندیکاهای مستقل و آزاد کارگری از طریق سرکوب و جاسوسی و مهار اعتراضات کارگری بزرگترین ضربات را وارد کرد. سیاست های پوچ اقتصادی رفسنجانی باعث قرضه های مکرر از قدرتهای خارجی شد که نفس را از پیکر نحیف ایران جنگ زده گرفت. بازسازی مناسبات سرمایه داری رانتی و مقروض ساختن اقتصاد ایران موجب شکل گیری انواع مافیا در زمینه های نفت و ارزاق عمومی و مواد مخدر و ارز و کالا و اشیا عتیقه و مواد اولیه گردید. هم او بود که رانتخواری را تحت لوای “خصوصی سازی ” رواج داد و ورود سپاه پاسداران به عرصه اقتصادی کشور را صادر کرد تا به همراه “آقا زاده ها” از آنجمله فرزندان خود به قاچاق کالا از طریق اسکله های غیر مجاز روی به پردازند. چپاول، غارت، دزدی و اختلاس ثروت اجتماعی توسط باندها و مسئولان حکومتی که اینک سراپای رژیم را فرا گرفته است در دولت او اوج گرفت. خانواده او به دلیل همین اختلاس ها و دزدی ها و رانت های دولتی به یکی از ثروت مندترین خانواده های حکومتی بدل شد. استراتژی حکومتی او موبوکراسی، الیگارشی و توتالیتاریسم را یکجا در جامعه مستقل ساخت.
در سیاست خارجی رفسنجانی به عنوان دستیار خمینی مدعی جنبش های انقلابی جهان سوم شد تا سیاست های انقلاب اسلامی خود را پیاده سازد. این سیاست ها باعث دگرگونی خاورمیانه گردید که در قرن بیست و یکم به کانون جنگ ها و برخوردهای گروه های مختلف مذهبی تبدیل شده است. هاشمی رفسنجانی در دو معامله پنهانی بر سر گروگانها با با دولتهای ریگان و بوش و به قول خودشان شیطان بزرگ، افتضاح «اکتبر سورپرایز» و “ایران گیت ” به بار آورد. ابتدا از ادامه جنگ هشت ساله برای استقرار قدرت خود استفاده کرد و وقتی مستقر شد با نوشاندن جام زهر به خمینی آن را متوقف ساخت.
مطالب مرتبط با مرگ هاشمی رفسنجانی:
بیانیه جبهه ملی ایران-اروپا درباره مرگ هاشمی رفسنجانی
هاشمی رفسنجانی به مانند خمینی جنایتکارانه به گور رفت!: محمدعلی مهرآسا
مرگ رفسنجانی شروع یک واقعه در ایران است: امین بیات
تئوری چرخش رفسنجانی
تئوری پردازان اصلاح طلب ادعا می کنند که جنایتکاران تغییر پذیرند و هاشمی رفسنجانی در سالهای اخیر دچار تحولات فکری شده و در رفتار خود تجدید نظر به وجود آورده است. “عمل گرا“، “رفرمیست”، “اصلاح طلب” داخل نظام شده است. یکی از کسانیکه در کنار اپوریسون جای دارد در نوشته خود ادعا می کند که : “کسانی هم که چرخش تدریحی آقای رفسنجانی را نمی بینند و کارنامه سیاسی او را به سرکوبها و قتلهای خارج از کشور فرو می کاهند بنوع دیگر دچار خطای اخلاقی و سیاسی می شوند. آقای رفسنجانی مانند بسیاری دیگر از رهبران سیاسی در ایران و جهان به دلایلی که به تجربه خاص خود او و تحولات جمهوری اسلامی و جهان مربوط می شود با گذشته خود فاصله معینی گرفت. این چرخش و گذار رفسنجانی بنیادگرا و انقلابی به رفسنجانی عمل گرا و سپس منتقد نه از روی ریا و نیرنگ بود و نه به معنای گسستن از نظام سیاسی حاکم و خوانش انتقادی شفاف از عملکردهای پیشین”
آنها ادعا میکنند او در این سال های اخیر درصدد این بوده است که در مملکت اسلامی تحولات مثبتی به عمل آورد و در دفاع از خاتمی و روحانی، در مقابله با احمدی نژاد و با ایراد انتقاداتى نسبت به افرادی که حول و حوش خامنهای قرار دارند زمینه هاى تغییر را از درون نظام فراهم سازد. بنابرین قابل تطهیر می باشد. اما اینان به طور عجیبی فراموش میکنند که خود رفسنجانی در سخنانش اعلام میکند که “من تغییر نکردم این مخالفین من هستند که تغییر کرده اند”. وقتى رفسنجانى چنین میگوید چاره اى نیست جز قبول حرفش و در این صورت می توان نتیجه گرفت که بخشی از کسانی که امروز به عنوان اصلاح طلب از رفسنجانی دفاع می کردند تغییر کرده اند. تغییر آنان بدین مفهوم است که یا مدافع تمام آن کشتارها و ترورها و زندانى ها و شکنجه ها و بی قانونی ها و بى حرمتى ها شده اند یا مى کوشند آنها را لوث کنند. اگر علت اولی باشد اینان پس رفته اند و اگر دومی باشد به ملت خیانت می کنند. رفسنجانی هرگز از گذشته جنایت بار خود و خانواده چپاولگرش هیچ فاصله ای نگرفت، بلکه تلاش خود را برای تداوم و بقای نظام ضد بشری جمهوری اسلامی همواره به کار گرفت. آن بخش از جریانات یا افراد اصلاح طلب قبل از مقایسه رفسنجانی با “امیر کبیر” باید ثابت کنند چه کسى تغییر پیدا کرده است؟ این قبیل قضاوت ها از جان به هر کسی تاسف آور و برای آینده جامعهی ما مضر است.
