هنگامی که در جستجوی هویت فردی و جمعی فرهنگی و انسانی و حتی ملی ( جغرافیای زندگی ) – قومی کتمان شده خود هستی تا با اشکارایی ان خود را به زنجموره به هم پیوسته فرهنگ بشری متعلق بدانی ، دادخواهیت نشانه از حقی انسانی دارد ، اما هنگامی که هویت خود را برای بیان تمایز از واحد دیگر انسانی میجویی همیشه میانه لبه پرتگاهی خواهی ایستاد . در این وادی اما دو نحوه سقوط برایت تدارک دیده شده است ، سقوط به فرودستی و یا فرادست خواندنت . زیرا همان فرهنگ و میراثی از گذشته که سالها برای بدست اوردنش جستجو و مبارزه نمودی چون بختکی عنکبوتی ترا در منیتی تنها واره در خود میبلعد و در همان قبور کتمان شده ترا در این جهان گلوبال و یا رو بسوی کمونال وامیگذارد .
بدیل سیاسی همگنانه و همایش وارانه ایران رنگین کمان فرهنگها ، نه میتواند به تداوم این کتمان دادخواهی بپردازد و دادخواهی هویت خواهانه انکار شده همه سالها را تکرار و هماره نفی نماید و نه میتواند بر بنیاد هویت قومی خود را استوار سازد و مدعی مدرنیته و همسان اوری خود با جهان بشریتی رو به تحول انسانی باشد . درک این تفاوت نکته کلیدی رویکرد سیاسی معاصر ماست . وقتی احزاب کرد ایرانی دادخواهی هویت قومی خود را با حق و حقوق جهانشمول شهروندی و سکولاریزم و دمکراسی در یک همزیستی همگنانه و مکمل یکدیگر با همه ملیت های ایرانی در هم می امیزند نمیتوان این نگاه دادخواهانه قومی را به هویت خوانی در خود تنیده و واپسگرا تفسیر نمود .
س. ملکوتی
ارگان رسمی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
منو