ایرج پزشکزاد
آموزشهای بختیار، فضای فکری ایران را تغییر داد…
در میان امواج خشم و اعتراض که ترور دکتر شاپور بختیار در افکار عمومی جهانیان برانگیخته و انتشار صدها مقاله و تفسیر را در رسانه های بین المللی را موجب شده است گاه ملاحظه میشود که مفسرین نا آگاه در عین مشارکت در تحلیل همگانی از شخصیت برجسته و پایداری خستگی ناپذیر این مبارز سرسخت آزادی ، از ناموفق ماندن پیکار دوازده ساله اش ابراز تاسف میکنند . به اعتقاد ما ، قایل شدن آغاز و پایانی برای پیکار بختیار و محدود کردن آن در یک مقطع زمانی دوازده ساله ، نشان میدهد که اینگونه مفسرین ولو با حسن نیت ، در تشخیص ماهیت پیکار اشتباه می کنند و این اشتباه در قضاوتشان درباره ی موفقیت یا عدم موفقیت آن ، اثر گذاشته آنها را به بیراهه می کشد.پیکار دوازده ساله بختیار آخرین فصل از دفتر پیکاری طولانی تر و اساسی تر بود فصلی از پیکاری بود که از اندیشه فلسفی او یعنی اعتقادش به حیثیت انسانی و احترام به حقوق آدمی ، مایه می گرفت . خود او در نشریه ای که در سال 59 زیر عنوان مبانی اندیشه های سیاسی شاپور بختیار منتشر کرده است می نویسد : بارها این پرسش با من در میان نهاده شده که اصول اندیشه های و اعتقادات سیاسی من چیست . موضمع اندیشه بنیادی سیاسی من در یک کلمه انسان است و هدف من نیکبختی اوست .این اندیشه فلسفی که از نوجوانی تا واپسین لحظات حیات با تمام قدرت بر وجودش حاکم بود از آغاز او را به تامل و تفکر درباره راه وصول به هدف تعالی انسانی واداشته به این نتیجه رسیده بود که نیکبختی آدمی تنها در سایه دمکراسی و با رد هر گونه حکومت استبدادی مقدور و میسور است .تشخیص روشن بیانیه او این بود که راه ترقی و تعالی مادی و معنوی ملت ها از دمکراسی میگذرد و به حکم این آرمان والا بود که پنجاه و چند سال پیش در برابر هجوم آزادی کش نازیسم ، قد علم کرد .در حالی که به عنوان یک دانشجوی خارجی در فرانسه هیچ گونه تکلیف و اجباری در به خطر انداختن جان خود نداشت داوطلبانه در صفوف ارتش فرانسه با قوای متجاوز آلمان هیتلری وارد پیکار شد . در آن زمان نه از خمینی اثری بود نه برای نجات ایران مبارزه ای در میان بود ، اما او به انسان می اندیشید . برای بختیار ، ایستادگی در برابر هیتلر و موسو لینی و دیگر قلدران و زورگویان یک وظیفه انسانی بوده زیرا آنان به چیزی تجاوز میکردند که در نظر او گرامی ترین و عزیز ترین نعمت و ثروت آدمی یعنی آزادی و دمکراسی بود و آنگاه که به وطن بازگشت با عشق آتشین و لایزالی که به ایران و هرچه ایرانی بود داشت مبارزه برای احقاق حقوق ملت و پیروزی دمکراسی را با شور و اشتیاقی دو چندان زیر پرچم بزرگ مرد تاریخ ایران دکتر محمد مصدق تا سرحد امکان . اقتدار برای استقلال و آزادی ایران و استقرار دمکراسی مبارزه کرد . آنچه بیش از هر چیز آن را به مصدق پیوند میداد ، اعتقاد مشترک آنها به آزادی ، دمکراسی و حکومت قانون بود . بختیار سالها بعد در مصاحبه ای گفت : من به خلاف خیلی ها معتقدم که بزرگترین خدمت مصدق به ملت ایران ، ملی کردن نفت نبود ، بزرگترین و عمیق ترین خدمت او به ملت ایران دمیدن روح دمکراتیک و ایجاد حس احترام به قانون و آزادی های سیاسی و اجتماعی بود . آنها در یک زمامی که هیچ کس آشنایی به این مسائل نداشت و معدودی هم که چیزی میدانستند جرئت و قدرت بیان آنرا نداشتند . دکتر مصدق ، در ادوار اولیه ، از روزی که وارد مجلس شد تا آن موقعی که وکیل بود ، درس هایی از آزادی و دمکراسی به مردم ایران داد که آنچه ما میگوییم و میشنویم و مینویسیم ، هنوز از آن افکار الهام میگیرد . تا آنجا که من اطلاع دارم ، هیچ کس قبل از مصدق این تخم آزادی خواهی و دمکراسی و احترام به قانون را نکاشته بود .