اتحاد با شیطان
به نظر من و بر اساس شواهد میتوان ثابت کرد که رفسنجانی در دوره موسوم به اصلاحات از اصلاخ طلبان به سود خود استفاده کرد. اصولا در کشمکش های اجتماعی، مواقعی پیش می آید که چند گروه به دلائل گوناگون دشمنان مشترکی پیدا می کنند و تصمیم میگیرند یا طبعا شرایط ایجاب میکند آن دشمن مشترک وارد نبرد شوند. چیزی که در سال های اخیر اتفاق افتاد: در جریان جنبش ۸۸ همکاری بین برخی از نهادهای مانند سازمان های دانشجویی و انجمن ها و احزاب وابسته به دستگاه یا در کنار حکومت یا حتی غیر وابسته ای و مستقل به طور مستقیم یا به شکل ضمنی با رفسنجانی و همکارانش تفاهم هائی انجام شد. نتیجه این همکاری چیزی غیر از سرکوب جنبش های اجتماعی، به زندان افتادن بسیاری از رهبران آنان، کشته شدن جوانان، و آواره شدن هزاران تن از آنان، تجاوز به تمامی حقوق فردی و اجتماعی آنان، شکنجه های غیر قابل توصیف و وحشیانه از یک سو و از سوی دیگر روی کار آمدن دوباره احمدینژاد و سپس روحانی نبود. روحانی دست نشانده رفسنجانی در این مدت که امور اداره مملکت را بر اساس قوانین جمهوری اسلامی در دست دارد نه تنها کاری برای آن خواست هائی که باعث بوجود آمدن جنبش هشتاد و هشت شد انجام نداده است بلکه وسعت بی عدالتی های اجتماعی و حقوقی و نا امنی در میان طبقات مختلف جامعه و فقر روز افزون در میان طبقات فقیر و زحمت کش و افزایش شمار کشتارها و اعدام ها بنابر آمار و اسناد افزایش پیدا کرده است. در همین دوره اپوزیسیون داخل منزوی گردیده و سرانش در زندانها به سر میبرند و بخشی از اپوزیسیون خارج در دام این سودا گری در غلتیده است و مستقیم یا غیرمستقیم آب به آسیاب رژیم می ریزد. در برخی از سازمانها و جریاناتِ از مقاومت و مبارزه خسته و دچار سرخوردگی و انشقاق حاصل شده است. مى بینیم که در این سودا مخالفین رژیم جمهوری اسلامی و مردم نه تنها هیچ امتیازی به دست نیاوردند بلکه سازمانهای سیاسی در داخل و خارج از کشور دچار مشکلات و تلاشی و کم کاری گردیدند. در این معامله که هدف مشترکی بین رفسنجانی و اصلاح طلبان دنبال می شد کسی غیر از رفسنجانی و جمهوری اسلامی برنده نشد.
امری خصوصی یا عمومی
به طرفداران اصلاح طلب رفسنجانی که می گویند” این حق خانوادههای قربانیان این دوران تلخ و دردناک است که حقیقت را درباره فرزندان و بستگان خود بدانند و خواستار دادگاهی علنی برای رسیدگی به این سرکوبها شوند” باید گفت که قتل های رفسنجانی ازحد اقدامات شخصی و خانوادگی و مدعی خصوصی گذشته است او مسئولیت های بزرگ سیاسی داشته است و در زمان این مسئولیت ها دست به جنایت زده است. این رفتار هم مدعی خصوصی دارد و هم مدعی عمومی. برخی از اصلاح طلب ها با تظاهرهای جامعه شناسانه و به اصطلاح بی طرفانه خود شخصیت رفسنجانی را پیجیده نشان می دهند و مدعی می شوند که رفسنجانی از “پدیدههای پیچیده و متناقض” است و “برخوردهای ساده” با این پدیده نمی توان کرد. از نظر من رفتار جنایتکارانه هر قدرت طلب مستقر در قدرت پیچیده است. جنایتکاری رفسنجانی مثل روز روشن است و پیچیدگى جنایت دلیل رها ساختن اصل جنایت نیست. حتما عده ای می خواهند با روان پریشی های جامعه شناسانه آنرا پیچیده نشان دهند تا جنایت های او لوث شود. وانگهى جنایت جنایت است، باید عواقب قضایی داشته باشد. در برخی از کشورهای جهان جنایت افراد معمولی بعد از چند دهه ممکن است بر اساس قوانین از اعتبار و تعقیب قانونی منتفی شود، اما در هیچ کجای دنیا جنایت علیه بشریت و جنایت حکومت گران شامل مرور زمان نمی شود. هاشمی رفسنجانی به عنوان یک حکومتگر جمهوری اسلامی آزادی را از مردم ایران سلب کرده و استبداد و ویرانی اقتصادی را بر جامعه مستولی ساخته و متهم به ژنو سید است باید در دادگاههای صالحه با حضور وکلای مدافع آزاد مورد محاکمه قرار بگیرد تا در تاریخ اجتماعی ایران ثبت و درس عبرتى براى فرداها شود. مرگ او نمیتوانند برگزاری این دادگاه ها و اعلام جرم ها را چه در حوزه عمومی و چه در حوزه خصوصی تحدید یا پاک کند. فرداى گذار از جمهورى اسلامى به همان اندازه که برنامه هاى سازندگى و مدیریت جامعه مهم است همینطور، سازماندهى دادگاههاى صالحه، غیرانقلابى، آزاد، بر اساس اصول و ضوابط بین المللى در فضائى جستجوگرانه، جهت دست یافتن به حقایق و کشف علت ها و نه براى دست زدن به کشت و کشتار های تازه، بلکه براى بررسى و آموزش و بکارگیرى درس هاى آنها در اداره مملکت نیز لازم میباشد.
