امین بیات
تمام اجزاء و عناصر درون جامعه ی ایران از مرد و زن چه بخواهند موافق و چه مخالف هم باشند به هم ارتباط دارند وبا یکدیگرزندگی مشترک رامیگذرانند، از کمونیست و سوسیالیست وخدا نشناس تا مذهبی خرافاتی و دمکرات و ملی گرفته تا ثروتمند و فقیر، از کارگر کارخانه تا کشاورز ، ناچارند در زیر چتر چارچوب ایران زندگی کنند، برای بهتر زندگی کردن باید مشترکا و با همکاری همدیگر شرایط مناسب را مهیا کنند.
ازیک فرد یا انسان که کوچکترین واحد جامعه ایرانی هست ، واز لحاطظ ذهن، تفکر ،روان و عوامل وراثتی ، محیط و تربیت اجتماعی تاثیر پذیر است، برای ساختن فردای مشترک ایران باید دارای قبول مسئولیت فردی بود .
پس فرد ایرانی باید در باره طبیعت، محیط ذیست ، اجتماع و تفکر اجتماعی و سیاسی جامعه اش برای حفظش و زندگی بهتر و بی آلایش درآن ، بدنبال کسب علم امروزی باشد و از تجربیات گذشته اگر مفید بحال جامعه بوده است هم استفاده کند.
برای بهتر فهمیدن و آموزش علم از درون خانواده، کودکستان، مدرسه ، دبیرستان تا دانشگاه و کارخانه و مجالس ملی، باید قانون شناس باشد، ودر رسیدن به قانونمداری در کل جامعه تلاش عمومی لازم و ملزوم میباشد، منظور از قانون موضوعاتی است که به هر شهروند ایرانی و شرایط زندگی اجتماعی او ارتباط مستقیم دارد، وقتی قانون درجامعه حکم فرما باشد و مردم به قانون اعتمادداشته باشند و قانون مردمی باشد، جامعه شکل سالم بخود میگیرد.
تجربه تاریخی نشان داده برای زندگی کردن و اطمینان از روند زندگی، انسان پدیده قانونمند است، جامعه هم بطور کلی حاصل تلاش روابط و ضوابط انسانها با همدیگر میباشد، تجربه زندگی به ما آموخته است که خود انسان به تنهائی دارای افکار و عقاید پیچیده و متقارن با انسان دیگر است، در نتیجه قوانین هم باید متغیر با روح و روان انسانها تدوین شود و صد البته قانون به تنهائی فقط قانون است نوشته شده در یک کتاب، باید ضمانت اجرائی داشته باشد، یعنی بر این اساس جامعه شناسی، سیاست، حقوق ، روانشناسی ، تاریخ ، مردم شناسی، روانشناسی اجتماعی و امثالهم باید در متن قانون نهفته و قابل فهم دردسترس عموم قرار بگیرد و قابل تفسیر نباشد ، و برای طبقات مختلف اجتماعی مردمان جامعه نقش مساوات طلبانه ، برابری در تحولات اجتماعی گوناگون روانشناسی وارد عمل و بیطرفانه باشد.
اینجا به این مسئله میرسیم که درجامعه ما ایران از طبقات ولایه های مختلف وگروه های مختلف ومتضاد هم تشکیل شده است.
واقعیتی است که در روند جریان جنبشها و انقلابات اجتماعی در گذشته از مشروطه تا به امروز بخوبی میتوان به نقش طبقات مختلف روند شکل گیری مردمان ایران را مشاهده، نمود.
ازپیدایش دسته جات مختلف از احزاب و سازمانهای سیاسی و اجتماعی، و عملکردشان در طول تاریخ به خوبی میتوان نتیجه گرفت که همسوئی و خواستهای مشترک مانند آزادی، دمکراسی،زندگی مشترک اجتماعی و فرهنگی ، آرمانی، با طبقات اجتماعی که دارای خصلتهای کاملا متضاد نیز بوده است مانند فقیر، ثروتمند، مترقی، دمکرات ، آزادیخواه ، راست ، وابسته، کارگر، تحصیلکرده و… همه بر اساس آرمانهای مختلف تقسیم شده اند، مراد از اینگونه گفتار این است که آیا در جامعه قانونمدار استثمار میشود و اگر آری همه به یک شکل و مساوی استثمار میشوند ؟ یعنی همانقدر که یک کارگر مورد ستم سرمایه دار قرار میگیرد ، یک معلم و یا یک کارمند ساده هم به همان میزان استثمار میشوند، یا رئیس و سرایه دار، پس حرف زدن در چنین جامعه ای از قا نونمداری و آنهم مساوات طلبی کجاست ؟ آیا مساوات در قانون دروغ محض است.
پایگاه اجتماعی افراد در جامعه ای مانند ایران:
بهر حال هر فرد ایرانی از موضع طبقاتی به منافع خود می نگرد، و اصولن مهمترین عامل موثر در سرنوشت تاریخی فرد ایرانی که متاثر از فرهنگ جامعه است، و عوامل اقلیمی ، جغرافیائی، صنعتی، ثروت و امثالهم در روند تکامل او موثر و تاثیر گذارند، و پیروی میکند از تکامل جامعه بشری برای بقای خود البته با انگیزه های متفاوت، بستگی دارد که در ایران چه نوع نظامی حاکم بر سرنوشت مردم باشد ، یعنی ساختارش سرمایه داری ، یا مترقی و یا مذهبی عقب مانده مانند امروزباشد، تاثیر مستقیم به زندگی فرد، خواهد گذاشت.