بعد از سالها تبعید و زندان ، بعد از شهریور 20 ، وقتی دوباره در صحنه سیاست ایران ظاهر شد باز با همان اعتقاد و سرسختی از افکار قلبی خودش دفاع میکرد …قیام ایران شماره 15 اسفند 1359چون در باب ماهیت پیکار هستیم از تلاش خستگی ناپذیر بختیار ، بعد از کودتای 28 مرداد 32 و آزادی از زندان کودتا چیان برای ایجاد یک نیروی متحد در جهت مبارزه برای دمکراسی و همچنین مقاومتش در برابر رژیم کودتا که میکوشید با تحبیب یا تحدید و زندان های مکرر ، او را از هدفش منصرف کند ، میگذریم . از شجاعت و از خودگذشتگی خود که به خاطر هدفش با قبول مسئولیت دولت در آن وانسفای زمستان 57 خطر عظیم را به جان خرید نیز سخنی بمیان نمی آوریم ، هر چند گفتنی است که به مناسبت این فداکاری سالها با تعنت و ملامت بسیاری از گوشه گیران وسلامت جویان را تحمل کرد که تنها پاسخی که داد این بود که هیچ چیز نمیتوانست مرا از تعقیب هدفم باز دارد . این که به من گفته شود چرا نخست وزیری رژیمی را که بیست سال به قانون احترام نگذاشته بود قبول کردم ، سفسطه محض است .ب
رای آنکه وقتی که من قبول مسئولیت کردم برای به کرسی نشاندن حکومت قانون بود . وقتی که دکتر مصدق قبول کرد که نخست وزیر همان پادشاه بشود ، برای دگرگونی عظیم در مملکت بود ، برای انتخابات آزاد بود ، برای ملی کردن نفت و برای رفرم های اساسی دیگر بود . من علاوه بر وضع آشفته ای که اشاره گردید ، آنچه را که میتوانم بگویم این است که سعی کردم در آخرین دقایق وقتی که هیچ کس جرئت قبول چنین مقامی را نمیکرد قبول مسئولیت بکنم و نهراسم از اینکه عده ای که امروز میدانیم چقدر از گروه خود پشیمانند سرزنش کنند. کتاب سی و هفت روز پس از سی و هفت سالاما آن روز که امکان ایستادگی در برابر سیل بنیان کن نبود ، بختیار که تا آخرین ساعت درسنگرش باقی مانده بود میتوانست با سربلندی کسی که تا سر حد توانایی وظیفه انسانی و مالی اش را انجام داده ، خود را از مهلکه کنار بکشد و با سرمایه عزت و اعتباری که مبارزه چهل ی ساله اش و فداکاری آخرین روزها ، برایش اندوخته بود در ساحل عافیت زندگی امن و آرام و آبرومندی را طی کند را طی کند . واقعیت را فراموش نکنیم : حکومت آخوندها ، طی 13 سال فرمانروایی نشان داده است که کینه توز انتفام جو نیست دولت مردی را که بار مسئولیت های سنگین رژیم گذشته را بر دوش داشته اند به بوته فراموشی سپرده است . نخست وزیران و وزیرانی که مسئولیت مستقیم وقایع آخرین سالهای رژیم و حتی مسئولیت وقایع بسیار خونینی مثل جمعه 17 شهریور 57 ، متوجه آنها بوده ، چون در مهاجرت گوشه ای گرفته اند و برای حکومت آخوندها خطری ندارند عملا بخشوده است . اما بختیار مرد نیمه راه نبود .علم مبارزه و اولین علم مبارزه را در خارج از کشور بلند کرد و بدین علت در صدر لیست سیاه رژیم آخوندی قرار گرفت . ترور او که 11 سال پس از اولین کوشش نافرجام گروه تروریست های انیس نقاش انجام گرفت ، از 11 سال دلمشغولی مستمر حکومت آخوند ها و چاره جویی برای دفع خطر این مبارز سر سخت حکایت میکند . مبارزه ای که بختیار در خارج از کشور برای پیروزی دمکراسی آغاز کرده بود ، مبارزه ای سخت اصولی بود . او که عواقب تن در دادن به حکومت آخوند را بهتر از هر کس و بیشتر از هر کس ، با روشن بینی پیشگویی کرده بود ، از سر عاقبت اندیشی ، میکوشید که ملت ایران را که رنجیده از سلطه جابرانه آخوند و تحمل زجر و عذای چند ساله آمادگی افتادن در دامهای تازه ای را داشت ، از خطر ساده اندیشی آگاه سازد . وجهه همت او این بود که در عین تبلیغ و تلاش برای استقرار دمکراسی و حاکمیت ملی ، مردم را از خطر اعمال نفوذ قدرت های خارجی که برای تامین منافع خود ، روزگاری حکومت چکمه و روزگاری حکومت نعلین را به ملت ایران را تحمیل میکنند را بر حذر دارد خطر شعار ساده لوحانه این برود هرچه بجایش بیاید را به یاد آنها می آورد . عواقب و عوارض یک حکومت قلدری دیگر را که برخی از سادگی و برخی به اغراض نفع جویانه تجویز میکردند به مردم گوشزد میکرد .