قضاوت های تاریخی
لازم است بدانیم که جامعه ما در قضاوت هاى تاریخى خود فقیر و کمکار است. اگر در گذشته ما از آگاهى، آزادى و وجدان دادخواهى کافى برخوردار مى بودیم تا در دادگاه هاى آزاد، مستقل و با وکلاى مدافع واقعى حوادث مهم تاریخى خود، مانند حمله اعراب و مغول ها و همینطور قتل امیرکبیر ها و کسروى ها و کوتاهاى ١٢٩٩ و ١٣٣٢ را بررسى و محاکمه کنیم، شاید دچار این استبداد دینی و تراژدى هاى وحشتناک، مانند خاوران و قتل هاى زنجیره اى نمی شدیم. من به عنوان یک کنشگرِ سیاسیِ معتقد به اخلاقیات و طرفدارِ حقوق بشر که مخالف حکم اعدام در همه شرایط می باشد، یقین دارم که محاکمه متهمان برای یافتن حقیقت است، مجرم در مقابل قانون بایستی جبران خسارت کند و جامعه و تاریخ چنین محاکماتی را باید پاس بدارد تا از تکرار آن ها جلوگیری شود.
به این دلیل باید گفت، هیچکس حق ندارد به هیچ عذر و بهانه ای اتهامات وارده به اکبر هاشمى رفسنجانى که یکی از پایه گذاران و معماران جمهوری اسلامی و مسؤل کشتارها وزندان ها وترورها و جنایت علیه بشریت است را به فراموشی بسپارد. امیدوارم دادگاهِ محاکمهِ آزاد و علنی او تشکیل شود و طرفداران امروزی رفسنجانی در آن روز رنگ عوض نکرده باشند و بیایند در دادگاهش جملاتی از قبیل “سازنده ای با قامتی ایستاده، خادم ملت، دین، دولت؛ اقای رفسنجانی” را تکرار و از او دفاع کنند. در یک جامعه آزاد و مدرن، قضاوت تاریخ درباره مسولانی که نسبت به مردم دشمنی ورزیده اند باید قضاوتى سخت برای روشنگری و عدالت باشد. متاسفانه مدت هاست که در اثر ترس از شیوع و ترویج خشونت برخی مُبلغ رسم نا درستی شدهاند از شعار “مى بخشیم اما فراموش نمیکنیم” استفاده میکنند. از منظر من این شعار خشونتزا نیست بر عکس خشونت پرهیز و عدالت خواهانه است تبلیغ آن در مورد مسولان کشوری عوام فریبانه است. زیرا لازمه فراموش نکردن خیانت ها، نه تنها بررسى دقیق و نتیجه گیرى درست از وقایع بلکه تخمین و تعیین میزان خسارت وارده بر جامعه و به اجرا گذاردن آن مى باشد و بخشیدن خائنانِ ملت خلاف عدالت است. قضاوت و تعیین خسارت عادلانه و اجرای حکم خسارت تضمین کننده حاکمیت ملی و دموکراسی و دادگستری است، که اگر بدرستی انجام پذیرد راه راستی و درستی و مسولیت پذیری را در جامعه هنوار و مردم را به وظائف خود آگاه و هوشیار می کند و به قول «موریس دوورژه» (Maurice Duverger) استاد علوم سیاسی و یکی از بنیانگذاران دانشکده علوم سیاسی سوربون، “مسئولیت پذیری فرهنگِ سیاسیِ جامعه را میسازد.
