بزن باران که دیوان در کمین اند پلیدان در لباس زهد و دین اند
بزن باران ستمکاران به کارند نهان در ظلمت،اما بی شمارند
بزن باران که دین را دام کردند شکار خلق و صید خام کردند
بزن باران خدا بازیچه ایی شد که با آن کسب ننگ و نام کردند…
بزن باران که دیوان در کمین اند پلیدان در لباس زهد و دین اند
بزن باران ستمکاران به کارند نهان در ظلمت،اما بی شمارند
بزن باران که دین را دام کردند شکار خلق و صید خام کردند
بزن باران خدا بازیچه ایی شد که با آن کسب ننگ و نام کردند…
وقایع هجده تیر یا وقایع کوی دانشگاه تهران به مجموعه ناآرامیها و درگیریها بین روزهای هجدهم تا بیست وسوم تیرماه ۱۳۷۸ میان دانشجویان، نیروهای انتظامی و افراد موسوم به لباس شخصیها، اطلاق میشود.
بگفته مجموعهٔ فعالان حقوق بشر در ایران ۷ نفر در واقعه حمله به کوی دانشگاه کشته شدهاند که تاکنون فقط هویت عزتالله ابراهیمنژاد و فرشته علیزاده روشن شدهاست.
شورای متحصنین در بیانیه ۲۶ تیر مرگ تامی حامیفر را نیز تأیید کرد و سعید زینالی نیز از هنگام دستگیری توسط مأموران ناپدید شده است؛ همچنین چشم یک دانشجوی پزشکی بر اثر اصابت گلوله تخلیه، دست و پای عدهای شکسته و تعداد زیادی دانشجو ضرب وشتم شدند. از این حادثه به عنوان بزرگترین چالش جنبش دانشجویی در ایران بعد از انقلاب ۱۳۵۷ نیز یاد میشود.
انصار حزبالله در پی تظاهرات دانشجویان در اعتراض به توقیف روزنامه سلام و تصویب قانون جدید مطبوعات، به داخل کوی دانشگاه و خوابگاههای دانشجویی حمله بردند و ضمن تخریب اموال دانشجویان آنان را مورد ضرب و شتم قرار دادند و صدها نفر را بازداشت کردند. حمله و ضرب و شتم دانشجویان تا صبح ادامه داشت.
گفته میشود در جریان حمله به کوی دانشگاه کسانی مانند سردار نجات فرمانده سپاه ولی امر به همراه سردار نقدی، سردار ذوالقدر و دیگران طرح سرکوب دانشجویان بودند.
«بخش هایی از پیام آیت اللّه منتظری پس از شکسته شدن حرمت دانشجو و دانشگاه در #۱۸_تیر »
جمع زیادی از نیروهای انتظامی و گروههای متشکل شبه نظامی به نام انصار حزب الله نیمه های شب و در نوبتهای پیاپی و از جمله در حالی که اکثر دانشجویان دانشگاه تهران در خواب بودند با چوب، باتوم، چاقو و اسلحه گرم به خوابگاه آنان حمله کردند و با ضرب و جرح بسیاری از آنان و شکستن دربها و کمدها و ابزار و وسایل زندگیشان و آتش زدن اطاقها و کتابها و دفاتر و حتی قرآن کریم، آنان را به خاک و خون کشیدند و برحسب آنچه نقل شد حتی در حال نماز مورد ضرب و جرح قرار دادند و جمعی را از طبقه بالا به پایین پرت کردند و در نتیجه چند نفر به شهادت رسیدند، و جمع زیادی را بازداشت نمودند و بدین وسیله حریم مقدس دانش و دانشگاه را شکستند.
اینجانب صریحا اعلام میکنم که آمرین و عاملین این جنایات در هر پست و مقامی که هستند خائن به دین و ملت اند و باید مجازات شوند، چرا که: (لکم فی القصاص حیوه یا اولی الالباب) و سکوت بزرگوارانه ملت پایانی دارد.
اینجانب در حالی که خود به طور غیرقانونی در خانه محصور هستم، این مصیبت بزرگ را به حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و علما و دانشمندان و اساتید و دانشجویان و همه ملت ایران و خانواده ها و بازماندگان دانشجویان شهید تسلیت میگویم و برای همه شهدای عزیز رحمت واسعه حق تعالی و علو درجات را مسألت مینمایم.
(۲۰ تیر ۱۳۷۸)کتاب « دیدگاهها » جلد اول، صفحه ۱۲۳
هیچ نویسنده ای قادر به نوشتن ان چیز که بر شما گذشت نخواهد بود
چگونه شما را باید دید؟
بارها از زبان والدین سعید زینالی شنیده ایم که گفتند هر بار زنگ خانه ام به صدا در می اید قلبم به تپش می افتد و نگاهم به در خیره می شود شاید این بار سعیدم باشد.
چگونه باید درک کرد کرد تپش های قلب شما را ؟
چشم انتظاریتان را ؟
بی قراری و اشکهایتان را؟
چگونه باید نوشت این درد هفده ساله را؟
دردی عمیق از عمق مهربانی مادری منتظر را؟
بگذار صمیمانه تر صدایت کنم
تو مصداق انتظار پاک هستی
تو مصداق دردی عمیق هستی
مهربانی در تو خلاصه می شود
اشک در چشمان تو معنایی دگر پیدا می کند
تو نهایت یک حس عجیب هستی
حسی نگران به فرزند
فرزندی دور از تو
و دوری دور از تو
ای مادر که زیبایی از ان تو
و تو زیبا تر از هر زیبایی هستی که هست…..
عشق را از پستوی خانه بیرون بیاوریم
١٨سال گذشت و هنوز عزت از پنجره کوچک خانهاش به دانشگاه نگاه میکند. آه میکشد و نگاه میکند؛ به من، به تو و به همه جوانان و دانشجویانی که دیدند چگونه قناریهای عاشق را بر آتش سوسن و یاسمن کباب کردند. او و دوستانش هنوز از قاب سیمانی نگاه میکنند و چشم به راهند. چشم به راه آنان که دیدند و شنیدند در ۱۸تیر ۷۸ و ۳۰خرداد ۸۸ و… چگونه قصابان در گذرگاه دانشگاه به کمین آزادی نشستند و با کنده و ساطور خون آلودشان تبسم را بر لب و ترانهها را بر دهان جراحی کردند.
بله! عزت و سعید و بقیه شهیدان آن روز چشم به راهند. در انتظار آواز و پرواز زیبای همه قناریهای عاشق.
مادر سعید دیروز _۱۷تیر_ نوشت ۱۷تیر بر قلبم گذشت و تا احقاق حقوقم خاموش نخواهم شد. او هم منتظر است. منتظر سعید و دوستانی که سعید را فراموش نکردند.
راستی! راز آواز قناریهای عاشق در ۱۸تیر چه بود؟
شور بود و شوق و اشتیاق پرواز. خدا بود و خانه عشق!
پس ما هم عشق را و شوق را و خدا را از پستوی خانه بیرون میآوریم و همساز و همآواز با قناریهای خرداد و تیر و مرداد و شهریور و… میخوانیم؛
تا احقاق حقوقمان خاموش نخواهیم شد.
احسان فتاحی