پس اگر نظام حاکم بر مردم ایران سرمایه داری باشد، بدون چون و چرا حرف اول را بنام سرمایه میزنند و تعیین کننده در کلیه امور سرمایه است ، یعنی تجارت ، صنعت ،رقابت کار و رفاه اجتماعی در خدمت سرمایه قرار دارد، انحصار گرائی در جامعه رشد میورزد و فرمانروائی مطلق سرمایه بدست عده ای قلیل سرمایه دار است یعنی سرنوشت مردم و بگوئیم اکثریت مطلق هرروز معلق بدست فردی یا افرادی میگردد و بستگی به ترفندهای سرمایه داران دارد که با زندگی مردم چگونه بازی کنند ، زیرا کلیه مراکز بحران سازی مانند بانکها، مراکز مواد غذائی ، محصولات صنعتی،و تعیین و تکلیف گرانی و ارزانی نان و آب و غیره بدست اینگونه مراکز میباشند، و بنوعی ستون پنجم انحصارات سرمایه داری جهانی و عوامل تحت فرمان سرمایه شکل گرفته مانند دلالان اسلحه، دلار، صادرات و واردات توسط برادران قاچاقچی پاسدار، که همه سد کننده راه رشد توسعه ملی میباشند و آب به آسیاب سرمایه داری جهانی “صندوق بین المللی پول” و ” بانک جهانی” می ریزند ، و مردم را به شرایط فقر مطلق کشانده و بزودی همه را با کمبود نان و دیگر مواد غذائی مواجه خواهند نمود، که باید راه چاره جستجو شود تا دستان بخون آغشته و مسبب گرسنگی از بالای سر مردم ایران، کوتاه شود.
وقتی وضع و شرایط جامعه به اینجا میرسد باید از تاریخ کمک گرفت، برای رفع ناملایمات از راههای موفق پیشنهادی رفیق مارکس و نظراتش که میتواند راه گشا برای مردم از رهائی از ستم سرمایه استفاده، نمود.
مارکس معتقد است زمانیکه جامعه به مرحله سرمایه داری رسید، ابزار تولید، منحصرا کارخانه های تولیدی که حاصل دسترنج و در نتیجه استثمار کارگران و توده های زحمتکش است ، باید ملی شوند و متعلق به خود کارگران میباشد،.
یعنی لازم است و وقت آن رسیده که کارگران انقلاب کنند ، دولتهای سرمایه داری را بر چینند، مالکیت کارخانه ها را ملی کنند، وآزادی عقیده را رسمیت، قانونی به بخشند و قوانین ارتجاعی دین اسلام را کاملا از بالای سر راه زندگی مردم بردارند و مابین خود قراردادهای زمینی و انسانی منعقد، کنند.
افلاطون معتقد بوداگردرجامعه فلاسفه وخردمندان،طرفداران آزادی عقیده ، ساختار جامعه را بر راستای انسانمداری پی ریزی کنند و مساوات از لحاظ ثروت بر قرار کنند ، اشرافیت و فاصله طبقاتی را بسیار کمرنگ کنند، اوضاع بهبود می یابد، در مقابل نظریه افلاتون ، نیچه نظر به فرد، افراد در جریان تحولات جامعه داشت . که اگر شکل بگیرد و از فرد افراد ساخته میشود ولی با اختیارات محدود، البته فرد گرایان باید ازحکومت فردی پرهیز کرده و به حکومت مردمی و دموکراسی اعتقاد بیابند، نیچه وافلاطون برای فرد اهمیت فوق العاده قائل بودند، اما فردیتی را مفید به حال جامعه می پنداشتد، که دارای فضایل اخلاقی و بر خوردار از منش های انسانی باشند، فرد اعم از نخبه وغیرعموما جامعه مبنای اصلی ارزیابی اصالت انسانی آنها، میشود.
آموزش و پرورش مدرن و مترقی روند جامعه و استعدادها را درهر زمینه ای شناسائی ، تربیت و آموزش داده و جایگاه انسانی فرد را تعیین میکند، تعلیم و تربیت درست زمینه های رشد و شکوفائی فرد را فراهم میکند.
بحران سرتا پای سه قوه را فرا گرفته و عملا حکومت متلاشی شده و نمیدانند فردا چه میشود، ضرورت عبور و دگرگونی ساختار کنونی جمهوری اسلامی امری حتمی است، واختلافات درون سه قوه و حتی در”شورای مصلحت نظام” معتقدند کشور سقوط کرده و نمیتوانند کشور را به شیوه گذشته اداره کنند،و اکثر همسایگان با قطع روابط با ایران هم سو شده اند، نابسامانی اقتصادی و اجتماعی با فشار حد اکثری منجر به سرنگونی رژیم خواهد شد ، اگرمردم این فرصت را از دست ندهند، و احساس مسئولیت کنند، من به نیروی لایزال مردمان ایران ایمان دارم که یکبار دیگر خود را از این تنگنای تاریخی نجات خواهند داد و سرنوشت خود را بدست خواهند گرفت، بدون امید داشتن به بیگانه به نیروی خود تکیه کنند.
23.102020
Bayat.a@freenet.de
https://www.facebook.com/amin.bayat.9