فرهنگ قاسمی – Farhang Ghassemi پاریس ۲۹ ژانویه ۲۰۱۷
36 پاسخ
آقای قاسمی شعار میدهید ویا میخواهید سازش نا پذیری خود را برخ ما بکشد؟ اگر قرار است محاکمه ای صورت گیرد؛ آنها که جنایت کردند وزنده هستند را نام بیرید. تقریبا 80 درصد مسئولین ج.ا اسلامی مستقیم ویا غیر مسقیم بعد از انقلاب متهم هستند. دوران موسوی نخست وزیروقت چه جنایتی اتقاق اقتاد. درسته میگویم؟ چرا محاکمه ایشان را که هنوز هم میگوید عاشق” امام خمینی” میباشد خواستار نمیشوی؟ آقای قاسمی بهتره راه حل مشکلات نشان دهد. رفسنجانی و خمینی را تاریخ محاکمه خواهد کرد.
نه می بخشم و نه فراموش می کنم .
مگر شاه و فرح و برادر و خواهرهایش و خانواده سلطنتی و خانواده 1000 فامیل مانند خیامی و فرمانفرماییان و خسروشاهی ها و غیره در امریکا که ادعای طرفداری از دموکراسی را دارد توسط قوه قضاییه انها محاکمه شدند ؟؟؟؟؟ لابد برای انها یک وظیفه ملی حساب نمیشود !!!!!
جناب قاسمی. رفسنجانی با کدام قانون محاکمه خواهد شد؟ قوانین جاری یا قوانینی که ما به آن امید داریم ؟
سلام استاد گرامی
همانگونه که از شما انتظار داشتم
با نگاهی عمیق و دید گسترده ای به دور از هیجان و تعصب و با شجاعت مثال زدنی حق مطلب را ادا نمودید.
از شما متشکرم
ماله کشان رژیم رفسنجانی را نمونه اصلاح پذیری رژیم معرفی می کنند، کماکان جنایات و دزدهای او و کلیت رژیم غنیمت خوار و اشغالگر اسلامی نا بخشودنی است و راهی بغیر از گذار از ان نیست.
آقای قاسمی شعار میدهید ویا میخواهید سازش نا پذیری خود را برخ ما بکشد؟ اگر قرار است محاکمه ای صورت گیرد؛ آنها که جنایت کردند وزنده هستند را نام بیرید. تقریبا 80 درصد مسئولین ج.ا اسلامی مستقیم ویا غیر مسقیم بعد از انقلاب متهم هستند. دوران موسوی نخست وزیروقت چه جنایتی اتقاق اقتاد. درسته میگویم؟ چرا محاکمه ایشان را که هنوز هم میگوید عاشق” امام خمینی” میباشد خواستار نمیشوی؟ آقای قاسمی بهتره راه حل مشکلات نشان دهد. رفسنجانی و خمینی را تاریخ محاکمه خواهد کرد.
اقاى Ali Fattah قوانین جارى اسلامى هستند و در اسلام استقلال قضائی وجود ندارد. در مقاله به این موضوع بیشتر پرداخته ام.
آقای قاسمی مسلئله مورد نظر من این است که تکلیف شهروند چیست بر چه اساس عمل کند که قانون شکنی نکرده باشد؟ اگر فردا روزی دوباره دادگاه محاکمه اینها شکل گرفت برمبنای کدام قانون محاکمه بشوند؟
ممنون از شما اقای قاسمى بابلى گرامى پرتوان باشید.
آقاى زرگریان ممنون از نظر شما، رفسنجانى یک مثال است نظر مرا در باره بقیه در نوشته ها و سخنرانى ها میتوانید پیدا کنید. قصد شعار دادن هم نداشتم. استدلال و تحلیل کرده ام. اگر قادر به بیان رضایت بخشى از منظر شما نشده ام. شما تکمیل کنید. http://rangin-kaman.net/
من که عرض کردم خدمت شما. قصد ونیت اصلی من این بود؛ شما با باتوجه به سوابق وموقعیتی که دارد؛ مسائل مهمتری که امروز جامعه با آن مواجه است بپر دازید. سالهاست بسیاری از مسئولین ج.ا متهم به جنایت هستند. آنزمانی که نخستین وزیر زن فرهنگ ایران خانم فرخ رو پارسا را بدون هیج گناهی جز وزیر زن بودن تابه امروز هزاران نفر بطرز فجعیی بقتل رساند. برخی را بعد از اعدام با وانت تو شهر دور میزدند تا مردم ببینند. بنظر من نه قابل گذشت است؛ ونه میشود فراموش کرد. اما هر خواسته با اهمیت که بنوعی هم جنبه ملی داردوهم جنبه اجتماعی تحقق عملی آن شرایطی را باید مهیا کرد. بسیاری از همین مسئولین طراز بالای نظام بسمت ملت برگشتند. با ملت همراه شدند ؛ملت هم روی خوش به آنها نشان داد. یکی همین آقای رفسنجانی بود. خاطر شما هم هست؛در آخرین نماز جمعه همین آقای هاشمی با ت
بخشید جمله ناتمام را ادامه میدهم.”در آخرین نماز جمعه همین آقای هاشمی با چگونه در مقابل رهبر قرار واز جنبش سبز حمایت کرد. تا آخر هم به عهد خود وفار دارد. رهبران جنبش سبز در حصر خامنه ای کینه توز ؛ بندای رفسنجانی در حمایت از روحانی پاسخ مثبت دادند وبه روحانی رأی دادند. آقای قاسمی من بانظر شما آشنا هستم. سایت رنگین کمان را میخوانم. تغییر کل نظام کار دشوار و غیر ممکنی است. هیج آلتر ناتیوی هم فعلا وجود ندارد. دنبال انقلاب وتغییر کل نظام را نشانه گرفتن سرنوشتی بهتر از انقلاب ارتجاعی بهمن نسیب ما نمیشود. تجربه زمان شاه برای کافی نبود. رژیم شاه قابل اصلاح بود. ما اشتباه کردیم وخسارت سنگینی هم پرداختیم. بگمان من ملت ما از انقلاب درس بزرگی گرفت. این درس فراموش نخواهد کرد. با احترام زیاد بشما
با درود و امتنان از نوشته شما طبیعى است که در برخى از موارد باهم زاویه داشته باشیم که جاى باز کردن آنها در اینجا نیست. من هم امیدوارم و میکوشم این تغییر در آرامش و در زمانى مناسب با توجه به منطقه صورت پذیرد. اما پیچیدگى آن بر ما نا آشنا نیست. با علاقه بیشتر از مطالعه نوشته هاى شما.