مبارزه او برای نجات ایران از بند دیکتاتوری مذهبی و مصون ساختن کشور از خطر انواع دیگر دیکتاتوری بود . بختیار ، ایرانی آزاد و آباد میخواست که در آن ، که دمکراسی بر آنچنان پایه های مستحکمی قرار گیرد که از تعرض دیکتاتوری تازه مصون باشد و معتقد بود که آگاهی ملت ایران بر این واقعیت که به دست آوردن دمکراسی شناسایی آفات دمکراسی و در نتیجه توانایی حفظ و حراست دمکراسی ، تنها راه پیشرفت و سعادت نسل حاضر و نسل های آینده مملکت است و در این پی ریزی دمکراسی ، نه تنها نا موفق نبود که به موفقیتی عظیم دست یافت . در داخل ایران راه پیمایی های مکرر چند صد هزار نفری در شهر های مختلف به دعوت دکتر بختیار نه به خاطر گرانی نان و یا کمبود ارزاق بلکه بخاطر آزادی و دمکراسی و انتخابات آزاد تحت نظارت بین المللی از پیشرفت فکر دمکراسی در میان ملتی حکایت میکند که در مدت 50 سال حکومت دیکتاتوری و اقتماق فکربی از کمترین تعلیم و تربیت سیاسی محروم بود و به دنبال آن سالها ست گه در محیط خفقانی شدید تر وسیاه تری زتدگی میکند . در خارج از کشور . در خارج از کشور نیز باید طیف مخالفان یا مبارزین یا مدعیان میارزه با دیکتاتوری مذهبی درسالهای اولیه سلطه آخوند را بیاد بیاوریم و عقاید و افکار آنان را با معتقدات امروزشان مقایسه کنیم .از چپ کمنیست متعصب که برای ایران ، همچنان نسخه دیکتاتوری پرولتاریا میپیچد تا راست طرفدارو مبلغ یک نادرشاه آهنین پنجه دیگر ، همه و همه امروز از دمکراسی و حالمیت ملی دم میزنند . نسیم فرحبخش دمکراسی بر اکثریت از هموطنان ما که بر اثر نیم قرن دور ماندن از هر گونه آگاهی سیاسی برغم مدرسه، سواد و تحصیل، هیچ گونه تربیت وتجربه و حتی تفکر سیاسی نداشته و زبده است . آیا امروز نمیتوانیم به تجات ایران ، اما نجات واقعی ایران ،آنگونه که بختیار میخواست ، بیش از دیروز انیدوار باشیم ؟آنها که از نا موفق ماندن پیکار 12 ساله بختیارسخن می گویند آیا می توانن
د این محصول پر بهای تلاش او را انکار کنند ؟ محصولی که به رغم کوشش مبلغان استبداد چپ و راست که با وسایلی بارها مهم ترو مجهز تر، برای دیکتاتوری آهنین پنجه پرولتاریایی یا نادر شاهی تبلیغ می کردنند بدست آمده و امروز همان مبلغان خود را نیاز مند آن میبینند .شاید برای آنان که کودتای مرداد 32 ایران و کودتای سپتامبر1973 شیلی و کودتای ژانویه 1969سرهنگ قذافی جز پیکار های موفق به حساب می آید ، پیکار بختیار ، پیکاری نا موفق محسوب شود ، اما شالوده و زیر بنایی را که بختیار و نهضت مقاومت ملی ایران برای نجات ایران ومصونیت از تکرار مصیبت دیکتاتوری نعلین و چکمه ریخته اند ، بزرگترین موفقیت در متن نهضت ملی ایران است . بختیار میراث معنوی با شکوه و ارزشمندی از خود به جا گذاشته است که ایران آینده از آن ، فراوان بهره خواهد گرفت و بر این گونه قضاوت های سطحی و عجولانه ، خط بطلان کشیده خواهد شد .کلام بختیار، در ارزیابی خدمات مصدق در باره خود او صادق است : من معتقدم که اگر مصدق را حتی در سال 1310 که می خواستند بکشند ، کشته یودند و ملی کردن نفت هم باعث شهرتش نشده یود باز همان خدمتی که در روشن کردن افکار مردم راجع به مفهوم دمکراسی و حکومت پارلمانی کرده بود ، برای باقی ماندن نامش در تاریخ ایران کافی بود.
مصاحبه قیام ایران