Mohamad Elahi
مجرم بودن هاشمی از سایرین بیشتر است / خمینی بابت جهل و عقیده اشت جنایت کرد . هاشمی بیشتر بابت جیبش و منافع خانوادگی هم برش اضافه / اخوند ها انقدر فاسد مالی نبودن او انرا گسرش داد و مروج بود
زنده یاد مرضیه املاکی در دهی خوش اب و هوا داشت / ان املاک مورد علاقه اقوام هاشمی بود و همگی صاحب ویلای مجانی یا نیمه قیمت شدن
Mohamad Elahi
Akber Rad
اما رفسنجانی به (خوان هفت سگجانی به خوان رسمآ جانی ) و دستیارانش و چه کسانی مقدرات خارج کشوری ها را در جنبش ارتجاعی سبز در اطاق فکر لندن بعهده داشتند یکی از آنها فرخ نگهدار یکی از منفورترین ترین تبهکارترین مزدور ترین گمشتگان اهریمنان داعشی “شیعه “حاکم…Voir plus
دُمِ بهنودی مهاجرانی، رازِ قتل غفار حسینی، سعید امامی و ۶۵ هزار پوند ناقابل عربی
AKHBAR-ROOZ.COM
جناب قاسمی گرامی در رابطه با رفسنجانی البته که حق مطلب را ادا نموده اید ، اما در مورد بنیصدر اظهار فرموده اید که شخصی طرفدار دمکراسی است ، حال این سوال پیش میآید که هر کسی فقط بصرف مخالفت با ولیت فقیه آیا میتواند او را دمکرات نامید ؟ با توجه باینکه این شخص خود از مولدین و بنیان گذاران حکومت اهریمنی اسلامی و یکی ازستونهای اصلی مثلث موسوم به ” بیق ” بوده که درتحمیل شخص خمینی به انقلاب نقش کلیدی داشته و به همین دلیل اولین رییس جمهوری اسلامی با اتکا به تایید خمینی بوده و نیز در بسیاری از جنایات رزجیم تا قبل از فرارش شرکت داشته است ! .
علیرصا عجمی
Hassan Golsafidi
جناب عجمی اولا انتخابات ریاست جمهوری آزادانه برگزار شد و شورای نهگبان نظارت داشت برخلاف انتخابات بعدی که برای مردم انتخاب میکند! دوما، بخاطر رک گویی بنی صدر و نقد او، برخلاف شما مورد تایید خمینی نبود، حبیبی بود که رای نیاورد. اشتباه بنی صدر این بود که باور نمیکرد خمینی به وعده هایش پشت پا بزند و ماهیت ضد آزادی و دموکراسی بخود بگیرد و جمهوری را به ولایت فقیه تبدیل کند. اما ایسالدگی او و دیگران بود که ماهیت ضد دموکراسی و جمهوری خمینی و رفسنجانی و خامنه ای رسوا شود.
جناب گلسفیدی ! همینکه میفرماید ” اشتباه بنی صدر این بود که باور نمیکرد که خمینی اینچنین و آنچنان باشد ” بمعنی این است که این شخص بر پایه دین و مذهبش که دریک خانواده مذهبی درسطح ایت الله ها متولد و آموزش دیده (ودرزمان تحصیل درامریکا هم فعالیتش نیزدرهمین زمینه بوده است ) و با همین باور و معیارو وابستگی مذهبی و دینی درساختارایجاد حکومت اهریمنی شرکت داشته وبا همان سنجش ها در آن جایگاه نشسته بوده …. و نه براساس سیستم تحزب و مبارزات آزادی خواهانه و دمکراتیک جهان متمدن امروزین. و لذا معتقدم هرشخص یا جریانی سیاسی اگر در قالب و چهار چوب حکومت اسلامی و قوانین جمهوری اسلامی آن قضاوت شود، متاسفانه و شوربختانه باید عرض کنم که مجددأ همان اشتباهی را مرتکب میشویم که در صد و ده ساله اخیرآنرا تکرار و نتیجتاٌ به عینه شاهدیم که گرفتارو اسیرآن بوده و هستیم ….. .
علیرصا عجمی
اما رفسنجانی (به خوان هفت سگجانی به خوان رسمآ جانی ) به عنوان مهره کلیدی و اصلی و پشت پرده همه ترورها و توطیه ها و دسیسه ها از آغاز زدندگیش (حمایت لجیستیگی همراه با ملای داعشی دیگر طالقانی در ترور های داعشیان فدائیان اسلام ) تا هنگام سقط شدنش از همه داعشیان در منفرویت جنایت پیشگی دسیسه و تبهکار ی گوی را سبقت را ربوده است و هر کسی که در اینجا به خواهد آب تطهیر بر دستان تا مرفق خون آلود این مهره اصلی داعشی بریزد خود فردی تبهکار است او عامل اصلی نسل کشی ایرانیان(از بعد از حمله اعراب و مغول ) از هر نژاد دین و مسلکی است او و خانواده اش ایران را سراسر چپاول کرده است (از باغهای پسته رفسنجان تا جاجا ی ایران )در صورتیکه که در اوان با ۱۵قران در روستاهای اطراف بهرمان (از توابع رفسنجان )روضه می خوانده است او از آغاز زندگیش تا هنگام سقط شدنش به یکی از مهره های درشت چپاول و غارت ثر وت های بی کران مردم ایران تبدیل شده و حتی خانه نشیمن او در زعفرانیه غصب و تصاحب خانه امیر اسد الله علم است او در سراسر دوران قدر قدرتیش مانندسلفیان خود اهریمنان اسلام (او مکاری و روباه صفتی را از محمد و شقاوت و بی رحمی را از علی آموخته بود که تمام زندگی خون ریزش در تمام به جز ۲ جنگ به عنوان جلادی خون خوار خون میمکید ) به جز کشتار و نسل کشی غارت و چپاول میراث دیگری از خود به یادگار نگذاشته است فقط و فقط یک نمونه ملموس در هنگام قدر قدرتیش در جهرم (فارس )ملای داعشی ای به نام آیت الهی و عمله وعکره اش (اعم از پاسدار و بسیج و …..)همه و همه را از بهائی تا کمونیست تا مجاهد و ….,,و را قطعه قطعه میکردند و در چاه های قنات میانداختند این نمونه کم و بیش در سراسر ایران اتفاق افتاده و این مشت نمونه خروار است و در خارجه هم تو حدیث مجمل به خوان از این داستان .
اکبر راد
Hossein Djavadzadeh
اقای Alireza Ajami
شما هنوز ، بحث را با حکم
قاطی می کنید
أولاً شما نزاکت إنشائی را ملاحظه فرمایید
دوماً از حکم کردن دوری فرمایید
سوماً ، انقلاب را ، نه خمینی کرد و نه ، بنی صدر
انقلاب محصول خیزش و جنبش عمومی مردم بود ،
لاجرم ، در یک جنبش عمومی ، ان جنبش ، بصورت دینامیک (یا هر نامی که می خواهید بگذارید ) کس یا کسانی و گروهی پیدا میشود ، که مورد إقبال عمومی قرارگیرد
آقای جواد زاده ! متاسفانه جملاتی که مصداق اتهامات شما را در مطلب من که از فرهیخته ایی چون آقای فرهنگ قاسمی بصورت سوال مطرح کرده ام مشخص ننموده اید. از جمله (حکم ، بحث و نزاکت انشایی ؟). و منظور از لغت ” هنوز ” را نیز توضیح نداده اید که درچه رابطه ای خطآب کرده اید؟.
علیرصا عجمی
درست است، ولی چه خوب بود اگر قانون نخست در مورد زندگان اجرا میشد و نه مردگان، چه در اینصورت چون آبی است که روی زمین شنی روان کنی!
ناصر علیدوستی
آقاى على دوستى خوب بود که آنطور میشد که شما میگویید. اما مهم زنده بودن یا نبودن نیست. مهم نفس عمل است. روند کار است. وسائل مورد استفاده است. مهم گفتمان در مورد این خیانت ها و برخورد ها است. مهم حکم دادگاه هاى مستقل و غیر وابسته با نظرات موافق و مخالف است. مهم آن آزادى است که همه این شرایط سالم را فراهم سازد. و بالاخره مهم ثبت انها در تاریخ است.
فرهنگ قاسمی
توجه دوستان عزیز، بویزه هموطن گرامی جناب اقای زرگریان را به این نکته جلب می کنم که اگر چه در یک جامعه ی مدرن و مبتنی بر خردورزی، هر شهروندی از حق اظهار نظر برخوردار بوده و دیگران ملزم به حفظ حرمت و حقوق وی می باشند، لیکن در عین حال اظهار نظر کننده هم مطابق با دارا بودن حقوق شهروندی، مسئولیت حفظ کرامت انسانی و احترام به حقوق و شخصیت و البته حقوق دیگر احاد جامعه را نیز دارا می باشد. دامنه ی این مسئولیت زمانی که صحبت از جان دیگر احاد جامعه می شود، گسترش بیشتری می یابد. در مورد این موجود پیچیده، در اینده و برای عبرت آیندگان کتاب ها نوشته خواهد شد. فقط جهت تحریک رگ غیرت دوستان عزیز به عنوان یک انسان و یک هموطن، یاداور می شوم که در تاریخ 29 فروردین 1359، رفسنجانی بدون برنامه ریزی قبلی به تبریز سفر کرده و با اجرای یک سحنرانی انقلابی و دگر ستیزانه در دانشگاه تبریز، نیروهای حزب اللهی حاضر در دانشگاه، اعم از دانشجو و جماعت حزب الله همیشه در صحنه، آن ها را به اقدام در نجات انقلاب از معرض تهدیدات ضد انقلاب، بویزه ضد انقلاب(دانشجویان دگراندیش) فعال در دانشگاه ها قرا خواند. بلافاصله حزب الله غیرتمند پیام وی را درک کرده و با وسایل مختلف ؟؟؟ هجوم گسترده و ویران کننده ای را به دفاتر انجمن های دانشجویی وابسته به نیروهای دگراندیش و اصلاح طلب به اجرا دراورد. در پی این واقعه و در فردای این سخنرانی، امام خمینی نیز با هشدار نسبت به مخاطرات ناشی از وجود منتقدین در دانشگاه ها، فرمان راه اندازی انقلاب فرهنگی را صادر نمود. با این واقعه، دانشگاه ها تعطیل شد، دانشجویان منتقد و دگر اندیش دستگیر و بعضاً به شیوه های مختلف به قتل رسیدند. تجزیه و تحلیل این واقعه، نقش رفسنجانی در شکل گیری این فاجعه مصیبت بار و جاری ساختن خون پاک جوانان منتقد و دگراندیش، ابعاد گسترده ی به زوال کشیده شدن ارکان، نهادها و نمادهای علم و ادب در ایران و ……. در آینده و در گزارش ها، مقالات و کتاب های بسیاری که به رشته نگارش در خواهد امد، روشن خواهد شد. قصد داوری در این رابطه را ندارم، اما دوستانی را که از اطلاعات لازم در این رابطه محروم می باشند، را به اندکی درنگ و اجتناب از ترویج همان سنت انسان ستیزانه ی وارونه انگاری واقعیات تاریخی به نفع صاحبان قدرت توصیه می کنم. ما ایرانیان بابت پیگیری این سنت ضد ملی و انسان ستیز توسط بخشی از پیمانکاران صاحبان قدرت و ابتکار ان ها در معرفی انوشیروان انسان ستیز و قاتل صدها هزار تن ایرانی دگراندیش (مزدکیان) به عنوان انوشیروان عادل و شاه عباس، که برای حفظ قدرت حتی از خون فرزندان، همسران و مادر خویش نیز نگذشت، به عنوان شاه عباس کبیر و …… خسارات و تألمات بسیاری را متحمل شده ایم. افسوس که بنظر می رسد، بخشی از جامعه ی ما، هرچند معدود، اما متاسفانه مدعی دانش و اگاهی، هنوز بر مدار سنت تاریخی و مداوم عدم درس اموزی از تاریخ باقی مانده و این ملت دربدر و صبور ناچار هستند که تاوان این رویکرد را به صورت تحمل تکرار فجایع تاریخی تحمیل شده بر خود بپردازد.
ساسان سیاوش
رفسنجانی قبل از 88 با بعد از 88 هیچ تفاوتی نداشته است . چنانچه شخصی به اشتباه از کردار خود وقوف یابد التزام آور است از گذشته عذر خواهی کرده و توضیح دهد که چرا و چگونه تغییر روش می دهد . رفسنجانی از ابتدایی ترین صفات مردانگی و صداقت عاری بود . آنان که به اصلاحگرایی او دل بسته بودند یا ساده لوح هستند و یا ریگی در کفش دارند .
عباس جعفری
Mosafa Safaeian
اوبرای تثبیت رژیم به صحنه آمد وبرای نجات خود ورژیمش
عجمی گرامی ، شما معیار و سنجش را بر مبنای تجربه بعد از خمینی انجام داده اید. بقول آقای آرش کمانگر از اعضای اصلی راه کارگر که میگوید اگر کمونیستها هم بقدرت میرسیدند ، استبداد برقرار میکردند. چه خوب که ما بقدرت نرسیدیم. چون در آن دهه هیچ گروهی به دموکراسی باور نداشت هرچند شعارش را میداند. اکنون با تجارب سنگین حکومت مذهبی و سلطنتی، باز اکثر گروها، دنبال قدرتند نه دموکراسی، حتی بکمک بیگانگان!!!
حسن گلسفیدی
آقای گلسفیدی گرامی ! بدون تردید با این مطالب شما موافقم و البته پیشگویی راه کارگرهم مختص آنها نیست بلکه آنرا درسطح جهان قرنی است که بعنوان باتوم الکترونیک برعلیه کومنیستها و سایر نیروهای دمکرات آزادی خواه تبلیغ کرده و میکنند، اما اینکه فرموده اید که “سنجش من برمبنای بعد از خمینی است”، باید عرض کنم که خیر با شما موافق نیستم، کافی است که یک نگاه اجمالی بتاریخ هفصد ساله هجوم اسلام و قران و تمامی اشاعه فساد و نیرنگ و دروغ و جنایت این خرافات اهریمنی این اشخاص وعوان وانصارشان بکمک حکومتگران وقت شان بیندازیم، که در این صورت مطمئنا معیار قضاوت و سنجش من را تصدیق خواهید کرد .
علیرضا عجمی
باز شما هجوم و حمله را به یک کشور منحصر کردید. تجاوز به هر کسی محکوم است. از شما میپرسم، ایران به هیچ کجا حمله نکرد !؟ قبلا اصلا مرز معنی نداشت. هر قبیله و منطقه ای وقتی زورشان میرسید ، مناطقی را به قلمرو خود اضافه میکردند. ایران از هند تا مصر و یونان را در اختیار داشت. بعد اسکندر آمد و به بهانه آتش زدن آتن به ایران حمله کرد و تخت جمشید را به آتش کشید. شاپور ذولاکتاف برای شکار عربها به عربستان حمله میکرد … بعد حمله عربها و مغول و ترک و تتار روسیه و انگلیس… ما با معیار گذشته نمیتوانیم به قضاوت امروز بنشینیم.
حسن گلسفیدی
متاسفانه نه بعد از خمینی و نه قبل از آن را در رابطه با حکومت اسلامی نمیپذیرد ، و حال سوال این است که ارزیابی شما از حکومت اسلامی چیست؟ و با کدام معیار آنرا میسنجید ؟ و آیا نتیجگیری ارزش یابی شما از این حکومت فاشیستی و غیرانسانی مثبت است یا منفی ؟ …… ضمن اینکه لزوما دراین برهه ، با بیان تاریخ چندین و چند هزار ساله قرار نبوده و نیست که دراین مجال کوتاه فیس بوکی آنالیز کنیم که فقط نظرمان را در رابطه با حضور و جنایات جمهوری اسلامی تشریح کنیم … و کافی است که نتیجه گیری سیاسیمان را بر پایه مسائل معا صرو امروزین کشور و جهان پیرامونی عنوان کنیم .
علیرضا عجمی
اقای ساسان سیاوش سپاس از نوشتار روشنگرانه شما که وارد جزئیات بیشترى شدید تا توجه ما به امر باز کردن این دفاتر بسته که هرکدام براى اینده این ملت و مملکت مفید است جلب شود. حس مبارزه و امیدوارى بین ترتیب جان میگیرد.
فرهنگ قاسمی
بسیار عالی من نیز خواهان محاکمه ی او هستم گرچه خودش نیست دفاع کند اما طرفدارانش که از قبل او سودهای سرشار بردند میتوانند از او وجنایاتش دفاع کنند
Mosafa Safaeian
Es ist die einfach ausgezeichnete Idee
Anonymous links
ویدئوی طنز درباره مرگ اکبر هاشمی رفسنجانی
https://www.youtube.com/watch?v=BMinKDEkUWk
با سلام ، مسایلی هم که شما ها باید به آن توجه بکنید مثل اینکه مد شده که نباید از خوبی های فردی یا گروهی که انقلاب را شکل دادند بگیم چون ممکن است یهودیان صهیونیست همراه با سلطنت طلبان ، ساواکیان و بهاییان ما را مورد تهمت قرار دهند سکوت می کینم ! من 70 سال دارم بچه کردستانم ، از 22 بهمن 57 اول فردی که تبعبت بود با نام حجت اسلام صفدری تا گروهای فرصت طلب چپ نما که بعد از یک سال در کردستان گروهکی را شکل دادند و امروز “کومله ” نام دارد ! در 27 اسفند 57 نه تنها عامل حزب جمهوری اسلامی یعنی مرید رفسنجانی ( صفدری) بلکه سطلنت طلبان ، بهاییان ، ساواکیان ، فراریان ارتش ، گروهک های فرصت طلب چپ نما خارج از حزب توده و چریکها با همه متحد و اول جنگ سه روزه کردستان در 27 اسفند 57 را رقم زدند ! ، جنگ دوم مریوان هین گروهکهای فرصت طلب چپ نما منهای صفدری ! البته از 22 بهمن فاحشه سیاسی کرد عراقی (جلال طالبانی ) که تا 66 مذور بعثت بود با آوردن پول و اسلحه صدامی تقریبا تا 1366عامل خونریزی در کردستان ایران بود ! چنگ سوم پاوه بازهم گروهک های فرصت طلب چپ نما خارج از حزب توده و چریکها ….جنگ چهارم در زمان بنی صدر بازهم گروهک های فرصت طلب چپ نما خارج از حزب توده و چریکها ، جنگ طولانی 29 روزه خسارت میلیارد میلیارد دلاری به سنندج آیا شما حاضرید از عاملین ایجاد دیکتاتوری نه تنها در سایه حزب جمهوری اسلامی ایران بلکه در سایه سیاهه این گروهکها که در سرتاسر ایران که فرصت به نقلابیونی که قصد و مرامی مردمی داشتند ندادند امثل نضهت آزادی ، جبه ملی ، مجاهدین تا خراد 60 ، حزب توده ، مکتب قران و غیره … پس نگاهی به آن دوران در سایت کنید